دیدگاه
رویای
مذهب ِ مذهب
ها و تناقض آن
با واقعیت
بهنام
در ابتدا
کار هم به طور
آشکار رویای آقای
خمینی تنها آرمان
گرائی نبود، که
مورد غفلت هم گامان
پاکباخته او واقع
شد، بلکه تصرف
قدرت و به تبع
آن ثروت این
کشورنیزبود، ومی
توان مجموعه فجایع،
تناقضات، تنازعات
و نبود امنیت
و آرامش عمومی
ـ سیاسی 32 ساله
ی گذشته را ناگزیر
ازاین طمع و
ستیز بیش از
اندازه این انحصارگری
در برابر
دیگران کم سهم
و یا بی سهم از
قدرت مالی ـ سیاسی
دید. تعارضات
تاکنونی بازتاب
ومحصول ابتدائن
آن باوروتوهم غلط
همکاری نیرو
های متنوع خوشبین
به همراهی و
رهبری دین در
عبور از
مونارشی به
جمهوریت بود واین
اشتباه همه ی آنها
ئی ست که گول
خوردند، ودرتکوین
دین دولتی، انحرافات
ناشی از اهداف
توده ها و
تناقضات بعدی ازمسیر
ابتدای حرکت یک
انقلاب رنگین
به انحصار واستبداد
دینی، جریان
هائی هستند که
بی تردید به
روحانیت و خود
خمینی اعتماد نا
به جا کردند. چگونگی
شکست انقلاب را
باید در همان آغاز
و به سبب همین
سیطره (دین +
دولت)فهمید
وشناخت.
گر
چه طرح گسترده
مطالبات
دمکراتیک
وپذیرش اش
توسط توده ها
در کوران 57
مشکل بود، اما
اگر آن روزها مزیت
آزادی عقیده وامکان
رشد تکثرگرائی
به دلیل عقب
ماندگی، وعدم سمتگیری
تاریخی ـ
اجتماعی دراز
مدت آن، که بیشتر
متمایل به
قهرمان پروری
و فردیت های والائی
بوده است، نمی
بود، ودر
افکار عام جامعه
مقبول به نظر نمی
آورده نمی شد
و به ویژه در
حین انقلاب،
رهبریت مذهبی از
طرف نخبگان جریان
های مختلف
مورد استقبال برنمی
آمد، می توانست
جامعه ما(منافع
جمع گرائی ومضرات
اراده گرائی ها
وفرقه پروری) در
برابر هم قرار
داده شده وهرکدام
جداگانه در
مقابل دید عموم
به بررسی کاملن
باز و روشن گذاشته
می شدند، تا تصمیم
رد، تائید وتقبل
آگاهانه توده
ای ازآنان به تضعیف
انحصار طلبان
فرار می روئید
ولاجرم تفویض
و تصرف فرمان
هدایت آینده تنها
به دست صاحبان
(یک ایده) بسیار
خودرای، الیتِ
اندک، دارا و
خبره در مقابل
(عقاید بسیاران)
دیگر آسان تصاحب
و در روز روشن دزدیده
وا داده نمی شد
و طبعن تداوم
انقلاب اجتماعی
پیگیر میسرمی
شد، و خود آن
نیز ناشی از
ضرورت هرمرحله
ی مبارزه ای می
بود که در دل
مبارزه خود
تحول طلبی عام
و دمکراتیک را
ـ علیه تندرو
ها دگر باره می
پروراند و
خواست اش را دوباره،
توسط منافع
مشترک همگان سازمان
می داد و
نتایج هر باره
اش هم برای
بررسی در چشم
و زندگی جامعه
شکل عینی می
یافت. امری مهم،
دیدی گسترده و
عملی براساس
نیازمنطقی
کشوری که در
طول تمام این 32
سال تصویب هر
اقدامی بر
اساس یک خواست
عینی ـ
اجتماعی درکانون
تصمیم گیری رژیم
اسلامی، به خواسته
های عمومی
مردم، حتا یک بارپاسخ
دمکراتیک داده
نشده است و
ضرورت هر پاسخ عملی،
همیشه ناشی از
تجویز و یاعدم
اجازه انجام آن
به خاطر ستیز
با نفس اسلامی
مشروط و ممنوع بوده
است. به گمان
من این عدم تناسب
را هم هنوزکه
هنوز است ما
به وضوح می
بینیم ورژیم برای
حفظ خود آن ها
را نمی خواهد
بیند، مشکل تا
کنونی ما با
این ساختار و تناقض
اش با همگان
ِدگراندیش نیزدر
همین جاست که
این (مذهب
ِمذهب ها) خود را
بر بالای دریافت
زمینی، دانش انسانی
وشعور تاریخی اعصارانسان
تبار ِخاکی می
پندارد.
ـ تمامیت
ابزارمالی
نفت و اهرم
های تاریخی نفوذ
گذشته شیعه واشتلم
دولت
رانتخوار
فعلی، ازمراکز
تعلیمی و
ترویجی و
تبلیغی ومساجد
هزارهزارو اذان
به کرات روزانه
و نمازها ی
جمعه تا تکایا
و حسینیه ها ومجامع
مذهبی وجلسات
متعدد دینی وتعزیه
سرا ها و امام
زاده ها ودعاخوانی
ها درعروسی و
عزاو... این ها
همه، هم در
گذشته به تقویت
مواضع آقای
خمینی در
اذهان مردم
ساده لوح یاری
بی بدیل دادند
و هم امروز به
دنبالچه ها ی او
را یاری داده
ومی دهند. هم
خمینی و یاران
اش وهم امروزی
ها، هردو ـ آگاهانه
مبارزات دمکراتیک
(نان و آزادی)مردم
را با حیله وزبونی
تمام، به آرمان
گرائی صِرف ـ کشانیده
اند وآقای خامنه
ای هم امروز،
نزاع کنونی را
بین خود و
کارد دست
بریده اش را به
شکل کودکانه
ای، عمل رقیب
را انحرافی
ازمواضع(الهی)
می نامد. اما
سئوال این
است: آیا این
بار او به سادگی
موفق به تخدیر
نیاز زمان وهدر
دادن توان ونیرو
های آگاه وسازنده
جوان فردا خواهد
شد؟، آیا اودرسرکوب
پیگیر دگر
اندیشان وخفه
کردن نگرش
مخالف, عقاید ِعام
و خواست مبرم برابری
طلبی واز آن
میان، موفق به
تحدید
اعتراضات
گسترده ی نیمه
اجتماعی بزرگ
انسانی (زنان)
بپا خواسته وملیت
های بشدت زیر
ستم و تبعیضات
مذهبی علیه
دیگر اقلیت
های مذهبی
خواهد شد؟ وبه
تبع همه آنچه
گفته شد آیا
جوانان ناامید
از داشتن چشم
انداز فردا، به
این رژیم فرصت
تثبیت دوباره استبداد
مذهبی وایدلوژی
حکومتی خود
رای(شیعه) را
خواهد داد؟
آیا در نتیجه
ایدلوژیک
کردن اقتصاد و
اقتصاد سیاسی
زیر سیطره ی
مستقیم (سران سپاه
پاسداران) و
تحریم های
گسترده و تورم
کمرشکن ورکود و
توقف
روزافزون صنایع
و ناگزیری بیکاری
گسترده ترکارگران
وتوده های مزدبر
به جان آمده، و
از طرف دیگر
به دلیل
واردات بی
رویه و نابودی
تولیدات
داخلی و خانه
خرابی هزاران
تولیدکننده ی
خرده پا ، می
توان باورکرد
که(دستگاه
مکارولی فقیه)
بتواند براین
همه
نابسامانی
چیره شود، ویکباردیگر
براوضاع
انفجاری
امروز، لگام دینی
رسوای خود را
بزند؟ این
چنین که می
نماید، حک.مت
دینی، امامت
دولتی، خلافت ودوره
ی صدرارت ولی
فقیه و حکومت
ولائی در عصر
انقلابات
بورژوا
دمکراتیک خاورمیانه
و همین طوردر
ایران نا باورانه
ی مذهبیون
تندرو، دیگرامکان
زاد و ولد خود
را از دست
داده است.
تحمیل وپذیرفتن
سرکردگی آقای
خمینی درآن دوره
هم یک خیانت
ناخواسته، اشتباهی
بزرگ وهم یک
استثناء
تاریخی بود که
از دروغ صریح
ایشان به
وجدان تاریخ،
آن نیز با
احتساب به صداقت
حرف و عمل یک
روحانی مبارز،
در پیشگاه
شرافت توده ها
و توسط نخبگان
شان پذیرفته
شده بود، و
البته ابتداء
به خاطر ادعا عامل
وحدت مبارزاتی
علیه شاه و همینطور
به بهانه برتری
عددی شیعه
ووجود حقیقی شان
در عرصه
مبارزه با دیکتاتوری
بود، در نتیجه
ضرورت حفظ صف
متحد و(کثرت
گرائی) وسر
آخربه دنبال
آن بود که دردا،
اراده توده ای
ناخودآگاه تنها
معطوف به ـ حاکمیت
اسلام سیاسی ـ
این جابرشد
وراه تداوم
انقلاب منحرف
وتوسط ارتجاع
علنی آقای
خمینی با
دسیسه و دروغ
مسدود وادامه
راه را اوچنین
فرموله کرد ـ
نه شرقی نه
غربی حکومت
آینده را(جمهوری
اسلامی) دانست
و این در
شرایطی روی
داد که
اوبرتمام
عواطف خام
مردم چنان
سوار شده بود
که بسیاری ظرف
یک ساعت حرف
زدن او، در
ابتداء سه چهارم
زمان را فقط
به گریه کردن عمیق
عاطفی برای
بزرگداشت او می
گذراندند.
رودرروئی
جبران ناشدنی
و بدبینی
اصلاح ناپذیر
مردم با رژیم و
انزجار بیش از
همیشه امروزی را
با هرکدام از
جریان های
مدعی و واقعیت
های شکننده ی
هرکدام از
آنها را و
دلایل این بی
اعتباری شان را
به خاطر بیآوریم
و در ذهن
ملتهب اجتماع
طغیانی مرور و
ترسیم کنیم تا
نتایج آن به
آینده کمک کند.
در یک سو به
یاد بیاوریم
که چه آسان
آقای خمینی در
همان آغاز راه کسب
قدرت سیاسی، با
گریه های مردم
براوج
معنویتی دروغین
تطهیروامامت
یافت! وتوسط حمایت
طیف های
رفرمیست و
لیبرال مذهبی
ها وتائید ساده
لوحانه آنها
از وی، پیشروی
وتداوم انقلاب
متوقف وچهره
آن شکل
بنیادگرائی یافت. و آقای
خمینی (معصوم
شد وبری از
گناه و حتا
پاسخ به امت)
او برامت وقدرت سوار
شد ودر تلذذ
آن مشعوف و در چنان
رویای آسمانی شدن
و بودن خودغرق،
که به یقین اوخواسته
و یا نا
خواسته ازواقعیت
نیاز زمان،
مکان و باورمندان
اش دوروبه کنار
رفت، و(آسمانی)
شد! چه اشکالی
داشت اگر اومی
خواست و می
توانست رهبری
تحول تاریخ را
به نام یک
(مسلمان شیعه)در
دست بگیرد؟ اگر
اوانقلاب را
به دام
ایدلوژیک خود نمی
انداخت و
تمامی روابط ظروف
مرتبط با ظرف
خود را با
دیگر پدیدارهای
فعال و روبه
روی انقلاب ضد
استبدادی و ضد
استثماری را نمی
بست، اصلن از
این بهتری
دیگر نه لازم
بود و نه فرجام
کار چنین! به
جای این کار، اما
او و تمام
یاران اش تنها
بنیادگرائی
دین شیعه
وسرکردکی آن و
خود را در راس
اش می خواستند.
در
چنان جو
هیجانی و
جریان اثیر
ِانقلابی و با
آنسان اسارتی محکم
در قید عواطف ِکور
ِمعنوی به (ناجی
الهی) خود، که
مردمان پاکدل برای
خود یافته و عملن به
او دل باخته وگرفتارش
آمده بودند،
ظاهرن فقط با
گریه ها متصور
بود که آتش عشق
وغرور مردم در
داشتن موجودی
شگرف همچون
(امام) آنها را بتواند
خاموش و آرام کند
واو
ریاکارانه
توانست! پس شیون
شوقبار امت به
خاطر امام،
فرصت حتا حرف زدن
کامل را هم به
او نمی داد، اودر
محرومیت و تناقض
عصرنا امیدی
به پا خاست و
درافکارو
اعماق امید مردم
بدون کمترین
تولید ارزش
عینی و اثباتی
(رهبر)
بلامنازع شد و
بر هستی فعال،
وجان بیقرارزمان،
روح گمراهی
دمیده وچراغ
انقلاب را
خاموش کرد.
در طی این سال
ها آنها به
مرور موفق
شدند برتمامی
هستی ممکن
جامعه رنگین
ما، مهر
یکدنده شیعه
را به هر
وسیله ی ممکن
و به هر قیمت
گزاف و قتلعام
هزاران هزارمخالف،
بکوبند و دولت
دینی، توانست
قوای سه گانه،
ثروت
کشوروسیاست
دل بخواه ایدلوژیک
خود را بدون مزاحم،
تا مقطع
انتخابات 88
کجدار و مریز
به پیش ببرد. واینک
اما چرخ به
میل و اراده ی
آنها نمی چرخد،
نه بهانه ی
انتخابات
دوباره، نه
اصلاح طلبی
دینی و نه
توطئه ی اسلام
ایرانی،
هیچکدام
کارساز و
کارگر نخواهند
شد که اراده ی
تغیرساختار
دینی موجود را
به میل و
خواست توده
های به جان
آمده منحرف و
یا متوقف کند.
این ساختمان
فرسوده با یک
اتحاد طبقاتی
ودرکنار یک
شورش بزرگ
همگانی، با وجود
اعمال زور و
قهر و داشتن نیروهای
اجیرخود
فروخته وهمه
ابزار مالی سرکوب،
اما در مقابل
عزم محکم
مردمی به
سادگی درهم
خواهد ریخته
تر واز پا
خواهد افتاد.
بهنام ـ
نهم مرداد 1390