Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۳ برابر با  ۱۲ ژانويه ۲۰۲۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۳  برابر با ۱۲ ژانويه ۲۰۲۵

 

در دفاع از دمکراسی

 

ملاحظاتی مقدماتی

یادداشت کانال تلگرامی معلمان تحت عنوان "مدرسه رهایی"

 

دموکراسی نه شکلی از حکومت است که به الیگارشی اجازه دهد به نام مردم حکمرانی کند، نه شکلی از جامعه است که قدرت کالاها آن را سازماندهی کند. دموکراسی کنشی است که بی‌وقفه انحصار حکومت‌های الیگارشیک بر زندگی همگانی و چنگ‌اندازی ثروت بر زندگی‌ها را از بین می‌برد. دموکراسی توان بالقوه‌ای است که باید امروزه بیش از هر زمان دیگری علیه ائتلاف این قدرت‌هایی که صرفاً از قانون سلطه پیروی می‌کنند، به مبارزه برخیزد.

ــ ژاک رانسی‌یر، نفرت از دموکراسی

 

پیش از هر بحث جدی و مفصلی دربارۀ مفهوم دموکراسی باید به ایضاح و تبیین سنت سیاسی و فکری‌ای پرداخت که در آن چارچوب، این مفهوم مستقر می‌شود. اهمیت این مسئله ناشی از آن است که مفهوم دموکراسی در دنیای معاصر و در چارچوب نظم گفتاری مسلط همچون واژه‌ای عام،مجرد، صوری، غیرتاریخی، و غیرطبقاتی به کار گرفته می‌شود. همین شیوۀ برخورد باعث شده بسیاری دچار این انگاره‌ای تقلیل‌گرایانه، و حتی تحریف‌کننده، از دموکراسی شوند که طبق فرض آن را الگویی کلی و اخذشدنی می‌داند و می‌توان آن را به مدد گرته‌برداری به‌راحتی پیاده کرد. اما، بسی مهمتر از این مسئله، انگارۀ مزبور دموکراسی را به «شکل حکومت» تقلیل می‌دهد، شکلی از حکومت که براساس تفکیک‌قوا، برگزاری ادواری انتخابات، فعالیت احزاب و ... مشخص می‌گردد. تقریباً این همان انگارۀ مسلط از دموکراسی، نه‌فقط در بحث‌های عمومی، بلکه حتی در بسیاری از مباحث جدی‌تر نظری و فکری رایج است. انگاره‌ای که به طرزی تلخ و نیش‌دار دقیقاً ناقض اصل بنیادی و مؤسس دموکراسی است، یعنی حکمرانی بلاواسطه و بلاوقفۀ دموس یا همان عامۀ مردم. چراکه انگارۀ رایج به طور سرراست در خدمت کژدیسه‌کردن دموکراسی به قالب حکومت نخبگان مالی، سیاسی و نظامی قرار دارد. بدین‌ترتیب، دموکراسی از درون تصرف شده است و به جای آن با حکومت از بالا، حکومت فرادستان، الیگارش‌ها، اشراف، قدرتمندان، ثروتمندان و ... سروکار داریم.

در مقابل این رویکرد و انگارۀ مسلط، سنت تفکر ـ عمل انتقادی هرگز با فروکاست دموکراسی به «شکل حکومت» کنار نمی‌آید، و در عوض براین باور است که دموکراسی نامی است برای جنبش و فرایند افزایش ابدی «حق یا قدرتِ» تعیین سرنوشت در حوزه‌های مختلف جامعه. سرایت و نشت این قدرت در تمام حوزه‌های زندگی دقیقاً همان جنبشی است که از دیرباز به‌درستی کراتوس (حکمرانی) دموس (مردم) نامیده شده است. پس، در این‌جا دموکراسی نه واژه‌ای عام و مجرد جهت پوشاندن و نامرئی‌سازی سلطۀ دسته‌جات فرادست، بلکه به‌عکس نامی است برای جنبش پویای جمعی سوژه‌های متکثری که علیه هر شکلی از ستم متکی‌بر انحصار و تحدید آزادی، سلطۀ مبتنی‌بر سلسله‌مراتب و تحمیل نابرابری، و سرکوب استوار بر طرد و فرودست‌سازی بی‌امان به پیکار می‌پردازد.

اما، اگر دموکراسی نامی است برای این جنبش بی‌وقفه، همه‌جایی و پیش‌برندۀ قدرت سوژۀ جمعی، لازم است نیروهای کاهندۀ قدرت این بدن جمعی را نیز در وضعیت‌های مختلف شناسایی کنیم. و، بی‌شک، هر شکلی از انسداد در پویایی این جنبش خصم دموکراسی است، هر نوعی از انحصار، سلطه، سلسله‌مراتب و سرکوب. بر این اساس، هر شکل حاکمیتی سیاسی در قالب دولت، در مقامی نیرویی برکنده از این جنبش پویا و افقی که بر فراز جامعه استوار است، کاری نمی‌کند مگر تضعیف و در نهایت انحلال دموکراسی. از همین‌روست که اصطلاحی همچون «دولت دموکراتیک» را نه حشو، که باید تناقض‌گویی محض دانست. هیچ دولتی را با دموکراسی نسبتی نیست، مگر نسبتی معکوس و خصمانه. در صورت نفوذ دولت در دموکراسی یا چیرگی‌اش، آنچه از دموکراسی می‌ماند مناسکی بی‌جان و کم‌توان بیش نخواهد بود که، در عوض حکمرانی مردم در مقام سوژۀ راستین سیاست، آن را به آیین بیعت ادواری با نخبگان حاکم فرومی‌کاهد.

اما، علاوه بر خصومت دیرین دولت با دموکراسی، باید به حاکمیت اقتصادی آنچه سرمایه خوانده می‌شود نیز پرداخت. سرمایه در مقام یک رابطۀ اجتماعی مبتنی‌بر استثمار، کنترل و تصمیم‌گیری از بالا، از اصلی‌ترین ستون‌های قدرت‌های مسلط معاصر در راستای تحدید و مهار جنبش دموکراسی است. سرمایه نیز چون دولت به ناچار به همنشینی با دموکراسی تن داده است، اما چه‌بسا زیرکانه‌تر و مویرگی‌تر از دولت، آن را قلب ماهیت کرده. دموکراسی اگر برای دولت مناسکی کم‌توان و البته گاه ناخوشایند است، برای سرمایه دموکراسی به تمهیدی برای تعمیق و بسط قدرت آن بدل شده. دموکراسی در این قلمرو نیرویی است که کالایی‌سازی هرچه بیش‌تر زندگی را ممکن می‌کند: اسطورۀ حق انتخاب. انتخاب از میان برندهای مختلف و متفاوتی که به رغم اختلافات بی‌اهمیتشان هیچ تفاوتی با هم در تبدیل دموس به مصرف‌کنندگانی صرف ندارند. در صورت رخنۀ سرمایه در دموکراسی یا سیطره‌اش، آنچه از دموکراسی می‌ماند پویشی زنده و پرتوان خواهد بود که، در عوض حکمرانی مردم در مقام سوژۀ راستین سیاست، آن را به مراسم تسلیم در مقابل منطق سود و کالایی‌سازی از کل عرصۀ زندگی فرومی‌کاهد.

علاوه بر دولت و سرمایه، این دشمنان بیرونی پویش حکمرانی مردم، باید یک‌دم از دشمنی درونی در درون پویش هم چشم برنداشت. و این دشمن نه یک امر واحد، بلکه تمامی چیزهایی است که در برابر تفاوت، کثرت و شدن مردم قرار می‌گیرد. چراکه دموکراسی جنبش است و امکان دائمی متفاوت شدن و متکثر شدن. به طور کلاسیک، چنین دشمنی را کیش هویت و این‌همانی می‌خوانند. چنان‌که در ادبیات جامعه‌شناختی رایج است، قوم‌مداری و در ادامه نژادپرستی و شووینیزم آن بیماری درونی‌ای است که می‌تواند دموس را از تکثر و حرکت بازدارد و می‌کوشد آن را در قالب وحدت ذیل نام چیزی همچون ملت به تسلیم و تبعیت وادارد. در صورت سرایت هویت‌خواهی در دموکراسی یا سیطره‌اش، آنچه از دموکراسی می‌ماند پویشی زنده اما کم‌توان خواهد بود که، در عوض حکمرانی مردم در مقام سوژۀ راستین سیاست، آن را به مناسک پاکسازی دائمی درونی عناصر ناهم‌خوان، متفاوت و لذا تکین فرومی‌کاهد.

بدین‌سان، باید در هر وضعیت انضمامی ساخت ویژۀ قدرت برساخته به مدد تثلیث دولت، سرمایه و هویت را شناسایی کرد. تثلیث نامقدسی که هر کدام به نحوی سودای تصاحب، تحریف و تخریب دموکراسی دارند. تثلیث مذکور، و صد البته اشکال بی‌شمار پیوند و درهم‌آمیزی‌شان تعیین‌کنندۀ اشکال مختلف سلطه، استثمار و ستم‌اند. اما، به سیاق هر تحلیل ایجابی و مولد، هرگز نباید از شناسایی پیکرۀ عظیم و پیچیدۀ سوژۀ جمعی، دموس، و که همان سوژۀ دمکراسی است، باز ایستاد. شناسایی ظرفیت‌ها و نهفتگی‌ها، و ایجاد اتصالات از پایین در مقابل تمام اشکال سلسله‌مراتبی دولت، ثروت و هویت از مهمترین وظایف فهم ایجابی از دموکراسی است. و البته چه‌بسا پیش از هر چیز برای این فهم ایجابی از دموکراسی باید کمر همت به رستگاری خود مفهوم دموکراسی از منجلاب تعاریف رایج، مسلط و مبتذل بست. چراکه، بدون انجام این وظیفه ممکن است ناخواسته و به صورت واکنشی اسیر نظم گفتاری ارتجاعی و مسلط شد و بی‌آن‌که بدانیم، و در خیال حمله به هیولاها، صرفاً به آسیاب‌های بادی حمله بریم.

ملاحظاتی مقدماتی 0۹ژانویه  ۲۰۲۵

یادداشت"مدرسه رهایی" روز، پنجشنبه۲۰دی۱۴۰۳

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2025 ©