نامه
لیلا حسینزاده
فعال
صنفی
دانشجویی و
دانشجوی
کارشناسی
ارشد انسانشناسی
دانشگاه
تهران از بند
زنان زندان
عادلآباد
شیراز
بهنام
زن، زندگی و
آزادی
از
قدرتی واقعی
میگویم که در
محلهها و
شهرها سازمان
مییابد،
جادهها را به
روی
سرکوبگران میبندد،
با سرکوبگران
مقابله میکند،
خلاقانه میجنگد
و دستان خالیاش
بارها و بارها
بر اسلحه و
باتوم و زره
پیروز میشود
و اگر بتواند
شب خیابان را
هم تسخیر کند
و به صبح
برساند،
حکومت تاریکی
را شکست خواهد
داد.
با
قلبی بیقرار
خون مردم
سرزمینم و
امیدوار به
شجاعت و ایستادگی
بیبدیلشان
در خیابان
از پشت
دیوارهای
زندان اعلام
همدلی با
معترضین میکنم.
دیوارها
دستان ما را
جدا میکند
اما قلبمان را
هرگز.
بهعنوان
قطرهای کوچک
از دریای مردم
جان به ستوه
آمده و بهعنوان
معترضی که در
یک دهه گذشته
با چشمان یک پژوهشگر
نیز به قیامها
و اعتراضات
مردم ایران
نگریستهام،
در همدلی و
همراهی با
قیام مردم،
ذکر چند نکته
را اساسی میدانم.
با این تأکید
که بیشک قیام
جاری تا همین
لحظه به لحاظ
وسعت جغرافیایی،
تکثر اقشار
مشارکتکننده،
بروز گسترده
چهره آزاد
زنانه، بهکارگیری
گستردهتر حق
دفاع مشروع،
همراهی
سایبری و
تکنولوژیک با
معترضان،
حکایت بینالمللی
و همراهی چهرهها،
گسستی قاطعتر
از دی ۹۶،
آبان ۹۸ و
قیام تشنگان
در تاریخ معاصر
ایران ایجاد
کرده است.
امید که این
نکات به کاری
آید.
اول: در
شرایطی که حتی
سلبریتیها
تلاش میکنند
در کنار مردم
بایستند، باز همچون
پنج سال گذشته
شاهدیم که
فعالان سیاسی-مدنی
بهویژه در
مرکز اکثراً
از سیل خروشان
مردم جا ماندهاند.
بزرگترین
خلاء در حال
حاضر این است
که در سطحی
اجتماعی-مدنی
در داخل
ایران، نیرو
یا جبهه مترقی
گستردهای
برای به عهده
گرفتن
مسئولیت در
پیوند با و همپای
اعتراضات
تودهای
تکوین نیافته
است. مردم در
میان خون و
مقاومت به
هوای کدام
آلترناتیو
وانهاده شدهاند؟
یا فعالان
حوزههای
مختلف
مسئولیت
تکوین چنین
نیرویی را که
اصلاً در
شرایط فعلی
دور و بعید
نمینماید،
میپذیرند یا
باید مثل صد
سال گذشته
سرنوشتمان
را به غیر واگذاریم
و به لگدکوبی
استقلال و
آزادیمان تن
دهیم. سرکوب
امانمان را
بریده اما
ایمانمان چه؟
امروز بیش از
همیشه وقت آن
رسیده که فریاد
بزنیم
استبداد،
مردمحوری،
مرکزگرایی،
یکدستسازی،
دیگری ستیزی،
سیاست غارت و
استثمار کافیست.
ما نیازمند
تغییر ریشهای
ساختار هستیم،
آنهم بهنحوی
که تضمین کند
ستم طبقاتی،
جنسیتی، ملی و
مذهبی تداوم
نخواهد داشت و
مردم از بدیهیترین
حقوق خود
همچون حق
حیات، حق
ابراز هویت و
حق آزادی
بیان، حق
سلامت،
آموزش،
اشتغال، مسکن
و حق به منابع
سرزمینی
محروم
نخواهند شد. چنانچه
اکنون از همه
آنها
محرومند. این
مهم جز با
ساختاری
دموکراتیک مبتنی
بر دموکراسی
مستقیم و
غیرمرکزگرا
محقق نخواهد
شد، وگرنه
سالیان درازی
است که مداوم
برای ما ولی و
صاحب و سلطان
و پادشاه عوض
میکنند و ما
گرسنه و در
خفقان رعیت میمانیم.
دوم: تا
آنجا که من
شاهد بودهام،
کلان رسانهها
قدرت مردم را
در قیامهای
گذشته،
خواسته یا
ناخواسته،
سانسور کردهاند.
بازنمایی و
تأکید بر قدرت
مردم موجب
تکثیر و بسط
آن میشود. از
قدرتی واقعی
میگویم که در
محلهها و
شهرها سازمان
مییابد،
جادهها را به
روی
سرکوبگران میبندد،
با سرکوبگران
مقابله میکند،
خلاقانه میجنگد
و دستان خالیاش
بارها و بارها
بر اسلحه و
باتوم و زره
پیروز میشود
و اگر بتواند
شب خیابان را
هم تسخیر کند
و به صبح
برساند،
حکومت تاریکی
را شکست خواهد
داد. این قدرت
همچنان که
ویران میکند
میتواند
بسازد هم. هیچ
ماورایی
نیست، امید به
غیر کاذب است.
تنها راه گسترش،
نظمبخشی و
هوشمندتر
کردن همین
قدرت جمعی
است. این واقعنگرانهترین
مسیر برای
پیشروی
اعتراضات و
تحقق آلترناتیو
است، چراکه در
واقعیت قدرت
جمعی بیچیزان
همه چیز است.
سوم:
جمهوری
اسلامی بنابر
تجربه تاریخی
میخواهد
اشتباه پهلوی
را تکرار
نکند، حال
آنکه در حال
اشتباه مهلکتری
برای موجودیت
خویش است. اگر
پهلوی با خیال
کنترل
اعتراضات
قدری از شدت
سرکوب کاست و
همین موجب عدم
کنترل و ایجاد
بحران
انقلابی شد، جمهوری
اسلامی میخواهد
ذرهای عقب
ننشیند و تا
لحظه آخر
سرکوب کند. عجیب
است که نمیتواند
ببیند این کار
از بحران
انقلابی
جلوگیری نمیکند،
فقط سطح خشونت
را بهصورت
غیرقابل
کنترلی بالا
میبرد، به
نحوی که سیستم
حتی اگر نپاشد
درون دریای
خونی که خودش
ساخته غرق میشود.
تصاویری که
این روزها از
مقابله مردم
با قوای سرکوب
میبینیم، فقط
شمهای بسیار
کوچک از
مواجهه بسیار
حداقلی مردم با
سیستمی است که
با سیاست «تا
میتوانی به
هر نحو ممکن
سرکوب کن»،
ادامه میدهد.
کل مسئولیت
هرگونه تشدید
خشونت در این
جدال
مستقیماً به
عهده حکومت
است چرا که
مردم حق دفاع
مشروع دارند و
منطقاً از آن
استفاده میکنند.
از کشتار مردم
تا دیرتر از
این نشده دست
بکشید. این
مردم حتی از
مجرای
بلندگوهای
خودتان هم
آموختهاند
که خون بر
شمشیر پیروز
است.
آخر:
خیزید مخسبید
که نزدیک
رسیدیم
استاره
روز آمد و
آثار بدیدیم
حق
داند و حق دید
که در وقت
کشاکش از ما
چه کشیدند وز
ایشان چه کشیدیم
شب
بود و همه
قافله محبوس
رباطی
خیزید
کز آن ظلمت و
آن حبس رهیدیم.