اول ماه مه
(روز جهانی
کارگر)
برای
زنان چقدر
نزدیک و چقدر
دور!
رویا
وفایی
بدون شک
انسان
امروزی بیش
از هر زمان
دیگری از
نابرابری و
جنگ و تخریب
محیط زیست
گریزان و
خشمگبن است.
اما به یمن
شبکههای
اجتماعی که
مردم کره زمین
را در ارتباطی
تنگاتنگ با
یکدیگر قرار
داده است و از
طریق آن امواج
خروشان هر جنبش
و اعتراضی
برای زندگی
بهتر، از
هندوستان به
ایران میرسد
و صدای
کارگران و
زنان معترض
ایرانی حتی در
برزیل نیز
شنیده میشود،
دور نیست
که جنبشهای
رنگارنگ یک
تن واحد گشته
و بساط
سرمایه/ مردسالاری
و دیکتاتوریهای
دینی / نظامی
را برچینند.
این تنگاتنگی
میرود که کار
دست حکام
سرمایه دهد،
میرود که
مردسالاری را
در دورترین نقاط
آفریقا و
آسیا به چالش
که نه، به
بحرانی تعیین
کننده
گرفتار نماید.
در جهانی با
حاکمیت ویران
کننده سرمایهداری،
جنبشها و
مطالبات
رادیکال بهم پیوند
میخورند،
فعال محیط
زیستی با
نابودی
زیستگاه طبیعی
و بهتبع آن
با انهدام
معیشت زنان و
کودکان
مواجه میشود؛
کارگران
مزدبگیر در
تقابل با بهرهکشی
و جنگافروزی،
پیام صلح در
جهانی بدون
مرز را سر میدهند!
"اول ماه
مه"، گرچه
روز جهانی
کارگر است اما
در چنین
شرایطی سرود و
نوایی
رنگارنگتر از
همیشه بخود
گرفته و
همسرایی شگفتانگیزتری
در بزرگداشت
آن سروده میشود.
دلیل اساسی
این پدیده در
موجودیت و
ماهیت
ویرانگر
سرمایهداری
و پیوند شوم
آن با انواع
تبعیضهای
جنسیتی،
طبقاتی و
نژادی است.
ساختاری که خود
بر پایه نابرابری
و سود بنا
شده، با هزار
ترفند و توجیه
به انواع
تبعیض، از
جمله
نابرابریهای
جنسیتی دامن
میزند و از
همین روست که
مبارزات
زنان با درونمایه
و محتوای
نظری و عملی "
اول ماه مه"
آمیخته است
.بنابراین
بدیهی است که
اول ماه مه بدون
گشودگی و نگاه
عمیق و فعالانه
بر صحنه تلاش
زنان برای
رهایی، کاملا
تهی و بی
معناست.
شاید
زمانی نه
چندان دور
برای بسیاری
از ما "روز
جهانی
کارگر"، صفی
از کارگران "
مرد" را در
حضوری پر رنگ
و مطالبهگرانه
در عرصه
کارخانه و
خیابان تداعی
میکرد، ولی
این کافی
نبوده و نیست،
این نقصان
دارد، نیمه
است، ضعیف و
شکننده است.
"کار" زنان در
هر وجه و شکل و
شمایلش، او را
بهعنوان
بخشی از وجود
زندهی
مبارزه و
همچون خون و
رگ و پی "اول
ماه مه" معنا
میدهد. کار
زنان، تولید
کننده بخش
بزرگی از دستاودهای
اجتماعی است
بدون آنکه
خود ثمرهای
بجز درد، رنج
و فرسودگی
نصیبشان شود،
چرا که زنند!
این
نظریه منحوس و
مشترک
مردسالاری/مذهب/سرمایهداری
که کار بدون
دستمزد زنان
را بهعنوان
"عشق، قداست و
فداکاری
زنانه" جامیزند،
یک رسوایی
بزرگ و مایهی
شرم جامعه
مدرن کنونی
است. دفاع از
این " نظریه"
در سایهی
جنبش جهانی
زنان برای
برابری، آنچنان
سخت شده که
رسانههای
مسلطِ حامی
تبعیض
مجبورند با
احتیاط و بهشکل
ضمنی به آن
پروبال بدهند
وگرنه شمشیر
جنبش روبه رشد
زنان از رو
بسته و آماده
است که
مفتضحشان کند!
اگر
پایه و اساس
"روز جهانی
کارگر"،
رهایی از کار
مزدی و هرگونه
بهرهکشی
است، اگر
قرار است که
رویای بزرگ
برابری و صلح
در شرایطی
سرشار از رفاه
و شادی در افق
بزرگداشت این
روز قرار
بگیرد، اگر
بنا داریم که
جشن "جهانی
بدون تبعیض "
را تدارک
ببینیم، پس زنان
در کنار
گهواره، در
پستوی
آشپزخانه چه میکنند؟
درتجاوز
جنسی، در تنفروشی،
در کنترل بدن
و حجاب اجباری
و قتل ناموسی،
در اجبار به
ازدواج و
فرزندآوری،
کدام جایگاه
فلاکتبار به
"کودک
همسران" و
زنان ارزانی
میشود؟ اگر
زنان در این
موقعیت
نباشند، حساب
و منافع
هزاران
میلیاردی
کدام طبقهی
اقتصادی و
عمدتا کدام
گروه جنسی بهخطر
میافتد؟ آیا
معنای
چندگانهی
"سفره" ما را
به تماشای
صحنه حیات
نابرابر
زنان خیره
نمیکند؟
تامین
"سفره" که
همان تامین
نیروی انسان
برای زنده
بودن است، از
کجا و تا کجا
به نیروی کار
زنان آویخته
است؟ و ای
وای که زنان
همیشه در " انتهای"
این سفره جای
دارند!
دغدغه
زنان فراتر
از رشته
تحصیلی،
شغل، حجاب
اجباری و رفتن
استادیوم
است، اینها
مهمند ولی
ریشه و اساس
حضور موثر و
تعیین کنتده ما
در بطن روز
جهانی کارگر
این است که
زنان، کارگر
"تولید بچه"
نیستند،
کارگر
آشپزخانه و
رختشویخانه
نیستند؛
کارگر تامین
نیازهای جنسی
و مراقبتی
نیستند،
نیروی کار دست
چندم و ارزان
نیستند و
نباید باشند.
بهره
کشی ممنوع
است! اما برای
زنان بهرهکشی
چند گانه است.
پنهان است! در
روز جهانی
کارگر شعار ما
زنان این
است:
"کارفرمای
آشکار و پنهان
نمیخواهیم!"
بههمین دلیل
است که زنان
در همهی
اعتراضات "دو
بار" شرکت میکنند؛
"دوبار"
فریاد میزنند
و دوبار دیده
میشوند! اول
ماه مه برای
اکثریت زنان
روز بزرگی
است، باید چند
بار در آن
دیده شوند تا
هربار چند قدم
به رهایی
نزدیکتر شوند!
باشد که
رهایی و
برابری را در
همه روزها و
در همه "اول
ماه مه ها "در
آغوش گیریم!
اردیبهشت
١٤٠١