درحاشیه
مسائل مالی و
یاری به
کارگران
ایران
گزارشی
به جنبش
کارگری و
فعالین صدیق آ
ن
فرخ
قهرمانی
azadiebaian@yahoo.se
تير ۱۳۹۳ برابر
جولای ۲۰۱۴
سخن از اینجا
آغاز می کنم
که چرا اساساً چنین
تیتری را برای
این نوشتار
انتخاب کرده
ام. انتخاب
این تیتر به
این دلیل است
که در حقیقت
نخواستم این
مطلب پاسخی
مستقیم به ادعاهای
ارزان واراجیف
کسانی باشد که
اساساً از هرحرکت
و فعالیت فقط
دو کار اساسی
از دستشان بر
می آید که به
خوبی هم انجام
می دهند.
۱– انتخاب
اسامی یا
القاب پر طمطراق
برای خود ویا
برای نهاد چند
نفره ای که در
روی کاغذ و یا درفضای
مجازی می سازند،
نه می توانند
کار عملی
دیگران را
ببینند و نه
حاضرند که
زحمتی در
رابطه با کار
عملی را به
خود بدهند، بطور
مثال : "گرایش
مارکسیست های
انقلابی" که
متاسفانه و یا
خوشبختانه
فقط یک نفراز
این گرایش
بنام "علیرضا
بیانی"را می
شناسم. حال چرا
روی اسم تاکید
دارم به این
دلیل است که
اینها مسئله
فعالیت های
سیاسی یا
کارگری و یا .....
را با تبلیغات
برای مثلاً
فروش محصولات
یک شرکت اشتباه
گرفته اند و
الا هرگز دست
به انتخاب چنین
اسم بی مسمائی
نمی زدند ،
چرا بی مسمی ؟
به این خاطر
که صفت نسبی
انقلابی را برای
مثلاً
دانشجویان ،
کارگران
سازمان ها و
موارد بیشمار
دیگری می توان
استفاده کرد. یعنی
آنجائی که غیر
انقلابی و یا
ضد انقلابی هم
برای آنها
امکان نام
گذاری باشد.
اساساً اگر
شخصی غیر
انقلابی و یا
ضد انقلابی
باشد، دیگر
نمی تواند که
مارکسیست
باشد وهرمارکسیستی
که انقلابی
نباشد و یا
خود را انقلابی
نداند هر چیز
دیگری می تواند
باشد اما دیگر
مارکسیست نمی
تواند باشد یعنی
اساساً
مارکسیت غیر
انقلابی یا ضد
انقلابی
نداریم که این
حضرات صفت
نسبی انقلابی
را در کنار
مارکسیسم
برای خود
انتخاب کرده
اند.
۲–
سمپاشی در
مورد هر کار
عملی مثبتی که
عده ای دیگر
در حال انجام
آن می باشند
به منظور
تخریب آن حرکت
و یا ترور
شخصیت در مورد
افرادی که
انجام آن کار
را به عهده
دارند. این سمپاشی
و تخریب
معمولاً به دو
منظور انجام
می گیرد. اول
به این خاطر
که فکر می کنند
چون خود حرکتی
عملی را نمی
خواهند و یا نمی
توانند انجام
دهند ممکن است
مورد سوال قرار
گیرند. دوم
اینکه با تخریب
دیگران به
نوعی برای خود
و یا جریانی
که براه
انداخته اند،
هویت سازی
نماید.
شاید
این سوال پیش
آید که برای
این منظور یعنی
هویت سازی، اینان
وسائل تبلیغی کافی
خود را که دارند
و ازآن طریق
می توانند
همین کار را
انجام دهند؟
پاسخ روشن است
اینها به
دنبال جنجال
هستند ، یک
حرف ، یک
نوشته و یا هر
چیز کوچک
دیگری را
بگیرند و از
آن مسئله ای
بسازند ، ابداً
مهم نیست که
این حرف یا
نوشته از آن
کیست. امروز
اگر از ایشان
بپرسی نظرت
راجع به فلان شخص
چیست؟ حتی
حاضر نیستند
رختشان هم در
طناب رخت طرف
خشک شود اما
به محض اینکه
طرف حرفی زد
که بشود برای
جو سازی و
براه انداختن
جنجال از آن
استفاده کرد
آن را می
قاپند، کاری
هم ندارند که
زننده این حرف
کیست خادم است
یا خائن ؟
مزدور غرب است
یا همکار رژیم
؟ اگر سخنی
گفت که نوعی
تائید از آن
استنتاج شود،
تبانی است چرا
که
اساساً این
شخص قابل اطمینان
نیست اما اگر
بشود از گفته
های همین فرد
غیرقابل
اطمینان
نکاتی را
بیرون کشید که
با آن، کارهای
این وآن را
زیر علامت
سوال برد، می شود
یک منبع خبری
معتبر.مثالی
ساده در این
مورد می زنم
همین آقای
علیرضا بیانی
را من برای اولین
بار زمانی
اسمش را دیدم
که ایشان مطلبی
در رابطه با
اولین نشست
احزاب ،
سازمانها و
نهادهای چپ
وکمونیست
نوشته بود که
اتفاقاً
مصداق بارز مطالب
فوق است که وارد
جزئیات آن نمی
شوم. چرا که به این
مورد خاص
ارتباطی ندارد،
ضمن اینکه در
همان زمان
کتباً پاسخی
کوتاه در این
مورد نوشته ام
. اما اصل
داستان این
است که تعداد
بسیار اندکی
از فعالینی که
دل در گروی
جنبش کارگری
ایران دارند
از سالها قبل
چه به صورت
انفرادی و چه
به شکل انجمنی
اقدام به جمع
آوری مبالغی
کردند که در
حد توان
درامر یاری
رسانی به جنبش
کارگری ایران
سهیم باشند. بی
تعارف بگویم
کاری را می کنند
که فقط از
کسانی بر می
آید که ایمانی
استوار به
آرمانشان و به
جنبش کارگری
داشته باشند.
افرادی که همه
شان یا در سن
بازنشستگی
هستند ویا به
آن نزدیک اند .به خاطر
اینکه
باورمند به
عدم وابستگی
مالی و استقلال
جنبش کارگری
هستند، قلک به
دست می گیرند
و به میان
مردم می روند
، روز و شب،
سرما و گرما ،
برف و باران
برایشان فرقی
ندارد نه
سرمای طاقت
فرسای جشن چهارشنبه
سوری کشور
سوئد ، نه بی خوابی
کنسرت های لوس
آنجلسی تا کله
ی سحر ، نه
متلک های
آنچنانی بعضی
که علی بی
غمند و بعضاً
طلبکار ، نه
نیش کنایه های
بعضی از
اطرافیان که
درگوشی می گویند
باز اینها قلک
های گدائی را
دست گرفته اند
و نه حتی جنگ
ودعوای
عزیزانشان که
نگران سلامتیشان
هستند و نه
هیچ چیز دیگری،
خللی در این
کار که
باورمند آن
هستند وارد نمی
کند و
خوشبختانه
هیچ گاه هم
دست خالی باز
نگشته اند.
امروزاینان
دیگر تنها
نیستند امروز
در شهر ها
وکشورهای
دیگر هم،
باورمندان به
عدم وابستگی
مالی و
استقلال جنبش
کارگری آستین
بالا زده و
ازراه های
مشابه ویا به
طرق گوناگون
دیگری اقدام
به جمع آوری
کمک های مالی
می کنند.
امروزعدم
وابستگی های
مالی به ویژه
به دولت های
سرمایه داری و
نهاد های دست
ساز آنها تنها
مشغله ی جنبش
کارگری نیست ،
جنبش های
دانشجوئی ،
زنان ، اقلیت
های ملی ، حتی
زندانیان
سیاسی و
خانواده
هایشان در
جنبش
دادخواهی هم
از هجوم
وابستگان
مالی و سیاسی
قدرت های سرمایه
داری در امان
نیستند . حال
پرسش اساسی
حداقل برای من
و جمعی که با
انها کار می کنم
این است که چه
جریان یا
جریاناتی از
فلج شدن و
خانه نشسین
شدن فعالین این موج
عدم وابستگی
سود می برند؟
که با معمول
ترین روش
موجود یعنی
ترور شخصیت از
طریق پخش یک
شایعه ،
ساختن یک
دروغ و انتصابش
به شخص مورد
نظر سعی بر
این دارند که
اگر طرف مورد
نظر را خانه
نشین
نتوانستند
بکنند حداقل بد
نامش کنند.به
نظر نگارنده
سه جریان
همواره بعضاً
بطور مستمر و
بعضاً وابسته
به شرایط در
این رابطه فعالند
۱-عوامل
جمهوری
اسلامی که در
این مورد
همواره
فعالترین
بوده اند چرا
که هر یکنفر
فعال پیگیر
سرنگونی که
خانه نشین شود
برای جمهوری
اسلامی یک
پیروزی است و
متا سفانه به
تنها چیزی که
اپوزیسیون
نظر جدی ندارد
همین است .
امروز همه
واقفند که
عوامل جمهوری
اسلامی اگر
بخواهند ضربه
ای به یک
فرد یا یک
جریان
سرنگونی طلب
سوسیالستی
بزنند قطعاً
خود را با
پرچم اسلام یا
سلطنت ظاهر
نمی کنند بلکه
اتفاقاً از هر
مارکسیستی
خود را
مارکسیست تر ظاهر
خواهند کرد .
۲
– جریاناتی که
چشم به سرمایه
های سرمایه
داران خودی و
یا غیر خودی
دارند و یا
عوامل
امپریالیست
ها که بشکل ادواری
از جنبش
کارگری گرفته
تا جنبش
دادخواهی را
مورد هدف
قرار داده اند.
۳-
و سوم افراد و
نهادهای بی
عملی که شرح
مختصری از
آنرا در بالا
خواندید . برای
اینکه مطلب را
کمی روشنتر
کنم
مثالی میزنم
، آقای مهدی کوهستانی
را فکر می کنم
هر فعال
کارگری از دور
یا نزدیک با
اسمشان آشنا
هستند ایشان
چندی پیش
مطلبی تحت
عنوان :
«آيا
جنبش كارگرى
ايران نيازى
به دريافت كمك
مالى دارد ؟» در
باره آقای
منصور اسانلو
می نویسند. ایشان تقریباً
از همان
ابتدای مطلب
در مذمت ترور
شخصیت و اینکه
بدون سند
ومدرک
نبایستی حرفی
گفت یا چیزی نوشت
،مطلبشان را
شروع می کنند
اما چند سطر
پائین تر گویا
فراموش می کنند
که چه نوشته
اند خود
دقیقاً همان
کاری را می کنند
که در مذمتش
نوشته اند .
برای اشنائی
بیشتر
خوانندگان من
عین دو
پاراگراف
نوشته ایشان
را در اینجا
می آورم :
«در
جنبش سیاسی ما
هرگاه
بخواهند کسی
را ترور شخصیتی
بکنند از انگ
های مختلف
مانند مساله
مالی و یا
وابستگی
استفاده می
کنند که نمونههای
بسیار زشت آن
را می توان
فراوان دید و
کسانی که آنرا
مطرح می کنند
بندرت
توانسته اند
مدارکی را
برای اثبات
ادعایشان
نشان دهند به
عنوان نمونه
در رابطه با
بسیاری از
فعالان
کارگری این
نوع تهمت ها
را همیشه زده
اند.در آخرین
اطلاعیه یکی
از این نهاد
در رابطه با
اسانلو
مینویسند ”از
جمله کمک
ماهانه ی هزار
و پانصد دلاری
اتحادیه حمل و
نقل جهانی بود
” (۳ ) اما
هیچ سند و
مدرکی برای
ادعای خود رو
نکرده اند.»
ایشان
بلافاصله چند
سطر پائین تر
می نویسند :
« و من
هم خبردار شدم
که امیر
جواهری چند
هزار دلار به
حساب شخصی
اسانلو ریخته
بود و خود
بنده در
کنفرانس لندن
از اسانلو
پرسیدم که چرا
آن پول را به
اعضا سندیکا
ندادی ایشان
در جواب گفتند
پول برای من
فرستاده شده و
نمی خواستم به
کسی بدهم چون
کمک شخصی
بود.البته
ایشان در
مصاحبه با تلویزیون
برابری که
درشماره۲۹۲ راه
کارگر هم چاپ
شد گفت”
ایرانیان ،
دوستانی که در
سوئد هستند ،
در شب عید
نزدیک به۱۳ میلیون
تومان کمک
برای کارگران
سندیکای شرکت
واحد فرستادند
. »(۱ )
آقای
کوهستانی
برای حقیقت
جلوه دادن این
تهمت دروغ بلافاصله
به مصاحبه
آقای اسانلو
با تلویزیون
برابری اشاره
می کند اما
ایشان نمی
گوید که ربط "
ایرانیان ،
دوستانی که در
سوئد هستند ،
با امیر جواهری
چیست و
ربط " در شب
عید نزدیک به ۱۳ میلیون
تومان کمک
برای کارگران
سندیکای شرکت
واحد فرستادند
. با واریزچند
هزار دلار به
حساب شخصی
اسانلو از طرف
امیر جواهری چیست
؟ هیچ کس نمی
تواند بگوید
چند هزار دلار
معادل چند
تومان است- من
اینجا قصدم
دفاع از امیر
جواهری نیست
او به خوبی
قادر است که
از خود دفاع
کند- ، من در
حقیقت قصدم
دفاع از یک
جمع است دفاع
از یک کانون ،
کانونی که
امیرجواهری
هم یکی
ازفعالین آن
است و هماهنگ
کننده ارسال
کمک های مالی ،
چرا امیر ؟
بنظر من به
این خاطر که
به جرات می توانم
بگویم ؛ او یکی
از پیش کسوت
ترین افراد
این شهرو بیگمان
درسطح اروپا
در رابطه با
جمع آوری یاری
های مالی به
کارگران ایران است.
اما نه این
پیش کسوت بودن
از او فردی
خود رای ساخته
و نه هماهنگ
کننده بودن از
طرف جمع به او
این اختیار را
داده که پول
های جمع آوری
شده را به
حساب شخصی این
و آن بریزد، حتی
اگر ، این فرد
منصور اسانلو
رئیس هیئت
مدیره وقت در
سندیکای
اتوبوسرانی
تهران وحومه
باشد که
روزگاری در
ستیز با نظام
ضد کارگری
جمهوری اسلامی
برفراز
سندیکای
نامبرده بود.
باید
به اطلاع
خوانندگان
برسانم ؛ کلیه
پول های جمع
آوری شده اگر
در قلک باشد
که در حضور
چند نفر باز و
شمرده و صورت
جلسه می شوند .اگر
هم از طرق
دیگر باشد که
قابل ردیابی
است و باز
صورت جلسه می شود
و سپس همواره جمع است
که تصمیم می گیرد
پول ها کجا و
چگونه ارسال
شود و گزارش
آن نه فقط به
عموم که هر شش
ماه به
نهادهای
کارگری موازی
نیز که در شهر
ها وکشورهای
دیگر قرار دارند،
گزارش می شود و
بعد هم گزارشات
علنی می گردد
تا شفافیت
مالی ضریب
اعتماد ها را
افزایش دهد .
به همین خاطر
است که امروز
دفاع من از پاشیدن
تخم چنین تهمت
دروغی که به
قصد زمین گیر
کردن یک جمع
فعال و باورمند
صورت می گیرد،
دفاع از کانون
و جمع ماست. دفاع
از بی خوابی
کشیدن ها ، سرما
و گرما کشیدن
ها ، متلک و
گوشه وکنایه
شنیدنها و........... ی
یک جمع است و
شاید دفاع از
رفقای دیگری
که در اینجا و
آنجا دست به
حرکت های
مشابهی می زنند
نه از امیر
جواهری به
عنوان یک فرد.
حال
قدری پیگیریم
ادامه کاشتن
تخم چنین تهمت
کذایی را.
چندی پس از
انتشار این
مطلب خود منصور
اسانلو طی
نوشته ای تحت
عنوان " چرا
مهدی
کوهستانی
دروغ می گوید ،
نوشتاری
درجواب دروغ
گویان " ،
ادعای مهدی
کوهستانی را
به چهار دلیل
روشن رد می کند
که یکی از آن
دلایل بدرستی
زندانی بودن
منصور اسانلو
در آن تاریخ (
تاریخ ارسال
پولها ) بوده است
. (۲) لازم به
ذکر است البته
به دلیل
جایگاهی که
منصور اسانلو
در آن زمان به
عنوان رئیس
سندیکا داشته
اگر او در
زندان نمی بود
و ما به او
دسترسی پیدا
می کردیم،
حتماً سعی می کردیم
پولها را به
او برسانیم و
صد البته به نوعی
رسید آنرا هم
دریافت می کردیم. از
این نظر ما
وحشتی به خود
راه نمی دهیم و
می گوییم؛
جایگاه امروز
منصور اسانلو
امر دیگری
ایست که ما
پیشتر از منظر
«نهاد های
همبستگی با
جنبش کارگری
ایران – در
خارج از
کشور»، که عضو
آن هستیم،
نظرمان را در
رابطه با
وضعیت همکاری
او با سلطنت
طلبان پیشتر
اعلام داشته
ایم . (۳)
ظاهراً پس
از انتشار
تکذیب نامه
منصور اسانلو،
مهدی
کوهستانی در
یک عقب گرد ،
تهمتی را که
تخمش را کاشته
است پس می گیرد
اما فکر می کنید
مسئله با پس
گرفتن این
تهمت به پایان
می رسد؟ اگر
چنین فکری می کنید
کاملاً در
اشتباهید. چون
تازه خوراک
تبلیغاتی فراهم
آمده است و از
اینجاست که
کار عده ای
دیگر شروع می شود.
آقای علیرضا
بیانی از
گرایش
مارکسیست های
انقلابی!!! که
نمی دانم حاضراست
رختش با مهدی
کوستانی در یک
طناب خشک شود
یا نه ، بدون
توجه به اینکه
این شایعه صحت
دارد یا نه و
اینکه پراکنده
کننده این
تهمت به
رفیق مان امیر
جواهری کیست. از
فرصت خط آزاد
یکی از
رادیوهای شهر
گوتنبرگ (رادیو
سپهر)استفاده
کرده و هر
آنچه را که دل
تنگش می خواهد
بر زبان می
آورد و با اصل
قرار دادن تهمت
مهدی
کوهستانی،
فرمایشات حق به
جانب مآ بانه می فرمایند
" من نگفته
بودم که اینها
گرایشی عمل می
کنند " و از
فرمایشات
ایشان می توان
استنتاج کرد
که "حتما
چون به گرایش
رفرمیست ها
وراست ها هم
کمک می کنند
پس اگر نکنند
بهتر است و یا
اگر می خواهند
بکنند هم
بایستی تحت
نظارت ما
مارکسیستهای
انفلابی باشد.
چرا که ما
خودمان که وقت
آمدن به میان
مردم و جمع
آوری کمک مالی
را که نداریم
و قطعاً
کارهای
مهمتری داریم
" قضیه
از این قرار
بوده که ایشان
چندی قبل از این
جریانات روزی
که امیر
جواهری در خط
همین رادیو
درحال صحبت در
مورد یاری
رسانی ها بوده
است به روی خط
می آیند و
بدون اینکه حد
اقل مطمئن
باشند ، امیر
و ما را متهم
می کنند که در
ارسال یاری
های مالی
گرایشی عمل می
کنیم و مثال
می آورند که
ما برای شاهرخ
زمانی چرا کمک
مالی ارسال
نکرده ایم . از
آنجائی که ما
به غیر از
موارد استثنائی
و آنهم با
موافقت کمک
گیرنده اسمی
از افراد کمک
گیرنده نمی
بریم. این بار
هم امیر
جواهری هوشیارانه
فریب این
اتهام و پرسش
را نخورده و
پاسخ هشیارانه
ای هم می دهند
مبنی بر اینکه
" گر تو بهتر میزنی،
بستان بزن " اما
مارکسیست
انقلابی ما یا
هوشیارانه
بقول معرف
تیله اش را می
اندازند و یا
اصلاً این
مطلب را درک
نمی کند که
حتی اگر ایشان
در آن حدی
بودند که ما
می خواستیم
پاسخ اینکه به
چه کسانی یاری
مالی رسانده
ایم را به
ایشان بدهیم،
هم جایش در
رادیو نبود . با این
برنامه
رادیوئی فکر
کردیم قائله ی
این جناب به
همین جا ختم
می شود اما
چند روز بعد
متوجه شدیم که
این مارکسیت
انقلابی !! یک
عمل انقلابی
دیگری هم در
این مورد صورت
داده و آن این
است که گفتگوی
خود با این
رادیوی محلی
را همراه با
عکس خود در
پشت آرم و
نوشته گرایش
مارکسیست های
انقلابی دریوتیوب
به نمایش
عمومی گذارده
است تا
ایرانیان همه
جهان بدانند
که آقای مهدی
کوهستانی
علیرغم اینکه
حرف خود را پس
گرفته تا چه
اندازه درست
می گفته و
اینکه همین
حرف درست را
قبل از مهدی
کوهستانی،
جناب مارکسیت
انقلابی ما
زده است و در
حقیقت نشان
افتخار در
تهمت پراکنی
را به ایشان
بایست داد.
نفر
بعدی در این
ماجرا شخصی
است به نام
همایون جابری
، بر اساس
اطلاعاتی که
ایشان خود از
خود میدهد از
اعضای
سندیکای شرکت
اتوبوسرانی تهران و
حومه بوده است
ماموریت
ایشان هم در
این سناریو
بلافاصله پس تکذیب
منصور اسانلو
از دریافت کمک
مالی از امیر
جواهری شروع و
ایشان در
مطلبی تحت
عنوان "
بگذار منصور
اسالو سخن
بگوید "(۴) در این
نوشته،
نامبرده امیر
جواهری را
متهم به تبانی
با منصور
اسانلو می نماید.
استدلال
ایشان در این
اتهام این است
که در آن زمان ایشان(همایون
جابری) در
ایران بوده در
زندان هم بوده
اما تاریخ زندان
مشخص نیست و
اینکه به هیچ
عنوان از این
کمک های
ارسالی چیزی
نصیب ایشان
نشده است ، در
بهترین حالت
اگر تمام حرفهای
ایشان هم صحت
داشته باشد
باز دلیل براین
نیست که یاری
های ارسالی به
منصور اسانلو
و آنهم برای
مصرف شخصی
ایشان ارسال
شده باشد . از
آنجائی که ما
همایون جابری
را تا قبل از
این مطلب نمی شناختیم
و اکنون هم
اطلاعات ما در
حد نوشته های
خود ایشان است
بنا براین باید
چند فرض را در
رابطه با
نوشته ایشان
مبنی قرار دهم
.
اول
اینکه ایشان
با نوشتن این
مطلب وادعای
اینکه فعال
بوده و زندانی
در حال درست
کردن مدارک
برای کیس
پناهندگی
برای خود
هستند که در
آین صورت باید
برای ایشان
آرزوی موفقیت
کنم.
دوم اینکه
ایشان
حقیقتاً فعال
سندیکائی
بوده اند که
در این صورت
علیرغم اینکه سهمی
از این یاری
ها نبرده اند واقعاً
بعید بنظر
میرسد که از
ارسال این کمک
ها به آقای
ابراهیم مددی
نایب رئیس وقت
سندیکا بی خبر
بوده باشند و باید
گفت که ایشان
مصداق آن
نوشته معروف
برشت هستند که
حقیقت را می دانند
و انکار می کنند.
سوم را
خوانندگان
بایستی خود با
توجه به
مدارکی که
بخشی از آن از
جمله مصاحبه امیر
جواهری با
ابراهیم مددی در"
رادیو سپهر" و
"رادیو
همراه" و
گزارشات
منتشره در آن
سالها پیوست
این مطلب می باشد
ارزیابی
نمایند.( ۵) اما با
توجه به این
که پس از مطلب
مهدی
کوهستانی که
در ابتدای این
مطلب هم اشاره
کردم که امروز
هویت ایشان
برا ی هیچ
فعال کارگری
مبهم و نا
روشن نیست و
پس از پراکندن
تخم تهمت
ایشان گرایش و
یا گرایشاتی سعی
در جا انداختن
این سوال
دارند که
اساساً آیا
جنبش کارگری
نیاز به یاری
های مالی دارد
یا نه؟ که خود
این سوال در
حال حاضر برای
جنبش کارگری
حالت یک سم
مهلک را دارد
در خاتمه
اطمینان دارم
که خوانندگان
خود هشیارانه
ارزیابی و
قضاوت خواهند
کرد که این سه
نمونه ای که
آوردم اساسا
آیا می توانند
متعلق به یکی
از جریاناتی
که در بالا ذکر
کردم باشند یا
نه؟ و اگر می توانند
باشند کدام
مثال به کدام
جریان می تواند
وابسته باشد.
منابع
:
۱-http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=48875
1-
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=49048#more-49048
2-
http://nahadha.blogspot.se/2014/06/blog-post_17.html
3-
http://www.hafteh.de/?p=38411
- ابراهیم
مددی در
گفتگوی
رادیویی با
امیرجواهری
اعلام داشت:
5
http://www.kargaran-iran.com/2007/04/post_610.html
===================================================
بخش
هایی از گزارشات
علنی مالی
کانون
همبستگی با
کارگران
ایران-گوتنبرگ
اولین
گزارش خبری
مالی –
گوتنبرگ
اطلاعیه
شماره۲
اولین
گزارش خبری
مالی –
گوتنبرگ
اقدام
مالی مشترک
درگوتنبرگ،سوئد
http://3rooz.blogspot.se/2009/12/blog-post_6999.html
======================
درپاسخ
به فراخوان
علی نجاتی
ازفعالان
سندیکای
مستقل
کارگران
نیشکرهفت تپه
گزارش
خبری مالی
کانون
همبستگی با
کارگران
ایران-
گوتنبرگ سوئد
http://3rooz.blogspot.se/search?updated-max=2010-01-29T01:33:00-08:00&max-results=50&start=312&by-date=false
=================================
گزارش
خبری
چهارمین
نشست عمومی
27مه2007
درگوتنبرگ
(سوئد) برگزار
گردید
http://3rooz.blogspot.se/2007/05/blog-post_8521.html
========================================
http://www.eucn.org/8mars.htm
گزارش
مالی شماره 3
گزارشگر: امیر
جواهری
لنگرودی
26 مارس
2007 /گوتنبرگ –
سوئد
سال
همگرایی ها و
اعتماد ها
سهم
ما در شادی
نوروزی بر
سفره کارگرا ن
شرکت
واحد
تهران و حومه
،هرچند ناچیز
ولی تا حال
000 / 100
کرون گردید!
=========================
گزارش
عملکرد
سالانه
گزارش
عملکرد و مالی
سال 2010 کانون
همبستگی با
کارگران ایران
گوتنبرگ- سوئد
وبلاگ
انجمن فرهنگی
- اجتماعی
اندیشه خبر می
دهد : صدای
کارگران باشیم
! گزارش مالی
فعالان کانون
همبستگی با
کارگران
ایران –
گوتنبرگ
http://andishegbg.blogspot.se/2014/06/blog-post_13.html