پیمان "
بریکس"
و
جایگاه آن
درنظام جهانی
سرمایه دای
یوسف
لنگرودی
کشورهای
موسوم به گروه
" بریکس "، که از
آنان به عنوان
قدرت های
نوظهوراقتصادی
یاد می شود،
بزودی پنجمین
نشست خود را
در آفریقای
جنوبی برگزار
می کنند.
اعضای این پیمان
متشکل ازچین،
روسیه، هند، برزیل
وآفریقای
جنوبی است.
این کشورها که
در مقابله با
یکه تازی غرب
در عرصه بین
المللی، همواره
تلاش هایی را
برای در نظر
گرفته شدن سهم
شان
انجام داده
اند، اکنون برای تامین منافع
خود یک گام
مهم برداشته اند
و حالا می
خواهند با
ابزار مالی و
بانکی وارد
عرصه رقابت
های بین
المللی شوند.
در اجلاس
دوربان، در آفریقای
جنوبی، اعضای
بریکس قرار
است تصمیمات
مهمی در ایجاد
و راه اندازی
دبیرخانه
دایمی، بانک
توسعه و صندوق
پول مشترک،
اتخاذ کنند.
روسیه
و چین،
مدتها پیش با
براه انداختن
پیمان
شانگهای ( با
اعضایی مثل
قزاقزستان، قرقیزستان،
تاجیکستان و
ازبکستان و ناظرینی
چون ایران و
پاکستان و
هند) تلاش
کردند تا در
برابرپیشروی
های شتابان
آمریکا و غرب
از منافع خود
لااقل
درمناطقی که
جزوحوزه نفوذ خود
می دانند،
دفاع کنند.
این پیمان که
در آغازهمکاری
های سیاسی و
امنیتی را
دربرمی گرفت، بعدا
و به بهانه
مبارزه با
تروریسم وارد
همکاری های
نظامی نیز شد.
با این وجود
هرگز تاحد یک
بلوک نظامی
قدرتمند
ارتقا نیافت.
سازمان
همکاری های
شانگهای بعدا
تا سطح
همکاری های
بازرگانی،
انرژی و بانکی
گسترش یافت. این
پیمان اگر چه
خوشایند غرب
نبود اما در
دل غرب نگرانی
چندانی ایجاد
نکرد. زیرا که
هر دو کشورچین
و روسیه
به عنوان
اعضای اصلی
پیمان مذکور
نه جزو دول
پیشرفته ،
بلکه
جزوکشورهای
بزرگی به حساب
می آمدند با
عقب ماندگی
های قابل توجه .
روسیه
هنوز برای
بازسازی
اقتصاد ضعیف و
به گل نشسته
خود، نیاز به
همکاری های
اقتصادی با
غرب داشت و
رهبرانش
اذعان می
کردند که بدون
برخورداری
ازمساعدت
تکنولوژی پیشرفته
غرب، نمی
توانند به یک
قدرت اقتصادی
مدرن، که قادر
باشد در سطح
جهانی حرفی
برای گفتن
داشته باشند،
تبدیل شوند. چین به
رغم جهش های
شگفت آور
اقتصادی و با
این که به یک
قدرت بزرگ
اقتصادی
تبدیل شده اما
به لحاظ سطح
زندگی جزو
کشورهای جهان
سومی به حساب
می آمد . امنیت
و تمامیت ارضی
هر دو کشور
روسیه و چین
هنوز از ناحیه
بنیاد گرایی
اسلامی ، قومی
و ملی آسیب
پذیر بوده و
هستند. مانند
چچن درروسیه و
تبت درچین. غرب، همان
طور که تجربه نشان داده،
در بهره
برداری
ازچنین جنبش
هایی علیه رقبای
خود توانایی و
امکانات گسترده
ای دارد و
قادر به آن
بوده و هست تا
با شعله ور
کردن
مناقشاتی از
این دست، زیر
پای این دو
کشور را داغ
کند و مشکلات
بزرگ و نفس
گیری در این
زمینه ها برای
شان ایجاد
کند.
مضافا این که
غرب و آمریکا
هنوز قدرت
بلامنازع
نظامی در جهان بوده و
هستند. همه می
دانند که
برنامه آمریکا
برای به راه
انداختن طرح
موسوم به سپر دفاع
موشکی که قرار
بود برای
مقابله با
تهدید موشکی
ایران و
لهستان مستقر
شود، باعث
نگرانی شدید
روسیه شد. و
بالاخره
طرحهای
آمریکا برای
تقویت حضور
نیرومند
نظامی اش در
آسیا، برای
مهار چین، که
نگرانی عمیق
این کشور را
برانگیخته
است.
نزدیک به
نیمی از بودجه
نظامی جهان به
تنهایی به
آمریکا تعلق
دارد.
اگرهزینه های
نظامی دول اروپایی
، ژاپن، کره
جنوبی ،
کانادا
واسترالیا
نیزکه به
عنوان متحدان
طراز اول
آمریکا به می
آیند، در نظر
گرفته شود، آن
گاه موقعیت
ضعیف چین و
روسیه در
برابر قدرت
هراسناک
نظامی غرب، برجستگی
بیشتری می
یابد. طرح های
بلند
پروازانه
نظامی چین در
عرضه نظامی و
تلاش روسیه
برای نوسازی
ماشین نظامی
اش هنوز تا
رسیدن به
شرایطی که
بتوانند با
توان نظامی
غرب برابری
کنند، فاصله
بسیار زیادی
دارد. مخصوصا
در عرصه
تسلیحات و جنگ
های متعارف.
اما
پیمان موسوم
به کشورهای "
بریکس " از دو
جهت اهمیت
ویژه ای دارد :
نخست آن که
بریکس مانند
پیمان
شانگهای جنبه منطقه
ای ندارد و پیمانی
است که می
خواهد نقش سیاسی و
دیپلماتیک
مهمی
درصحنه بین
المللی ایفا
کند ودولت
روسیه تا آنجا
پیش رفته که
گروه بریکس را
کانون جدید
نظم نوین
جهانی می داند.
دوم آن که که
با براه
انداختن یک
نهاد پر قدرت
بانکی می
خواهد وارد
رقابت های
مالی با غرب
شود. این
کشورها در
اجلاس قبلی
شان در اساس
موافقت خود را
با
ایجاد " بانک
توسعه " اعلام
داشتند. اهمیت
بزرگ این
پیمان دقیقا در
همین جاست. آن
ها اعلام داشتند
که سیاست مالی
و اقتصادی غرب
را در ارتباط
با کشورهای
توسعه نیافته
ناعادلانه می
دانند و ساختارنظام
جهانی مالی را
فرسوده و
ناکارامد و
بدین وسیله می
خواهند وارد
رقابت مالی با
جهان غرب
شوند. بریکس
اعلام کرده که
کشورهای
دیگرمی
توانند به این
بانک ملحق
شوند. قرار
است تا یک
واحد مشترک
پولی برای این
بانک تعیین
شود که این به خودی خود
به معنای
رقابت با دلار
و واحد پولی
اروپایی یعنی
یورو خواهد
بود.
ایجاد
بانک توسعه
توسط بریکس
نکته
بسیارمهمی است
که نمی تواند
مایع نگرانی
غرب نباشد. تا
همین جا هم
بسیاری از
کارشناسان
اقتصادی و
مالی این بانک
را وزنه و
حریفی
نیرومند در
برابر " صندوق
بین المللی
پول " و " بانک
جهانی " می
دانند.
نهادهای مالی
که آمریکا
بیشترین سهم
را در آن ها
دارد و مقرشان
در واشنگتن
است.
در
حالی که غالب
کشورهای اصلی
غرب با بحران
شدید مالی و
اقتصادی دست
پا می زنند و
رشد اقتصادی
شان با کندی
روبروست، هر
پنج کشور عضو
بریکس، از رشد
اقتصادی قابل
توجه ای
دارند. مخصوصا
دو کشور روسیه
و چین به لحاظ
ذخیره ارزی و
نقدینگی
دارای وضعیت
خوبی اند و
دراین میان
موقعیت چین بی
همتا است. همه
از میزان بسیار
بالای بدهی
آمریکا به چین
اطلاع دارند. نه
فقط ایالات
متحده بلکه
اتحادیه
اروپا نیز نیازخود
را به دریافت
مساعدت مالی
از چین اعلام
داشته است.
روسیه نیز-
البته با فاصله
بسیار زیاد ی
ازچین - به یکی
از طلبکارهای
بزرگ از
آمریکا تبدیل
شده است.
به نظر می
رسد که این
کشورها با
وارد شدن در
عرصه مسایل
مالی و بانکی
و با فشار بر
عصب دنیای غرب
- یعنی حوزه
مالی وبانکی -
می خواهند از
اهرم نیرومند
و حساسی برای
تامین منافع
خود در برابر
غرب استفاده
کنند. حوزه ای
که به نظر می
رسد نقطه قوت
شان باشد.
نگرانی غرب
بویژه از این جهت
حایز اهمیت
است که
کشورهای
دیگری به این
پیمان
بپیوندند. کم
نیستند
کشورهایی که
همین حالا به
طور جداگانه
با اعضای این
پیمان
مناسبات
سیاسی و
اقتصادی
نیرومندی
دارند و برای
پیوستن به آن
اعلام آمادگی
کردند.
تا همین جا
هم ، کشورهای
عضو این پیمان
مجموعا نزدیک
به نیمی
ازجمعیت
انسانی سیاره
ما را تشکیل
می دهند وخاک
آن ها بیش از
نیمی ازوسعت کره
زمین را در
برمی گیرد.
این کشورها
مجموعا حدود
یک چهارم
تولید ناخالص
جهانی را در
دست دارند.
آیا ارقامی به
این حد بزرگ و
نجومی، نباید
موجب نگرانی
شدید غرب
باشد؟
با این
همه در رابطه
با این پیمان
و هدف هایش باید
چند نکته مهم
را درنظرداشت :
یک
ـ این
پیمان اگر چه
در به کارگیری
اهرم نظامی برای
حل مناقشات
بین المللی نظیر
ایران و سوریه
هشدار می دهد
و بر استفاد ه
از روش
دیپلماتیک را
تنها ابزار حل
بحران های فوق
می داند اما
درمقابل جنبش
های مردمی و
انقلابی در
این سرزمین ها
درکنار حکومت
های خود کامه
و مستبد ایستاده
است. ترس چین و
روسیه این است
که با سقوط رژیم
های ایران و
سوریه، بر اثر
دخالت نظامی
غرب، این
کشورها به
متحدان غرب
تبدیل شوند و از
این رو هرچه
بیشتر تحت
محاصره و فشار
آمریکا و
متحدانش قرار
بگیرند. هم در
عرصه نظامی و
هم در عرصه
انرژی.
دو ـ اختلاف
این کشورها با
غرب بر مسایل
بین المللی
تنها برای
تامین منافع
خودشان است.
آن ها در دفاع
از منافع مردم
جهان قدمی
بر نمی
دارند. همه این
کشورها جزو
نظام غارتگر
سرمایه داری
جهانی اند.
دعوای این
کشورها با غرب
تنها برای
بدست آوردن
سهم بیشتر و
عقب نشاندن
تهاجم" شرکای
متخاصم " است.
بدیهی است که
اختلافات میان
این کشورها با
دیگر بلوک
های سیاسی و
اقتصادی در برخی
شرایط و در
پاره ای موارد
، اگر به طور
هوشیارانه با
آن برخورد
شود، شاید
بتواند به نفع
مبارزات
زحمتکشان
جهان باشد.
سه
ـ با
توجه به این
که برخی از
همین کشورها
مانند هند و
آفریقای
جنوبی جزو
دوستان
آمریکا به حساب
می آیند، اما
روابط
دوستانه و
ویژه ای نیز با
روسیه دارند و
بیشتر با
سیاست های بین
المللی چین و
روسیه
همگرایی
دارند تا غرب.
به همین دلیل
علیرغم تلاش
زیاد آمریکا
برای تبدیل
کردن این دو
کشور به
متحدان خود،
به نظر می رسد
همکاری های
این دو کشور با
دیگر دول این
پیمان، شدت و
عمق بیشتری به
خود بگیرد.
چهار
ـ روسیه که
تحت فشار چند
جانبه از سوی
غرب است و هر
بار با
انداختن تکه
ای کوچک از "
سهم شیر" در
مقابلش
تلاش می کنند
تا ساکتش
کنند، و چین
که از
استراتژی
واشنگتن برای
تقویت چشمگیر
نیروی نظامی (
دریایی –
هوایی) آمریکا
درآسیا بشدت
بیمناک است،
همه تلاش خود
را به کار
خواهند گرفت
که دیگر مانند
گذشته تنها به
حفظ سهم خود
اکتفا نکنند
بلکه
به عنوان
شرکایی که سهم
بیشتری از کیک
را طلب می کنند،
مطرح شوند و
جدی گرفته
شوند. و این
هدفی است که
این دو کشور
در پیمان
بریکس به
بدنبال آن هستند.
برای تامین
این هدف،
روسیه و چین دیگربرای
همیشه
نمی توانند
در لاک دفاعی
قرار داشته
باشند. بازگشت
تزار جدید
روسیه به کاخ
کرملین، یعنی
ولادیمیر
پوتین، حمایت سیاسی
از این پیمان
را افزایش
خواهد داد و احتمالا
بر جسارت آن
در برابر غرب
خواهد افزود.
به احتمال
زیاد اجلاس
های آتی
بریکس، به فرصتی
برای نمایش
قدرت و لافزنی
های پوتین
تبدیل خواهد
شد. چین نیز(
واحتمالا در
آینده نزدیک
با همراهی
هند) به
پشتوانه قدرت
اقتصادی اش،
توان مالی و
اقتصادی این
پیمان را
تامین خواهد
کرد.
با این
که هنوز نمی
توان درباره
نقش، وزن و قدرت
این پیمان و
آینده آن به
طور قطعی اظهار
نظرکرد، اما
این پیمان تا همین جا
نیز در صف
آرایی میان
قدرت های
امپریالیستی
معادلات
جدیدی را دارد
پی ریزی می
کند که نمی
توان آن را
نادیده گرفت.
بیست و
سوم مارس 2013