اتحاد
با مردم يونان
ميزگردي
با حضور اتيين
باليبار،
سوزان جورج و
فرانسيس
وِرتز
مترجم:
نيما عيسيپور
روز
يکشنبه 25
ژانويه حزب
سيريزا
توانست با کسب
%36.34 آرا
در انتخابات
يونان برندهي
يک پيروزي
تاريخي باشد.
باوجود عدمکسب
اکثريت کرسيها
در پارلمان،
ائتلاف چپ
راديکال
اعلام کرد که
دولتي «ضد
رياضتي» تشکيل
خواهد داد.
زمانيکه
نوبت به بحث
بر سر مذاکرات
مجدد درخصوص
بدهيها ميرسد،
دولت يونان بهرهبري
آلکسي سيپراس
چندان هم تنها
نيست. اگرچه
اين دولت با
واکنشهاي
سرسختانهي
تروئيکا،
بازارهاي
مالي و افراد
شاخص طرفدار
سياستهاي
رياضتي
مواجه
بوده، اما از
حمايت پودِموس،
جبههي چپ
فرانسه (Front de Gauche)، حزب چپ
آلمان (Die Linke)،
اتحاديهي کارگری
قدرتمند
آلمان DGB
و بسياري ديگر
نيز
برخورداراست.
با
فراهمآوردن
فضاي لازم
براي پيروزي
عظيم سيرزا در
انتخابات،
رأيدهندگان
يوناني به حزب
مجوز ميدهند
تا کشورشان را
از بند سياستهاي
رياضتي
برهاند. اکنون
اين حزب چپ
راديکال با چه
موانعي روبهرو
است؟
سوزان
جورج: حال به
قسمت سخت
ماجرا ميرسيم.
ما همچنان
بايد مصرانه
بر شادياي که
يکشنبهي پيش
تجربهاش
کرديم پاي
بفشاريم و سفت
به آن بچسبيم،
چون هيچ چيز
براي سيرزا،
يونان يا مردم
اروپا که از
آنان حمايت ميکنند
آسان نيست.
استاتيس
کووِلاکيس ـ
دانشيار
نظريهي
سياسي در
کينگز کالج
لندن KCL ـ
از اعضاي
کميتهي
مرکزي سيرزا
در تحليلش از
نتايج
انتخابات خوشبينيمان
را کاملاً
زايل نساخت،
شايد بهتر است
بگوييم،
تحليلش کمي
خوشبينانه
بود... او به
پيشرفت محدود
سيرزا در دو شهر
بزرگ آتن و
تِسالونيکي
اشاره ميکند
و ميافزايد
در مقياس ملي
حزب دموکراسي
نوين New Democracy
بهنسبت بيش
از آنچه
انتظار ميرفت
مورد اقبال
قرار گرفت.
وصولات
ماليات از سوي
دولت نيز رو
به کاهش است.
بنابراين بهزعم
کووِلاکيس
برنامهي
سيرزا «بر
برآوردهاي
بيش از حد خوشبينانهاي
استوار» بود.
اين به ما
نشان ميدهد
که حزب چقدر
به حمايت ما
محتاج است،
زيرا بهخوبي
ميدانيم که
بانک مرکزي
آلمان و ديگر
مخالفان قدرتمند
حزب در مراودتشان
با دولت جديد
يونان تا چه
حد خصمانه عمل
خواهند کرد.
اتيين
باليبار: البته
نبايد اهميت
تاريخي سيرزا
را از نظر دور
داشت. اين
نخستينبار
است که يک
نيروي مردمي
توانايي خود
در به چالشکشيدن
«حکمراني»
مسلط در اروپا
را از زمان
چرخش «نئوليبرالي»
تاکنون به
اثبات رسانده
است. اگرچه
اين گسست در
يک «کشور کوچک»
در حال وقوع
است، پژواک
تجربهي
يونان در همهجا
بهگوش ميرسد.
افزون بر
اين، اروپا
نظامي واحد
است، و هر
تغييري در «جبههي
يونان» کل
اروپا را تحتالشعاع
قرار ميدهد.
از آن جاييکه
دولت سيپراس
فعالانه
خواهد کوشيد در
وهلهي نخست
حول پرسشهاي
مربوط به
چرايي
انتخابش عمل
کند، کل دورنماي
سياسي اروپا
دستخوش
تغيير خواهد
شد، و از دل آن
کشمکشهايي
بالا خواهند
گرفت. ازاينرو،
دولت سيپراس
ميبايد با
موانع عظيمي
دست و پنجه
نرم کند. انتظار
ميرود که
دولت يونان از
سوي نيروهاي بهرهبري
دولت آلمان و
کميسيون
اروپا در
بروکسل با «نه»
سردي مواجه
شود، البته
اکنون تأثير
فاجعهآميز
سياستهاي
پولگرايانه
ديگر بر کسي
پوشيده نيست.
اين امر ما را
به پرسشي
حياتي رهنمون
ميسازد:
ديگرِ دولتها
تا چه ميزان
آمادگي دارند
خطايشان را
بپذيرند؟ و
بعد تازه
موانع داخلي
هم هستند.
بخشي از جامعهي
يونان
مصرّانه به
سازماندهي
فساد مشغول
است: اين
جريان بيکار
نخواهد نشست و
در صورت لزوم
به تحريکات راست
افراطي متوسل
خواهد شد. بهعنوان
مثال همين
مسألهي فرار
مالياتي را در
نظر بگيريد.
اگر دولتهاي
يونان «هرگز
موفق نشدند»
بر اين مسأله
فائق آيند، از
اينرو بود که
هرگز ارادهاي
براي انجام
اين کار
نداشتند. اما
همانگونه که
رسوايي
لوگزليکس LuxLeaks نشان ميدهد،
اين مسأله در
سراسر اروپا
مطرح است.
فرانسيس
وِرتز: در
ابتدا بايد
بگويم، موانع
موجود براي
تغيير در
يونان را نبايد
از ياد ببريم!
جناح راست همچنان
در آنجا قدرت
دارد، و
کاملاً نيز
ارتجاعي است:
نخست وزير
سابق حتي حاضر
نشد در مراسم
تحويل دولت به
نخست وزير
جديد شرکت
کند. جريان
راست افراطي
بهمعناي
سرراست کلمه
نئونازي است.
تا آنجا که
به ثروتمندان
و قاچاقچياني
که بهروزيشان
را مديون
مشتريمداري
رژيمهاي
پيشين هستند
مربوط ميشود،
برنامههاي
بهشدت سختگيرانهي
دولت جديد
براي مبارزه
با فساد
تهديدي جدي براي
آنان بهشمار
ميرود. پس
همهي اينها
دستبهدست
هم خواهند داد
تا اوضاع
چندان بر وفق
مراد سيريزا
نباشد... اما
گذشته از همهي
اينها ميخواهم
بر بُعد
اروپايي
کشمکشي
متمرکز شوم که
آلکسي سيپراس
و مردم يونان
در کل ناگزير
به آن کشيده
خواهند شد. ما
بايد در برابر
لوايح سنگيِ
مربوط به نظم
اروپايي اخير
(معاهدات،
احکام،
قوانين و
پيمانهاي آن)
و نيز شيوهي
يکدست تفکر
زيرين آن، عمق
گسستي را که
اين قسم از
خيزش مردمي
مبيّن آن است
بازشناسيم.
اگر از بيثباتي
کل حوزهي
يورو نميهراسيدند،
سردمداران
اروپاي
نئوليبرال ـ اقتدارگرا
با خشنودي خود
را از شرّ
يونان خلاص ميکردند.
اما حالا اين
مردم يونان
هستند که رخنهاي
در دژ مستحکمشان
ميگشايند.
تابحال آنان
متکي بر اين
ايده بودند که
براي سياستهاي
رياضتي و
اعمال
«اصلاحات» (در
بازار کار، بخش
عمومي، نظام
بازنشستگي...)
«هيچ
آلترناتيوي وجود
ندارد»، تا بدآنجا
که آندسته از
کشورها که از
همراهي با اين
سياستها رويگردان
بودند به
اتخاذ مواضع
سخت انضباطي
تهديد شدند يا
حتي تحت نظارت
اداري تروئيکاي
اروپايي قرار
گرفتند. اما
حالا ديگر کذب
اين مدعا بر
همگان آشکار
است! بنابراين
اکنون آنان
مجبورند
شجاعانه با
مسؤوليتهايشان
روبهرو
گردند: يا
بايد قدم در
راهي بگذارند
که عقايدشان
را به چالش
خواهد کشيد
(مذاکره
درخصوص بدهيها
و ابطال پيشنويس
سياستهاي
رياضتي) يا
خطر رويارويياي
را بهجان
بخرند که
عواقب آن، چه
در يونان و چه
کلاً در اروپا
(عليالخصوص
در جنوب)،
غيرقابلپيشبيني
است. مسئولان
جديد يوناني
با موانع بزرگي
مواجه هستند،
ليکن در
مواجهات پيشرو
رهبران اروپايي
ديگر از آن
قدرت سابق
برخوردار
نيستند. مردم
يونان و همچنين
مردم اروپا ميتوانند
برندهي
پيروزيهايي
واقعي باشند.
دورنماي
پيروزي سيرزا
براي مردم
اروپا چيست؟
اتيين
باليبار: امکانهاي
قابلتوجهي
وجود دارند ـ
اما ما بايستي
از فرورفتن در
رتوريک
اجتناب کنيم،
زيرا دوران
سختي را پيشرو
خواهيم داشت.
حقيقت اين است
که سياستهاي
رياضتي مسألهاي
رايج در سراسر
اروپا محسوب
ميشوند، و
انتخابات
يونان ما را
به نوسازي
دموکراتيک
عمومي
اميدوار کرده
است . اين قضيه
در کشورهايي
مثل فرانسه
طنين خاصي
خواهد داشت، فرانسه
جايي است که
در آن احزاب
انتخاب ميشدند
تا گرايش به
نئوليبراليسم
را واژگون سازند،
اما بهسرعت
تغيير موضع ميدادند،
يا به اين
دليل که اهميت
موانع و مشکلات
پيشرو را دستکم
ميگرفتند يا
کاشف بهعمل
ميآمد که سود
و منفعت شخصي
افراد در اين
تغيير موضع
دخالت داشت.
ليکن
مابهازاهاي
اين وضعيت در
همهجا ديده
ميشود:
«همزيستي»
سوسياليست/محافظهکار
امروزه شکل
غالب در
اتحاديهي
اروپا محسوب
ميشود، اما
حالا ديگر رو
به افول است.
ميتوان
واقعيت حائز
اهميت ديگري
نيز به آن
افزود، و آن
اينکه نه
جريان راست
افراطي بلکه
اين چپ راديکال
است که اصول
مسلط و
مناسبات قدرت
را به لرزه مياندازد.
شايد اين بزرگترين
اميدي است که
وضعيت کنوني
به مردم اروپا
نويد ميدهد،
البته تاجاييکه
آنان پيوند
خود با تاريخ
مشترک و منافع
مشترک را، بهرغم
همهي
اختلافات
موجود، حفظ
کنند. نکتهي
بسيار مهم اين
است که سيرزا
براي اروپايي
ديگر مبارزه
ميکند،
پيکار او
پيکاري است
عليه
پوپوليسم و ناسيوناليسم.
فرانسيس
وِرتز:
پيروزي خيرهکنندهي
سيرزا دقيقاً
همان چيزيست
که نيروهاي
واقعي چپ مدتها
به آن اميد
بسته بودند.
نخست چون
تحقيرها و تخريبي
که اتحاديهي
اروپا بر مردم
يونان روا
داشته بود
فراتر از حد
تحمل بود و
اکنون هر فرد
يا جريان
پيشرويي ميتواند
اين بيداري
عظيم حاکميت
مردم و احياي
منزلت آنان را
پاس بدارد.
دوم، چون
خواستهها و
مطالباتي که
در يونان
پيروزمندانه
بهزبان
آورده شدند
حرف دل اغلب
اروپاييان
نيز هستند.
تجربهي
خودمان در 2005 را
بهياد
آوريد، ما
توانستيم
توافق مربوط
به قانون
اساسي
اتحاديهي
اروپا را درهم
شکنيم. اما
اين بار،
سيرزا راه
پيرزوي در
انتخابات را
برايمان
گشوده است:
آنان تابوها
را شکستهاند
و اميد را
مجدداً احيا
کردهاند. به
همين دليل است
که مردم
خواهان
پيروزي سيرزا
هستند و از
حزب ميخواهند
متحد در
کنارشان
بايستد. اين
همدلي عظيم
اصليترين
مزيت چپ يونان
در مذاکرات
دشوارش با بروکسل
بهشمار ميآيد.
البته اين به
اين معنا نيست
که ديگر کشورهاي
اروپايي نيز
«دومينووار»
همين را ازسر
خواهند
گذراند: هيچ
چيز خودبهخود
رخ نميدهد.
اين بسيار به
اين بستگي
دارد که جريان
چپ از حيث
سياسي در هر
کشور تا چه
ميزان ميتواند
هوشمندانه
عمل کند.
تجربهي
سيرزا ميتواند
منبع الهام ما
باشد: سياست
آن در تجديد سازمان
مردم و کشاندن
مردم به عرصهي
اجتماعي؛
توانايي حزب
در فرار از
تلهي پروژهي
منزويسازي
چپ؛ و گشودگي
آن به چپ
اروپايي،
جملگي، به اين
موفقيت چشم
گير منجر شدهاند.
سوزان
جرج: پيروزي
سيرزا براي
اروپاييان ـ
چه در اسپانيا،
فرانسه يا هر
جاي ديگر ـ
حاوي يک درس
سياسيِ عملي و
بسيار حياتي
است: اتحاد. در
صورت عدم
موفقيت در
انتخابات،
حتي بهترين و
بالندهترين
برنامه براي
«آينده» نيز
تنها به
کلماتي بيمعنا
بر کاغذ تبديل
ميشوند. و
اگر نيروهاي چپ
حزب
سوسياليست
فرانسه متحد
نشوند، آنگاه
ما انتخاب
نخواهيم شد.
چرخش رقتانگيز
180 درجهاي
فرانسوا
اولاند نشان
ميدهد که او
اين حقيقت
ساده را
دريافته است.
اولاند، که
هميشه از
ديدار با
آلکسي سيپراس
سرباز زده بود،
حال ميخواهد
که ما باور
کنيم او
همواره از
سيرزا حمايت
کرده است. او
بهدرستي ميترسد
که به سرنوشت
حزب جديد
پاپاندرو
[نخست وزير
سابق يونان]
يا همتاي
ديريناش حزب
سوسيال ـ
دموکرات
پاسوک PASOK
(اين حزب در
انتخابات
اخير تنها 5
درصد آرا را کسب
کرده است)
دچار شود. فهم
اين که چرا
مدل حزب سيرزا
کارگر افتاد و
همچنان نيز
جواب ميدهد
بر عهدهي
ماست. باوجود
وضعيت
نوميدانهي
مردم يونان،
حزب راست
افراطي Golden Dawn
نتوانست مردم
را از راه به
در کند. اگر
بتوانيم به
همگان ثابت کنيم
که متحد
هستيم، حزب
دستراستي
جبههي ملي
[به رهبري
مارين لوپن]
هم ديگر نميتواند
بهسادگي
مردم فرانسه
را به خود جذب
کند.
بهمنظور
حمايت از جنبش
رهايي يونان،
چه اشکالي از
اتحاد را بايد
در فرانسه و
اروپا ايجاد
کرد؟
فرانسيس
وِرتز: پيروزي
سيرزا ماهيت
مبارزات
افراد پيشرو
در اروپا را
براي «پيريزي
مجدد» اروپا و
يورو تغيير
داده است.
تابحال ايدههايي
که بر سرشان
ايستادهايم
ممکن است بهنظر
انتزاعي و
انوپيايي
بيايند. از
اين به بعد
بحثهاي
اساسي بسياري
حول وضعيت
يونان شکل
خواهند گرفت.
بهعنوان
مثال: سيپراس
درخواست کرده
است که پرداخت
بهره از 4.5 درصد
به 2 درصد
توليد ناخالص
داخلي کاهش
يابد تا
بتواند براي
کمک به وضعيتهاي
اظطراري و
رونقبخشيدن
به اقتصاد
کشور بودجه
اختصاص دهد.
عادلانهتر
از اين هم ميشود؟
اما سؤال اينجاست
که اين پول از
کجا ميبايست
تأمين گردد؟
بگذاريد پرسش
ديگري مطرح کنم:
اين بيش از يک
تريليون يورو
(معادل نيمي از
ثروت توليدشده
در فرانسه در
سال) که طبق
برنامه قرار
است بانک
مرکزي
اتحاديهي
اروپا با خريد
کل بدهي دولت
به اقتصاد
اروپا تزريق
کند بايد
مصروف چه چيزي
شود؟ اکنون
ديگر زمان آن
فرا رسيده که
به پيشبرد طرحمان
براي [تخصيص]
«اعتبار
گزينشي»
اهتمام ورزيم:
اين پول
تقريباً آزاد
ميبايد
انحصاراً به
سرمايهگذاريهاي
از حيث
اجتماعي مفيد
اختصاص داده
شود. اين براي
يونان امري
حياتي است و
ضرورت آن در
سراسر اروپا
نيز احساس ميشود.
فکر ميکنم بهميانجي
بحثها و کنشهاي
انضماميِ از
اين دست است
که اتحادي
پايدار و
متقابل نضج
خواهد گرفت؛
نه تنها مردم
يونان بلکه
همهي ما به
اين اتحاد
نياز خواهيم
داشت.
سوزان
جرج: در اين
موقعيت خطير
ما بايد به
سيرزا اعتماد کنيم.
خواه مواضعشان
را بپذيريم
خواه نه،
تصميم فقط با
آنها است.
حزب بهتر از
هر کسي موانع
پيش روي خود
را ميشناسد.
وظيفهي ما
نسخهپيچي و
نصيحتکردن
نيست، مگر آنکه
آنها از ما
بخواهند.
درمقابل، ما
بايد
پيشنهادات
حزب درخصوص
بهترين شيوهي
کمک به آن را
پيبگيريم،
انگار که حزب
در حال عبور
از جنگلي است
که خطر در همه
جاي آن به
کمين نشسته
است. نيروهايي
در برابر
سيرزا صف
کشيدهاند که
قوياً در پي
شکستش هستند و
براي تحققبخشيدن
به آن از هيچ
چيز فروگذار
نميکنند. اين
شکست به آنان
اجازه ميدهد
تا از فراز
بامها بانگ
برآورند که
«هر کاري ميشد
کرديم» اما
نهايتاً اين
راستکيشي
سياستهاي
رياضتي و
قواعد بازار
هستند که مسير
درست را نشان
ميدهند. مهمتر
اينکه، هر
اتفاقي
بيافتد، ما بايد
سيرزا را در
مذاکرت
دشوارش براي
بدهيها تنها
نگذاريم و از
آن حمايت
کنيم. در
آلماني کلمهي
Schuldهم بهمعناي
«بدهي» است هم
«گناه». ازاينرو،
بدهي يک گناه
است و بدهکار
بايد مجازات
گردد. آلمان
فراموش کرده
است که موفقيت
اقتصادي اين
کشور پس از
جنگ جهاني دوم
تا حد زيادي
به تخفيف بدهيهاي
آن و کمک
متفقين متکي
بود. دولت
آلمان ادعا ميکند
که عدم پرداخت
غرامتي را که
به يونان
بدهکار بود
فراموش کرده
است! اما ما
نبايست
فراموش کنيم،
و بايد از اين
بحثها
بهترين
استفاده را
ببريم. همچنين
بايد اسطورههاي
نئوليبرالي
پيشنهاد
شده
از سوي سياستمداران
و رسانهها را
سخت بهباد
انتقاد گيريم:
راهحلهايي
که مطرح ميکنند،
از سياستهاي
رياضتي و
خصوصيسازيها
گرفته تا
بودجههاي
کاملاً
متعادل هيچ يک
مشکلي را حل
نميکند. نسخههاي
نئوليبرالي
آنان براي
مردم اروپا
چيزي جز زيان
بهبار
نخواهند آورد
و موجب هرجومرج
و نابودي محيطزيست
ميشوند.
اتيين
باليبار: اتحاد
ما بايد تا حد
امکان فراگير
باشد. نخست
اينکه بايد
از تلاش بيثمر
براي پيشيگرفتن
از خودمان
اجتناب کنيم.
اينجا صحبت
از «بهار سرخ
اروپايي»
نيست، بلکه
موضوع اصلي
همان خلق
مناسبات
جديدي از
نيروهاست که
بر يک بنيان
روشن استوار
است. در مقابل
بانکهاي
اروپا ما بايد
با تأکيد بر
مردم اروپا
زمينه را
براي
قدرتگرفتن
آنان مهيا
کنيم؛ اين
يعني جملگي
مردم اروپا
بايد بسيج
شوند: ما فقط
دربارهي
کشورهاي جنوب
اروپا صحبت ميکنيم،
درصورتيکه
ميخواهم
تأکيد کنم
لازم است مردم
شمال اروپا و
بهطور اخص
مردم آلمان
نيز بهحرکت
درآيند. بايد
بتوانيم به
آنان توضيح
دهيم که مباحث
مربوط به
«ناکامي
مالياتدهندهگان»
با واقعيت جور
در نميآيد.
بيش از هر
زمان ديگر، به
يک سياست
اروپايي
مردمي نياز
داريم که
بتواند از
موانع و مرزهاي
موجود فراتر
رود.
منبع:
http://www.versobooks.com
برگرفته
از :«تز یازدهم»
http://www.thesis11.com/Article.aspx?Id=267