سرزمین
خونینی به نام
عراق
بهروز
نظری
سمیع
رمضانی،
کمونیست
عراقی و فعال
خستگی
ناپذیر ضدّ
جنگ، گفته است
که نوشتن
درباره سرزمین
مادریش عراق و
شهر عزیزش
بغداد همواره
دردناک بوده
است. این درد
با گذشت زمان
نه تنها کاهش
نیافته بلکه
عمیقتر نیز
شده است. درد
سمیع درد همه
رزمندگان صلح
و آزادی است.
ده سال پیش و
همزمان با
نوروز و آغاز
بهار بود که
"عملیات
آزادی عراق"،
نامی که
جانیان جنگی
حاکم در
ایالات متحده
و متحدانشا ن
به اشغال عراق
داده بودند،
آغاز شد. "مداخلات
بشر دوستانه"
دولت های
امپریالیستی
در عراق، ۱۰
سال کشتار و
چپاول، و پیش
از آن، ۱۳ سال
تحریمهای ضدّ
بشری و
مرگبار، عراق
را بمعنای
واقعی در لبه
پرتگاه قرار
داده اند.
همانگونه
که سمیع
رمضانی و
دیگران بارها
و بارها تاکید
کرده اند،
پرونده
ایالات متحده
در عراق و
حمایت آنان از
صدام حسین از
ابتدا تا زمانی
که جورج بوش و
دیگر
جنایتکاران
جنگی تصمیم به
اشغال عراق
گرفتند، به
اندازه کافی
گویا بود.
دولت ایالات
متحده زمانی
که حزب بعث در
سال ۱۹۶۳
میلادی بقدرت
رسید و هزاران
کمونیست و
دمکرات را قتل
عام کرد در
کنار حاکمان
جانی عراق
بود. این
حمایت از حزب
بعث در سال
۱۹۶۸ و زمانی
که صدام حسین
معاون رئیس
جمهور شد، در
سال ۱۹۷۵ و
زمانی که
حاکمان عراق و
محمد رضا
پهلوی دست در
دست جنبش ملی
کردها را بخون
کشیدند،
زمانی که
صدام قدرت را
بطور کامل در
سال ۱۹۷۹ قبضه
کرد، زمانی
که صدام تصمیم
به حمله
به ایران را
گرفت، زمانی
که صدام علیه کردها
و شیعیان جنوب
عراق و علیه
ایران سلاحهای
کشتار دسته
جمعی بکار
برد، و زمانی
که صدام تمایل
خود برای
اشغال کویت را
ابراز کرد،
ادامه پیدا
کرد. در ۱۱ سال
اول تحریم
های
مرگبار علیه
عراق، یعنی
از آغاز سال
۹۱ میلادی تا
۱۱ سپتامبر
۲۰۰۱، ایالات
متحده سیاست حمایت
از صدام
بمثابه بد
بهتر از بدتر
را ادامه داد.
در تمام این
سالهای خونین
کم نبودند کسانی
که جنایات
صدام را افشا
کردند، علیه
رژیم او
جنگیدند و
هزینههای
سنگینی برای
بلند کردن
صدای خود علیه
رژیم صدام
حسین
پرداختند. در
تمام این
سالها دولت
ایالات متحده
در کنار صدام
حسین و علیه
کردها، علیه
شیعیان، علیه
سوسیالیستها
و
آزادیخواهان
عراق جنگید.
عراق یکی از
غرامت هایی
بود که بوش و
نئومحافظه
کاران ایالات
متحده پس از
حمله تروریستی
۱۱ سپتامبر
طلب کردند و
به آن چنگ
انداختند. قتل
عام خاموش
مردم عراق که
تا پیش از این
از طریق
تحریمهای
مرگبار صورت
میگرفت با
آغاز "عملیات
آزادی عراق"
وبخون کشیدن
آن تحت عنوان
"شوک و رعب"
ابعاد
دهشتناک تری
بخود گرفت.
۱۰ سال
از اشغال عراق
میگذرد، اما
اشغال عراق،
سالها پس از
آنکه بوش رذیلانه
و جنایت
کارانه
"ماموریت" را
خاتمه یافته
اعلام کرد،
همچنان ادامه
دارد. تعدادی
اصرار
دارند که
زمانی که از
اشغال عراق
حرف میزنند از
فعل گذشته استفاده
کنند. برای
مردم عراق که
همچنان با بی
امنیتی، با
حملات
تروریستی، با
چشم انداز واقعی
جنگ داخلی،
با تشدید
اختلافات
سکتاریستی، و
ناامیدی محض
روبرو هستند،
جنگ همچنان
ادامه دارد.
اشغال عراق نه
جزئی از گذشته
که واقعیت غیر
قابل انکار در
این سرزمین خونین
است. ده سال پس
از اشغال عراق
کسانی هستند
که اکنون از
جنگ علیه عراق
بعنوان یک
"جنگ اشتباه"
نام میبرند،
بخشاً به این
خاطر که واقعیتهای
اشغال عراق و
دروغ بزرگ
"سلاحهای
هسته ای" صدام
دیگر قابل
پوشاندن نیست.
اما "اشتباه"
نامیدن جنگ
علیه عراق در
عین حال حربهای
است برای
پوشاندن یک
دروغ بزرگ
دیگر، که تحریمهای
مرگبار علیه
ایران، که
سیاست "پیشگیرانه"
ایالات
متحده، که روی
میز ماندن
"گزینه
نظامی" علیه
ایران،
اشتباه نیست و
نمیتواند
باشد. زخم
اشغال عراق
چنان عمیق و
مرگبار است که
خونریزی آن به
دیگر نقاط
منطقه نیز سرایت
کرده است.
"اشتباه"
خواندن جنایت
جنگی علیه
عراق، اما،
تلاشی است
برای لوث کردن
این حقیقت و
ناچیز جلوه
دادن هزینه
گزافی که مردم
عراق پرداخته
اند. تازهترین
گزارشی که
بمناسبت
دهمین سالگرد
اشغال عراق
منتشر شده
عواقب
دهشتناک این
به اصطلاح
"اشتباه" را به
روشنی ترسیم
میکند.
اشغال
عراق به کشتار
یک میلیون و
چهارصد نفر، مجروح
شدن چهار
میلیون و
دویست هزار
نفر، و آواره
شدن چهار
میلیون و
پانصد هزار
نفر عراقی منجر
شده است. برای
درک بهتر
ابعاد این
جنایت کافی
است که تعداد
قربانیان این
جنگ را با
جنگهای دیگر
مقایسه کنیم.
یک میلیون و
چهارصد هزار
نفری که بر
اثر "عملیات
آزادی عراق"
کشته شده اند
معادل پنج
درصد جمعیت
عراق است. در
جریان جنگ
داخلی
آمریکا دو و
نیم درصد
جمعیت این
کشور کشته
شدند. تلفات
ژاپن در جنگ
دوم جهانی
بین سه تا
چهار درصد
جمعیت این
کشور بود. این
رقم در
ایتالیا و
فرانسه یک
درصد، در
انگلیس کمتر
از یک درصد، و
در ایالات
متحده کمتر از
نیم درصد بود.
در جریان
اشغال عراق
مناطق مختلف
این کشور هدف
بیش از ۲۹
هزار بمباران
هوایی قرار
گرفتند، و در
هشت سال پس از
آغاز "عملیات
آزادی عراق"
نزدیک به چهار
هزار بار دیگر
عراق بمباران
شد. تاکتیک
"رعب و وحشت"
بدون هیچ تبعیضی
بیمارستانها،
مدارس،
کودکان،
خبرنگاران،
دانشجویان و
غیر نظامیان
دیگر را هدف
قرار داد و به
خاک و خون
کشید.
پیدا نکردن
سلاحهای
کشتار دسته
جمعی در عراق
مانع از این
نشد که ایالات
متحده و متحدانش
از سلاحهای
کشتار دسته
جمعی، از
جمله بمب خوشه
ای، ناپالم، و
بمبهای
فسفور سفید در
مناطق مسکونی
و غیر نظامی استفاده
نکنند. سؤ
تغذیه و
گرسنگی و
بحران بهداشت
که در سالهای
تحریمهای
مرگبار علیه
عراق بیداد
میکرد پس از
اشغال عراق
تشدید شد.
سرطان، مرگ و
میر کودکان،
سقط جنین،
بیماریهای
پوستی ناشی
از بمبهای
فسفر سفید و
ناپالم و
تخریب وحشتناک
محیط زیست در
عراق بیداد میکند.
زیر ساختهای
عراق متلاشی
شده و دسترسی
مردم یکی از
ثروتمندترین
کشورهای
جهان به آب
آشامیدنی،
برق، بهداشت و
آموزش
بشدت محدود
شده است.
بیسوادی در
عراق بیداد میکند
و تعداد
معلمان بغداد
نزدیک به ۸۰
درصد کاهش
پیدا کرده است.
هزینه
تاکنونی "جنگ
علیه ترور"
نزدیک به پنج تریلیون
دلار برآورد
میشود. سازمان
ملل تخمین میزند
که برای ریشه
کن کردن
گرسنگی در
جهان سالانه
به ۳۰ بیلیون
دلار نیاز
هست. با بودجهای
که تا امروز
صرف بخون
کشیدن عراق و
تلاش برای تکه
پاره کردن آن
شده میشد
گرسنگی در
جهان را برای
۱۶۷ سال از
بین برد. در
ایالات متحده
نیز چنین
بودجهای میتوانست
سرنوشت
میلیونها
شهروند
لگدمال شده آمریکایی
را منقلب کند.
در کشوری که
حتی ارایه
بدیهیترین
خدمات پزشکی
عین کمونیسم
قلمداد
میشود، هزینه
"جنگ علیه ترور"
بیش از ۱۲
هزار دلار
برای هر زن،
مرد و کودک
امریکاتی
بوده است.
جنگی
که بنام مردم
عراق و برای
"صادر کردن
دموکراسی" این
کشور و متحول
کردن منطقه
صورت گرفت
شیرازه اقتصادی
و اجتماعی
عراق را
متلاشی کرده
است. در ده سال
گذشته تولید و
صادرات نفت
عراق افزایش
پیدا کرده اما
درامدهای
نفتی عراق به
جیب کمپانیهای
آمریکایی و
نوچگان عراقی
آنان ریخته
شده است. جنگ،
چپاول منابع
طبیعی و ملی
عراق، و سیاستهای
نئولیبرالی
تحمیل شده در
این کشور به
افزایش بیکاری،
فقدان هر چه
بیشتر امنیت
شغلی، و کاهش
شدید سطح
زندگی
اکثریت جمعیت
عراق منجر شده
است. عراق که
زمانی برای
تامین نیروی
کار مورد نیاز
خود به
کارگران مصری
و دیگر
کارگران
منطقه روی میآورد
اکنون با
بحران بیکاری
وخیمی روبرو
است. بنا به
گزارش سازمان
ملل نرخ
بیکاری در
عراق نزدیک به
۳۰ درصد است.
شرایط
آوارگان
عراقی از این
هم اسفبار تر
است. در سال
۲۰۰۳ و پیش از
اشغال عراق
نزدیک به ۱۷ درصد
جمعیت این کشور
در واحدهای
مسکونی
نامناسب
زندگی
میکردند. این
رقم در سال
۲۰۱۱ به ۵۳
درصد افزایش
پیدا کرده
بود. ۹۰ درصد
آوارگان
عراقی توان
بازگشت به
کشور خود را
ندارند و
اکثریت عظیم آنان
گرسنگی میکشند
تا بتوانند یک
وعده غذا برای
کودکان خود فراهم
کنند. "ضدّ
مدنیت" و خصومت
عمیق
اشغالگران با
دموکراسی و
برابری را
میتوان در
عرصه آموزش
نیز دید. در
سال ۱۹۹۱ میلادی
۳۰ درصد از
اساتید
دانشگاههای
عراق زن
بودند. این
رقم از درصد
پروفسورهای
زن دانشگاه
معتبر و
ثروتمند
پرینستون در آمریکا
در سال ۲۰۰۹
بیشتر بود.
زنان از
قربانیان اصلی
اشغال عراق
بوده اند. بنا
به آمار موجود
تا سال ۲۰۰۶
بیش از ۳۰۰
استاد
دانشگاه در
عراق کشته شده
بودند و بیش
از ۳۰ درصد از
اساتید،
پزشکان،
مهندسین و
داروسازان
عراقی در بین سالهای
۲۰۰۴ و ۲۰۰۷
مجبور به ترک
کشور شده
بودند. از
هنگام اشغال
عراق بیش از
یک میلیون
کتاب و ده
میلیون سند بی
همتا نابود
شده و یا
چپاول شده
اند. اولویتهای
جنگی ایالات
متحده تاثیر
عمیق خود را
بر سیستم
آموزشی و
تحقیقات علمی
در ایالات
متحده نیز
گذشته است.
پنتاگون بیش از
گذشته به
تامین کننده
بودجههای
تحقیقی تبدیل
شده و منابع
عظیمی بجای مطالعه
و تحقیقات
علمی برای
مقابله با
بیماری و فقر
صرف "تحقیق و
مطالعه"
تروریسم،
رادیکالیسم،
اسلام و
جریانات
سیاسی در
خاورمیانه
میشوند.
"صادر
کردن
دموکراسی" به
عراق بهانه ای
بود برای
لگدمال کردن
دموکراسی در
تمام دنیا و
از جمله در
ایالات متحده.
بازداشت
افراد در چهار
گوشه جهان به
بهانه مبارزه
با تروریسم،
شکنجه
زندانیان،
کنترل شبکههای
واقعی و
مجازی،
جاسوسی، و
نژادپرستی
ضدّ مسلمانان،
از دیگر
واقعیتهای
غیر قابل انکار
"جنگ علیه
ترور" و "صدور
دموکراسی"
هستند. برنده
اصلی اشغال
عراق شرکتهای
عظیم
آمریکایی
بوده و هستند.
قراردادهای
اعطا شده از
سوی پنتاگون
از ۱۴۵ بیلیون
دلار در سال
۲۰۰۱ به ۳۷۳
بیلیون در سال
۲۰۱۱ افزایش
پیدا کرد، این
یعنی
افزایشی
معادل ۱۵۷
درصد. سهم
هالی بورتن از
این قراردادها
از ۴۸۳ میلیون
دلار در سال
۲۰۰۲ به ۶ بیلیون
دلار در سال
۲۰۰۶ جهش
یافت. همین افزایش
جهشی را
میتوان در
رابطه با
شرکتهای عظیم
دیگر ایالات
متحده دید.
جنگ علیه عراق
شرکتهایی را
که اخبار
رسوایی و فساد
مالی آنان
افکار عمومی
در کشورهای
غربی و بویژه
ایالات متحده
را تکان داده
و برانگیخته
بود، نه تنها
از زیر ضرب
خارج کرد بلکه
سهم بزرگی از
منابع عظیم
عراق را به
آنان بخشید.
ده سال
از اشغال عراق
میگذرد.
سرنوشت عراق
نه فقط برای
فعالین عراقی
بلکه برای
ایرانیانی که
نوروز سال ۸۲
را با بغض
سپری کردند،
برای همه
کسانی که
تحریمهای مرگبار
علیه مردم
ایران و صدای
طبل جنگ دیگری
قلبشان را
بدرد آورده
است، برای
کسانی که
مدیحه سرا و
مشوق
"مداخلات بشر
دوستانه"
دولتهای
امپریالیستی
نیستند، نمیتواند
دردناک نباشد.
درسهای
اشغال عراق را
نباید فراموش
کرد. خشونتی که
مردم عراق در
۳۵ سال حاکمیت
صدام حسین
کشیدند و ۲۳
سال مداخلات
ضدّ بشری
دولتهای
امپریالیستی
در عراق، عراق
را به مرز
فروپاشی
کشانده اند.
تجربه عراق نشان
میدهد که
مداخله
امریالیستی
آلترناتیو دیکتاتوری
نیست. انتخاب
هیچ ملتی به
این دو محدود
نیست و نمیتواند
باشد.
۲۹ اسفند
۱۳۹۱ / ۱۹ مارس
۲۰۱۳