فریاد
خاموش زنان
فرودست
زنان
آرزم
(آورد
رهایی زنان و
مردان)
بیستوپنج
نوامبر روز
جهانی توجه و
افشای انواع
خشونت علیه
زنان و تلاش
برای محو آنهاست. با
تعیین چنین
روزی مقرر شد
نهادهای
مربوطه، از
جمله حکومتها،
متعهد به
بهبود زندگی
زنان و حذف
خشونت علیه
آنان شوند،
همچنین جنبش
زنان هر ساله
در سراسر جهان
هر یک به نحوی
علیه خشونت
برنامههایی
برگزار میکنند
تا توجه همگان
را متوجه این
مشکل بزرگ کنند.
چون بهرغم
راه طولانیِ
طی شده
دستاوردها
چنان نیست که
منعی برای
خشونت باشد و
هنوز راهی
طولانی پیش
روی زنان است.
البته بدیهی
است زنان تنها
به همین یک
روز مبارزه
برای محو
انواع خشونت
علیه زنان
بسنده نکرده و
نمیکنند،
چون آنچه تا
کنون برای منع
خشونت علیه
زنان انجام شده
ناچیز
است و مشکل
خشونت به وسعت
جهان همچنان
وجود دارد.
زنان جهان به
خوبی آگاهند که
تا محو انواع
ستم، باید
مبارزات پیگیر
و خستگیناپذیر
خود را علیه
مردسالاری،
سرمایه سالاری
و مناسبات
قدرت که عامل
تمامی ستمهاست
ادامه دهند و
راه درازی در
پیش است.
محققان
معتقدند
خشونت علیه
زنان، گستردهترین
نقض حقوق بشر
در سراسر جهان
است و اشکال مختلفی
دارد. تقریبا تمام
زنان از اشکال
مختلف خشونت
رنج میبرند
که بیش
از یک سوم
آنان
تحت خشونت
فیزیکی
هستند، بهویژه
در خاورمیانه
و شمال آفریقا
که علاوه بر مرد
- سرمایه
سالاری،
دیکتاتوریهای
مذهبی نیز
مزید بر علت
شده است.
اما در
بسياري از
موارد، بهخصوص
در میان زنان
فرودست، اين
آسيبها فلج
کنندهتر و
برونرفت از
آن بسیار
دشوارتر است.
خشونتهای
ناشی از
ساختارهای
طبقاتی،
سیاسی و حقوقی
که زن را در
موقعیت
فرودست تثبیت
کرده؛ ظرفیت
رشد و بالندگی
برابر را از
او ربوده و کار
خانگیِ بیمزد
را بر او
تحمیل کرده
است.
همچنین تحمیل
بارداری و سقط
اجباری،
ممنوعیت سقط
جنین، تعیین
نوع پوشش،
خشونت علیه
تحصیل، کار و تصمیم
برای بدن و
روی و موی زنان
مصداق خشونت
علیه آنان
است.
در
اینجا نه قصد
داریم از
انواع خشونت
نام ببریم که
بیشمارند و
نه به
اعتراضات و
جنبشهای یکی دو
دهه
اخیر علیه
خشونت
بپردازیم که
در بسیاری
موارد صرفا
خشونت علیه
زنان طبقات
متوسط و بالا
را هدف خود
قرار دادهاند.
در میان این
جنبشها، به
ویژه جنبش
اخیر Me Too بهقدر
کافی رسانهای
و له و علیه آنها
نوشته شد.... هدف ما
در اینجا
عمدتا
طرح بحثی در
مورد خشونت
علیه زنان بیصدا
و زنان در
حاشیه است و
شناختن خشونتهایی
که جسم و جان
زنان بیسواد،
زاغه نشین، کارگر،
کشاورز، دستفروش
و سرپرست
خانواده و .... را
در خانه،
خیابان و محل
کار میآزارد، و
پرداختن به
چگونگی گسترش
جنبشهای ضد
خشونت به
طبقات فرودست
و پیدا کردن
راهکاری برای
ادغام جنبشها
و شنیدن صدای
زنان در
حاشیه.
طبق
آمار، خشونت
علیه زنان در
تمامی جهان و
در تمامی
طبقات اعمال
میشود، اما
خشونت بر زنان
در حاشیه نسبت
به طبقه متوسط
و بالا به
مراتب بیشتر
است و بسیار
کمتر ثبت و
گزارش میشود.
مسلماّ
مساله فقر،
بیسوادی،
آلونکنشینی، نداشتن
آب سالم و آبگرم
و بهداشت کافی
بدترین خشونت
علیه زنان حاشیهنشین
است. این زنان
به لحاظ وضع
بد معیشت و
نیاز به درآمد
و ضعف شدید
اقتصادی، به
کار خود وابستهاند
و ناچار به
انجام مشاغل
سخت با پایینترین
دستمزد و کار
در محیطهای
غیر
استاندارد میباشند،
همچنین کمتر
بودن فرصتهای
شغلی،
نابرابری در
دستمزد،
تحقیر و تعرض جنسی
به زنان از
جمله مصادیق
خشونت علیه
آنان در محیط
کار است، در
پاسخ به این
مشکل جنبشهای
فراوانی در
سراسر جهان
برای مقابله
با این پدیده
ضد بشری به
وجود آمده
است. علاوه بر
آن، خشونتهای
خانوادگی که
در پشت درهای
بسته اتفاق میافتد
و هیچ ناظری
شاهد آن و هیچ
دادگاهی
دادرس آن نیست
و از
نظرها پنهان
میماند نیز
وجه دیگری از
خشونت علیه
زنان است. زنان در
مقابل
آزارهای
محیط کار سکوت
میکنند و
یارای مقابله
ندارند زیرا
با هر گونه
اعتراض از کار
اخراج میشوند.
آن دستهای که
وارد راه پر
پیچ و خم
شکایت شوند،
حتی با ارائه
مستندات هم
اگر آزار را
به اثبات
برسانند، با
پیامدهایی
چون به حاشیه
رانده شدن و
عدم رشد حرفهای
و فشار روانی
مواجه هستند.
در حالیکه
آزارگر بدون
هیچ پیامدی به
کار و حرفه
خود ادامه میدهد
و حتی ممکن
است ترفیع هم
بگیرد.
اینجاست که
وجود نهاد و
تشکلی آشنا به
مشکل خشونت و
تاثیر آن بر
زنان، و
مبارزه با علل
و عوامل خشونت
به شدت احساس
میشود.
تجربیات
بسیاری از
زنان معلم،
پرستار و پزشک
که در مناطق
محرومِ شهر و
روستا کار کردهاند
و تجربیات خود
را در مواجه
با این زنان
نگاشتهاند
نشان دهندهی
نیاز شدید این
زنان آسیبدهنده
به یک تشکل یا
نهادی خودی،
قابل اطمینان
و آگاه است تا
بتوانند
علاوه بر شرح
دردها و زخمهای
خود که
حتی نمیتوانند
با خانواده
خود در میان
بگذارند، از
کمکهای
تخصصی بهرهمند
شوند و افزون
بر آن
فرصت و امکان
این را بیابند
که در جهت
تغییر شرایط
غیرانسانی خود
گامهای
آگاهانه و
هدفمند
بردارند.
نهادها و تشکلهایی
که با همراهی
و همکاری زنان
سطوح مختلف اجتماعی
میتواتند در
تخفیف مشکل،
ارائه راهکار
و ارتقای
آگاهی زنان
آسیبدیده
نقش پر رنگی
داشته باشد.
زنان آسیبدیده
نیز در روند
تشکلیابی و
با ارتقای
آگاهی تخصصی و
طبقاتی خود میتوانند
در جهت جلب
دیگر زنان
آسیب دیده به
کار متشکل،
آگاه و هدفمند
در مقابله با
کار مضاعف،
بهرهکشی و
خشونت جنسی
گامهای
اساسی
بردارند.
بنابراین این زنان
آسیبدیده به
مدد هم و یاری
فعالان جنبشهای
زنان میتوانند
در بسترسازی
فرهنگی در جهت
ایجاد محیط
امن برای کار
زنان نقش
تعیین کنندهای
در جامعه
داشته باشند،
و با اعتراض
بیوقفه و
استوار به
خشونتهای
جاری شبکۀ
حمایتی را در
دفاع از
آزاردیدگان
جنسی تشکیل
داده، به
آزاردیدگان
اعتماد به نفس
بخشند و به
بخش بزرگتری
از جامعه
دربارۀ
مناسبات قدرت
که منجر به
تجاوز
میشود،
آگاهی و هشدار
دهند.
بدیهی
است که اینگونه
نهادها
باید برای
طرح مشکلات زنان
و مشکل خشونت
قابل اعتماد و
حمایتگر باشد و
این امر با
همکاری و همیاری
مشاوران،
پزشک و پرستار
فمینیستِ داوطلب
عملی است.
نهادی که قادر
به شنیدن
دردهای این
زنان
باشد، آنان
را سرزنش نکند
و مقصر نداند،
احساس گناه را
از آنان
دور کند و
ترومای پس از
تجاوز را
درمان کند، و
کمک کند تا
زنان خشونت
دیده پس از گذران
دورهای سخت به
زندگی
بازگردند،
کمک کند تا
آسیبدیده با
همدردی و
همدلی با
دیگران در
فضایی راحت و
آرام گفتگو
کند و دریابد
که مشکل او نه
فردی، بلکه
معضلی
اجتماعی است. نهاد و
تشکلی که به
اتفاق سایر
جنبشها به
دنبال راه حل
اجتماعی برای
حذف همه اشکال
خشونت علیه
زنان باشد.
زنان
آرزم (آورد
رهایی زنان و
مردان)
١٢
آذر ١٣٩٩