کارگران
باربر، با تنی
رنجور و خمیده
چرا از
دریافت بیمه
های اجتماعی
محروم اند؟
امیرجواهری
لنگرودی
ازسه
راه آذری به
سوی میدان
گمرک ، بعد به
طرف بالا سی
متری ،میدان
جمهوری،
خیابان سپه و
پیشتر میدان
توپخانه ،همه
کوچه و پس
کوچه های خیابان
ناصر خسرو تا
دالان های
کوچه مروی و
سرچشمه تا
شمالی ترین
نقاط شهرتهران
به سوی
میدان میوه و
تره بار دراتوبان
آزادگان،
ازترمینال
غرب تا مولوی و
میدان گل
درجنوب شرقی
تهران تا
بازاربزرگ تهران،
هزاران نفر
مشغول به
کارهستند که
هیچ سازمان و
مرجع و نهاد
دولتی و
کمتررهگذران
پُرشمارو خود
خسته ازکار
روزانه، به
آنها توجه
واعتنایی نمی
کنند،
مگردرزمانی
که بارسنگین
شان برروی
زمین مانده
باشد. اینان
کارگران
باربرهستند.
باربران
این زحمتکشان
محروم
،حقیقتا جز
پوست و
استخوان و عصب
تن و چهره
شکسته و کمرله
شده و خمیده،
اغلب با بدن
های
تاشده ی خویش
،هیچ وسیله ای
برای حمل
بارندارند.
ماهیت وجودی
اینان تقریبا
درهیچ کدام از
نمونه گیری
های آماری
رسمی و
غیررسمی،
نشانی از آنها
دیده نمی شود.
در تحقیقات
جامعه
شناختی،
بررسی ها ی
علمی و … هیچ
چیزی که
نمایانگر
وضعیت زندگی آنها
باشد،
دردسترس نیست
یا اگرهم باشد
به هیچ دردی
نمی خورند.
گفتنی
است
دربازارتهران
و سراسرایران
از شمال تا
جنوب و از شرق
تا غرب کشور،
هر روزه میلیون
ها ومیلیارد
ها تومان
سرمایه مالی و
ریالی به نقد
و نسیه در
برابر چشمان
باربران و
رنجبران کف
خیابان ، این
نیروی وسیع
محروم و
زحمتکش
معامله می شود
. شمارش این
ارقام از
تیررس نگاه
تیزبین این
نیروی عظیم
رنج و کار دور
نیست. همه
آنان زیربار
کارشان با
چشمانی خسته ،
نظاره گر این
جابجایی های
نقدی و نسیه
اند ولی کار
خود می کنند و
عرق جبین بر
پیشانی می
نشانند
رقم
هایی که برای
حاجی بازاری
های متمول و
واسطه های بی
نام و نشان
آنان، اصولا
به حساب نمی آیند.
اما در قلب
این داد و
ستدهای نجومی
، باربران
برای حمل
محموله های
بازار و
جابجایی
آنان، تنها از
سلول های زنده
و روح خسته
خویش مایه می
گذارند تا حدی
که دیگر بدن و
دست های آنان
ازحالت سالم و
ماندگار
جوانی های آنان،
کنده شده و
ازفرط سنگینی
بارو فرسودگی
کاملا دگرگون
می شوند.
در
ایران به
مانند هر کجای
جهان بویژه در
سطح کشورهای
پیرامونی ،
زندگی پُر از
مشقت و اندوهبار
درد و رنج
باربران را
تضاد فاحش
منافع میان
کار و سرمایه
پُر می کند.
هرروز
و درهررهگذری
، هربیننده ای
که با چشم های
خیر اندیش
انسانی خویش
به این زحمتکشان
بنگرند . زود
از شرایط طاقت
فرسا و کمر
شکن کار آنان
در برابر مزد
ناچیز شرمسار
می گردد.
اینها همه به
یک طرف. اگر ما
نظامی داریم که
در شعار خود
را طرفدار
مستضعفان و
کوخ نشینان می
داند . چه
نیروی
اجتماعی را می
تواند یافت که
همه عمرکار
کند و همه عمر
زیر بار رنج و
زحمت خود له
گردد ولی هیچ
نیرویی به
فکراو نباشد؟
درحالیکه
دیگرانی با
عناوین معاون
رئیس جمهور،
وزیر، معاون
وزیر، مدیرکل
، نماینده مجلس
خروار خروار ،
میلیون
میلیون نقدی و
پاداش ازسازمان
تامین
اجتماعی به
ثمن بخس و با
دزدی و رندی سهم
می برند.
باربران این
زحمتکشان
کمرخم شده درزیربارهمین
چپاولگران
سرمایه، تحت
هیچ شرایطی
مشمول تامین
اجتماعی و
قانون کار، از
جمله؛ حق
برخورداری از
حق بیمه، بیمه
حرفه و مشاغل
سخت و زیان
آور، حق
بازنشستگی و
سایر امور
اجتماعی و
انسانی،
همواره محروم
و بی بهره اند.
چرا؟
وقتی
درگزارش تحقیق
و تفحص در
مجلس آمده استکه؛ از جانب
سعید مرتضوی و
به اعتبار مالی
سازمان تامین
اجتماعی ،
کارتهای
هدیهای به
نمایندگان
مجلس داده شده
تا به سلیقه
خودشان به
افراد بیبضاعت
کمک کنند. اگر
هر دو سوی این
رابطه یعنی هم
مرتضوی و هم
مجلسیان ،
ادای این مطلب
را به عنوان
دفاع از خودشان
قلمداد میکند
که توجیه
گرعملشان
باشد که آنها
افراد بی بضاعت
را مد نظرخود
داشته اند و
دریافت این کمک
ها و پاداشت
ها در راستای
یاری به آنان
بوده است !
ابتدا
باید پاسخگو
باشد چرا این
مبالغ از
اموال
کارگران خرج
شده است؟ آیا
تامین
اجتماعی
وظیفه دارد افراد
بیبضاعت را
بدون شناسایی
موقعیت شان که
باربران این
نیروی عظیم هر
کوچه و خیابان
، شناسنامه
این افراد بی
بضاعتند ، به
هیچ انگارند
یا باید مدنظر
داشته باشند ؟
تامین اجتماعی
نباید این
افراد را زیر
پوشش خود
درآورد و دیگر
اینکه به چه
حقی به افرادی
که ارتباطی با
سازمان تامین
اجتماعی
ندارند پول
پرداخت شده
است؟
این
پرسش اساسی
همچنان بقوت
خود باقی
استکه ؛اساسا
کدام مرجع
ومقام قانونی
وحکومتی، پاسخگوی
تاوان نقص
عضو،محرومیت
از کار، بدن
های متلاشی و
له شده
کارگران
باربر می باشند؟
باربران
این نیروی سخت
کُوش جامعه
ما، بمانند
اغلب جوامع
پیرامونی هم
خود و هم
اعضاء خانواده
شان محروم از
کمک های تامین
اجتماعی اند و
اساسا این
حرفه علیرغم
نیروی کمی
قابل توجه ای
ای که در
جامعه دارند و
باز بدلیل
پراکندگی شان
در سطح شهرهای
بزرگ و بدلیل محرومیت
های آموزشی که
ازجوان سال
ترین، سال های
زندگی شان با
خود دارند، از
شکل دهی سازمان
و تشکل صنفی و
طبقاتی خود بی
بهره اند . تو
گویی که این
نیروی عظیم
مادون طبقه
اند و نمی بایست
موجودیت آنان
را بعنوان
انسان و شهروندان
جامعه برابر
شناخت.
پنجشنبه
۲۸ آذر ۱۳۹۲ برابر
با ۱۹ دسامبر
۲۰۱۳