وحشت
حاکمیت
اسلامی از
مقاومت
سازمان یافته ی
مردم
ارژنگ
بامشاد
فضای
امنیتی حاکم
بر کشور، دیگر
کتمان شدنی نیست.
در روزها و
هفته های
گذشته، بگیر و
به بند ها و
فشار بر
زندانیان
سیاسی و
فعالین حقوق
بشری و
کارگری،
ابعاد
گسترده ای به
خود گرفته
است. دستگیری
گسترده
فعالین
سندیکائی ،
وکلای
دادگستری، هواداران
یک روحانی
زندانی،
بهائیان،
روحانیون اهل
سنت در
کردستان و
بلوچستان،
تشدید فشار بر
فعالین جنبش
زنان و
دانشجویان،
محکومیت
فعالین
سندیدکائی
کارگران
نیشکر هفت
تپه، بیخبری
از دستگیر شده
گان کرد و
اخباری که از اعدام
ها در زندان
های زاهدان می
رسد، همه و
همه نشانه
هایی فضای
بشدت
سرکوبگرانه
ای است که در جریان
است.
اما
این تمام
ماجرا نیست.
استقرار
واحدهای انتظامی
در محله های شهرهای
بزرگ و بویژه
تهران، حضور
نیروهای بسیج
برای کنترل
بازاریان و
کسبه،
تهدیدات
سرداران سپاهی و
انتظامی که
اعلام کرده
اند در مقابل
اعتراضات
مردمی، با
خشونت رفتار
خواهیم کرد، و
بستن فضای
انتقاد حتی
برای روزنامه
های دارای مجوز
دولتی و نیمه دولتی ،
از دیگر اقدامات
حکومت
پادگانی برای
کنترل اوضاع
است.
خصوصیت
این دور
سرکوب،
عریانی آن و
گستاخی سردمداران
رژیم در ابراز
آن است.
عریانی این
خشونت را می
توان در
اعتراضات
خانواده های
زندانیان سیاسی
چون ابراهیم
یزدی و محمد
نوری زاد
بخوبی دید.
وقتی حتی
معتقدین به
قانون اساسی
رژیم که در
چهارچوب
قوانین این
حکومت کار و
فعالیت کرده
اند چنین زیر
فشارهای
سنگین قرار می
گیرند، وضعیت
مخالفین رژیم
روشن است. اما
سیاست رژیم،
اکنون بر
سرکوب عریان و
نشان دادن خشونت
هر چه بیشتر
استوار شده
است. قطع دست
های پی در پی
در زندان ها،
اعدام های فله
ای در مشهد و
صدور احکام
زندان برای
فعالین،
تمامأ در راستای
ایجاد فضای
ترس و وحشت در
جامعه است.
چرا
استبداد دینی
چنین به وحشت
افتاده است؟ دولت
ولائی در
جریان اجرای
طرح حذف
یارانه هاست.
تلاش برای
اجرای ضربتی
این طرح، در
زمانی که
تحریم های همه
جانبه ی بر
کشور اعمال
شده، قدرت
مانور رژیم را
بشدت کاهش
داده است. صف
های طویل برای
دریافت کپسول
های ۱۱ کیلوئی
گاز در
زاهدان، در
آغاز فصل
سرما، می
تواند به
واکنش هماهنگ
مردم تبدیل
شود. فشار دولت
بر بازاریان و
تلاش برای
مقصر دانستن
آن ها در
جریان گران
شدن
قطعی
کالاها، برای
کاهش فشار بر
دولت است.
آنچه که در
زاهدان اتفاق
افتاد، می
تواند در
تمامی شهرهای
کشور و نه
تنها برای
دریافت کپسول
های گاز، بلکه
برای دریافت
دیگر کالاهای
اساسی نیز
اتفاق بیافتد.
این به معنای
فراهم شدن
زمینه ی
اعتراضات
توده ای است.
اعتراضات
توده ای به
عواقب حتمی
قطع یارانه ها
و آزاد سازی
قیمت ها،
فرصتی تاریخی
فراهم آورده
است تا جنبش
مطالباتی با
جنبش عمومی
سیاسی که
تمامی سال
گذشته با قدرت
در کشور جریان
داشت، پیوند
بخورد. چنین
پیوندی،
زمینه ساز
پرشدن شکاف
طبقاتی ای است
که سال هاست
حکومت برای آن
سرمایه گذاری
کرده است.
حاکمیت
اسلامی در
تمامی طول
حیات خود تلاش
کرد تا با
برجسته کردن
مسائل
فرهنگی، میان
زحمتکشان، شکاف
عمیق فرهنگی
ایجاد کرده و
زمینه وحدت و
همآهنگی
اردوی کار و
زحمت را از
میان بردارد.
اما اکنون،
بزرگترین فرصت
برای پرشدن
این شکاف
فراهم آمده
است. پیوند
جنبش
مطالباتی با
جنبش عمومی و
سیاسی، قدرت
جنبش مردمی را
بشدت افزایش
داده و
امکانات مقاومت
آن را گسترش
می دهد. این
امر از چشم
پلیس سیاسی و
امنیتی دور
نمانده است.
تمامی اقدامات
سیاسی و
امنیتی و
تهدیدات
مقامات
امنیتی و انتظامی،
برای جلوگیری
از این روند
رو به گسترش
است. بی جهت
نیست که
دستگاه قضاوت جمهوری
اسلامی فشار
بر فعالین
کارگری را بشدت
بالا برده
است. محکومیت
بهروز
نيکوفرد، عليرضا
سعيدی و بهروز
ملازاده، سه
عضو سندیکای کارگران
شرکت نیشکر
هفت تپه در
روز چهارشنبه
۲۶ آبان از
سوی دادگاه
تجدید نظر
اهواز به شش ماه
زندان، به
اتهام توهین
به رهبری در
همین راستا
صورت گرفته
است. همایون
جابری از
سندیکای شرکت
واحد دستگیر
گشته و
قبل از آن به
خانه های سعید
ترابیان و
غلامرضا غلام
حسینی حمله
کرده و با ضرب
و شتم آن ها را دستگیرکرده
اند. همچنین
صدیق خسروی و
ابراهیم اسماعیلی
از اعضای
کمیته
هماهنگی در
نقده را دستگیر
شده اند.
دستگیری
فعالین
سندیکائی و
افزایش فشار
بر کارگران
فعال،
نشاندهنده ی
آن است که
استبداد حاکم
از نقش این
فعالین برای
سازماندهی
تشکل های
مستقل
کارگری و نقش
این تشکل ها
در سازماندهی
حرکت های
اعتراضی
زحمتکشان
بشدت نگران
شده اند. در
شرایطی که
جنبش مطالباتی
با قدرت خود
را آماده ی
مقاومت می
کند، سازمانیابی
هسته های
مقاومت و تشکل
های صنفی و اتحادیه
ای، سنگرهای
این مقاومت
محسوب می شوند.
دولت پادگانی
با تمامی
امکانات در
تلاش است این
روند را متوقف
کرده و مانع
شکل گیری این تشکل
های مقاومت
گردد.
اگر
حاکمیت اسلامی
سیاست سرکوب
عریان را در
پیش گرفته
است، جنبش
مردمی نیز
مقاومت همه
جانبه را پیشه
کرده است.
مقاومت
درخشان
زندانیان
سیاسی،
اعتصاب غذای
برخی از آن ها
که از جان خود
مایه می گذارند،
نامه های
افشاگرانه ی
آن ها
که از دیوارهای
زندان عبور
کرده و
اعتراضات
مداوم خانواده
هایشان، همگی
بیان مقاومت
روبه گسترشی
است که دستگاه
استبداد توان
مقابله با آن
ها را ندارد.
همین مقاومت
ها و افشاگری
های فعالین
سیاسی و حقوق
بشری در ایران
و خارج از ایران
است که زمینه
ساز محکومیت
جمهوری
اسلامی در
کمیته
سوم یعنی
کمیته حقوق
بشر سازمان ملل
شده و یک بار
دیگر لکه ننگی
بر چهره کریه این
حکومت نشانده
است. محکومیت
جهانی جمهوری
اسلامی در نقض
آشکار حقوق
بشر، و انزوای
جهانی حکومت
کشتار و
سنگسار و
سرکوب، امکانات
تازه ای در
اختیار
فعالان حقوق
بشر و مبارزین
مدنی و سیاسی
قرار می دهد
تا در
سازماندهی مقاومت
گسترده ی توده
ای و در هم
شکستن سیاست سرکوب
عریان، از
تمامی
امکانات
موجود بهره برداری
کنند. استبداد
ولائی علیرغم
تلاش برای نشان
دادن چهره ی
قدرتمند از
خود، در بن
بستی همه
جانبه گرفتار
آمده است. این
فرصت تاریخی را
نباید از دست
داد. با
سازماندهی
هسته های
مقاومت، با
ایجاد تشکل
های صنفی ،
اتحادیه ای و
توده ای،
زمینه را برای
سازمانیابی
توده های کار
و زحمت فراهم
سازیم. توده ی
بی شکل، تنها
ارتش فرصت
طلبان خواهد
بود..
۲۸
آبان ۱۳۸۹ـ ۱۹
نوامبر ۲۰۱۰