Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۱ برابر با  ۱۷ دسامبر ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۱  برابر با ۱۷ دسامبر ۲۰۱۲
Original-Anhang herunterladen

 

بررسی  ساختار سیاسی و تشکیلاتی  ایران تریبونال و اهداف آن

 

به بهانه بررسی یک "خبر مهم تاریخی"

 

 بهنام کرمی

 

این نوشته قصد آن دارد که ایران تریبونال را از منظر ساختار تشکیلاتی- سیاسی آن بررسی و اهداف سیاسی آنرا بطور روشن به خواننده نشان دهد. نویسنده مدعی نیست، که کسی این مهم را درک نکرده، اما معتقد است، که کسان دیگر حق مطلب را ادا ننموده و اساسا حول مسائلی چون کمک مالی از امپریالیسم، نئوکانها و ... چرخیده، و به این ترتیب عملا از پرداختن به ساختار تشکیلاتی- سیاسی ایران تریبونال و اهداف آن غافل مانده اند. بیخود نیست، که عده ای معتقدند "ایران تریبونال تمام شد". به عقیده نویسنده، ایران تریبونال تازه آغاز شده، و کماکان تا بعد از انقلاب آینده مردم ایران با ما همراه خواهد بود. بحث اصلی و اساسی مخالفین و موافقین ایران تریبونال در واقع بعد از انقلاب آینده در ایران با حدت و شدت تمام دنبال خواهد شد، چرا که در آن مقطع محصول بذری را که امروز آنرا می کارد، برداشت خواهد کرد. بنابراین تمامی اردوگاه چپ انقلابی که ذرهای از سرنگونی قهرآمیز جمهوری اسلامی، مشارکت فعال کارگران و زحمتکشان در انقلاب آینده و وابسته کردن سرنوشت این انقلاب با قدرت گیری شوراهای کارگران و زحمتکشان کوتاه نمی آید، بایستی با تمام نیرو در افشاء سیاست های ایران تریبونالی حرکت کند.

 

قبل از پرداختن به اصل موضوع لازم میبینم، تا نظری به "خبر مهم تاریخی" آقای بهرام رحمانی بیندازم. آقای رحمانی در روز شنبه اول دسامبر ۲۰۱۲ در شهر فرانکفورت آلمان همراه با آقای همایون ایوانی در جلسه ای که به دعوت "کمیته فعالین چپ- فرانکفورت" و بمنظور بررسی اقدامات ایران تریبونال برگذار شد، شرکت کرده و مدعی شد که نه تنها او بلکه خود فعالین ایران تریبونال هم با بندهایی از پنج بندی که دیوان دادگاه لاهه پیشنهاد کرده، مخالف هستند.

 

من که خود تا بحال در جایی ندیده ام که فعالین ایران تریبونال در این مورد چیزی گفته و یا نوشته باشند. اگر چه چیزی هم در اینمورد گفته باشند، چندان تعیین کننده نیست، چرا که این نقد هم خود فقط تاییدی بر نظر مخالفین ایران تریبونال است و نه چیزی دیگر. مخالفین ایران تریبونال از قبل میدانستند که با این وکلای "مستقل و مردمی" آبی گرم نخواهد شد، بنابراین نه تنها از این پیشنهادات تعجبی نکردند، بلکه بقول سعید صارمی از چنین سقوط دردناکی، ناراحت هم شدند. کسانی که با طناب پوسیده ی حقوق بشری این حضرات نئوکانی به چاه رفتند، حتما میدانستند که این طناب در جایی پاره شده، و آنها با سر به ته چاه سقوط خواهند کرد.

 

صحبت اما بر سر ادعاهای بهرام رحمانی نه تنها بعنوان یک فعال سیاسی بلکه مهمتر از آن بعنوان یک عضو برجسته ی کانون نویسندگان ایران در تبعید است. واقعیت اینست که اولین اصلی که یک نویسنده بعنوان منتقد بایستی رعایت کند، صداقت است، صداقت در نمایش بی پرده ی موضوعی که مورد نقد اوست.

 

ببینیم آیا بهرام رحمانی در نوشته ی خود با عنوان "خبر مهم تاریخی" که ۲۷ اکتبر ۲۰۱۲ در سایت ایران تریبونال منتشر شده، در ارائه ی  پیشنهادات پنجگانه دیوان، که مدعی "نقد" آن شده، صداقت لازم را بکار برده است یا نه؟ برای این منظور دو بند این پیشنهادات را با بندهایی که ایشان ارائه داده است، مقایسه می کنیم.

 

بند اول پیشنهادی دیوان مقرر میدارد که:

 

" جمهوری اسلامی ایران به عنوان مرجع اولیه که بیشترین مسئولیت را به عهده دارد به این جنایات رسیدگی کرده و مرتکبین متهم شده را به دست عدالت بسپارد.".

 

در این بند پیشنهادی معنی کلمه "مسئولیت" با توجه به محتوای بند بیانگر آنست، که از نظر دیوان، خود جمهوری اسلامی به عنوان متهم به چنین جنایاتی "بیشترین مسئولیت" را در رابطه با "رسیدگی" به جنایات خودش را بعهده دارد، و بر مبنای همین اولویت است،  که این دیوان از جمهوری اسلامی خواهان "به دست عدالت" سپردن "مرتکبین متهم شده" می شود. بحث دیوان در اینجا صرفاً مشخص کردن ارگانی است، که "بیشترین مسئولیت" را در رسیدگی به این جنایات بعهده دارد و نه دادن "بیشترین مسئولیت" به جمهوری اسلامی بعنوان عامل این جنایات .

 

ببینیم  بهرام رحمانی همین بند اول را چگونه تغییر میدهد. با خواندن نوشته ی بهرام رحمانی متوجه میشویم، که او بند اول را تعمداً سانسور کرده، و بجای آن در سطر بالای قسمتی که پیشنهادات دیوان را آورده، نوشته است:

 

"- دولت جمهوری اسلامی ایران، مسئول جرایم فاحش خود بر علیه شهروندان است و دولت ایران مرتکب جنایت بر علیه بشریت شده است.".

 

همانگونه که در بالا آمد، بهرام رحمانی در قسمتی که پیشنهادات دیوان را برای خواننده نقل می کند، تنها از چهار پیشنهاد نام برده، و آگاهانه بند اول را در آن قسمت نیاورده، و با زیرکی هر چه تمامتر وارونه نوشته شده ی خود از این بند را در بالای همان قسمتی که پیشنهادات دیوان را بیان کرده، منظور داشته است.

 

و اما دربند سوم پیشنهادی دیوان هم چنین آمده است:

 

" سازمان همکاری اسلامی به کمیسیون مستقل دائمی حقوق بشر خود ماموریت دهد که این موارد نقض حقوق بشر را به عنوان "اولویت حقوق بشری" به رسمیت شناخته و "بررسی و مطالعه کند".

 

پر واضح است که در اینجا هم دیوان به "سازمان همکاری اسلامی" پیشنهاد میدهد، که به "کمیسیون دائمی" خود وظیفه بررسی و مطالعه موارد نقض حقوق بشر را ارجاع دهد.

 

و حالا ببینیم عالی جناب بهرام رحمانی این بند را به چه ترتیبی ارائه میدهد:

 

" کمیسییون دایمی تشکیل شود تا درباره جنایات جهموری اسلامی تحقیق کند.".

 

بر خلاف نظر کسانی که فکر میکنند ایشان بند سوم را حذف کرده، باید بگویم، که او در واقع فاعل بند سوم یعنی   " سازمان همکاری اسلامی" را بدلخواه حذف کرده و نه خود بند را.

 

بر مبنای آنچه که تا بحال آمد، مشخص شد، که بهرام رحمانی هم بعنوان یک عضو برجسته ی کانون نویسندگان ایران در تبعید، خود قیچی بدست گرفته، و بند اول پیشنهادی دیوان را سانسور و به شیوه تمامی خلافکاران تاریخی "سازمان همکاری اسلامی" را پاک میکند.

 

اما ایشان بر اساس فعالیت سیاسی چند ده ساله اش نمیتواند ادعا کند، زمانی که با قیچی و پاک کن به جان دو بند رسوا کننده ی اول و سوم افتاده، معنی پنج بند پیشنهادی را نمیدانسته است. همین است که ایشان با اینگونه نمایش دیگرگونه از یک پروژه جهانی با نتایج خاصش را نمیتواند، با عنوان نقد به دیگران جا بزند.

 

گیریم که بهرام رحمانی در تاریخ ۲۷ اکتبر ۲۰۱۲ ، یعنی درست روزی که دادگاه لاهه ی ایران تریبونال به پایان رسید، از فرط شادی هنوز متوجه آشی که این وکلای "مستقل و مردمی" برای فعالین ایران تریبونال پخته اند، نشده است، تا به آن اعتراضی کند. او اما میبایستی حداقل در نوشته ۸ نوامبرش، یعنی چند روز بعد از اعلام "خبر مهم تاریخی"، در کنار حملاتی که به مخالفین کرده، سوزنی هم به این وکلای "مستقل و مردمی" میزد و هر چند بطور مختصر "نقد"کی هم که شده، بر این پیشنهادات پنجگانه مینوشت. و همین سکوت خود گویای کل ماجرایی است که در پس این پروژه پنهان است.

 

آیا ایران تریبونال مردمی است؟

 

فعالین و حامیان ایران تریبونال در نوشته ها و مصاحبه های خود با اصرار تمام از هر فرصتی استفاده کرده، که به خواننده و یا شنونده گانشان، مردمی بودن ایران تریبونال را القاء کنند. برای این مردمی بودن هم اینگونه دلیل میآورند که این حرکت ازطرف خانواده های اعدام شدهگان و زندانیان سیاسی سابق بنیان گزارده شده است. اما ببینیم آیا حتی این نحوهی استدلال آنها هم درست است؟

 

فرض را بر این بگذاریم که در سال ۱۳۵۹ نظر یک فعال سیاسی ایرانی را در مورد سازمان چریکهای فدائی خلق ایران جویا شده ایم و او نیز به ما پاسخ میدهد که این سازمان، سازمانی انقلابی و ... است و پایه استدلالش این است که این سازمان را در سال ۱۳۴۹ عده ای از کمونیستها پایه گذاری کرده اند و بنابراین این سازمان الان در سال ۱۳۵۹ هم انقلابی است. در اینجا دیگر لازم است، به چنین فردی تلنگری زده شود، تا شاید چشمانش باز و به او توضیح داده شود، که این سازمان در سال ۱۳۵۹ بنا به همکاری های ضدانقلابیاش با جمهوری اسلامی دیگر با آن سازمانی که در سال ۱۳۴۹ متولد شد، هیچ وجه مشترکی ندارد.

 

در مورد ایران تریبونال هم همین موضوع صادق است. مبنای اینگونه استدلال کردن  در واقع عطف به ماسبق است و بنابراین ایران تریبونال را نه همچون موجودی زنده، بلکه چیزی منجمد شده، و ایستا میبیند. بدون شک ایدهی ایران تریبونال در زمانی که شکل گرفت، انقلابی و درست بود، اما اکنون از دل این ایده، موجود دیگری پا گرفته، که امروز در مقابل ما حی و حاضر ایستاده و عمل میکند. این موجود زنده را بایستی بر مبنای هویتی که در جریان رشدش بخود گرفته توضیح داد، و نه بر مبنای تاریخ تولد و ماماهایش. بنابراین بیائیم روند شکلگیری ایران تریبونال را با هم بررسی کرده، و از دل این بررسی ببینیم، موجود شکل گرفته، الان جهان را چگونه میبیند، و چه پاسخی به موضوع دادخواهی میدهد. تنها بر بستر این نوع از بررسی است، که میتوان نه تنها ساختار تشکیلاتی ایران تریبونال و اهداف آن را  شناخت، بلکه بقول آقای بهرام رحمانی گرایش غالب بر این ساختار را هم تشخیص داده، و آینده ی آنرا هم دید.

 

احمد موسوی از سخنگویان ایران تریبونال در شهریور ۱۳۹۱ در مورد ایران تریبونال چنین مینویسد:

 

"پس از فراهم شدن مقدمات اولیه کار، گام مهم بعدی، جلب نظر حقوقدانان سرشناس بین المللی در همراهی با دادگاه مردمی ایران تریبونال بود. کاری که چندان آسان نبود. کارزار ایران تریبونال برای ادامه کار خود، بیش از هر چیز دیگری، به یک تیم حقوقی، متشکل از حقوقدانان مجرب و آشنا به حقوق بین الملل داشت" (۱)

 

و از اینجاست که دیگر سکان هدایت ایران تریبونال از دست تشکیل دهنده گان آن خارج شده، و در دست "تیم حقوقی متشکل از "حقوقدانان مجرب و آشنا به حقوق بین الملل" قرار میگیرد و این حقوقدانان آنرا به سمتی میبرند که خواهان هستند. این عملا یعنی تفویض داوطلبانه ی قدرت از دست تشکیل دهندهگان ایران تریبونال به این تیم حقوقی. این تفویض دلخواه قدرت اما نه سهوا بلکه ناشی از درک بنیانگذاران ایران تریبونال بود. از آنجا که آنها موضوع دادخواهی را تنها از زاویه ای حقوقی پیگیر بودند، بنابراین " برای ادامه کاری خود" هیچ راه دیگری جز برداشتن این "گام مهم" نداشتند.

 

با در دست گرفتن قدرت ایران تریبونال توسط این تیم حقوقی آنها بیکار ننشسته، و دادخواهی را آنگونه پیش بردند که میخواستند و برای پیشبرد این دادخواهی هم ابزار لازم خود را به مابقی تحمیل کردند. این ابزار چه بودند؟

 

این تیم حقوقی موفق شد، به ایران تریبونال تحمیل نماید، که دادخواهی اش را در دو مرحله به پیش ببرد. مرحله اول تشکیل کمیسیون حقیقت یاب و مرحله ی دوم دادگاه لاهه. بقولی حتی این طرح را هم کادر اسمال حقوقدان برجسته ی آفریقای جنوبی و به قول آقای احمد موسوی "دوست و همرزم نزدیک نلسون ماندلا" به تریبونال پیشنهاد داده و کارگزاران ایران تریبونال هم آنرا پذیرفته اند. کادر اسمال، و نه تنها او بلکه کل تیم حقوقی،  بیشک بر اساس عملکرد این کمیسیون در آفریقای جنوبی بخوبی میدانست که این نحوه ی برگزاری ایران تریبونال چه اهدافی را دنبال میکند. بیائیم این ابزار را دقیقتر بررسی کرده، وببینیم که چه نقش و اهدافی دارند.

 

همانگونه که در بالا ذکر شد، مرحله ی اول ایران تریبونال تشکیل "کمیسیون حقیقتیاب"(۲) بود." حقوقدانان مجرب" اهداف این کمیسیون را حقیقت یابی ذکر کرده اند. این حقیقت یابی را هم از آنجا ضروری دانسته اند که آنرا مبنای تصمیمگیری در دادگاه مرحله ی دوم در لاهه دانسته اند. از آنجا که "کمیسیون حقیقت یاب" نقش برجسته ای در ساختار ایران تریبونال دارد، بد نیست کمی خود را بر روی آن متمرکز کرده، و ببینیم که این کمیسیون چه میخواهد و از نظر وکلای ایران تریبونال چه نقشی در حوادث آینده ی ایران میتواند بازی کند.

 

پیام اخوان بعنوان رئیس تیم دادستانی ایران تریبونال در مورد نقش خود در ایران تریبونال چنین میگوید:

 

"من به‌عنوان دادستان این دادگاه برگزیده شدم و این مورد را در جلسه‌ی اکتبر دادگاه لاهه مطرح خواهم کرد. تصورم این است که سازمان‌دهنده‌ها روی تجربیات من به‌عنوان دادستان سازمان ملل در مساله‌ی رئیس‌جمهور یوگسلاوی میلوزویچ و امثال وی حساب کرده‌اند."(۳)

 

بنابراین بد نیست ببینیم که این "حقوقدان مجرب" (پیام اخوان) در مورد "کمیسیون حقیقت یاب" چه میگوید و نقش آنرا در آینده ی انقلاب ایران چگونه میبیند.

 

" ایران تریبونال از لحاظ تاریخی نقش بسیار مهمی دارد که من فکر می کنم هسته های تشکیل کمیته های حقیقت یاب آینده در ایران دمکراتیک را در خود دارد".(۴)

 

"ما با ساختن فضایی که در آن بغض قربانیان شکسته شود، خشونت را از وجود اجتماع خارج می‌کنیم و شرایطی را ایجاد می‌کنیم برای گفتگو و گفتمان مسالمت آمیز و پرهیز از خشونت... (۴) .

 

 در آینده مانند یوگوسلاوی و آرژانتین واقع‌بین باشیم و نمی‌شود ده‌ها هزار نفر را محاکمه کرد، و باید آنهایی که مسوولیت بیشتری داشته‌اند را محاکمه کنیم و با توجه به محدودیت در جریان دادخواهی، باید یک کمیسیون «حقیقت‌یاب» تشکیل شود تا اینکه قربانیان به طور گسترده داستان‌ها و تجربه‌های‌شان را با مردم در میان بگذارند و حرف مانده در کام‌شان را بزنند. باید توجه داشت که برخی از عاملین جنایات، خود قربانی هستند چون به خاطر شستشوی مغزی و فریب خوردن حاضر شده‌اند انسانیت‌شان را از دست بدهند. هدف عدالت این است که آنها هم به جنایت‌شان اعتراف کنند... .

 

 باید فضایی برای این افراد  نیز فراهم کرد، مثل کسانی که در سپاه و بسیج بوده‌اند که دست به جنایت زده‌اند تا با پوزش‌طلبی و اعتراف، شرایط را برای «آشتی ملی» و عبور از دوران نامناسب قدیم فراهم کرد"(۵)

 

"البته به این مساله باید توجه کرد که مجرمین نخست باید تقاضای عفو کنند. در بسیاری از کشور ها که من  در رابطه با مسایل حقوق بشری در آن فعالیت داشته ام، شاهد بسیاری   صحنه های فراموش نشدنی  بوده ام که شکنجه گران قدیمی به خاطر احساس ندامت  و اینکه  درک کرده بودند برای ارتکاب چنین تجاوز هایی مورد بازی قرار گرفته  بودند، تقاضای بخشش می کردند. ما در ایران نیز شاهد  موارد مشابهی  هستیم که بسیاری افراد بسیجی سابق، و عمدتاً جوانانی که  شستشوی مغزی داده شده اند به این درک رسیده اند که قتل، شکنجه و تجاوز به هموطنانشان هیچ ربطی به باورهای مذهبی آنان و  رفتن به بهشت ندارد. ما باید انتظار داشته باشیم که در  کمیسیون های حقیقت یابی که در آینده در ایران تشکیل خواهد شد، همان طور که در آفریقای جنوبی بعد از فروپاشی رژیم آپارتاید روی داد، بسیاری خواهند آمد و پشیمانی خود را ابراز خواهند داشت...

 

عملکرد کمیسیون حقیقت یاب استقرار  ثبت تاریخی تجاوز های گذشته، به رسمیت شناختن رنج افراد قربانی، و نیز آموزش اجتماع در مقابل عواقب وحشتناک خشونت و در نتیجه  گسترش مصالحه  ملی  و فرهنگ حقوق بشری است. هم چنین ممکن است فراهم کردن غرامت به قربانیان، از دیگر  عمل کردهای این کمیسیون باشد. این کمیسیون می تواند خصوصیت شبه دادگاهی داشته باشد مانند  افریقای جنوبی که اعتراف و پذیرش خطا از طرف متجاوزین با عفو آنان همراه می شود. عملکرد کمیسیون حقیقت یاب  عیناً پیگرد قانو نی نیست. بلکه می تواند در کنار آن وجود داشته باشد.

 

از آنجا که پیگردهای قانونی می تواند بسیار پر هزینه و وقت گیر باشد و تنها می تواند در مورد تعدادمحدودی از قربانیان   عمل نماید،  مزیت کمیسیون حقیقت یاب  فراهم کردن  هر چه  بیشتر امکانات برای مشارکت عمومی است. بطور مطلوب، کمیسیون حقیقت یاب باید توسط حکومت  استقرار یابد ولی در جایی که این امر ممکن نیست، سازمان های معتبر حقوق بشری و حتی گروه های خود جوش از  قربانیان، می توانند این فرآیند را آغاز کنند. همانند آفریقای جنوبی، وقتی تغییری در حکومت حادث شد  این  کمیته ها که به عنوان حرکتی پیشگام تشکیل شده اند غالباًمی توانند به کمیسیون ها ی رسمی بدل شوند. هیچ یک از این روش ها به معنای حذف دیگر راهکارها نیست، چرا که هر مقیاسی که بتواند  عموم مردم را در باره حقایق تاریخی آگاه تر کند، خود بسیار با ارزش است. هیچ نیازی نیست منتظر شد تا تغییرات سیاسی عهده دار انجام این فرآیند شود،  چرا که خود این فرایند در یک فرهنگ دمکراتیک و غیر خشونت آمیز خود به تغییرات سیاسی منجر خواهد شد. یک کمیسیون غیر رسمی برای اینکه معتبر و قابل پذیرش باشد  لازم است از متعصبین سیاسی پرهیز نموده در میان اعضای خود افرادی را داشته باشد که به کفایت و درستکاری اخلاقی شناخته شده اند. به عنوان مثال در جلسات شهادت  کمیسیون باید همه گروه های قربانی امکان حضور و شهادت داشته از عملکرد گزینشی ناعادلانه پرهیز شود  و نتایج کمیسیون نباید به جای اینکه ماهیت قضایی داشته باشند، ماهیت سیاسی بیابند.

 

ایران تریبونال نخستین قدم مهم در این فر آیند است و من امیدوارم  به  ابتکارات بیشتری نیز منجر شود و  افراد بیشتری از جامعه ایرانی را در برگیرد. این فرصت قابل توجهی است برای آغاز فرایند طولانی و دردناک  التیام و عدالت جویی، که فضا را برای گفتگوی ملی باز می نماید و باید در طول زمان  شامل همه ملت ایران شود."(۶)

 

گفته های آقای اخوان را میتوان بصورت زیر خلاصه کرد.

 

۱ـ ایران تریبونال از لحاظ تاریخی نقش بسیار مهمی دارد.

 

۲ـ. ایران تریبونال هسته های تشکیل کمیته های حقیقت یاب آینده در ایران را دارد.

 

۳ـ  ایران تریبونال فرصت قابل توجهی است برای آغاز فرایند طولانی التیام و عدالتجویی

 

۴ـ  ایران تریبونال فضایی را برای گفتگوی ملی باز مینماید.

 

۵ـ  ایران تریبونال لازم است از "متعصبین سیاسی"(تو بخوان چپ رادیکال سرنگونی طلب) پرهیز نماید و باید ماهیت قضایی داشته باشد.

 

 ۶ـ . ایران تریبونال آموزش اجتماع در مقابل عواقب وحشتناک خشونت و در نتیجه  گسترش مصالحه  ملی  و فرهنگ حقوق بشری است.

 

۷ـ  ایران تریبونال باید فضایی برای سپاهی و بسیجی قاتل فراهم کند تا آنها تقاضای عفو کرده و به این ترتیب شرایط برای "آشتی ملی" فراهم گردد.

 

اگر این نظریات آقای اخوان را بتوان در یک بند جمع کرد، در واقع میتوان گفت، بند ۶ نامبرده در بالا هسته ی نظریات اوست. هدف از تشکیل کمیسیون حقیقت یاب "آموزش اجتماع در مقابل عواقب وحشتناک خشونت" است. براستی این کدام "خشونت" است، که "عواقب وحشتناک" آنرا کمیسیون حقیقت یاب بایستی به اجتماع آموزش دهد؟ درک پاسخ این سؤال چندان سخت نیست. این "خشونت" خشم انقلابی توده های کار و زحمت است، که در فردای روند انقلاب ایران در خیابانها جاری شده، واین آقایان بیم آن دارند که این "خشونت" بساط سرمایه را جاروب کند. یاد حرف معروف بازرگان میافتم که میگفت "باران میخواستیم سیل آمد". تمامی تلاش این نظریه پردازان " خشونت پرهیزی" ، ممانعت از جاری شدن این سیل است. تصور کنید فردایی را که مردم ایران بپا خاسته و در تمامی عرصه های مبارزه اجتماعی مانند زنان، ملیت های مختلف ایران، دانشجویی، کارگران... مطالبات انقلابی خود را خواستار شده و برای تحقق این حقوق به خیابان میریزند. پیام اخوان و دارودسته ی همفکر او برای ممانعت از "عواقب وحشتناک" این " خشونت" به مردم توصیه میکنند "کمسیونهای حقیقتیاب" با مشخصات بالا را تشکیل داده، تا مانع از این "خشونت" شده، و زمینه را برای یک "آشتی ملی" فراهم کنند. آنها قصدشان دهنه زدن به اسب چموشی است، که خشم انقلابی نام دارد. این اسب چموش نباید در خیابانها جولان دهد، بلکه دهنه زده شده و در سلاخ خانه ی "کمیسیونهای حقیقت یاب" آینده گردن زده شود.

 

تمام این تئوری پردازیها ی اخوان و اخوانها در واقع در خدمت همین موضوع است. مگر تجربه ی تاریخی کمیسیونهای حقیقتیاب در همین آفریقای جنوبی، که کادر اسمال و دیگر "حقوقدانان مجرب" در آن شرکت داشتند، نشان نداد که خشونت با ایجاد چنین کمیسیونهایی از جامعه رخت نخواهد بست؟ مگر به گلوله بستن کارگران سیاه پوست معادن طلای آفریقای جنوبی توسط نه دولت آپارتاید بلکه دولت سیاه پوست آفریقای جنوبی، که مصداق بارز خشونت است، به ما ثابت نمیکند که هدف از ایجاد این کمیسیونها در آفریقای جنوبی در واقع مهار کردن خشم سیاه پوستان علیه دولت نژادپرست آفریقای جنوبی بود؟ پس چرا اخوان ها برای ما نسخه ی امتحان پس داده ی کمیسیون حقیقت یاب می پیچند؟ مگر غیر از اینست که خواب بدی برای انقلاب مردم ما دیده اند؟

 

شاید خواننده از خود سؤال کند، که این حرف ها درست است، اما این چه ربطی به ایران تریبونال دارد؟ ایران تریبونال که چنین قصدی ندارد. پاسخ من به این خواننده ی عزیز چنین است: با هم یکبار این طرح را مرور کنیم تا ببینیم که  آیا این حرف صحت دارد یا نه.

 

پیش از همه موضوع غیر سیاسی بودن کمیسیون حقیقت یاب را بررسی کنیم. برای اینکار یکبار دیگر به نوشته ی آقای احمد موسوی در مورد ایران تریبونال مراجعه میکنیم. آقای موسوی در نوشته ی بالا مینویسد:

 

"در تماس های اولیه و مقدماتی، که با هر یک از حقوقدانان بین المللی برقرار میشد، ملاک پیوستنشان به ایران تریبونال، استقلال آن از دولتها و سازمان و احزاب سیاسی بود. استقلال ایران تریبونال برایشان بسیار حیاتی بود و از کشیده شدن به بازیهای سیاسی دوری میجستند"(۷)

 

مگر این غیر سیاسی کردن ایران تریبونال نیست، که خواست اخوان و امثال اوست؟

 

مگر کمیسیون حقیقت یاب ایران تریبونال تشکیل نشد؟

 

مگر در این کمیسیون " بغض قربانیان شکسته " نشد، طوریکه حتی اشک از چشمان آقای اخوان جاری شد؟

 

مگر در این کمیسیون تواب تیر خلاص زنی (تو بخوان نماینده ی برادران سپاه و بسیج) شهادت نداده و خانواده ها برایش کف نزدند؟

 

مگر اینها همه طرحی مینیاتوری و ابتدایی از همان چیزی نیست، که قرار است فردا در ایران اجرا شود؟

 

اول یک تواب تیر خلاص زن را در جلسه آوردند، تا خانواده ها را آموزش "خشونت پرهیزی" دهند. خانواده های اعدام شدهگان نیز بسیار دلرحمانه برای ایشان کف زده، و حتما به گردنش گل انداختند. بعد نوبت اعتراف برادران بسیجی و سپاهی میرسد. باز هم خانواده های آموزش دیده برای آنها کف زده و او را میبخشند. بعد از آن نوبت کارمند وزارت اطلاعات میرسد که اعتراف کند. برای او هم دست زده میشود. بعد نوبت به خود وزیر اطلاعات میرسد و الی آخر. در پایان هم با "آشتی ملی" سر و ته موضوع را هم میآورند.

 

اگر بخواهم تعریفی به اختصار از ایران تریبونال ارائه دهم، آنرا اینگونه بیان میکنم: ایران تریبونال برگی است از کتابی که نمیدانم چند صفحه دارد، اما تیتر آنرا خوب میدانم :"راهکارهای سرمایه برای ممانعت از کسب قدرت توسط کارگران و زحمتکشان در انقلاب آینده ایران".

 

به مخالفین ایران تریبونال تهمت زده میشود، که آنها در این مخالفت همصدا با جمهوری اسلامی شده اند. اولا این شیوه ی برخورد دیگر کاربردی ندارد. چپ انقلابی ایران خوب میداند که نمیتوان او را با این تشبثات از میدان مبارزه عقب راند. دوم اینکه کافی است، مصاحبه ی رضا علیجانی عضو "شورای فعالین ملی مذهبی جنبش راه سبز" را در مورد کشتارهای سال ۶۷ شنید، تا متوجه شد، که چه کسی همگام با جمهوری اسلامی و مزدورانش است.

 

این مصاحبه را می توانید در لینک زیر ببینید.(۸)

 

گوشه هایی از این مصاحبه را با هم مروری میکنیم، تا ببینیم فعالان ایران تریبونال تا چه حد در ادعای خود محق هستند:

 

" این جنایت را یک راهش اینست که بپوشانیم و به نظر من پوشاندنی نیست. یک راه دیگر هم هست و این را من در خارج از کشور گهگاه می بینم. اینرا تبدیل به دستاویز رقابت و تسویه حساب های سیاسی بکنیم، عمدتا علیه اصلاح طلبان و یا علیه کلیت نظام جمهوری اسلامی. این خودش منشاء و مبداء یک خشونت ادواری جدید خواهد شد. نفرتی که بایستی پاشونده بشه به یک شرایط جدید و یکی از خطرهای آینده ی ایران هم هست. اما راه دیگری هم هست، رویکرد دیگری هم هست که ما از این بعنوان یک وجدان ملی استفاده کنیم...

 

از مهمترین مرهمی که میشه اول بر این زخم گذاشت کشف حقیقت است و آنوقت است که میشه دعوت به بخشش کرد، بخششی که حافظ منافع همه ی ایرانیان برای آینده باشه، بخششی که جلوی چرخه ی این خشونت رو و جلوی تکرار این خشونت رو میگیره...

 

اما از یک موضع کلان و ملی ببینیم آینده ی ایران آبستن حوادثی است که یکی از نقاط اون اعدام های ۶۷ است. نقاط دیگری هم داره، نقاط بحرانی ای که برای آینده ی ایران، که میتونه این نقاط تبدیل به فرصت بشه بجای تهدید. بحث اقوام هم یکی از این بحث هاست. کردستان ایران میتونه هم سمبل آشتی ملی باشه و هم میتونه سمبل نوعی خشونت مزمن و نهادینه شده ای که هیچگاه دست از دامن ملت برنداره. آیا ما میتوانیم سکوت کنیم بگیم الان وقت این حرفها نیست؟ من فکر میکنم الان وقت این حرفهاست. ما بحث اقوام رو همین حالا قبل از اینکه بستر خشونت آینده بشه باید به نتیجه برسونیم. بحث اعدام ها و بحث خشونت ها و بحث بویژه اعدام های ۶۷ را هم بویژه همین الان باید بحث کنیم."

 

این حرفها بنظرتان آشنا نمیآید؟ اگر کمی بالاتر را نگاه کنید، همین حرفها را از دهان آقای اخوان هم شنیده ایم. خواننده ی عاقل خود بهتر تشخیص میدهد چه کسی همصدا با مزدوران جمهوری اسلامی است.

 

در پایان لازم می ینم که بگویم من به هیچوجه طرفدار این نظریه نیستم که آمریکا میخواهد ایران تریبونال را دستاویز حمله به ایران کند. فکر میکنم این نظریه مضحکتر از آن است، که یک آدم جدی بدنبالش برود. با این وجود مصاحبه ای از آقای اخوان در سال ۲۰۰۶ ، یعنی یک سال قبل از تشکیل ایران تریبونال، وجود دارد، که می تواند و بایستی مایه هشیاری هر کسی باشد. و من از خود سؤال میکنم آقای پیام اخوان براستی به چه دلیلی با ایران تریبونال همکاری میکند؟

 

متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر(۹) مشاهده کنید. اما قسمت حساسی از آنرا برایتان اینجا نقل میکنم.

 

" شما از تریبونال بین المللی صحبت کردید. اشکال عملی چنین تریبونالی برای متهمان به جنایت علیه بشریت در ایران چگونه است؟

 

 ـ  یک راه تشکیل چنین مرجعی از شورای امنیت سازمان ملل میگذرد. این راه در حال حاضر هموار نیست و به نظر نمیاید که شورای امنیت علاقه ای برای تصویب قطعنامه ای در این رابطه داشته باشد، اما ما میتوانیم بر این روند تاثیر بگذاریم. بعنوان مثال ایران بعنوان تهدید برای امنیت مطرح میشود. ما میتوانیم رابطه ی میان این تهدید و طبیعت ضد بشری رژیم ایران را به نمایش بگذاریم."

 

آیا محق نیستیم از خود سؤال کنیم که پیام اخوان چرا به این پروژه پیوسته و چه کسانی پای او را به این پروژه کشانده اند؟

 

بهنام کرمی

 

دسامبر ۲۰۱۲ 

 

توضیحات:

 

احمد موسوی : ۱

 

http://rahekargar.wordpress.com/2012/10/16/100977/

 

 

(۲)- مژده ارسی در اکتبر 2010 در آمریکا سخنرانی ای تحت عنوان "علیه معافیت از مجازات" کرده که به بررسی این کمیسیونها ی حقیقت یاب میپردازد.

 

http://www.dialogt.org/index.php?id=48&tx_ttnews[tt_news]=177&cHash=de6cd0b691b260ca3f417629d89ec5f1

 

 

(۳)

 

(حرف زدن با زبان حقوق بشر، سیما زرهی

 

).http://www.shahrvand.com/archives/29458

 

(۴)

 

(مصاحبه پیام اخوان با "حقوق بشر و دمکراسی برای ایران" مندرج در نشریه "شهروند".

.http://www.shahrvand.com/archives/31501

(۵)

(مصاحبه "خودنویس" با پیام اخوان یک هفته بعد از دادگاه لاهه:

 

http://www.khodnevis.org/persian/mobile/%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C/%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%A8%D8%B4%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D8%A7/20178-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86:-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%87%D9%87-%DB%B6%DB%B0-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF.html

 

 (۶)

(مصاحبه با " مادران پارک لاله":

.http://parklaleh.blogspot.de/2012/08/1.html

(۷)

 

احمد موسوی در مورد ایران تریبونال

 

http://www.irantribunal.com/ASNAD/Ahamd-Mosouvi-j.html

 

(۸)

 

مصاحبه ی رضا علیجانی عضو "شورای فعالین ملی مذهبی جنبش راه سبز" در مورد کشتارهای سال ۶۷

 

http://www.youtube.com/watch?v=jW1vC714TW.

 

 

(توجه شود که در آخر لینک عدد صفر آمده است).

 

(۹)

("شهروند" شماره ۱۰۹۴- ۵ اکتبر ۲۰۰۶، مصاحبه با پیام اخوان)

 

http://www.khavaran.com/HTMLs/Dadgah-Axavan.htm

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©