بمب
جمعیتی احمدی
نژاد، خانه
نشینی زنان و
فلاکت جوانان
ارژنگ
بامشاد
محمود
احمدی نژاد
رئیس دولت
اسلامی
در سخنرانی
اش در بیستم
آبان ۸۹ در قزوین
در خصوص كنترل
جمعیت گفت:
«كنترل جمعیت
از اشتباهات
بزرگی است كه
انجام شد چرا
كه این مشكل
غربیها بود و
از ترس اینكه
جمعیت ما به
كشورهایشان
سرازیر شود و
آنها را با
مشكل روبرو
كند میگویند
شما باید
جمعیت خود را
كنترل كنید در
حالیكه آنها
دچار فساد شدهاند
و نسلشان
منقطع میشود.
ما معتقدیم
روزی از ناحیه
خداست و ما
باید تلاش
كنیم نه اینكه
نسلها را
بكشیم تا
بیشتر مصرف
كنیم درست
نیست».
سخنان
احمدی نژاد به
عنوان مسئول
یک دولت، بیش
از آن که ناشی
از حس مسئولیت
شناسی باشد،
بیان افکار
ایدولوژیک یک
عوامفریب
فناتیک است که در
تلاش است برای
ظهور امام
زمان ارتش
میلیونی
سازمان دهد.
سخنان احمدی
نژاد و وزیر
آموزش و پرورش
او،
این نکته را
با صراحت
بالائی اعلام
کرده اند.
اعزام هزاران
بسیجی و آخوند
حکومتی به
مدارس با همین
انگیزه صورت
گرفته است. به
دیگر سخن احمدی
نژاد و باند
انتظاریون،
به جوانان و
مردم کشور، نه
به چشم کسانی
که باید در
رفاه و آرامش زندگی
کنند بلکه به
عنوان
سربازان امام
زمان می
نگرند. وظیفه
ی یک مسئول
دولت در
هر کشوری،
تامین
بالاترین
شرایط زندگی
برای جمعیت
کشور است.
روشن است که
وظیفه دولت نه
تقسیم فقر
بلکه ایجاد
شرایط یک
زندگی انسانی
برای تک تک
آحاد کشور
است. اما از آن
جا که جوهر و
بنیان سیاست
در جمهوری
اسلامی نه
«انسان» و نیازهای
او بلکه«دین» و
اجرای احکام
شرعی به خشن
ترین شیوه
است، دولت هیچ
مسئولیتی در
قبال مردم
احساس نمی کند
تا جائی که
احمدی نژاد یک
سره مسئولیت
را از دوش
دولتش بر می
دارد و اعلام
کند که «روزی
از ناحیه
خداست». باید
پرسید اگر
روزی رسان
خداست، چرا
وضعیت کشورهای
غیرمسلمان
پیشرفته خیلی
بهتر از
کشورهای مسلمان
و بویژه
مسلمان شیعه
است؟ چرا خدای
روزی رسان،
ایران را در
رده
هشتاد و هفتم
درآمد سرانه ی
جهان قرار
داده است و
مثلأ نروژ و
سوئیس و
لوکزامبورگ و
یا دیگر
کشورهای اروپائی
از درآمد
سرانه ی
بالائی
برخوردارند و
مردمانشان در
رفاه و آرامش
زندگی می
کنند؟
چرا خدای
روزی رسان، به
کشورهای
اروپائی و آمریکائی
بیشتر نظر لطف
دارد تا به
کشورهائی چون
ایران و
پاکستان و
افغانسان؟
آیا خدای روزی
رسان قصد
تنبیه
مسلمانان
معتقد را
دارد؟ آیا
خدای روزی
رسان از دست
نمایندگان
خود در ایران
و کشورهای
اسلامی
خشمگین شده
است؟
بی
مسئولیتی
رئیس دولت
اسلامی، تنها
در حد حرف
نیست. نگاهی
به کارنامه ی
دولت او این
حقیقت را به
روشنی بیان می
کند. تلاش
احمدی نژاد
برای
سازماندهی
بمب جمعیت در
شرایطی صورت
می گیرد که
دولت او توان
اداره
نیازهای
اولیه جمعیت کنونی
کشور را
ندارد. در
حالی که
ایران
بر دریائی از
نفت و گاز
قرار دارد و
منابع طبیعی اش
برای بسیاری
از کشورها رشک
برانگیز است،
ناتوانی دولت
اسلامی در
برآورده کردن
نیازهای یک
زندگی مدرن و
امروزی به نحو
حیرت انگیزی چشم
گیر است.
احمدی نژاد در
شرایطی
خواهان عدم
کنترل جمعیت و
سازماندهی
بمب جمعیت شده
است که «یک
میلیون و ۸۰۰
هزار نفر از
نوجوانان ۶ تا
۱۶ ساله ی
کشور از تحصیل
محروم هستند».
بسیاری صاحبنظران،
«میانگین نرخ
بیکاری در
ایران را چیزی
بین ۲۵ تا ۳۰
درصد برآورد
میکنند.
البته این
میانگین نرخ
بیکاری در کل
جامعه است.
آمار رسمی
دولتی که متکی
بر حداقل یک
ساعت کار
هفتگی است،
نرخ بیکاری
میان گروه سنی
۱۵ تا ۲۹ سال
را ۲۵ تا ۳۰
درصد عنوان میکند».
همچنین
طبق آمار
رسمی کشور بیش
از ۴۶ درصد
دختران بین ۱۵
تا ۲۴ ساله
بیکار هستند و
در فصل بهار
امسال بیش از
۵۰۰ هزار زن
از کار خود
بیکار شدند.
بیکاری تنها
مشکل کشور
نیست. فرار
مغزها نیز
بیانگر
مدیریت
دولتمردان جمهوری
اسلامی است.
بر اساس
آمارهای
صندوق بینالمللی
پول و نیز
آمارهای
اداره
گذرنامه، «ایران
در زمینه
مهاجرت
نخبگان در
میان ۹۱ کشور
توسعه یافته
یا در حال
توسعه مقام
اول را دارد و
مهاجرت
نخبگان
ایرانی به
کشورهای غربی
سالانه ۱۵۰ تا
۱۸۰ هزار نفر
است. همچنین
آمارهای رسمی
سال ۸۷ نشان
میدهد که در
این سال
روزانه ۱۵ نفر
کارشناس ارشد
و دستکم ۲ تا ۳
نفر دکترا و
سالانه نیز
دستکم ۵۴۷۵
نفر دارای
مدرک لیسانس
از ایران
مهاجرت میکنند،
و فرار مغزها
همچنان «رو به
فزونی» است.«
جدا از بیکاری
و ترک تحصیل و
فرار مغزها،
بیلان کار
جمهوری
اسلامی در
تامین
نیازهای مردم
نیز بقدر کافی
نگران کننده
است. طبق
برآوردهای
رسمی ۶۷ درصد
مردم کشور در
زیر خط فقر
زندگی می
کنند. طبق آخرین
آمار ارائه
شده درآمد
خانوار
ایرانی بطور
متوسط ۷۳۰
هزار تومان و
هزینه اش یک
میلیون تومان
است. به زبان
روشن تر بطور
متوسط هر
خانوار
ایرانی
ماهانه ۳۰۰
هزار تومان کسری
دارد.
با
چنین بیلان غم
انگیزی،
اجرای طرح حذف
یارانه ها
نیز، دایره ی
فقر، گرانی و
بیکاری در کشور
را به شکل جهش
آسائی افزایش
خواهد داد.
اجرای سیاست
حذف یارانه ها
که دستبرد
آشکار به سفره
ی خالی زحمتکشان
است، اساسأ با
هدف بالا بردن
درآمدهای دولت
انجام می
گیرد.
بنابراین
علاوه بر
درآمدهای
هنگفت نفت و
گاز و
درآمدهای
شرکت های شبه
دولتی و
دولتی، که
تمامأ توسط
باند حاکم و
اطرافیانشان
چپاول می شود
و یا صرف
هزینه های
ارگان های
نظامی،
انتظامی و
امنیتی می
شود، حالا طرح
دستبرد به جیب
های خالی مردم
نیز در آستانه
ی اجراء است.
وقتی
دولتی توان
برآوردن
نیازهای
اساسی جمعیت
کنونی کشور را
ندارد، و حتی
توان
سازماندهی
درست امکانات
مالی، خدماتی
و مادی و
معنوی کشور را
ندارد، تشویق
مردم به عدم
کنترل زاد و
ولد و
سازماندهی آگاهانه
ی بمب جمعیت،
بیان
عوامفریبی و
پیشبرد هدف
های
ایدئولوژیک
است. آن ها بر
این تصور باطل
هستند که گویا
هر چه جمعیت
کشور بیشتر
باشد،
امکانات آن ها
برای
تاثیرگذاری
بر سیاست های
منطقه ای و
جهانی بیشتر
خواهد بود. یا این
که آن ها هدف
های شوم جنگ
طلبانه ای در
سر دارند و در
تلاش هستند
برای این جنگ
های خانمان
برانداز،
گوشت دم توپ
سازماندهی
کنند. و یا اینکه
همانگونه که
مشائی مشاور
احمدی نژاد پیش بینی
کرده است،
ایران باید در
انتظار مهدی
موعود باشد و
از این رو به
سربازان تعلیم
دیده ی حکومت
اسلامی نیاز
دارد. هر یک از این
هدف ها، مد
نظر احمدی
نژاد بوده
باشد، تقبیع
کنترل جمعیت و
تلاش برای
سازماندهی
بمب جمعیت، یک
عوامفریبی
فاشیستی بیش
نیست.
در
جهان امروزی و
در دنیای
مدرن، شعار
«فرزند کمتر،
زندگی بهتر»
یک شعار کلیدی
است. بر پایه ی
این شعار،
تلاش برای
آموزش، تربیت
و پرورش نوباوگان
بر پایه ی
امکانات
موجود
خانواده ها و
دولت، یکی از
محوری ترین
هدف ها هر
خانواده و هر
دولت مسئول
خواهد بود. در
منطق این
شعار، هر
کودک، جزئی از
خانواده است
که باید از
تمامی
امکانات یک
زندگی شایسته
ی انسانی بهره
مند باشد.
امکاناتی هم
چون تحصیل،
بهداشت، کار و
مسکن . در حالی
که در سیاست
انفجار بمب جمعیتی،
این کودکان،
به دیده ی
انسان نگریسته
نمی شوند و
آینده شان
برای
دولتمردان
عوامفریب
پشیزی ارزش
ندارد.
اما
نکته ی مهمتر
در سیاست دولت
احمدی نژاد در
عدم کنترل جمعیت
و سازماندهی
بمب جمعیتی،
فشاری است که
بر جمعیت زنان
کشور وارد می
شود. رشد زاد و
ولد و فرزند
بیشتر، در گام
اول به معنای
خانه نشین کردن
زنان است. زنی که
چندین فرزند
با فاصله های
سنی زیاد به
دنیا می آورد،
بخش اعظم
زندگی شخصی اش
را مشغول بچه
داری و
سروسامان
دادن به او
خواهد بود. به
دیگر سخن
افزایش جمعیت
با رشد فلاکت
زنان رابطه
مستقیمی
خواهد داشت.
نرخ افزایش
جمعیت در کشور
های پیشرفته
از آن رو کمتر
است که زنان
در این کشورها
هم تحصیل کرده
ترند، هم از
سطح آگاهی
بیشتری نسبت
به حقوق خود
برخورداند، و
هم شاغل هستند.
زنی که در طول
زندگی اش تنها
دو فرزند آن
هم با فاصله
سنی کم به
دنیا می آورد،
می تواند بخش
اعظم زندگی اش
را آنطور که
دوست دارد
سازمان دهد.
اما در
خانواده های
پر اولاد، زن
به دلیل اینکه
تعدادی زیادی
فرزند به دنیا
آورده بویژه
که فاصله ی
سنی این
فرزندان زیاد باشد،
بخش اعظم
زندگی اش را
صرف بچه داری
و تر و خشک
کردن آن ها
کرده است و
زندگی شخصی
برایش دیگر
مفهمومی
نداشته است.
این سرنوشتی
که طرح احمدی
نژاد برای
زنان و دختران
رقم خواهد زد. سیاست
عمومی جمهوری
اسلامی بر
خانه نشین
کردن زنان،
بیکار کردن
زنان، و دور
کردن آن ها از
مدارج تحصیلی
استوار است.
اگر تحصیلات
زنان بیشتر
شود و سن
ازدواج نیز
بالاتر رود و
تعداد زنان
شاغل افزایش
یابد،
میزان زاد و
ولد بطور
طبیعی کاهش می
یابد. اما
دولت اسلامی
با تمامی این
عوامل مبارزه
ی سازمانیافته
ای را آغاز
کرده است. از
همین روست که
نرخ بیکاری
زنان در
ایران
دو برابر نرخ
بیکاری در
کشورهای
مشابه است.
بالا رفتن
آمار دختران
تحصیل کرده،
امری است که
خوشایند
مقامات
جمهوری
اسلامی نیست و
آن ها با
هزاران حیله تلاش
دارند دختران
را از تحصیلات
دانشگاهی بازدارند
و هر روز طرح
های رنگارنگ
ازدواج را تبلیغ
می کنند. امری
که با جواب
دندان شکن
دختران و زنان
جوان این کشور
روبرو شده
است. جنگ روزانه
ی زنان کشور
با نظام
اسلامی ریشه
در مقاومت
زنان در برابر
چنین سیاست
های زن
ستیزانه ای
دارد.
به دلیل جوهر
ضد زن این
سیاست
عوامفریبانه
، باید با
سیاست بمب
جمعیتی احمدی
نژاد به عنوان
سیاستی
خانمان
برانداز و فلاکت
گستر مقابله
کرد. باید این
سیاست عوامفریبانه
و فاشیستی را
با تمام قدرت
افشاء کرد.
۲۴ آبان
ماه ۱۳۸۹