کل
دنیا بیشتر شبیه
روسیه میشود
گفتوگو
با بوریس
کاگارلیتسکی
ترجمهی
عرفان آقایی
بوریس
کاگارلیتسکی،
یکی از برجستهترین
نظریهپردازان
و جامعهشناسان
مارکسیست روسیه،
بیستوپنجم
ژوئیه توسط پلیس
مخفی پوتین
دستگیر و به
زندانی در
هزار کیلومتری
مسکو منتقل
شد. در همان
روز، دادگاه
محلی او را به
اتهام «توجیه
تروریسم» به
مدت دو ماه در
بازداشت قرار
داد. اگر
دادگاه او را
مجرم تشخیص
دهد، کاگارلیتسکی
ممکن است تا 7
سال را در
زندان
بگذراند.
یک
ماه پیشتر،
در 24 ژوئن،
کودتای گروه
واگنر به رهبری
یوگنی پریگوژین،
پوتین را شوکه
و اختلافات در
میان الیگارشهای
حاکم بر روسیه
را آشکار کرد.
البته، هر دو
طرف درگیری بهسرعت
به توافق رسیدند
و پریگوژین نهتنها
اجازه یافت
بدون هیچ گونه
پیگرد قانونی
فرار کند،
بلکه تمام
داراییهایش
به او بازگردانده
شد. در چنین
شرایطی، دولت
روسیه برای
نشان دادن
زهرچشم به
مخالفان به
دستگیری و
زندانی کردن
برخی از
شناختهشدهترین
آنها از هر
دو جناح چپ و
راست دست زد.
دستگیری
کاگارلیتسکی
در چنین فضایی
رخ داد.
کاگارلیتسکی
از روسیه
مهاجرت نکرد و
از فعالیت سیاسی
نیز در مخالفت
با پوتین و الیگارشی
روسیه دست
برنداشت، حتی
زمانی که
مقامات روسیه
به دلیل مواضع
ضد جنگ وی، در
طول درگیری
روسیه و اوکراین
در سال 2022، او را
«عامل بیگانه»
نامیدند.
بلافاصله
پس از دستگیری
کاگارلیتسکی
کارگزاری
جهانی به
ابتکار الکس
کالینیکوس
برای آزادی وی
راهاندازی
شد و ازجمله
نخستین کسانی
که به این
کارزار پیوستند
جرمی کوربین،
کن لوچ، طارق
علی، فردریک جیمسون،
اتین بالیبار،
باب جسوپ، کوهی
سایتو، کوین
اندرسون، دیوید
مکنالی،… و
دهها چهرهی
شناخته شده و
دانشگاهی چپ و
مترقی دیگر
بودند.
در
اعلامیهی این
کارزار میخوانیم:
«دستگیری دکتر
کاگارلیتسکی
بدون شک واکنش
به مخالفت او
با حملهی روسیه
به اوکراین،
به عنوان بخشی
از یک حرکت کلیتر
علیه چپ ضد
جنگ است… دولت
روسیه او را
«عامل بیگانه»
اعلام کرد… در
حالی که دکتر
کاگارلیتسکی
منتقد صریح
ماجراجوییهای
امپریالیستی
غرب در
افغانستان و
عراق و شخصیتی
برجسته در
جنبش علیه
جهانیسازی
نولیبرالی
بوده است. ما
از مقامات
فدراسیون روسیه
می خواهیم که
به آزادی بیان
و حق اعتراض
شهروندان خود
احترام
بگذارند و بوریس
کاگارلیتسکی
و سایر زندانیان
ضد جنگ را
فورا و بدون قید
و شرط آزاد کنند.»
کارزار
آزادی بوریس
کاگارلیتسکی
گفتوگویی
درباب جهانیزدایی
پس از جنگ
اوکراین
گفتوگوی
اشتفان
اشمالز و یانینا
پودر
با
بوریس کاگارلیتسکی
چکیده:
یورش روسیه به
اوکراین پیامدهای
منفی عمیقی بر
نظام بینالمللی
و اقتصاد جهانی
دارد. در این
گفتوگو، بوریس
کاگارلیتسکی،
استاد مدرسهی
علوم اجتماعی
و اقتصادی
مسکو و تحلیلگر
باسابقهی
جامعهی روسیه
و اقتصاد سیاسی
جهانی، آثار
جنگ بر اقتصاد
روسیه، بخش
مالی و
سرآمدان روسیه
را به بحث میکشد.
بهعلاوه،
کاگارلیتسکی
بحران ادامهدارِ
جهانیسازی،
خاصه تحریمهای
غرب، قیمت رو
به افزایش
کالاها و نقش
فعلی چین را
تحلیل میکند.
تهاجم
روسیه به
اوکراین فقط
منجر به مرگ،
تخریب، و
جابجایی
[مردم] نشده،
بلکه اثری عمیق
بر نظام بینالمللی
و اقتصادِ
جهان داشته
است. تحریمهای
غرب حتی گسستگیهای
ملی و تجاریِ
مرتبط با جنگ
را وخیمتر
کرده است،
گسستگیهایی
که از پیش نیز
قابل مشاهده
بودند. بستههای
تحریمیِ تحمیلشده
توسط ایالات
متحده، اتحادیهی
اروپا، بریتانیا
و متحدانشان،
بخشهای مهمی
از اقتصاد روسیه
(یازدهمین
اقتصاد بزرگ
دنیا در 2021) را از
بازار جهانی
جدا کرده است.
همزمان، دولتهای
عضو اتحادیهی
اروپا وابستگی
خود به واردات
نفت و گاز روسیه
و نگرش
ژئواقتصادیشان
به «تغییر از
طریق تجارت» (Wandel
durch Handel،
جملهای
پرتکرار و
واضح در میان
سرآمدان سیاسی
آلمان) را به
پرسش کشیدهاند.
بسیاری از
ناظران، نظیر
سردبیر نیویورک
تایمز،
اسپنسر بوکات
لیندل (2022)، حتی این
پرسش را طرح
کردهاند که آیا
ممکن است جنگ
اوکراین،
همزمان که
جهان یک دورهی
جهانیزدایی
اقتصادی را از
سر میگذراند،
«منتج به پایان
جهانیسازی»
شود (همچنین
بنگرید به
پوزن 2022).
در پی
این رخدادها،
نامشخص است که
درازای جنگ
اوکراین چقدر
خواهد بود و
چه جهتی به
خود خواهد
گرفت. بههرروی،
جنگ اوکراین میتواند
برای نظام
اقتصادی و سیاسی
جهان، بدل به یک
«نقطهی گسست»
تاریخی (رزا 2020)
شود. آثار آن میتواند
بلندمدت باشد
و موجب تغییراتی
جامعهگی[1]
شود: اولاً،
تعارض اوکراین
در حال ایجاد
گسلها و
شکستگیهای
جدیدی در جهانیسازی
است. برخلاف
دورنمای
کمبود گاز
ناگهانی و
گسستهای [ایجاد
شده در] زنجیرهی
تأمین، شرکتهای
فراملی و
حکومتهای
غربی در حال
ارزیابی مجدد
خطراتِ تولیدِ
جهانیشده
هستند. «حمایت
از دوستان»[2] (میهولد
2022) لغت باب روز
جدید اندیشکدههایی
است که بر
ضرورت در نظر
گرفتن خطرات
ژئوپلیتیک در
هنگام برقرار
ساختن زنجیرههای
تأمین جهانی
تأکید دارند.
ثانیاً،
همزمان که
تلاش پوتین
برای ضمیمه
کردن اوکراین
طی جنگی کوتاه
رو به ضعف میگذارد
و تحریمهای
غربی به
اقتصاد روسیه
ضربه میزند،
حکومت این
کشور مجبور
است شرکایی جدید
بیابد. در حال
حاضر، یکی از
نزدیکترین
متحدان روسیه
چین است؛ یک
بازار عظیم
بالقوه برای
صادرات نفت و
گاز روسیه. بهعلاوه،
چین با
محصولات
تکنولوژیک و
قطعات یدکی بهشدت
مورد نیاز روسیه
قادر به پشتیبانی
از این اقتصاد
بهدردسر
افتاده خواهد
بود. اما چین
تا بهحال تمایلی
نداشته به ریسک
تحریمهای
غربی علیه
کمپانیهای
کشورش مبادرت
کند. ثالثاً،
جنگ اوکراین
اتحادیهی
اروپا را دچار
شوک کرد، چرا
که اروپا در
حال پیش برد
فرایندِ
تحولِ اجتماعی-اکولوژیکیِ
بلندمدتی است
و در پی رسیدن
به کربن صفر
تا سال 2050 میلادی.
این «دگردیسی
بزرگ نوین»
(دور 2019) که ملهم
از «گرین دیل
اروپا» است،
اکنون تحت
فشار شدیدی
قرار دارد،
چرا که باید
واردات نفت و
گاز روسیه بهسرعت
با دیگر منابع
انرژی تعویض
شود. این تحول
منجر به بسط
عظیم واردات
گاز طبیعی مایع
(و حتی آلودهتر)
از ایالات
متحده و احیای
احتمالی انرژی
هستهای شده
است. رابعاً،
افزایش هزینههای
زندگی که ناشی
از قیمتهای
بالاترِ غذا،
گاز و نفت
هستند، اثری
جهانی خواهد
داشت. [آغاز] یک
«چرخهی ستیز»
(تارو 1998) جدید که
نیروی پیشبرندهی
آن تورم است و
با اعتصابات و
اعتراضات
اجتماعی در
اروپا و شورشهای
غذا در آفریقا
همراه است، یک
سناریوی
احتمالی برای
اواخر 2022 میلادی
است. در حالی
که پیشبینی
عواقب «زمستان
نارضایتیِ» اینچنینی
دشوار است،
اعتراضات
احتمالاً بر سیاست
کشورهایی تأثیر
میگذارد که
واردکنندهی
گاز و غذا
هستند. بههر
روی، اقتصاد
جهانی متحول میشود،
جنگ تأثیری دیرپای
بر وضعیت
اقتصادی-اجتماعی
جهان و شانس
زندگیِ بخشهای
عظیمی از جمعیت
جهان خواهد
داشت. خامساً،
تحلیل تأثیرِ
جهانیِ جنگ
اوکراین بدون
قرار دادن آن
درون دورهی بلندمدت
بحران مالی 2008/2009
دشوار است. بسیاری
از پژوهشگران
استدلال کردهاند
که نولیبرالیسم
و همچنین الگوی
توسعهی نفتمحورِ
روسیه از آن
زمان در بحران
بهسر بردهاند
(جانسون و
کاستم 2016).
امروزه، جنگ و
تحریمها بسیاری
از کمپانیهای
غربی را به
ترک روسیه واداشته
است و رژیم
پوتین را
مجبور کرده
مسیر متزلزلی
را پیش بگیرد.
این مسیر مبتنی
بر الگوی
اقتصادی دروننگرتری
است و نتایج این
الگو نیز
مبرهن است. ازاینرو
جنگ اوکراین
پرسشهای بسیاری
را حول آیندهی
روسیه و نظام
جهانی سرمایهداری
طرح کرده است.
برای پاسخ به
این پرسشها،
مصاحبهای را
با بوریس
کاگارلیتسکی
(استاد مدرسهی
علوم اجتماعی
و اقتصادی
مسکو و تحلیلگر
با سابقهی
جامعهی روسیه
و اقتصاد سیاسی
جهانی) انجام
دادیم. در این
مصاحبه،
کاگارلیتسکی
(نویسنده کتابهای
نظیر اضمحلال
امر یکپارچه و
امپراتوری
حاشیه: روسیه
و نظام جهانی)
وضعیت فعلی
جامعه و
اقتصاد روسیه
و همچنین تأثیر
جهانی جنگ را
بررسی میکند.
اشتفان
اشمالز: در پی
تهاجم روسیه
به اوکراین، ایالات
متحده و
متحدانش برسر
تحریمهایی
گسترده علیه
روسیه توافق
کردهاند. آیا
میتوانید در
مورد بستر
اقتصادی و سیاسی
گستردهتر این
تحریمها کمی
بیشتر توضیح
دهید؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
بهطرز مضحکی،
تعارض ژئوپلتیک
فعلی و تحریمها
نه علت بلکه
معلول فرایند
گستردهتری
هستند که پیشتر
با رکود بزرگ
2008-2010 آغاز شد. در
هنگام بحران
آشکار شد که
نه تنها جهانیسازی
و نولیبرالیسم
بهانتهای
خود رسیدهاند
بلکه در
سرتاسر دنیا،
در غرب، چین،
روسیه و اوکراین،
گذار به سوی یک
الگوی توسعهی
نوین اجتنابناپذیر
شد، که با وضعیت
اجتماعی و سیاسی
موجود در
تعارض بود. این
مجموعه [از رویدادها]
منجر به فاجعهی
فعلی شده است.
بنابراین وضعیت
فعلی، نمونهای
از «دیالکتیک
تاریخ» است:
هنگامی که
تعارضی میان
الزامات و
منطق ابژکتیو
فرایند و
منافع سوبژکتیو
گروههای در
قدرت وجود
دارد، رویدادهای
فاجعهبار،
جنگهای
بزرگ، انقلابها،
بحرانهای
جهانی و… رخ میدهند.
در نمونهی
روسیه، الگوی
توسعهی نولیبرالِ
این کشور پیشاپیش
از آغاز رکود
بزرگ 2008-2010 در
تنگنا قرار داشت.
امروزه، تنش
اجتماعی عظیمی
در روسیه وجود
دارد. از زمان
اصلاح
دستمزدها در
سال 2018، رژیم
روسیه بیش از پیش
محبوبیت خود
را از دست
داده است.
سرآمدان روسیه
تلاش کردند تا
تاریخ را
تکرار کنند.
هنگامی که در 2014
شبهجزیره کریمه
از اوکراین
گرفته شد، موجی
از میهنپرستی
وجود داشت.
اما امروزه
وضعیت متفاوت
است، و پوتین
و یارانش
کاملاً روند
جنگ را نادرست
محاسبه کردند.
اکنون
سرآمدان روسیه
در تلاشند تا
همهی کاسهوکوزهها
را بر سر غرب و
اوکراین خراب
کنند، در حالی
که در واقعیت
جنگ نتیجهی
سوءمدیریت
خودشان بود.
اشتفان
اشمالز: بیاید
از نزدیکتر
به تحریمهای
تحمیلشده
نگاه بیندازیم.
هدف یکی از این
تحریمها بخش
مالی بود. بهعنوان
مثال، نهادهای
مالی مهم روسیه
از سوییفت
کنارگذاشته
شدند و بانک
مرکزی ملی روسیه
از دادوستد
مالی منع شد. آیا
میتوانید
اثر این تحریمها
را بر نظام
بانکی،
اقتصاد و بهصورت
کلیتر، عامهی
مردم روسیه
توضیح دهید؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
فکر میکنم در
این نقطه نظام
بانکی روسیه
بهشدت در مضیقه
قرار دارد،
اما تاکنون
فرونپاشیده
است و بهخاطر
ذات نظام بانکی
روسیه که بهصورت
شدیدی با شرکتهای
بزرگ و دولتی
درهمتنیدهاست،
فکر نمیکنم
چنین بشود. این
مسئله فقط
مرتبط با نظام
مالی نیست،
بلکه همچنین
مرتبط با سلطهی
اولیگارشیک
است. بههرروی،
بانکها و
نهادهای مالی
در حال ایجاد
تنشی شدید در
اقتصاد و
جامعه هستند.
همهچیز در عین
حال که به
سازوکار خود
ادامه میدهد،
اما سازوکار
خود را به شدت
ضعیف بهپیش میبرد.
مردم عادی با
مشکلات فنی بسیاری
در زندگی
روزمرهی خود
روبهرو
هستند؛ برای
مثال هنگامی
که به خارج
کشور پول
ارسال میکنند
یا از آنجا
پول دریافت میکنند،
یا حتی هنگامی
که بین بانکهای
داخل کشور پول
جابجا میکنند.
این معضلات
اغلب جزئیاند،
اما بههرحال
زمان زیادی از
آدم میگیرند.
بهعنوان
مثال، دیگر نمیتوانم
مثل سابق با
گوشی موبایلم
پول جابهجا
کنم. بهعلاوه،
مبادلات بینالمللی
هر روز از روز
قبل گرانتر میشوند.
جریانهای
مالی اکنون در
مراکز مالی
اوکراین،
قزاقستان و
ازبکستان جریان
دارند که سود
بسیاری بابت
فراهم کردن
امکان
دادوستدهای بینالمللی
روسیه به جیب
میزنند. اما
این روش تنها
برای افراد و
شرکتهای
کوچک و متوسط
کار میکند.
وقتی پای میلیونها
دلار وسط
باشد، این شیوه
دیگر کار نمیکند.
وضعیت برای
شرکتهای
بزرگ بهمراتب
بدتر است، بهخصوص
برای بخش تولیدی.
بدون نظام
پرداختی بینالمللی،
کارخانههای
روسیه نمیتوانند
محصولات خود
را به خارج از
کشور بفروشند
و نمیتوانند
بابت کالاهای
وارداتی پول
بپردازند و
تأمین مالی این
کار را انجام
دهند. علاوه
بر تحریمهای
مالی، تحریمهای
اقتصادی غرب نیز
دسترسی به
مواد و قطعات یدکی
مهم را قطع میکند.
برای مثال،
کارخانجات
تولید خودروی
روسیه اکنون
در معضلی جدی
قرار دارند.
اشفتان
اشمالز: اخیراً
گزارش شده که
در پی تحریمها
و به سبب
فقدان قطعات یدکی
صنایع خودرویی
روسیه مجبور
شدهاند که
مجدداً بر
الگوهای
دوران شوروی
تکیه کنند. میتوانید
در مورد آثار
تحریمها بر
بخش تولیدی کمی
بیشتر به ما
بگویید؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
به مدت دو یا
سه ماه، تحریمها
هیچ تأثیری بر
بخش تولید روسیه
نداشتند. بهطرز
خندهآوری،
کارایی پایین
صنعت روسیه
بدل به عاملی
خوشایند در
مقابله با تحریمها
شد. بسیاری از
شرکتهای روسیه
یادگرفتهاند
که موجودی عظیمی
از تجهیزات و
قطعات یدکی را
انبار کنند. این
سنتی است که
به زمان شوروی
برمیگردد و
علت آن فقدان
اعتماد اغلب
شرکتها به
شبکههای
لجستیکی و تأمینکنندگانشان
بود. عجیب آنکه،
این عادت بدل
به نوعی درمان
در طول دوران
تحریمها
گشت، خاصه در
طول دو یا سه
ماه اول. به این
علت بود که سیاستمداران
روسی پیروزمندانه
اعلان کردند
روسیه حتی تحریمها
را حس نمیکند
و این امر نیز
تا حدی حقیقت
داشت. اما این
وضعیت دیری
نپایید. در
حول و حوش ژوییهی
2022، موجودی
انبارهای
صنعت روسیه رو
به اتمام
گذاشت. و از آن
زمان تا به
حال، مشاهدهی
این اضمحلال
اقتصادی ممکن
شده است؛
اضمحلالی که
اکنون، یعنی
درست در همین
لحظه، در حال
وقوع است.
اشتفان
اشمالز: آیا میتوانید
نمونهای دیگر
از زوال
اقتصادی در
روسیه بهدست
دهید؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
بله، بهعنوان
مثال، بیاید
بخش حملونقل
را در نظر آوریم.
امروزه، ایروفلوت
در حال نابود
کردن ناوگان
هوایی خود
است. این شرکت
قادر به
استفاده از
تمام ناوگانش
نیست، زیرا بسیاری
از پروازهای بینالمللیاش
لغو شده است.
ازاینرو، ایروفلوت
در حال اوراق
کردن ناوگان
خود برای تأمین
قطعات یدکی
موارد تعمیراتیاش
است. بههرروی،
شرکتهای
هواپیمایی
منطقهایِ
کوچکتر با
ناوگانی در
حدود ده هواپیما
نمیتوانند
چنین کاری
انجام دهند و
درنتیجه
تعدادی از آنها
در حال خروج
از این کسبوکارند.
برای برخی
مناطق در شرق
دور و شمال
دور وضعیت بسیار
تراژیک است.
آنان قادر به
ارتباط با بقیهی
روسیه و جهان
نیستند. ازاینرو،
در جاهایی
مانند یاکوتیا
[شهری در سیبری
روسیه] (که فوریه
در آنجا
بودم) این
مسئله بدل به
معضلی جدی شده
است. بههر
حال، یاکوتیا یکی
از معدود
مناطقی است که
کماکان برخی
عناصر
دموکراسی و
آزادی سیاسی
را حفظ کرده
است. هیچ
بازداشت سیاسیای
در این منطقه
وجود نداشته
است. گرچه، من
با نمایندگان
محلی شورای
جمهوری منطقه
در فوریه گفتوگو
کردم و آنان
بهشدت نگران
آن بودند که
مبادا یاکوتیا
از الباقی
کشور، بهخصوص
از جهت حملونقل
هوایی جدا
شود.
یانینا
پودر: همانطور
که تا به حال
شرح دادهاید،
تحریمها نتایج
همهجانبهای
دربرداشته
است. راهآهن
روسیه حتی از
اروپا تقاضای
رفع تحریمهای
اعمال شده را
داشته، چرا که
تأثیراتی منفی
بر شهروندان
عادی گذاشته
است.
بوریس
کاگارلیتسکی:
بله، به صورت
عمومی این
درخواست را
اعلان کردند.
اما بهجد شک
دارم که غرب
قصد معاف کردن
راهآهن روسیه
از تحریمها
را داشته
باشد، چرا که
از راهآهن
برای انتقال
تجهیزات نظامی
استفاده میشود.
از نظرگاه
نظامی، راهآهن
خیلی مهمتر
از حملونقل هوایی
غیرنظامی
است، که راه
بسیار گرانتری
برای حملونقل
رستههای
نظامی از یک
بخش کشور به
بخش دیگری
است. معضل اینجاست
که لوکوموتیوها
بهمانند سایر
شاخههای
صنعت روسیه،
به قطعات یدکی
و تکنولوژی
خارجی وابسته
هستند. توأم
با بهکارگیری
خطمشیِ بهاصطلاح
«جایگزینی
واردات» که
همزمان با
شروع تحریمهای
2014 (بهخاطر تسخیر
کریمه) علیه
روسیه آغاز
شد، وابستگی
روسیه حتی
افزایش یافته
است. در آن
زمان، روسیه
با سرهمبندی
قطعات خارجی
شروع به تولید
کالاهایی با
برچسب «ساخت
روسیه» کرد که
هدف تولیدکنندگان
از این کار دریافت
یارانه بود.
اشتفان
اشمالز: از
نظرگاه تاریخی،
جایگزینی
واردات یکی از
استراتژیهای
مهم صنعتیسازیِ
متأخر تلقی میشد.
بهعنوان
مثال، بعد از
رکود بزرگ 1929،
تجارت بینالملل
فروپاشید و در
نتیجهی این
فروپاشی، بسیاری
از کشورهای
آمریکای لاتین
نوعی استراتژی
صنعتیسازی
را پی گرفتند
که بازار داخلی
آن را به پیش میبرد.
چندین
پژوهشگر مکتب
وابستگی، نظیر
رائول پربیش (1950)
و آندره گوندر
فرانک (1966)،
بعدتر
استدلال کردند
که رکود بزرگ
به شکل تناقضآمیز
فرصتی طلایی
برای توسعهی
ملی بود.
امروزه این
امر در مورد
روسیه به چه
ترتیب است، آیا
جایگزینی
واردات اثری
مثبت نیز داشته
است؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
فکر میکنم حقیقتاً
خطمشی جایگزینی
در یک بازار
نولیبرال و
توام با حکومتی
فاسد کارایی
ندارد. این
استراتژی
بدون «دولتی
قدرتمند» و
کنترل سرمایه
کار نمیکند.
تا اینجا، جایگزینی
واردات روسیه
عمدتاً بهخاطر
دریافت یارانه
و مزایا از
برنامههای
حکومت بوده و
از اینرو تولیدکنندگان
صرفاً
مجبورند که روی
تولیداتشان
برچسب «ساخت
روسیه» بزنند.
سادهترین
روش برای
انجام این کار
خرید قطعات
خارجی و سرهم
کردن آنها در
روسیه است. جایگزینی
واردات در روسیه
بیشتر اوقات نیز
به معنای جایگزینی
کالاهای
وارداتی غربی
با کالاهای
وارداتی چینی
است. در برخی
موارد، حتی این
کالاهای چینی
شامل محصولات
روسی تقلبی نیز
میشوند. جوکهایی
دربارهی میگوهای
بلاروسی وجود
دارد. اما
بلاروس اصلاً
دریا ندارد؛
باوجوداین،
بلاروس موفق
شده که قسمت
اعظمی از
غذاهای دریایی
روسیه را تأمین
کند. چرا؟ چون
بلاروس
محصولات را از
لهستان یا
نروژ میخرید،
آنها را
مجدداً بستهبندی
میکرد و
برچسب «تولید
بلاروس» بر آنها
میزد و به
روسیه مجدداً
میفروخت.
یانینا
پودر: آیا فکر
میکنید الگوی
«سرمایهداری
رانتی» روسیه
(کریستوفر 2022)،
که مبتنی بر
مالکیت منابع
طبیعی بهدست یک
گروه کوچک اولیگارشی
است، مانع جایگزینی
واردات است؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
بله، دقیقاً!
جایگزینی
واردات میتواند
کارا باشد،
اما تنها اگر
حکومت و دولت
تحت سلطهی الیگارشی
نولیبرال و
صادرات مواد
خام نباشد. و
حتی اگر حکومت
روسیه همین
حالا نیز بهجد
در این راستا
تلاش کند، دیگر
خیلی دیر شده
است. امروزه،
حکومت اغلب به
تجربهی شوروی
در دههی 1930 میلادی
ارجاع میدهد،
اما تفاوتی
بزرگ وجود
دارد: در دههی
1930، اقتصاد
شوروی از باقی
دنیا جدا نبود
و تحت تحریم
قرار نداشت.
برعکس، آن
دوران ماه عسل
تجارت بینالمللی
شوروی بود، زیرا
در طول رکود
بزرگ، کل دنیا
از فروش
کالاهای خود به
شوروی و جبران
از دست رفتن
بازار صادراتشان
در جاهای دیگر
خوشحال بودند.
ازاینرو،
شوروی از فروش
عظیم تکنولوژیها
و تجهیزات
ارزان بهره
برد. نتیجتاً،
صنعتیسازی
شوروی نهفقط
مبتنی بر کلکتیویزهسازی
(همراه با
قربانیان
فراوانش)، بل
مبتنی بر
تجارت بینالمللی
بود. من این
فرایند را در
کتابم،
امپراتوری
حاشیه (کاگارلیتسکی
2008، همچنین
بنگرید به شوبین
2009، کولپانف 2018)
شرح دادهام.
امروزه، بهدلایلی
مشابه با دلایل
یک دههی قبل،
سرآمدان روسیه
قادر به حل
معضلات جایگزینی
واردات و
بازصنعتیسازی
نیستند، اما
وضعیت نیز رو
بهوخامت بیشتر
است. حکومت با
مشکلات مالی
عظیمی روبهروست.
یانینا
پودر: چه نوع
مشکلات مالی؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
تحریمها اثر
جانبی عجیبی
دارد. علیرغم
آنکه غرب و
حکومت روسیه
خواستار
قدرتمند شدن
روبل نبودند،
قدرتمندتر شد.
همه انتظار
داشتند که
روبل در اثر
تحریمها تضعیف
شود. غرب نمیخواست
روبل را
قدرتمند
سازد، برعکس میخواست
نظام مالی روسیه
را تضعیف کند.
اما جنبهی
جالب توجه
ماجرا چرایی
نگرانی روسیه
بابت روبل
قدرتمند است.
بالاتر از هرچیزی،
درآمدهای روسیه
مبتنی بر
درآمد صادراتیِ
حاصله از نفت
و گاز و چندین
مادهی خام دیگر
است. به این
علت، روبل ضعیف
کمک بسیاری به
تأمین مالی
دولت روسیه میکند.
امروزه، همان
درآمد صادراتی
مشابه [با قبل
جنگ] سی درصد
کمتر از قبل
کفاف مخارج
مستمریها،
دستمزد
کارکنان
دولت، مزایای
اجتماعی و پول
خود بوروکراتهای
دولت را میدهد.
بار دیگر،
فساد ایفای
نقش میکند:
در روسیهی
امروزین،
حداقل 20 یا حتی 30
درصد از سرمایه
پروژههای
مهم دزدیده میشود.
و فقدان سرمایه
نیز بر
اقدامات روسیه
در جنگ تأثیر
میگذارد.
اشتفان
اشمالز: و چرا
بهای روبل آنقدر
زیاد افزایش یافته
است؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
کاملاً غیرعادی
است، اما نتیجهی
منطقی تحریمهاست.
تجارت بینالمللی
فروپاشیده،
توریسم نابود
شده و وقتی نمیتوانی
چیزی از خارج
کشور بخری، دیگر
میلی به ابتیاع
ارز خارجی
نشان نمیدهی.
چون واقعاً
بدان نیاز
نداری. همانطور
که واردات
متوقف شده، پس
تقاضا برای
ارز خارجی نیز
متوقف شده
است. بخشهای
عظیمی از طبقهی
متوسط روسیه
پساندازهای
خود را در
قالب دلار یا یورو
ذخیره کردهاند.
بههر حال، پساندازهای
آنان بهجای
آنکه ضامن
حفاظت مالی در
ایام بحران
باشد، ارزش
خود را از دست
داده است. اندکی
از آنان گرایش
به باور توطئهای
از جانب بانک
مرکزی یا
حکومتی دارند
که پساندازهای
آنان را میرباید.
در عین حال، قیمتها
رو به افزایش
است و مردم
همزمان که
درآمدهایشان
کاهش مییابد،
پول اندکی برای
زندگی روزمرهشان
باقی میماند.
در نتیجه، علیرغم
ترقی قیمت
روبل، مردم
اعتماد اندکی
به آن دارند.
بسیاری از
مردم و شرکتها
در مضیقهی بیپولی
قرار دارند.
بههر حال،
بانک مرکزی و
وزیر دارایی
خوف تورم
دارند. به این
علت است که از
چاپ پول
خودداری میکنند.
ازاینرو،
آنان این شکاف
را با نقدینگی
پر نمیکنند.
این پدیدهای
بسیار جالب در
تاریخ اقتصاد
است: ترکیبی
عجیب و غریب
از تورم رکودی
و تورمزدایی
توأمان. این
مسئله احساس
دلهرهی عظیمی
ایجاد میکند
فکر میکنم
وضعیت روسیه
از بسیاری
جهات منحصر
به فرد است. من
هرگز با چنین
چیزی روبهرو
نشدهام.
بنابراین،
فکر میکنم
تحریمهای
مالی عمل میکنند،
اما نه آنطور
که برنامهریزی
شدهاند.
اشتفان
اشمالز: بسیاری
از کمپانیهای
غربی اعلام
کردهاند از
بازار روسیه
عقب میکشند،
به عنوان
نمونه مکدونالد
روسیه را ترک
کرده است. این
شرکت توسط الیگارش
اهل سیبری،
الکساندر
گور، خریداری
شد و نامش به vksuno
I tochka
(خوشطعم است
و همین و بس) تغییر
یافت. تغییرات
بازار داخلی
در روسیه به
چه ترتیب است؟
بوریس
کاگالریتسکی:
خب، اوضاع رو
به خرابی است،
اما نه خیلی
سرراست. و
صدالبته، بسیاری
از مشاغل از
دور خارج
خواهند شد. در
نمونهی شرکتهای
فستفود زنجیرهای،
نظیر مکدونالد،
میتوان شرکتهایی
را جایگزین آنها
کرد. تولید
همبرگر با
تکنولوژی
نازل هم ممکن
است، بهخصوص
از این جهت که
مکدونالد پس
از ترک روسیه
اکثر تجهیزات
خود را برجای
گذاشته است.
برخی از مردم
از کیفیت
همبرگرها شکایت
دارند. اما این
امکان جایگزینی
بستگی به آن
بخش دارد؛
همانطور که پیشتر
بهتفصیل در
خصوص بخش صنعتی
صحبت کردهام.
در برخی
موارد، وقتی
کمپانی خارجی
بازار داخلی
روسیه را ترک
میکند، رقیبان
روسیشان حتی
از این مسئله
بهره خواهند
برد. بنابراین،
بخشهای اندکی
از اقتصاد روسیه
وجود دارد که
در آنها محلیها
سمت پیروز
بحران میشوند.
همواره چنین
بوده است. در میان
شرکتهای
کوچک و متوسط،
تصویر مختلط
است. شما
داستانهای
وحشتناکی را
دربارهی
مردمانی میشنوید
که نابود شدهاند.
اما داستانهای
اندکی در
رابطه با موفقیت
شرکتهای روسی
نیز وجود دارد
که از فرصت [پیشآمده]
برای پر کردن
خلاهای ناشی
از رفتن رقبای
خارجی
استفاده میکنند.
میتوان گفت:
موفقیت موفقیت
بیشتر به
همراه میآورد
و شکست شکست بیشتر.
اما در کل،
وضعیت اقتصادی
روبهاضمحلال
است.
اشتفان
اشمالز: فکر
کنم موضوعی در
میان است که هیچکس
مایل نیست از
آن سخن بهمیان
آورد: گزینهی
دیگر برای پر
کردن این شکافها
چین خواهد
بود. روسیه و چین
در سالهای اخیر
پیوندهای نزدیکی
ایجاد کردهاند.
پرسش اساسی این
است که آیا
شرکتهای چینی
گامی بهپیش
خواهند گذاشت.
آیا آنطور که
برخی از
پژوهشگران میگویند
(بهعنوان
نمونه لوکین 2018)
روسیه «مجدداً
بهسمت شرق
بازجهتدهی»
خواهد کرد
(فرانک 1998)؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
خیر، اینچنین
فکر نمیکنم.
روسیه همین
حالا هم هر چیزی
میتواند را میفروشد.
و منافع چین
در روسیه در
حال کاهش است.
حکومت و شرکتهای
چینی از خطر
کردن در روسیه
میپرهیزند،
چرا که روسیه
بهصورت
بالقوه در حال
بدل شدن به
مکانی بهشدت
ناپایدار و
خطرناک است.
آنان نگران محیط
تجاری خود
هستند. بازار
روسیه در حال
افول است.
البته، حکومت
روسیه انتظار
جایگزینی چینیها
با غربیها را
داشت، اما در
واقع، آنان
همراه با غربیها
در حال ترک
کشورند.
بنابراین مسیر
روسیه به سوی
شرق (آنطور
که غربیها میگویند)
کار نمیکند.
یانینا
پودر: زیرا
شرکتهای چینی
میخواهند از
تحریمهای
بالقوه بپرهیزند؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
بله، خطر تحریم
وجود دارد.
شرکتهای چینی
ممکن است سهم
بازارشان را
در محصولاتی
نظیر یخچال و
فریزر، گوشیهای
موبایل و چیزهای
دیگر افزایش
دهند. اما
هنگامی که
مسئله کالاهای
استراتژیکی
نظیر میکروچیپها
پیش میآید،
شرکتهای چینی
دیگر کمک نمیکنند.
و همانطور که
گفتم، تجّار چینی
هشیارند و
معمولاً از
خطرات غیرضروری
پرهیز میکنند.
احتمالاً
هنگامی که پوتین
برود اوضاع تغییر
کند، اما
فعلاً نمیدانیم
زمان و چگونگی
رفتنش به چه
ترتیب خواهد
بود. بنابراین
شرکتهای چینی
صبر میکنند،
آنها حالا
حالاها برای
پر کردن خلاءهای
ایجاد شده
توسط شرکتهای
غربی زمان
خواهند داشت.
اشتفان
اشمالز: و
اوضاع برای
اولیگارشها
و مقامات دولتی
روسیه که تحت
تحریم قرار
گرفتهاند به
چه ترتیب است.
آیا کماکان به
رژیم پوتین
نزدیکاند یا
مواضع کنونیشان
چیست؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
هنگامی که جنگ
آغاز شد، ما اینجا
با چند
روشنفکر
منتقد بحث بسیار
جالب توجهی در
مورد منافع
سرمایهداری
در جنگ داشتیم.
و همه میگفتند
که گروههای ذینفع
اولیگارشیک
حاکم در روسیه
این روزها در
حال خسراناند.
وضعیت آنان رو
بهوخامت است.
تنها نفع آنان
شکست نخوردن
در جنگ است. این
مسئله بدین
معنا نیست که
آنان هیچ
منفعتی در جنگ
ندارند، بلکه
حقیقتاً
انتظار
داشتند جنگ یک
یا شاید دو
هفته طول
بکشد. این
بدترین سناریویی
بود که در
تصور داشتند.
و در آن سناریوی
کذایی، فرصتهای
بسیاری برای
غارت اوکراین
وجود داشت،
اما رخ نداد و
اکنون آنان در
جناح بازنده
قرار دارند.
همانطور که
گفتم، وضعیت
مدتها پیش از
جنگ رو به
وخامت گذاشت.
من فکر میکنم
خود جنگ معلول
بحران است، نه
علت آن. و از این
منظر، جنگ بهنظر
نوعی راهحل
سریع و مؤثر
بود. اما جنگ
بهجای آنکه
اسباب منفعت الیگارشها
شود، مشکلاتشان
را وخیمتر
کرد. و تا جایی
که من میدانم،
این افراد در
حال حاضر بسیار
ناامید و
افسردهاند.
آنها تردیدهای
بسیاری نسبت
به پوتین و
اطرافیانش
دارند، آنان
نسبت به آیندهی
خود در کنار
پوتین نیز چنین
تردیدهایی
دارند.
یانینا
پودر: نظر به
بدگمانی طبقهی
حاکمِ «کهن»
نسبت به پوتین
و مشکلاتی که
به سبب پیامدهای
اقتصادی جنگ
روبهرویشان
قرار دارد، آیا
در میان طبقهی
حاکم روسیه
تعارضاتی جدید
وجود دارد؟ و
آیا شکافی
وجود دارد که
از جنگ ناشی میشود؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
دو رویداد مهم
وجود دارد:
اول از همه،
خود رژیم بیش
از پیش
اقتدارگرا،
متمرکز و غیرعقلانی
میشود. حلقهی
تصمیمگیرندگان
بهمرور
محدودتر میشود.
بسیاری از
افراد، شرکتها
و گروههای ذینفعی
که سابقاً بهشدت
نفوذ داشتند
اکنون کاملاً
از فرایند تصمیمگیری
بیرون گذاشته شدهاند.
و پدیدهی
جالب توجه دیگری
که در کتاب جدیدم
شرح میدهم
(کتابی که
اکنون در حال
نوشتن آنم) این
است که
متمرکزسازی
دولت روسیه
محصول جانبی
ناکارآمدی آن
است، زیرا
حکومت مرکزی
به بوروکراسی
محلی و حتی
بوروکراسی
سطوح میانی
اعتماد ندارد،
این امر نیز
تا حدی بهخاطر
کیفیت پایین
مدیریت آنان
است. مسئلهی
فوق راه به
دوری باطل میبرد.
دولت مرکزی
آنان را از
ظرفیتها،
منابع و قدرت
تصمیمگیریشان
محروم میسازد،
که این منجر
به زوال بیشتر
کیفیتشان و نیاز
به اعادهی
تمرکز قدرت میشود.
این فرایند
سالها ادامه
داشته و در نتیجهی
سطح بیتناسب
متمرکزسازی
منجر به وضعیتی
مضحک شده است.
امروزه، بسیاری
از تصمیمات را
پوتین بهتنهایی
(با کمی مشورت)
میگیرد، که این
امر نیز منجر
به درجهای از
نارضایتی در میان
بخشهای مهم
بوروکراسی
شده است. و
اکنون، هیچ
راهی برای حل
این مشکل الا
مرگ پوتین و
نزدیکترین
دوستانش و
الباقی طبقهی
حاکم روسیه
نمیبینم.
تعارضاتی در
حال ظهور درون
طبقهی حاکماند
چرا که آنان هیچ
استراتژی
واضح و مشخصی
را پیشِ روی
نمیبینند.
آنان در حال
شروع نبرد با یکدیگرند.
ثانیاً،
انشعاب جدیدی
در میان
سرآمدان در
حال ظهور است؛
انشعابی که از
جنگ منفعت میبرد.
این گروه از
وضعیت فعلی
راضی است و به
ارتش تعلق
ندارد. این
گروه متشکل از
افراد برآمده
از بخش
پروپاگاندا
است، که با
سرمایهگذاریهای
هنگفت به صنعتی
مهم بدل شده و
حتی در طول
جنگ نیز بیشتر
رشد یافته است.
هرچه وضعیت بینالمللی
و جبهههای
جنگ بدتر میشود،
پول بیشتری
روانهی
پروپاگاندا میشود.
دستگاههای
امنیتی بخش دیگری
را میسازند.
نه ارتش، که سیر
فعلی جنگ موجب
سرافکندگیاش
شده، بلکه پلیس،
FSB
(سرویس امنیت
فدرال فدراسیون
روسیه)، سرویسهای
امنیتی مخفی و
بخش
پروپاگاندا
در حال بدل
شدن به پایگاهی
جدید برای رژیم
هستند.
یانینا
پودر: پس
سرآمدان قدیمی
بیش از پیش
چندپاره شده و
انشعابات جدیدی
که در حال
ظهور درون
طبقهی حاکم
هستند، دارای
ذهنیتی
اقتدارگراتر
هستند؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
بله کاملاً صحیح
است. مسئله اینجاست
که افرادی شکلدهندهی
طبقهی حاکم
جدیداند که بهمعنای
سرمایهدارانه
هیچ چیز تولید
نمیکنند.
آنان هیچ سودی
ایجاد نمیکنند،
حتی اولیگارشهای
سنتی سود ایجاد
میکردند. اما
این طبقهی جدید
صرفاً منابع
را از اقتصاد
خارج میکند.
و این سازوبرگ
عظیمِ که کارش
خارج کردن
منابع از
اقتصاد است،
منابع را نه
فقط از دست
مردمان عادی
بل از دستان
اولیگارشها
نیز خارج میکند.
بنابراین، این
نقطه همان جایی
است که خطوط
تعارض جدید میان
سرآمدان روسیه
از آنجا ظهور
میکند.
یانینا
پودر: مایلم
نظرگاه [بحث]
را عوض کنم. بهنظر
تحریمهای
اعمال شده بر
روسیه در حال
گرفتن گریبان
کشورهای غربی
است. بهعنوان
نمونه، تورم
در اروپا در
حال افزایش
است و قیمت
نفت و گاز در
بازار جهانی
بهصورت
هنگفتی افزایش
یافته است.
برخلاف
دورنمای این
تحول اجتماعی-اکولوژیکِ
عمیق در جوامع
غربی (بنگرید
به دوره 2019)،
محتمل است که
این رخدادها
منجر به
تعارضات
اجتماعی شوند.
اثر جنگ بر
اقتصادها و
جوامع غربی چیست؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
بیاید با این
واقعیت شروع
کنیم که در یک
سو تغییر
ساختاری جهانی
و بازسازی
اقتصادی پیش
از جنگ نیز در
حال وقوع
بودند. به
عنوان مثال، میتوان
این مسئله را
در برنامههای
جاهطلبانهی
اتحادیه
اروپا برای
نوآوریهای
تکنولوژیک و
گذار به سوی
انرژیهای
پاکتر
مشاهده کرد.
به نوعی میتوان
گفت که جنگ در
حال تسریع این
فرایند است.
در سوی دیگر،
این پرسش ایجاد
میشود که چه
کسی قرار است
بابت این گذار
شگرف هزینه
بدهد. پرسش
کذایی منجر به
تعارضاتی در
جوامع غربی
شده است. جنبش
جلیقهزردهای
فرانسه نمونهای
خوب است. جنبش
جلیقهزردها
از پذیرش آنکه
مردم عادی برای
سیاستهای محیط
زیستی مالیات
(بهاصطلاح
مالیات کربن)
بپردازند،
سرباز زد و
استدلال کرد
که این سیاستها
برای سود شرکتهای
بزرگ طراحی
شدهاند. پس
جالب توجه است
که سرآمدان
در اکثر
کشورهای غربی
مطالبهی
مترقیِ سیاستهای
محیطزیستی
را به دست
گرفتند و آن
را بدل به
ابزاری مؤثر
برای استثمار
بیشتر افراد
عادی کردند.
جنگ بازی را
عوض کرد: بخشی
از تعارض بر
سر قیمتها و
هزینههای
روبهافزایشِ
گذار به سوی
انرژیهای
پاک برونسپاری
خواهد شد. جنگ
علیه پوتین،
در بستر گذار
ساختاری فعلی،
توجیهی
قدرتمندتر از
ضرورت نجات زمین
است و روسیه
بابت آن هزینهای
گران خواهد
پرداخت.
یانینا
پودر: بههرروی،
اکثر
اقتصادها
کماکان بهشدت
به سوختهای
فسیلی وابسته
هستند. آیا
رقابت جهانی
بر سر سوختهای
فسیلی که
ماحصل
تنگناها ایجاد
شده بر سر راه
عرضه است، تشدید
میشود؟
تنگناهایی که
پیامد جنگ
اوکرایناند؛
جنگی که در آن
از تأمین گاز
بهمنزلهی اهرمی
علیه غرب
استفاده میشود.
بوریس
کاگارلیتسکی:
در حال حاضر،
جنگ در حال
تسریع فرایندی
است که طی آن
کشورهای غربی
در پی جایگزینی
نفت با دیگر
منابع هستند.
اما جنگ این
فرایند را بهحدی
شتاب بخشیده
که غرب قادر
به جایگزینی
آن با دیگر
منابع تجدیدپذیر
یا تجدیدناپذیر
در کوتاهمدت
نیست. بهنظر،
راهحل در بازتوزیعِ
بازارِ نفت
نهفته است.
سهم برخی از
بازارهای
سابق روسیه
ممکن است به
عربستان و حتی
ونزوئلا یا ایران
واگذار شود.
بهعلاوه، ایالات
متحده نیز
مجبور است
بازگشتی قابلتوجه
به انرژی هستهای
داشته باشد.
بهلحاظ آزاد
ساختن گازهای
گلخانهای و
تأثیر اقلیمی،
انرژی هستهای
بهنظر در
کوتاه مدت کمتر
از سوختهای
فسیلی و زیستسوختها
مشکلساز است.
بهطرز مضحکی،
انرژی هستهای
بهنظر امنترین
گزینه است. به
هر طریق، بهنظر
در حال حاضر
روسیه مشتاق
به حمایت از
غرب در انجام
دستورکار
تحول عظیمش نیست.
یانینا
پودر: نظر به
نقش روسیه در
مقام تأمینکنندهی
گاز، استراتژی
روسیه در
رقابت جهانی
بر سر منابع چیست؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
پاسخ به این
پرسش بسیار
دشوار است، زیرا
در یک سو روسیه
نیاز به فروش
گازش دارد.
گاز برای روسیه
یک منبع مهم و
پایدار درآمدی
است. در سوی دیگر،
روسیه از گاز
بهعنوان
سلاحی برای
تحت فشار قرار
دادن شرکا و
رقبایش
استفاده میکند.
بههر روی، این
تاکتیک تصمیمگیری
خودش را مختل
میسازد، چون
هر دو گرایش
با یکدیگر
تعارض دارند.
در کوتاه مدت،
روسیه تلاش
خواهد کرد که
این گرایشها
را با کاهش
فروش و افزایش
قیمت جبران
کند. این امر میتواند
به امواج کوبشی
مداوم بینجامد.
روسیه
احتمالاً در
تاکتیکهای
خود مردد خواهد
بود. بنابراین
فکر نمیکنم
روسیه اجازه
دهد که اروپا یخ
بزند، اما با
ایجاد نوسان
در عرضهی گازش
همهچیز را پیشبینیناپذیر
و ناپایدارتر
خواهد ساخت.
در صورتی که
روسیه صادرات
گاز خود را
قطع کند،
مسئلهی فوق میتواند
به انبارکردن
کالاها بینجامد.
از این جهات،
جهان بیش از پیش
در حال شبیه
شدن به روسیه
است.
اشتفان
اشمالز: بحران
فعلی، جنگ
اوکراین و بهای
روبهافزایش
نفت، به علل
پایان «عصر
طلایی سرمایهداری»
در سالهای
واپسینِ دههی
هفتاد میلادیِ
جهان غرب
شباهت دارد
(مارگلین و
شور 1990). جنگ ویتنام
و شوکهای قیمت
نفت در 1973 و 1979
فشار شدیدی به
نظام مالی
جهانی وارد
ساختند.
بوریس
کاگارلیتسکی:
خب، هم جنگ ویتنام
و هم جنگ شش
روزه میان
اسراییل از یک
سو و مصر، سوریه
و اردن از سوی
دیگر، منجر به
تحولاتی عمیق
در بازار نفت
شد. جنگ شش
روزه تأثیری
بهمراتب بیشتر
از جنگ ویتنام
داشت. در
اواسط دههی 1970
میلادی، هم
الگوی کینزی
غرب و هم الگوی
شوروی کارامدی
خود را از دست
داده بودند.
جنگها و
تعارضات در
طول این دوره
منجر به دینامیکی
شد که راه به
سوی ظهور نولیبرالیسم
در سالهای
ابتدایی 1980 میلادی
برد. نمیگویم
اکنون به کینزگرایی
بازخواهیم
گشت، اما
امروزه آشکار
است که آونگ
پولانی (پولانی
1970) در جهتی دیگر
تاب خواهد
خورد. البته،
نیروهایی
اجتماعیِ
مخالف این تغییر
نیز وجود
دارند. نولیبرالیسم
دورهای
ظفرمندانه
برای راست سیاسی
و طبقهی سرمایهدار
بود. شاید چپ و
طبقهی کارگر
در بلندمدت
انتقام خود را
بگیرند.
یانینا
پودر: از
نظرگاهی نظری
چگونه میتوانیم
بحران فعلی را
درک کنیم؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
رویکرد شخصی
من تحلیل تاریخ
سرمایهداری
است. همانطور
که امانوئل
والرشتاین (2004) و
میخائیل
پاکروفسکی (1925)
تاریخنگار
نشان میدهند،
اقتصادهای
سرمایهداری
طی چرخهها
توسعه یافتهاند.
همواره دورههایی
از جهانیسازی
و جهانیزدایی
وجود داشته
است. در بازههای
جهانیسازی
عمدتاً سرمایهی
مالی و تجاری
چیره بوده
است. پاکروفسکی
و همچنین وبر (1981)
بدون استفاده
از عبارات
جهانیسازی و
جهانیزدایی
(که بعدتر
توسط جامعهشناسی
فیلیپینی،
والدن بلو بسط
یافتند)،
استدلال
کردند که دولتملتها
به رقابت بر
سر سرمایهی
متحرک گرایش
دارند، در عین
حال که سرمایه
صنعتی ثابت
است و نمیتواند
بدان سرعت
جابجا شود. از
اینرو، تاریخ
سرمایهداری
تاریخ چرخههای
جهانیسازی و
جهانیزدایی
است، که
توأمان است با
چرخههای
متناوبی که
عمدتاً
تعارضات
اجتماعی و جنگهای
گسترده بههمراه
دارد. بهعنوان
مثال، به گفتهی
امانوئل
والرشتاین،
قرن شانزدهم یک
دورهی جهانیسازی
بود در حالی
که در اوایل
قرن هفدهم
اقتصادهای
مرکانتیلیستی
کولبری در
اکثر کشورهای
اروپایی (نظیر
روسیه و
فرانسه) غالب
بودند.
یانینا
پودر: اگر به 10 الی
15 سال آینده
نگاه بیندازیم،
جهان جهانیشده
یا جهانزداییشده
به چه شکل میتواند
باشد؟
بوریس
کاگارلیتسکی:
مطمئناً شکلی
از جهانیزدایی
را تجربه خواهیم
کرد. نقش دولتملتها
افزایش خواهد یافت،
اما بهشدت
متحول خواهد
شد – شاید تا حدی
که دیگر در
معنای فعلیشان
قابل شناسایی
نباشند. ممکن
است فرماسیونهای
سیاسی جهانی
جدیدی در ورای
دولت-ملتها
شکل بگیرد و این
فرماسیونها
ممکن است مبتنی
بر سیاستهای
بازار آزاد
نباشند. آنچه
واقعاً نیاز
داریم برخی
اشکال برنامهریزی
و تعاون
دموکراتیک و
شکل نوینی از
دولت رفاه است
که پا از الگوی
بوروکراتیک
سنتی فراتر میگذارد.
بنابراین، بایستی
دموکراسی را
مجدداً کشف کنیم.
کریستوفر لاش
(1996) و برخی دیگر
به این واقعیت
اشاره کردهاند
که سرآمدان
بسیاری از
دموکراسیهای
صوری را طی 20 الی
30 سال اخیر از
معنا تهی کردهاند.
کشف مجدد
دموکراسی
شامل شکلی از
دموکراسی
مشارکتی پاییندستی
(ازجمله
دموکراسی
اقتصادی)
خواهد بود. به
نظر من، اتحادیهی
اروپا با شکل
فعلیاش هیچ آیندهای
ندارد. شاید
از دل بحرانِ
فعلی اروپایی
نوین ظهور
کند. در حال
حاضر، ما
دربارهی عضویت
احتمالی
اوکراین در
اتحادیه
اروپا بحث میکنیم.
شاید نوعی
کنگرهی وین
نوین مورد نیاز
است که کل
اروپا، ازجمله
روسیه و اوکراین،
را برای عقد پیمانی
نوین برای
اروپا گردهم
جمع میکند.
بهجای پیمانی
نولیبرال، نظیر
پیمان ماستریخت
یا لیسبون، چنین
توافقی حقوق
مردم را به
بوروکراسیها
رجحان میدهد.
اما آزادیم که
بر سر همه چیز
نبرد کنیم. نه
دربارهی پیشبینی
آینده، بل
دربارهی
مبارزه بر سر
آن سخن میگویم.
پیوند
با منبع اصلی:
https://link.springer.com/article/10.1007/s11609-022-00482-w
منابع
Bello, W. F. (2002). Deglobalization.
Ideas for a new world economy. London: Zed.
Bokat-Lindell, S. (2022). Will the Ukraine
war spell the end of globalization? The New York Times, 20.03.2022. https://www.nytimes.com/2022/03/30/opinion/ukrainne-russia-globalization-end.html Accessed: Aug. 2022.
Christophers, B. (2022). Rentier
capitalism. Who owns the economy, and who pays for it? London: Verso.
Dörre, K., Rosa, H.,
Becker, K., Bose, S., & Seyd, B. (eds.). (2019). Große
Transformation? Zur Zukunft moderner Gesellschaften. Sonderband des Berliner
Journals für Soziologie. Wiesbaden: Springer VS.
Frank, A. G. (1966). The
development of underdevelopment. Monthly Review, 18(4), 17–31.
Frank, A. G. (1998). ReOrient. Global
economy in the Asian Age. Berkeley: University of California Press.
Johnson, J., &
Köstem, S. (2016). Frustrated
leadership: Russia’s economic alternative to the west. Global Policy, 7(2), 207–216.
Kagarlitsky, B. (1993). The
disintegration of the monolith. London: Verso.
Kagarlitsky, B. (2008). Empire of the
periphery. Russia and the world system. London: Pluto Press.
Kolganov, A. (2018). Put’k
socializmu. Proydennjy i neproydennjy. Ot Oktqbr’skoy revolucii k tupiku
“perestroyki” Moscow: Lenand.
Lasch, C. (1996). The revolt of
the elites and the betrayal of democracy. New York: Norton.
Lukin, A. (2018). China and
Russia. The new rapprochement. Cambridge, UK: Polity.
Maihold, G. (2022). A new
geopolitics of supply chains. The rise of friendshoring. SWP Comment 2022/C 45. https://doi.org/10.18449/2022C45. Accessed: Aug. 2022.
Marglin, S. A., &
Schor, J. (eds.). (1990).
The golden age of capitalism. Reinterpreting the postwar experience Oxford:
Oxford University Press.
Pokrovsky, M. (1925). Marksizm i
osobennosti istoricheskogo razvitiq Rossii. Sbornik statey. 1922–1925 Leningrad:
Priboy.
Polanyi, K. (2001) [1944]. The great
transformation. The political and economic origins of our time. Boston: Beacon.
Posen, A. (2022). The end of
globalization? What Russia’s war in Ukraine means for the world economy.
Foreign Affairs, 17.03.2022.
https://www.foreignaffairs.com/articles/world/2022-03-17/end-globalization. Accessed: Aug. 2022.
Prebisch, R. (1950). The Economic development
of Latin America and its principal problems. New York: United Nations
Department of Economic Affairs.
Rosa, H. (2020). Pfadabhängigkeit,
Bifurkationspunkte und die Rolle der Soziologie. Ein soziologischer
Deutungsversuch der Corona-Krise. Berliner Journal für Soziologie, 30(2), 191–213.
Shubin, A. L. (2009). Velikaq
depressiq i buduwee Rossii Мoscow: Yausa.
Tarrow, S. (1998). Power in
movement. Collective action, social movements and politics. Cambridge:
Cambridge University Press.
Wallerstein, I. (2004). World-systems
analysis. An introduction. Durham: Duke University.
Weber, M. (1981) [1923]. General economic
history. New Brunswick: Transaction.
[1] societal
[2] friendshoring
………………………….
برگرفته
از:«نقد
اقتصاد سیاسی»
https://pecritique.files.wordpress.com/2023/08/deglobalization-in-the-wake-of-the-ukraine-war.pdf