تضاد
تنگ نظری با
آینده ایران
بهنام
چنگائی
نخوت
پیشگی "شیخ و
شاه"
ایران
بلازده کنونی
ما محصول دو
نگاه تاریخی تمامیت
خواه،
وامانده و
بسیار
پرهزینه است.
این دو ویژگی
فرسوده، اغلب
موافق هم و در
کنار یکدیگر
مانده و در
طول تاریخ پر
فراز و فرود ما،
منافع شان
نسبتن بر هم
منطبق بوده و
با همدیگر
مدام متحد و
اهداف مشترکی
داشته اند و
آن: بهره بری و
به بندگی
کشاندن توده
های کار و
زحمت بوده
است. مگر نه: هر
یک قرن ها
پشتوانه ثبات
وجودی، تائید
حضور سیاسی و
منشأ درآمد
کلان مالی
دیگری بوده
است؟ شیخ این
مفتخور تاریخ:
همیشه بر
اراده ی الهی
تکیه زده،
سوار برگرده
مردم ساده لوح
شده و آنان را
از دگرگونی
اوضاع
طاقتفرسا
ترسانده است؛
و شاه: او هم
زیر سایه کرم
خدا، دست در
دست روحانیت
بروی اراده و
شعور مسخ مردم
نشسته و تا
مقطع 57 حکم
رانده بود!
فرجام امروزی
ما محصول
تنیدگی
فرهنگی ـ
تاریخی این دو
پدیده مزاحم
بوده و بازتاب
این پیوند و
آمیزش بدخیم،
تولید بچه ی
خلف آنان،
همین بساط
تبهکار و فاسد
اسلامی ست که
دمار از ما و
روزگار در آورده
است. فرهنگ
پرت و پلای
شاهی را مردم
برای همیشه
بدرست حذف
کردند، اما
شیخ چطور؟
"چماق
دین"
اینک
پس از سوختن و
سپری شدن 34 سال
فرصت سازندگی
بسبب "جنون
تکروی"
دستگاه ولایت
فقیه! بنگریم:
به ترویج ظلم،
خشونت، گسترش
نابرابری ها،
بالش
ایدئولوژی
روزانه ی فساد،
اعتیاد،
فحشا، جنایت،
تبعیض،
تحقیر، تشویق
خوی وحشیگری و
ستیزه جوئی
صِرف در داخل
و خارج ایران
"بنام خدا"
آنهم در اعماق
جامعه متورم،
متلاطم و
طبقاتی رو به
انفجار! و ببینیم
که این "جنون
شیعه" برای
بقای خویش، تا
همینک چه
ماهرانه و
مزورانه
توانسته است
برای"تأمین
نیرو و تقابل
پیگیر
اجتماعی"
چگونه به
ایجاد برخورد
های خونین
مذهبی و
رودرروئی های
پیگیر ملی
دامن زده و می
زند، و
بدینوسیله
عملن سوار موج
بحران ها شده
و برای کنترل
مردم در عرصه
آزادی های
دمکراتیک و
مدنی راحت با
چماق دین هر
حرکت عدالت
خواهانه و
دمکراتیک را
سرکوب می کند.
"سرکوب
هر تشکل"
او در تمام
دوران حاکمیت
خود بی پروا
مانع همه
سلایق فردی،
جمعی، نظری،
ملی، مذهبی،
جنسی ـ جنسیتی،
اجتماعی شده و
بر آنها از
دید خود و بنام
مردم انگ زده
و از این اهرم
مصلحتی،
داعیه همگانی
ساخته است! و
توسط چنین
حیله هائی، مردم
را در گوشه ای
با این ملات
سرگرم، و در
گوشه ای دیگر
با خشونت تمام
علیه معترضان
دیگر ایستاده
و بی رحمانه
آنان و خواست
ابتدائی
زندگی شان را
سرکوب کرده
است. حتا در
امور جزئی و
خصوصی افراد
سرک کشیده، به
جلوگیری از بزم
و شادمانی
پرداخته، حق
مسلم نشست ها،
گفتگوها،
سازماندهی
تشکل های
حقوقی زنان،
صنفی کارگران،
دانشجویان،
هنرمندان،
فرهنگیان، روزنامه
نگاران و... را
از آنان گرفته
است؛ و هیچ
حرکت و تجمع
را که معطوف
به فرهنگ نظام
اسلامی نباشد
برنمی
تابد،(آنهم در
جامعه بسیار رنگین
ما، توام با
مسائل حاد و
پیچیده ملی ـ
مذهبی گذشته و
حالِ حل نشده
تاریخی).
"یارگیری
های تازه"
این
«"رژیم بحران
زا" در طی 34 سال
گذشته سعی کرده
و هنوز می
کند، هر بار،
برای عبور از
ویرانی
ساختار منحط و
متمرکزش، به
درگیری ها و
نبردهای پی در
پی حقوقی خود
با مردم، رنگ
توطئه غرب و
یا دشمن خدا
پاشیده، و با
این انگ ها،
زبان مخالفان
سازش ناپذیر
نظام را توسط
"خود مردم" از
بیخ ببرد، و
بریده است.
بهمین خاطر
یارگیری های
او مقطعی بوده
و پایدار
نیست، دوست
امروز او،
دشمن فردایش
است! و او در هر
دوره مجبور
است، دوباره در
بین جریان های
متنوع با
مانورهای
ائتلافی،
امکان
یارگیری های
تازه را
بیابد. و
لاجرم علاوه
بر نیاز به
حفظ اقتدار
مطلق، همزمان
ناچار به چرب
کردن سبیل
بخشی و حذف
دیگری ست و
توامان
ناگزیر به خلق
اختلاف ها و
تقابل های
جدید عاطفی
مردم با
مسئولین
وابسته و یا
مخالف دارد.»
" ایجاد
خلأ شناخت"
و «برای
این کار باید
به ایجاد خلأِ
شناخت ها و برداشت
ها از دوست و
دشمن، ارزش و
بی ارزشی و... بپردازد،
تا تفاوت
دریافت ها، به
حساسیت های مذهبی
و ملی و
فرهنگی و... در
پهنه ی کشور
فراروئیده و
واکنش های کور
بالا رود؛ و
بتبع آن: او بتواند
عِرق و رگ
ناسیونالیستی
ـ مذهبی خام
اغلب مردمان
را بسادگی
بدزدد،
همانسان که
تاکنون موفق
بوده است. بهمین
دلیل آگاهانه
به ابعداد
سوژه های آسیب
پذیر توده ای
می افزاید؛
این نظام
ولائی، تداوم
حیات خود را
پیگیر با این
مانور ها و
دسیسه های غیر
اخلاقی بسته،
و توانسته است
فرصت بدست
بیاورد، و
همیشه بخشی از
مردم کشور را
در برابر بخش
دیگر قرار
داده و برای
فردای خود
نیروی تازه
نفس بازتولید
کند.»
"ماجراجوئی"
و
همچنین نگاه
کنیم به سیاست
دشمنیزای
خارجی و
دیپلماتیک"نظام
خود رای"از
آغاز تا هم
اکنون اش با
غرب، که چگونه
ساختار ولائی
با ماجراجوئی
ها در
برانگیختن
جنگ های منطقه
ای بسود خود
استعداد
داشته و دارد
و دیریست برای
گسترش و حفظ
اقتدار حکومت
دینی خود، با
هستی انسانی،
توان اقتصادی
کشور، قمار
کرده و بنیه ی
عمومی ما را
فلج و بخش
بزرگی از آنرا
ویران کرده
است. نقش
مخاطره آمیز
همین امروز او
را ببینید در
ماجراجوئی
های
خاورمیانه،
حزب الله
لبنان، حماس
در فلسطین و
جهاد اسلامی، تحریک
شیعیان بحرین
علیه بخش سنی،
و دخالت مستقیم
در جنگ خانگی
سوریه و
همگامی او و
اسد در نسل
کشی مردم آن
دیار را
دریابید!
بیادمان بیاوریم
جوک های جنگ
هشت ساله را:
جنگ، جنگ تا
پیروزی"راه
قدس از کربلا
می گذرد" چه
تاوانی داشت؟!
"تحریک
غرب"
و برای
چنان اهدافی،
دقت کنیم به
ادا و اشتلم
سران رژیم در
برابر ناتو و
تحریک و تشویق
رسمی آنان به
دخالت نظامی و
جنگ و تحریم
که این
دیوانگان
مالیخولیائی هر
روز به اشکال
مختلف به آن
آتش هیزم
ریخته و عملن
از آنان دعوت
می کنند، کشور
و مردم را هر چه
زودتر توسط
قوای
قدرتنمند
امپریالیست
های خونخوار
به قتلگاهی
همچون عراق و
ویرانه ای مثل
افغانستان
بدل کنند! و
حالا: حتا پیش
از آن فاجعه
های احتمالی،
نگاه کنید که:
"تلافی
ناچیز" چنین
ماجراجوئی ها
در حال حاضر به
چه قیمت گزافی
برای مردم
تهیدست رسیده
است؟ و نتیجه
کنونی آن:
کشاندن ارزش
پول کشور به
کاغذ پاره
شدن، زیر ضرب
رفتن مردم
فقیر و گرسنه
بشلاق تحریم،
کمبود کالا و
تورم و گرانی
و رکود بازار
کار و سقوط
تولید داخلی
کشور که به
تشدید تعطیلی
کارخانه ها،
بیکاری و به خانه
خرابی هرچه
بیشتر
مزدبگیران
انجامیده است.
"محاصره
مردم توسط
رژیم و غرب"
دسیسه
رژیم و دول
غرب برعلیه
مردم مفلوک
موفق است و در
پی این محاصره
های اقتصادی و
قطع روابط بانکی
و تجاری، مدام
بر دامنه ی
نبود کالاهای ضروری
و طبعن قاچاق
آنها افزوده
می شود. اخیرین
این مصیبت
مهلک به ته
کشیدن
اندوخته دارو
و مخصوصن به
نبود
"داروهای
درمانی ویژه"
سرایت کرده و
ایجاد بازار
سیاه قاچاق
دارو نیز،
بهمین دلیل،
رونق و رشد
چشمگیر یافته
است. داروهائی
که پیش از
تحریم ها،
اصولن خرید
قیمت دولتی
آنها برای
بسیاری از
بیماران ندار
که قریب به
اتفاق مردم
کشور ما را
تشکیل می
دهند، میسر
نبود، اینک
تهیه ی آن
داروهای"حیاتی"
در بازارهای
سیاه، برای
این بیماران فقیر
مطلقن قابل
خرید نیست و
باید بمیرند!
علاوه بر آن
در آینده ای
نچندان دور،
روزبروز تأمین
"هر داروئی"
غیرقابل
دسترس تر
خواهند شد.
"ایران
و
اسلام اتمی"
و همزمان
هوشیارانه
این مقطع حساس
کشورمان را
دریابیم که به
پرتگاه
نابودی
رسانده شده
است. به مردم و
دیاری فکر
کنیم که
رهبرانش می
خواهند زیر
علم و کتل ولایت،
صاحب اقتدار
سلاح های اتمی
ـ اسلامی شود،
کشور طاعون
زده ای که هر
آن می رود که
بسوی یک جنگ
ویرانگر و
بسیار مبهم
فاجعه بار
نزدیک شود. و
سرآخر اینکه
«بنظر می رسد: در
این شرایط،
مردم ما هنوز
به حد کافی
بیدار نشده، و
نمی دانند که
چه خطر مهلکی
آنان و کشورشان
را تحدید می
کند؛ و هنوز
پی به مطامع
پلید و پوشیده
رهبران این
رژیم در داخل
و خارج نبرده
اند. آیا کشور
ما با این همه
منابع فسیلی،
جغرافیائی
رنگین و طبیعت
پربار آب و هوائی،
نیاز به تحصیل
صنایع بسیار
گران هسته ای
دارد؟ کشوری
که مردمان اش
مفلوک
اقتصادی اسلامی
شده اند، می
تواند و
شایسته است با
این هزینه های
سرسام آور
راهی برای رشد
صنایع داخلی و
ایجاد کار
نیاز بیابد،
اما مرغ رژیم
فرسوده دینی
همیشه یک پا
دارد.
من در
بخش دوم این
مقاله به
نظرات و واکنش
های عمومی
مخالفان رژیم
برای عبور،
همکاری و یا
اصلاح آن و
پاسخ های
جداگانه ی
آنها به این
برهه
سرنوشت ساز
خواهم پرداخت.
بهنام
چنگائی ـ 18 آذر
1391