نگاهی
به رویدادهای
سیاسی هفته
توحش
نهادینه شدۀ
حکومت دینی،
علیه جامعۀ
آزادیخواه و
برابری طلب
حاکمیت
تاریک اندیش،
تلاش برای حفظ
آخرین سنگر
تاریک
اندیشان،
نگران از
گسترش هنر
سرکوب
بهائیان، نشانۀ
مظلومیت همه
جانبه دین
شهدا
کالائی شدن
و طبقاتی شدن
آموزش
ارژنگ
بامشاد
حاکمیت
تاریک اندیش،
تلاش برای حفظ
آخرین سنگر
در
هشتم مرداد ۱۴۰۱،
صدا و سیمای
جمهوری
اسلامی، بخش
رسانه ای دستگاه
های امنیتی
رژیم، با پخش
فیلم کوتاهی،
چهره شکنجه
شده و صدای سپیده
رشنو، شاعر
و نویسنده را نشان
داد. این بار
دیگر، بخش
رسانه ای دستگاه
های شکنجه گر
امنیتی،
تلاشی برای
عادی جلوه
دادن چهره فرد
شکنجه شده
نداشتند. دیگر
نیازی به آن
نمی دیدند تا
اعترافات
اجباری را
همچون موارد
گذشته،
"مصاحبه
داوطلبانه"
زندانی جا
بزنند. چنین
تحولی در پخش
"اعترافات"
تلویزیونی،
نشانه کدام
تعییر در
وضعیت است؟ در
پاسخ به این
سئوال می توان
به چند مورد
اشاره کرد.
اول ـ
این تغییر
اساسی، نشانه
تغییر
مخاطبان این ویدئوهای
مشمئز کننده
است. این بار
دستگاه سرکوب،
نیروی خودی،
پایه مدافع
نظام و بخش
کوچک سازمانیافته
خود را هدف می
داند. ترس از
ریزش این بخش
از نیروهای
مدافع نظام،
آنها را به
وحشت انداخته
است. با پخش
چنین
ویدئوهائی
تلاش می کنند
به هواداران
شان نشان دهند
که در هر
شرایط در
کنارشان خواهند
بود و از
اقدامات شان
حمایت خواهند
کرد. پرونده
سازی برای
تعدادی از
زنان مخالف
حجاب در قطار ۶۲۰
یزد ـ
کاشان و تعلیق
رئیس قطار که
به تذکر زن
محجبه گوش
نکرده بود،
نیز از دیگر
نمونه های این
هدف آشکار
است. دادسرای
یزد با انتشار
اطلاعیهای
در دهم
مردادماه با
توجه به «توهین و
درگیری چند
نفر با یکی از
زنان محجبه در
قطار تهران-
یزد» و «دهنکجی
نامبردگان و
رئیس قطار به
موضوع حجاب»،
نسبت به احضار
رئیس قطار و
دستور
شناسایی
متهمان اقدام
کرده است. در
خبرها آمده
است که زینت
جعفری، زن محجبه
پس از رسیدن
به یزد در بدو
ورود «به
همراه همکاران
و چند نفر از
شاهدان عینی»
به حراست راه
آهن یزد رفته
و شکایت کرده
است. او گفته است
که :« در
ایستگاه قطار
چند نفر از
مسئولان راهآهن
از جمله
مدیرکل راه
آهن و مسئول
حراست و چند
نفر از
خانواده شهدا
و بسیجیان و
طلاب و فرماندهی
پلیس راهآهن
حضور یافتند و
با پیگیریهای
تلفنی معاون
سیاسی امنیتی
استاندار، مسئول
دفتر امام
جمعه یزد،
سپاه
پاسداران و
رئیس ستاد امر
به معروف و
نهی از منکر
اعتراض خود را
نسبت به این
اتفاق اعلام
کردند». چنین
حجمی از حمایت
از یک زن
محجبه، نشان
از آن دارد که
حاکمیت می
خواهد به هر
قیمت شده، هسته
هوادار خود را
راضی نگهدارد
و به آنها قوت قلب
بدهد. پیش از
این نیز وحید
یامین پور در
ویدئوی خود در
حمایت از گشت
ارشاد، بر
اهمیت حفظ و
اطمینان خاطر
دادن به هسته
سفت هواداران
رژیم تاکید
کرده بود.
دوم ـ
حال که جنبش
اعتراضی زنان
علیه حجاب
اجباری و
گسترش جنبش
آزادپوشان از
حالت فردی
خارج شده و به
سمت یک جنبش
همبسته،
متشکل و همسو
جهت گیری کرده
است، پخش چهره
شکنجه شدۀ
"سپیده" های زندانی
و پرونده سازی
های گسترده
علیه زنان معترض،
با هدف بالا
بردن هزینه
مبارزه برای
آنها صورت می
گیرد. حاکمیت
نگران توده ای
شدن این جنبش
رو به گسترش
است و از این
رو می خواهد
به شرکت
کنندگان به
این جنبش
همگانی هشدار
دهد که حضور و
همراهی شان می
تواند برای
شان هزینه دار
باشد. اما
واکنش گسترده
و حیرت انگیز
در حمایت از سپیده
رشنو، نشان
داد که سیاست
رژیم در این
زمینه با شکست
مفتضحانه ای
همراه شده
است. مردم نشان
داده اند که
مبارزان شجاع
خود را در هر
شرایطی درک می
کنند.
سیاست
مرعوب سازی
جنبش های اجتماعی،
تنها به
برخورد با
جنبش زنان
خلاصه نمی
شود. سیاست
رژیم در قبال فعالان
صنفی دستگیر
شده کارگران
و معلمان با
شکنجه های
طولانی،
بازجوئی های
نفس گیر و انفرادی
های طویل
المدت همین
هدف را دنبال
می کرد.
مقاومت
درخشان این
فعالان اسیر
شده در زندان
ها و در برابر
بازجوها و
شکنجه گرها و
حمایت بیدریغ
و گستردۀ تشکل
های صنفی و
سندیکاهای
کارگری و
همکاران و
یاران و
خانواده های
شان و فعالان
شبکه های
اجتماعی از
آنها، نشان می
دهد که این
حربه شوم با
شکست
مفتضحانه ای
روبرو شده
است.
تاریک
اندیشان،
نگران از
گسترش هنر
سخت
گیری بر هنر و
هنرمندان،
عرصۀ دیگری
است که حاکمان
تاریک اندیش
برای حفظ قدرت
خود و دهن کجی به
مردم و امید
دادن به هسته
سفت و متحجر
هوادار و نان
خور خود به
کار گرفته
اند. نگاهی به
اخبار این عرصه
می تواند این
سیاست را به
شکل بهتری به
نمایش بگذارد.
در پنجم مردادماه
مسوولان
حراست
کارخانه
نوآوری آزادی
در پایتخت، از
اجرای کنسرت
گروه کماکان
که در حال
برگزاری بود،
ممانعت به عمل
آوردند. در
خبر دیگری،
"پرواز همای"
در کانال
تلگرامی خود
نوشت:«درود بر
مردم مهربان و
هنر دوست
همدان ، پایتخت
فرهنگ و تاریخ
ایران؛ متاسفانه با وجود
امادگی کامل
ما برای اجرای
کنسرت در همدان
و پیگیری های
گوناگون از
اوخر ماه
اردیبهشت تا
پایان تیرماه
به شکل های
گوناگون و
ارسال
درخواست و
تلاش برای
دریافت مجوز، چه از
طریق انجمن
موسیقی و چه
از طریق برگزارکننده
های کنسرت ،
با اعمال
سلیقه برخی از
دست اندرکاران
در اداره ی
ارشاد ، اجرای
جُنگ خنده و برخی
کنسرت ها که
حتی به دلیل
فروش نرفتن
بلیت برگزار
نگردید،
جایگزین
کنسرت ما گشته
و همچنان از
حضور همای در
همدان پرهیز
گردید».
شورای
تأمین استان
خوزستان از
کنسرت سیروان
خسروی در
روزهای ۳۰ و
۳۱ تیرماه
ممانعت به عمل
آورد و کنسرت
روزهای اول تا
سوم مردادماه
سهراب پاکزاد
را نیز در این
شهر لغو کرده
است. پیش از
این نیز شاهد
سیاست فرهنگی
خاص علم الهدی،
امیرالمومنین
امارات
اسلامی
خراسان در
زمینه لغو
کنسرت ها در
این شهر بوده
ایم.
تاریک
اندیشان از
گسترش کنسرت
ها و استقبال
بسیار گستردۀ
مردم از
هنرمندان
خود، به وحشت افتاده
اند. حضور گستردۀ
مردم در کنسرت
های شجریان
جوان، ناظری
جوان، پرواز
همای، سهراب
پاکزاد،
سیران خسروی و
دیگران، بر
این خشم
افزوده است. این در
حالی است که
ایازی، استاد
حوزه علمیه قم
اعتراف می کند
که «تنها ۲ درصد
از مردم[
نمازگزاران] شهردر
نماز جمعه
شرکت می کنند». حجتالاسلام
غلامی، قائم
مقام بنیاد
هدایت سازمان
تبلیغات هم می
گوید:«از حدود
۸۰ هزار مسجد
کشور تنها
۳۵هزار مسجد اقامه
نماز جماعت از
یک وعده تا دو
وعده و بخش محدودی
سه وعده نماز
را دارند. از
حیث کیفی و
محتوایی در
حوزه مساجد
وضعیت مناسبی
نداریم. تنها
حدود ۵۰۰ مسجد
فعال در سطح
کشور داریم». شکست
دین در برابر
هنر، که
حاکمیت در
چهار دهه تلاش
کرده است مانع
از آن شود،
اکنون
آشکارتر از آن
است که بتوان
بر آن چشم
پوشید.
آمار
ارائه شده در متن
سخنرانی شهرداد
میرزایی در
مراسم
رونمایی از
مجموعهٔ "ایران
من"، اثر رضا
منصوری در۲۵
اردیبهشت
۱۴۰۱ /
کتابخانه
مرکزی
دانشگاه صنعتی
شریف می تواند
گویای پیروزی
هنر بر خرافه
و تاریک اندیشی
باشد. «در این
سرزمین و همین
شهرِ زیبای
تهران، در دامنه
البرز، در دشت
ری، جنبشی
فرهنگی پویا و
زنده است تا
به گوناگونی
جهان بیفزاید
و این سرزمین
پرغبار را جان
دهد. در همین
شهر که برای
اجرای یک
نمایش باید به
دنبال مجوز
بود و صدها
مانع را رفع
کرد و تالارهای
نمایشِ اصلی
دولتی و محدود
هستند، در
همین شهرِ ما
در همین سالها
هر شب 150 نمایش
روی صحنه رفته
است حتا در
خانههای
کوچک و سالنهای
40 نفره! در همین
سرزمین موانع
انتشار و
سهمیههای
کاغذ محدود که
ناشران بزرگش
متوقف شدند و تا
دو دهه پیش
همه
کتابفروشیهایش
کوچکتر از سی
متر بودند، در
یک دهه گذشته
بیش از یکصد
کتابفروشی
بالای 500 متر
فعال شدهاست
و کتابفروشیهایی
داریم که هر
یک روز هزار
جلد کتاب میفروشند.
و شمار آثار
منتشره دهها
برابر رشد
داشته است. موسیقی
آنچنان در
تنگناست که
حتا ساز
نوازنده در رسانههای
رسمی نشان
داده نمیشود
و ارکسترهای
دولتی رمقی
ندارند، با
این وصف دهها
ارکستر مردمی
و انجمنهای
موسیقی و
فیلارمونیک
در فعالیت
هستند تا شهر
از صدا نیفتد.
با همه منعها،
صدها گروه
موسیقی و
خواننده زن و
مرد فعالاند
و پیاپی تولید
هنری میکنند!
در همین کشور
راهی برای
ورود آزاد به
رادیو نیست،
ما بیش از سه
هزار پادکست
فعال ایرانی
داریم که
برنامههای
جذاب و شگفتانگیز
و با بودجههای
شخصی تهیه میکنند.
پادکستهایی
که برخی حتا
بیش از یک
میلیون
شنونده داشتهاند.
همین مردم
سالانه 80 فیلم
سینمایی بلند
و صدها ساعت
سریال و فیلم
و پویانمایی
برای سینمای
خانگی تهیه میکنند
که روزی
ارتباطشان را
با مخاطب قطع
کردند ولی با
توزیع در
بقالیها به
خانه مردم
رفتند تا
امروز .... وضعیت
هنرهای
تجسمی کم و
بیش در چشماندازی
مبهم در
برنامههاست
ولی سالانه
هزاران نقاشی
و تندیس
ارزشمند در
حال تولید
است. کشورهای
همسایه ظاهرن
سود بسیار
بیشتری از
حراج آثار
هنرمندان
برجسته
ایرانی میبرند.
750 نگارخانه در
کشور فعال است
و شاید 50 نگارخانه
در سطح جهانی
کار میکنند. اینها
نتیجهء کار
مردم است، نه
در برنامهء
توسعه است و
نه در ردیف بودجه!»
سرکوب
بهائیان،
نشانۀ مظلومیت
همه جانبه دین
شهدا
سرکوب
بهائیان و
لگدمال کردن
حق شهروندی
شان در هفته
های اخیر
ابعاد
دهشتناک تری
به خود گرفته
است. در روز سه
شنبه ۱۱ مرداد
۱۴۰۱ برابر با
۲ اوت ۲۰۲۲،
واحدهای
سرکوب جمهوری
اسلامی در
روستای روشنکوه
ساری خانه ۶
خانواده
بهائی را با
خاک یکسان
ساختند و زمین
های شان را
مصادره کردند.
در جریان این
تهاجم اسرائیلی
وار علیه
شهروندان
بهائی، فرید
علوی بازداشت
و حسینی،
شهروند
سالمند اهل
روستای
روشنکوه در
جریان تخریب
منزلش مورد
ضرب و شتم
نیروهای امنیتی
قرار گرفته
است. این
عملیات
وحشیانه در
سالگرد ویران
سازی خانه های
سه شهروند
بهائی این
روستا و
مصادره زمین های
در ۱۱
مرداد ۱۴۰۰
صورت گرفته
است.
علاوه
بر ویران سازی
و مصادره زمین
های شهروندان
بهائی
روشنکوه
ساری، در چند
هفته گذشته بیش
از ۱۰۰ نفر از
هموطنان
بهائی مان در
کرج و شیراز
دستگیر شده
اند. وزارت
اطلاعات از
بازداشت
"هسته مرکزی"
بهائیان
ایران خبر داده
و آنها را به "ترویج
بیحجابی" و
"آموزههای
استعماری" متهم
کرده است.
تشدید سرکوب
هموطنان
بهائی مان در
حالی صورت می
گیرد که
جوانان بهائی
از تحصیل در
دانشگاه های
محروم هستند و
بسیاری از
آنها در
پروسۀ
استخدام با مشکلات
جدی روبرو می
شوند. محمد
اولیایی در
توئیتی می
نویسد: «به منگفتند
بهائیان
را به دانشگاه
راه نمیدهند
باور نکردم تا
اینکه خودم
وکیل آنها شدم
و دیدم عین واقعیت
است به دیوان
عدالت اداری
تظلم بردم دیوان
هم همین
واقعیت را
اینبار با
صدور حکم به
من ثابت کرد».
حاکمان
جمهوری
اسلامی در
برخورد با
شهروندان
بهائی کشور،
نه تنها به حق
شهروندی مردم
در قانون
اساسی خودشان
با بی اعتنائی
آشکاری برخورد
می کنند، بلکه
در این رابطه،
با سیاست های
انجمن حجتیه،
که در ابتدا
تحت رهبری شیخ
حلبی، نام
انجمن ضد
بهائی بر خود
گذاشته بود،
همسو هستند.
حال که
طرفداران این
انجمن و بویژه
مریدان مصباح
یزدی در
بسیاری از پست
های حکومتی جایگیر
شده اند، این
سیاست سرکوب
گرانه با شدت بیشتری
به پیش برده
می شود. از سوی
دیگر، مقامات
جمهوری
اسلامی مذهب
بهائی را "فرقه
ضاله" می
نامند، آنها
را "جاسوسان"
اسرائیلی
قلمداد می
کنند. رژیم
اسلامی مدام
از موساد،
سازمان امنیت
اسرائیل
ضربات پی در
پی دریافت می
کند. حتی
جاسوسان
موساد تا
بالاترین
مقامات حکومتی
نفوذ کرده اند
و به عنوان
نویسنده
وبسایت رهبر
قلم می زدند.
علیرغم این
ضربات سنگین، امکان
واکنشی علیه
موساد و
اسرائیل
تاکنون نداشته
است. برای
جبران این
شکست های خفت
بار، بهائیان
را به ناحق
جاسوس
اسرائیل
قلمداد کرده و تلاش
می کند تا با
انتقام جوئی
از آنها، هواداران
خود را راضی
نگهدارد. روشن
است که مردم
آزادیخواه
این شیوه های
سرکوبگرانه
علیه بهائیان
را محکوم می
کند و آن را در
راستای توحش
نهادینه شده
حاکمیت دینی
قلمداد می
کند.
کالائی
شدن و طبقاتی
شدن آموزش
سیاست
جمهوری
اسلامی در
چهاردهۀ
گذشته، و بویژه
در سه دهۀ
اخیر، بر
کالائی کردن
آموزش استوار
بوده است.
اجازه به
تاسیس مدارس
غیرانتقاعی
به شکل
گسترده، نقش و
گسترش قدرت
مافیای
کنکور،
سازماندهی
مدارس
استعدادهای
درخشان و
سمپاد باعث
شده است که
نقش و وزن
مدارس دولتی کمرنگ
تر بشود. این
امر چه در امر
تخصیص بودجه و
چه در راضی نگهداشتن
معلمان خود را
نشان داده
است. در راستای
کالائی شدن
آموزش که علنآ
و قطعآ بر
خلاف قانون
اساسی خود
رژیم هم هست،
تشکل های صنفی
معلمان و
فعالان این
تشکل ها، در
بیست سال
گذشته
مبارزات
گسترده ای را
سازمان داده
اند. حاکمیت
که با تمام
قدرت به سمت کالائی
کردن آموزش
حرکت کرده است،
به جای رعایت
قانون اساسی،
سرکوب خشن
معلمان و
فعالان صنفی
معلمان را در
دستور کار
قرار داده است.
دستگیری بیش
از ۲۰۰ فعال
صنفی معلمان
در چند ماه
اخیر و به زیر
شکنجه بردن
مسئولان تشکل
های صنفی
معلمان و سناریوسازی
های رذیلانه
علیه آنها، از
نمونه های
اقدامات
سرکوبگرانه
حاکمیت است.
بر
متن این سرکوب
خشن مدافعان
آموزش همگانی
و فراگیر و
گسترش مدارس
خصوصی و
انتقاعی، بخش
اعظم فرزندان
کارگران و
زحمتکشان از
حق تحصیل در
سطح عالی
محروم شده
اند. بر پایه
گزارشی که زهرا
رمضانی- ابوالفضل
مظاهری
خبرنگاران
روزنامه
فرهیختگان در
این روزنامه
منتشر کرده
اند، "فقط
2.5درصد رتبههای
برتر کنکور از
مدارس دولتی"
هستند. و این
نشان می دهد
که فرزندان
اکثریت مردم
زحتمکش کشور،
علیرغم تلاش
های فراوان شان
از ورود به
دانشگاه و
تحصیل در رشته
های مورد
علاقه شان
محروم شده
اند. روشن است
که این روند،
عملآ باعث
خواهد شد که فرزندان
کارگران و زحمتکشان،
از دستیابی به
تخصص های بالا
در عرصه های
گوناگون
محروم شوند و
فرزندان
ثروتمندان
تمامی رشته
های برتر را از
آن بکنند.
برای
روشن تر شدن
این روند خوب
است که گزارش زهرا
رمضانی- ابوالفضل
مظاهری،
خبرنگاران روزنامه
فرهیختگان در
- ۱۴۰۱/۰۵/۱۲ در
باره چگونگی
طبقاتی شدن
آموزش تحت
عنوان "رتبههای
۱ تا ۱۰ آزمون
سراسری کجا
درس خواندهاند؟"
و سوتیترهای "فقط
2.5درصد رتبههای
برتر کنکور از
مدارس دولتی"
، "۷۲
درصد برترینهای
کنکور از
مدارس سمپاد"،
مورد توجه
قرار گیرد: « مدارس
تیزهوشان و
سمپادیها
امسال هم
توانستهاند
گوی سبقت را
از دست دیگر
دانشآموزان
بگیرند و بهنوعی
یکهتاز
رسیدن به
دانشگاههای
مطرح کشور
شوند. این
موضوع درباره
برترینهای
کنکور امسال
شرایط عجیبتری
بهخود گرفته
است. بهطوریکه
از بین 40
داوطلب برتر
کنکور امسال،
تنها 2 نفر یکی
در مدرسه
دولتی و دیگری
در مدرسه نیمهدولتی
درس خوانده
بودند. 29
داوطلب یا به
بیان دیگر 72
درصدی کل رتبههای
برتر در مدارس
استعدادهای
درخشان تحصیل کردهاند. بعد
از آنها، این
مدارس
غیرانتفاعی
هستند که در
رتبه دوم قرار
دارند و 23 درصد
از داوطلبان را
برای ماراتن
کنکور امسال
آماده کردهاند،
مدارسی که
هزینههای
سرسامآور
آنها این
روزها بر کسی
پوشیده نیست و
با شرایط
اقتصادی
امروز، امکان
تحصیل در آنها
برای بخش قابلتوجهی
از خانوادههای
غیرممکن است. مقایسه
این آمار با
ترکیب مدارس
رتبههای
برتر سال 99
نشان
از رشد سهم
سمپادیها
دارد. در آن
سال دانشآموزان
استعدادهای
درخشان 67
درصد،
غیرانتفاعی
18، نمونه
دولتی 10 درصد و
دولتیها 5
درصد رتبههای
برتر را در
اختیار
داشتند. البته
باید توجه
داشت بررسی
سهم مدارس
نیازمند نگاه
جامعتری در
بین رتبههای
بیشتری است،
برای مثال
بررسی رتبههای
زیر سههزار
اول در پنج
گروه ریاضی،
انسانی،
تجربی، زبان و
هنر در سال 99 را
که حدود
12 هزار داوطلب
را شامل میشد،
37درصد
استعداد
درخشان،
۲۲درصد نمونهدولتی،
۱۹درصد
غیردولتی و
۱۲درصد دولتی
بودند، در این
میان سهم
مدارس هیات
امنایی 5.5 درصد و
شاهد هم 2درصد
بوده است.
هرچند با این
وجود هم سهم
سمپادی در بین
رتبههای
برتر کنکور
بیش از سایر
مدارس است».
شنبه
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
برابر با ۰۶
اگوست ۲۰۲۲