خواست
های واقعی
مردم خوزستان؛
و
آنهائی که می
خواهند از آب گل
آلود ماهی
بگیرند
مازیار
واحدی
آب که
سربالا می رود
قورباغه هم
ابوعطا می
خواند. این
ضرب المثل
مصداق بارز
وضعیتی است که
بر محیط زیست
کشورمان حاکم
است. سیاست گزاری
های غیر
کارشناسی
مسئولین، در
کنار فسادی که
با رانت خواری
های حکومتی
هرسال بیش از
سال پیش
اختاپوس وار
حضور خود را
تقریبا بر همه
رده های
مدیریتی
تحمیل کرده
است، روزهای
کشورمان را
بحرانی کرده
است.
بحرانهائی که
زندگی تقریبا مردم
اکثر
استانهای
کشورمان هم،
متاثر از آن
دچار بحران
شده است.
امّا
آنچه که ما
مردم پس از هر
بحرانی شاهدش
هستیم، واکنش
های حاکمان و
دسته جاتی است
که اساس خود
را بر فریب
مردم بنا کرده
و مردم را چون
گوشت دم توپی
برای اجرای
سیاست های خود
می خواهند.
گروه اولی که
این شکل از
واکنش ها را
از سوی آنها
شاهد بودیم
باندها و
جناحهای وابسته
به حکومت
بودند. هرچند
که خود اینها
از چندین دسته
و گروه تشکیل
شده اند و
هرکدام هم بدنبال
منافع خودشان
هستند، ولی در
یک نگاه کلی
دو دسته اصلی
هستند که با
نزدیکتر یا
دورتر بودن
اشان با ولی
فقیه خودشان
را تعریف می
کنند. اصولگراها
یا
اعتدالیون،
دلواپسان یا
اصلاح طلبان،
طرفداران "اقتصاد
مقاومتی خودمانی"
یا کسانی که
بر طبل "اقتصاد
لیبرالی" می
کوبند، این ها
همه اسم رمز
این دو گروه
هستند. این دو
دسته در طی
نزدیک به چهار
دهه تقریبا به
طور مساوی،
سکان اداره
امور را در
کشور بدست
داشته اند.
اصولگراها هیجده
سال و اصلاح
طلبان بیست
سال. این به
این معناست که
اگر عاقل
باشیم بایستی
دیگر قسم های
حضرت عباس هیچ
کدام از اینها
را نپذیریم.
اینجائی که
مردم ما
ایستاده اند،
ناکجاآبادی
است که هردوی
این گروه ها
دست در دست
هم، و در تبعیت
از ولی فقیه،
ما را به آنجا
رسانده اند.
هرچند
که حنای جنگ
زرگری بین
آنها دیگر
برای مردم ما
نبایستی رنگی
داشته باشد،
ولی وظیفه هر
فعال محیط
زیستی است که
هرروزه و به
شکلی مداوم سیاست
های اینها را
افشاء کند.
برای مثال در
بهمن ماهی که
پشت سر
گذاشتیم، در
رابطه با
بحرانهای
زیست محیطیِ
پیش آمده،
گروهی از اینان
سنگ مردم را
بر سینه زده و اخبار
بدبختی های
مردم را در
رسانه های خود
منتشر کردند،
با این امید
که در
انتخابات پیش
روی در رقابت
با جناح رقیب
برای خود از
بین این مردمان
رای جمع کنند.
اینان آن
دیگران را به
ناتوانی در
مهار بحران
متهم می
کردند، برای
اینکه تیزی
نوک حمله مردم
را از سوی خود
منحرف کنند. و آن
جناح
دیگر هم، هم
چنانکه در
حادثه پلاسکو
شاهدش بودیم،
با ارسال وزیر
و وکیل و
استاندارها
به مناطق بحران
زده و با دادن
وعده هائی
دیگر، سعی در
شیره مالی
برسرمردم
کردند. در
بحران ریزگردها
در خوزستان که
با قطعی برق و
آب و اینترنت
هم همراه شد،
ولی فقیه هم
از دیگران عقب
نیافتاد و
احساس دل
نگرانی خود را
از آنچه که
برسرمردم می
آید، را ابراز
کرد. و صد
البته که به
همین اکتفا
کرد. نه بودجه
ای و نه
امکانی جدید
برای یاری
رساندن به این
ملت، تنها
ابراز نگرانی.
برای وی هم
چنان "حرم تا
حرم" بر
"تالاب های در
حال خشکیدن، الویت
داشت. کماکان
برای اولی
هزینه می کند
و برای دومی
نگرانی خود را
اعلام می کند.
اما
آنچه که در
جامعه دیده می
شود این است
که حنای آنها
دیگر برای
مردم رنگی
ندارد. مردم
بخوبی سیاست
های آنها را
به سخره گرفته
اند. شعار
استعفای
شهردار و
استاندار در
اجتماعات اعتراضی
مردم خیلی
سریع تبدیل به
درخواست مطالباتی
می شوند که
برای اجابت
این مطالبات
دیگر شعار
کاری از پیش
نمی برد.
خواست مشخص،
عملکرد مناسب
می طلبد. پس
بیخود نبود که
بلافاصله هر
دوی این گروه
ها هر نوع
تجمع اعتراضی
را در استان
خوزستان
غیرقانونی
اعلام کردند.
دسته
دیگر این
واکنش ها در
بین تعدادی از
گروههائی که
خود را
اپوزیسون
رژیم اسلامی معرفی
می کنند رخ می
دهد. اینها هم
مانند
حاکمان، مردم
را تنها به
عنوانی عاملی
برای پیش بردن
سیاست های خود
می خواهند. برای
اینها بدبختی
مردم تا آنجا
مهم است که
منجر به پیروی
کردن این مردم
از سیاستهای
آنها شود. از
دید آنها هرچه
مردم بدبخت تر
شوند پتانسیل
اینکه در دام
سیاستهای
آنها بیافتند
بیشتر است.
طرفداران
سلطنت یا
گروههائی که
با بزرگنمائی
اعتراضات یا
دادن اخبار
جعلی مردم را
دعوت به یک
شورش خیالی می
کنند، در این
دسته بندی جای
دارند. بیخود
نبود که در
بهمن ماه ما
شاهد تعدادی
خبر جعلی در
مورد شورش
مردم یک شهر،
یا پیوستن مردم
اصفهان به
شورش خوزستان
بودیم. در این
ماه حتی
بیانیه ای هم
منتسب به رضای
پهلوی در همین
باب منتشر شد.
هردوی این
گروهها سیاستی
را تبلیغ می
کنند که در آن
مطالبات مردم
به هیچ گرفته
می شود و مردم
بایستی تابعی
از تصمیمات
آنها باشند.
این دو دسته
غالبا حضور نیروهای
خارجی در
ایران، خصوصا
از نوع
امریکائی اش،
برای سرنگونی
جمهوری
اسلامی را
تبلیغ می کنند.
کارکرد اینها
جدای از اینکه
نیروی مردم را
به هیچ می
شمارند، یک
تاثیر مخرب
دیگر هم دارد.
این دسته جات
با بزرگنمائی
و جعل اخبار
در واقع آب به
آسیب رژیمی می
ریزند که با
همه نیرو سعی
دارد انحصار
خبررسانی را
هم چنان تنها
دردست خود
داشته باشد.
توپخانه
تبلیغاتی
رژیم می تواند
با اتکای به این
اخبار جعلی،
خبررسانی
مستقل مردم در
رسانه های
مستقل را هم
زیر سوال
ببرد.
اما
تاثیر حضور
توده ای مردم
در خیابان.
واکنش هایی را
که در موردشان
گفتیم، در پی
کنشگری مردمی
شکل گرفت که
اسم خود را فریاد
زده، دست بر
زانوی خود زده
و در پی قامت
راست کردن
برآمده است. اعتراضات
مردم در
خوزستان و
بویژه در
اهواز با مطالبات
بیواسطه شکل
گرفته است.
اینجا و آنجا،
دیگر مردم به
شکل توده بی
شکل معرفی نمی
شوند. درخواست
مطالبات
بیواسطه به
این مردم شکلی
حقیقی داده
است. این
رخداد است که
زنگ خطر را،
هم برای رژیم
و هم برای
اپوزیسیونی
که قصد ندارد
قدرت مردم را
به رسمیت
بشناسد، به صدا
درآورده است.
خیلی
چیزها تغییر
کرده است. حمایت
های مردمی از
این مطالبات
برحق را شاهد
هستیم. معضلات
زیست محیطی
خود را به صدر
اخبار رسانه
های داخلی، و
خارجی رسانده
اند، و همه
اینها در پی
حضور مردمی که
زندگی سالم را
فریاد می
زنند، شکل
گرفته است.
ورزشکاران و
هنرمندان
بسیاری با
دخالتگری های
خود این پروسه
را تقویت کردند.
رسانه های
اجتماعی
مستقل
توانستد
دیوار سانسورحکومتی
رابشکنند.
مردم با
استفاده درست
از این رسانه
ها توانستند
قدرت بسیج
توده ای خود
را بالا
ببرند. حالا
دیگر اگر در
صبحدمی جوانی
در شادگان
خونش با شلیک
ماموران
انتظامی بر
خیابان می شود،
تا قبل از ظهر
همه مردم در
همه جای کشور
از آن اطلاع
پیدا می کنند.
در این حوزه،
رژیمِ سانسورِ
خبری خلع سلاح
شده است، و
این مبارک
است. الان
دیگر برکسی پوشیده
نیست که مسبب
همه آنچه که
برمحیط زیست
کشورمان وارد
آمده، کارکرد
رژیمی است که
اگر کاری
انجام نمی داد
وضع ما خیلی
بهتر از اینی
می شد که الان
است. حضور همگانی
و متحد مردم
با خواست ها و
مطالبات محیط
زیستی مشخص،
در کنار رسانه
های مستقل، تا
همین جای کار
توانسته کک در
تنبان مسئولین
بیاندازد که
این نیز مبارک
است. به یاد
داشته باشیم
کنش گران
واقعی تنها
توده های مردم
هستند.