کانون
نويسندگان
ايران و
تحولات سياسي
جاری در سطح
جامعه
آزادی
انديشه و بيان
لازمه ی ذاتي
کار نويسنده
است
جامعه ی
ما از نظر
سياسی
جامعه يی
پُرتنش و سريع التحول
است؛ به ويژه
در برهه ی
کنونی که
تحولات روز به
روز شتاب بيشتری
ميگيرند. طبيعی
است که اين تحولات
در آرايش و
مواضع
نيروهای
سياسی جامعه
نيز تأثيراتی
به وجود
می آورد. و
دور از انتظار
نيست که اعضای
تشکل هايی
مانند کانون
نويسندگان
ايران نيز، که
عضوی از جامعهاند
و از اعضای
آگاه و فعال
آن هم به شمار
ميآيند، از
تحولات سياسي
جاری در سطح
جامعه برکنار
نمانند و در
معرض اين
تغييرات و
تحولات قرار
گيرند. به اين
ترتيب گاه
التهابات
سياسي مورد
بحث از طريق
اعضای کانون
به درون کانون
نيز منتقل
می شود و در
آن بازتاب هايی
پيدا می کند. از
اين رو به طور
طبيعی اين
پرسش همواره
مطرح است که
کانون
نويسندگان
ايران، مستقل
از فرد فرد
اعضای آن و به
عنوان يک کلّ
واحد، که به
موجب منشور و
اساسنامه ی
خود هويت و
اصول تعريف شده
و مشخصی خاص
خود دارد، با
بازتاب اين
تحولات سياسي
بيرونی در
درون کانون
چه گونه بايد
برخورد کند و
موضع آن در
برابر چنين
تحولاتی
چيست؟ بهويژه،
تلاطم های
سياسی پانزده
ماه گذشته اين
مسئله و نياز
به روشن تر کردن
موضع کانون در
برابر آن را
به شکل محسوس تری
مطرح کرد.
ضرورت
بررسی و حل
اين مسئله
هنگامی
آشکارتر می شود
که توجه داشته
باشيم در
گذشته يی
نه چندان دور
نيز بازتاب
تضادها و
کشمکش های
سياسي بيرونی
بحران
تاسف آوری را
در درون کانون
پديد آورد که
يکپارچگی و
موجوديت آن را
به خطر انداخت
و سرانجام به
جدايی و شکاف
در کانون منجر
شد.
اگرچه
کانون، به
موجب
اساسنامه ی
خود، نهادی
فرهنگی- صنفی
تعريف شده
است،
بی ترديد
تشکلی غيرسياسی
به معنای عرفي
ديگر
تشکل های
صنفی نيست، زيرا
نويسنده در
همان
محدوده ی کار
صنفی خود نيز
سياسی است. نويسنده
از نظر عينی
در وضع موجود
زندگی می کند
اما ذهن او،
فراتر از وضع
موجود، نگران
آينده ی
سرنوشت انسان
و آزادی او
است و نگاه
او، فراتر از
اين جا و اکنون
و قوانين حاکم
بر آن ها،
متوجه
چشم اندازهای
آينده ی انسان
و ترسيم اين
چشم اندازها
است. ذهن
نويسنده در
فضای ميان
دنيای موجود و
دنيای مطلوب
جَوَلان ميکند
و از اين رو با
همه ی عوامل و
نيروهای مؤثر
در سرنوشت و
آينده ی
انسان درگير
است. به همين
دليل نويسنده
در حرفه ی خود
به آزادی انديشه
و بيان نياز
دارد و، از
اين ديدگاه،
آزادی انديشه
و بيان
لازمه ی ذاتي
کار او است. از
سوی ديگر،
مرجعی که در
سراسر تاريخ،
در جهت حفظ و
تثبيت وضع
موجود، آزادی
انديشه و بيان
را محدود يا
سلب کرده و
می کند مرجع
قدرت است. اين
جا است که
نويسنده حتی
در کار
حرفه ئی و صنفی
خود، يعنی کار
نويسندگي، با
مرجع قدرت رو
در رو و
درگير است و
به اين مفهوم
کار او سياسي،
و جايگاه او
در نظام اجتماعي،
جايگاهی
سياسی است. بنابراين
نهاد صنفی
نويسندگان
نيز ماهيتاً نمی تواند،
مانند نهاد
صنفی
رانندگان يا
واردکنندگان
منسوجات،
نهادی
غيرسياسی
باشد. کار
راننده يا
فروشنده ی
منسوجات کاری
غيرسياسی
است، اما کار
نويسنده
ذاتاً سياسی
است و همين
خصلت ذاتي کار
نويسندگی او
را با سرنوشت
مردم و حقوق
انساني آن ها
درگير و نسبت
به آن متعهد
می سازد. اين
يک روی سکه
است.
اما،
از سوی ديگر،
سرشت سياسي
اتحاديه/نهاد
صنفي
نويسندگان،
به مفهومی که
بيان شد، به
معنای
سياست ورزی و
فعاليت سياسی/حزبی
نيست زيرا:
اولاً
هدف اصلی و
عمومي احزاب و
جريان های سياسی
دست يابی به
قدرت سياسی يا
شرکت در آن
است تا
برنامه های
مورد نظر خود
را به اجرا
درآورند. اين
لازمه ی ذاتي
مبارزات
سياسی/حزبی
است. به همين
دليل خط مشی و
شعارهای
آن ها معطوف
به قدرت سياسی
است و در جهت
رسيدن به آن طراحی
و دنبال می-شود.
اما کار
نويسنده از
جنسی ديگر است
و او را با تلاش
برای رسيدن به
قدرت کاری
نيست؛ و کانون
نويسندگان
ايران نيز
هرگز چنين
هدفی ندارد. اهداف
کانون که در
اساسنامهی
آن تعيين و بيان
شده، تحقق
آزادی انديشه
و بيان و قلم،
اعتلای
فرهنگی
جامعه، و حمايت
از حقوق صنفی
اعضای آن است. اين
اهداف ذاتاً
با اهداف
احزاب سياسی
متفاوتاند و
از اين رو
خط مشی کانون
و روش هايی که
برای اجرای
اين خطمشی به
کار ميگيرد
نيز با خط مشی
و روش های
احزاب سياسی
تفاوت ذاتی
دارد.
ثانياً
جانب داری از
اين يا آن حزب
يا جناح سياسي،
مخلّ وحدت و
يکپارچگی
کانون و
مايه ی بروز
تنش و تشتت در
درون آن خواهد
بود. مقتضای
تشکيل کانون
نويسندگان
ايران، مانند
هر تشکل صنفی
ديگر، اين
بوده است که
اتحاديه/نهادی
بزرگ تر و
نيرومندتر از
افراد
تشکيل دهندهی
آن به وجود
آيد تا
توانايی دفاع
از مصالح مشترک
اعضای خود را
که بهتنهايی
قادر به دفاع
از آن نيستند
داشته باشد. به
همين دليل
محور فعاليت
چنين
تشکل هايی مصالح
مشترک همه
اعضای آنها
است. وجه
اشتراک اعضای
کانون که
مبنای وحدت
آن ها در اين
تشکل است و
سيمان اين بنا
را تشکيل
می دهد،
نويسنده بودن
به معنای حرفه ئي
کلمه و
پای بندی به
اصل آزادی
انديشه و بيان
و مبارزه در
راه تحقق آن
است. اگرچه از
لحاظ سياسی هر
يک از اعضا
مشرب خود را
دارد و ممکن
است چپ يا
ليبرال،
ميانه رو يا راديکال،
مذهبی يا
غيرمذهبي، و
يا دارای هر
گرايش سياسی
ديگری باشد،
اما تا زمانی
که همگی به دفاع
از مصالح
مشترک و عمومي
نويسنده و
مبارزه در راه
آزادی انديشه
و بيان پايبند
باشند بايد
بتوانند در
چارچوب کانون
فعاليت کنند. بنابراين
جانب داری از
يک خط حزبی و
جناحي خاص،
خلاف مقتضای
تشکيل و تداوم
کانون و مغاير
با روح حاکم
بر منشور و
اساسنامهی
آن است و در
عمل يکپارچگی
و تداوم آن را
در معرض
مخاطره قرار
ميدهد. تجربه ی
رويدادهای
سال 1358 و کشمکش-ها
و تنش هايی که
در آن سال
سرانجام
کانون را به
دو پاره تقسيم
کرد، و آثار
آن هنوز چون
زخمی ناسور بر
پيکر کانون
باقی است، گواه
اين سخن است
که غلبه ی
نگاه سياسی/حزبی
بيترديد
مخلّ وحدت و
دوام کانون
خواهد بود.
البته
در هر جامعه و
در دوره های
تاريخي گوناگون
ممکن است
گرايش ها يا
جريان های
سياسی متفاوتی
در ميان اصحاب
انديشه و اهل
قلم غالب شوند
و برتری
يابند، و بازتاب
اين تغييرات
از راه
انتخابات در
ترکيب هيئت
دبيران نمود و
ظهور خارجی
يابد. اما
هيئت دبيران
نيز، با هر ترکيبي،
موظف است تنها
در چارچوب
منشور و اساسنامهی
کانون گام
بردارد. به
اين ترتيب
اساس هويت
کانونی ما را
منشور و اساسنامهی
کانون تعيين
می کند.
با توجه
به مجموع آنچه
بيان شد، ما
بر اين باوريم
که در کانون
نويسندگان
ايران بنا به
اصول مندرج در
منشور و اساسنامهی
آن، از يک سو،
به دفاع
پی گير از حق
آزادی بيان بی
هيچ حصر و
استثنا برای
همگان
متعهديم اما،
در همان حال و
از سوی ديگر،
موظفيم به
منظور حفظ هويت
و موجوديت
کانون از
چارچوبی که
انگيزه و
مقتضای تشکيل
کانون بوده
است پاسداری
کنيم و از خروج
آن از اين
چارچوب و
دنباله روی
از اين يا آن جريان
سياسی يا
سياست جناحی
که در سطح
جامعه جريان
دارد خودداری
ورزيم.
کانون
نويسندگان
ايران
31 شهريور 1389