شش
ماه مبارزه
زنان شیلی
نویسنده
:پییرینا فرتی
PIERINA FERRETTI
ترجمه:آزاده
ارفع
جنبش
فمینیستی در
شیلی یکی از
قوی ترین جنبش
های زنان در
جهان است که در
ماه مارس به
مناسبت روز
جهانی زنان،
میلیون ها زن
را به خیابان
ها آورد. با اعتراضات
توده ای که در
ماه اکتبر
فوران کرد جنبش
با جسارت در
مسیر رشد قرار
دارد و بدیل
های مهمی را در
برابر نظم نئولیبرالی
کشور
قرار داده
داده است.
شش ماه گذشته ماه
های بسیار
حیاتی در شیلی
بوده است. در
اکتبر سال
گذشته ، این
کشور شاهد
بزرگترین
قیام های مردمی
در تاریخ اخیر
خود بود و اکنون
تهدید پاندمی
کوید19 (COVID-19)
مانند سایر
مناطق دنیا باعث
ایجاد هرج و
مرج اقتصادی و
ترس همه گیر
شده است.
علاوه بر این
دو نقطه عطف ،
و در فاصله
میان آن ها-،
تظاهرات
بزرگی برای
روز جهانی زن
در 8 مارس در شیلی
برگزار شد.
تنها در
سانتیاگو، 2
میلیون زن و
متحدین آنها
به خیابان ها
آمدند تنها
چند روز پیش
از آن
که کرونا،
دستور کار
سیاسی جنبش را
تحت الشعاع
خود قرار داد.
علیرغم توصیه
های متخصصان
بهداشت
- که بخش عمده
آن از سوی
مردم حمایت
میشود- و همین طور
وضعیت پیش
آمده در کشورهای
همسایه بر اثر
همه گیری
کرونا ، دولت
راست گرای"
سباستین
پیانرا"( Sebastián Piñera) از قرنطینه
کشور برای
جلوگیری از
شیوع ویروس کرونا
خودداری کرد.
این تاجر
میلیاردر
تمام اقدامات
مربوط به
حمایت های
اجتماعی، از
جمله توقف
پرداخت اجاره
ها ، متوقف
کردن پرداخت
بدهی ها وبازپرداخت
رهن، کنترل
قیمت ها و ملی
کردن موقتی
بیمارستان
های خصوصی را
مردود شمرد و دولت
حتی حاضر نشد آزمایش
کرونا را
رایگان کند.درشیلی
نظیر ایالات متحده
، حرفه بهداشت
و درمان یک
کسب و کار
بسیار پرسود است
حتی در شرایط اضطراری.
دولت از فرصت همه
گیری کرونا برای
وضع مقررات
منع عبورومرور
به بهانه
جلوگیری از
گسترش بیماری
کرونا بهره برداری
کرده اما در
واقعیت هدف از
این اقدام
تقویت قدرت
پلیسی دولت
بود. این تلاش
دولت در کشوری
به وقوع می پیوندد
که از زمان
قیام اکتبر،
بیش از سی نفر
توسط نیروهای
انتظامی کشته شده
اند؛ چهارصد نفر
چشم شان دراثر
شلیک گاز آشک
اور زخمی شده
است ؛ صدها
شکایت در مورد
شکنجه و
سوءاستفاده
جنسی اقامه
شده است ؛ و
هزاران
زندانی سیاسی
در شرایط خطرناک
ناشی از بحران
پاندمی کرونا
همچنان در
زندان بسر
میبرند.
در طی این
روزها بدون
داشتن برنامه
اقدام معقول ،
تنش ،نا امنی
و درد وناراحتی
درمیان مردم همچنان
در حال افزایش
است. هنوز
مشخص نیست که
در آینده
نزدیک در شیلی
چه پیش خواهد
آمد، گرچه
بسیاری به این
مسئله آگاه
هستند که
نارضایتی
اجتماعی مشابه
موجود بود که
باعث شورش های
بزرگ در اکتبر
گذشته شد. تا
چند ماه پیش
شیلی به عنوان
نمونه ای از
نئولیبرالیسم
موفق در
آمریکای
لاتین شناخته
می شد ،اما
اکنون
مشروعیت آن به
شدت تضعیف شده
است.
مردم در
قیام ، چپ در
قرنطینه
تحمل
ناپذیرشدن
روزافزون نئولیبرالیسم
در شیلی منجر
به درگیری
اجتماعی در دو
دهه گذشته شده
است. مقاومت بومیان"ماپوچه"(
Mapuche)
در برابر سلب
مالکیت قلمروسرزمینی
آنها، مبارزات
دانشجویی
برای حق تحصیل
رایگان ، مبارزه
برای حقوق
بازنشستگی و ظهور
جنبش
فمینیستی
کنونی همه در
جریان
مبارزات علیه
نئولیبرالیسم
پدید آمده
اند.
با این حال ،
قیام سال
گذشته ، نقطه
عطفی در روند
عدم حکومت
پذیری مردم
دربرابر نظم
نئولیبرالی بود.
این نقطه عطف
درمبارزه نه فقط به دلیل گستردگی
حضور مردم
درخیابان،
بلکه به خاطر
آن است که این
قیام، ظهور یک
بازیگر
اجتماعی جدید
را اعلام کرد:
مردمی که بیش
از چهل سال از
نئولیبرالیسم
درنده خو در رنج بودند
جمع شدند تا
بگویند «باستا» “basta” [کافی
است]. در ماه
اکتبر، مردم
به طور خودجوش
به خیابانها ریختند
و به شکل چشم
گیری سازمان
های اجتماعی و
سیاسی را که از
لحاظ تاریخی
منافع طبقات فرودست
را نمایندگی
می کردند-
مانند
اتحادیه های
کارگری و
احزاب چپ سنتی
مانند حزب
کمونیست و حزب
سوسیالیست- را
پشت سر
نهادند.
این قیام مُهر
خود را بر
شرایط امروز
زده است
بطوریکه در شرایط
اضطراری بهداشتی
کنونی که
بخاطر کرونا
بوجود آمده
است بسیاری از
شیلیائی ها حاضر
نیستند در
برابر بی عملی
دولت سرفرود
آورند. کارگران
در مراکز خرید
با طبل زدن به ماهی
تابه ها
خواستار
تعطیل مراکز
بزرگ تجاری
برای تضمین سلامت
خود شدند.
آنها شعار می
دادند "Nuestras vidas valen más que sus ganancias" ("زندگی
ما بیش از سود
شما ارزش
دارد"). اهالی برای
جلوگیری از
ورود مسافران ثروتمند
برای گذراندن تعطیلات
جاده های
شهرهای ساحلی
را بستند ؛ کارگران
خانگی در
برابر
کارفرمایان خود
به اعتراض
برخواستند؛ و
کارکنان
بهداشت و
درمان به شرایط
نامناسب و
ناامن خود اعتراض
کردند.
شهرداران - از
جمله شهرداران
جناح راست - از
دولت مرکزی سرپیچی
کرده و برنامه
های حفاظت
خود دربرابر
کرونا را به
اجرا گذاشتند،
همینطور
جامعه علمی -
از جمله دانشگاه
پزشکی شیلی –
سیاست های وزارت
بهداشت را به
چالش کشید. درهمین
شرایط ، زنان نیزبا
صدای بلند به افزایش خشونت
جنسی علیه
زنان که حاصل حصر
خانگی است هشدارداده
و شبکه
های حمایتی
برای مبارزه
علیه بحران
ایجاد کردند.
این ها نشانه
های مردم
شورشگری است
که دیگر حاضر
نیستند در
برابر سوء
استفاده سرخم
کنند.
علیرغم این
مقاومت ها ، دنیای
سرمایه برای
تحمیل منافع
خود هیچ مشکلی
ندارد. در
میان بحران
مشروعیت نئولیبرالیسم
– با وجود حضور
اکثریت مردم
در خیابان ها
و سقوط
محبوبیت
حکومت به نازل
ترین
سطح تاریخی
خود – منافع سرمایه
هنوز غلبه
دارد.
ابزارهای
اجتماعی و
سیاسی گذشته
که روزی
مبارزات
طبقات پایین
را هدایت می
کردند آشکارا
کارائی خود را
از دست داده
است. سیستم
های قدیمی بر
اثر چندین دهه
سوء
استفاده
تضعیف شد ه اند:
دیکتاتوری در
شیلی نسلی از
مخالفان را به
طور فیزیکی نابود
کرد، سازمانهای
آنها را از
بین برد و دگرگونیهای
نئولیبرالی
نیز باعث
تضعیف بیشتر
سازمان های
توده ای
کارگران شد و
حتی برخی
پروژه های
سوسیال
دموکراتیک را
تا جائی مخدوش
کرد که دیگر
مرزبین آنها و
نئولیبرالیسم
قابل تشخیص
نیست.
آمار
خود سخن
میگوید:
حداکثر 20 درصد
از نیروی
کاردرشیلی دراتحادیه
ها متشکل شده
اند؛ 63
درصد از مردم گفته
اند که فاقد
موضع سیاسی
هستند؛ و تنها
14 درصد خود را
چپ میدانند.
حتی شکل گیری Frente Amplio (جبهه
وسیع)، نیروی
چپ جدیدی که
با وعده
بازسازی
سیاست ملی چهره
های مبارز
جنبش
دانشجوئی را
متحد ساخته، موفق
نشده است این
تصویر را
دگرگون کند.
با توجه به
ضعف اتحادیه
ها و چپ گریزی
، شعار "Que la Crisis la Paguen los Ricos"
("ثروتمندان
باید هزینه بحران
را بپردازند")
چیزی بیش ازیک
شعارنیست :
شعاری که در
بین شبکه های اجتماعی
بطور فعال
گسترش یافته
اما چپ فاقد
توانائی برای
سازماندهی آن
در عرصه عمل
است. مشکل
اساسی امروز
در شیلی ،
ادامه خلاء
سیاسی است.
همانطور که
کارلوس رویز،
جامعه شناس
شیلیائی می گوید:" یک
چپ بدون مردم
و مردمی بدون
چپ وجود دارد".
سوال اینجاست
که این خلاء را
چه گروهی پر خواهد
کرد.
قیام
فمینیستی
پیش از
این که ویروس
کرونا همه
سرتیترهای رسانه
ها را به خود
اختصاص دهد، در
شیلی چشم ها به
تظاهرات برنامه
ریزی شده برای
روز جهانی زن،
یعنی 8 مارس،
دوخته شده بود.
تظاهرات 8 مارس
قرار بود شش
هفته قبل از رفراندوم
26 آوریل(که اکنون
به بعد موکول
شده است) – به
مثابه اولین امکان
مشخص
برای پایان
دادن به میراث
قانون اساسی
دیکتاتوری
پینوشه - و مخالفت
هر چه فزاینده
علیه خصلت
دیکتاتوری
رژیم حاکم و
نیروهای
مختلف راست
گرا، برگزار
شود.علاوه بر
آن با توجه به
اعتراضات ماه
اکتبر و
موفقیت جهانی
آهنگ فمینیستی"
Un violador en
tu camino ("یک
متجاوزسر راه
تو ایستاده")
توسط گروه لاس
تزیس(Las Tesis)،
حدس و گمان
زیادی در مورد
قدرت و وسعت
تظاهرات
امسال در میان
بود که فقط در
سانتیاگو
تعداد شرکت
کنندگان به 2
میلیون نفر
رسید.
در چهار
سال گذشته،
جنبش
فمینیستی در
شیلی، مانند
سایر کشورها،رشد
عظیمی پیدا
کرده است. از
زمان تظاهرات Ni Una Menos ("نه
یک زن کمتر")
در اکتبر سال 2016
، هنگامی که
یکصد هزار نفر
برای پایان
دادن به خشونت
علیه زنان و
زن کشی
راهپیمایی
کردند،
فمینیسم به
جنبش مهم توده
ای کشور و به
یک قدرت عظیم سیاسی
مبدل شد.
تعداد
شرکت کنندگان
در تظاهرات 8
مارس در این
مورد روشنگر
است. تنها مبارزان
ضد سرمایه
داری و اعضای
سازمان های
سیاسی یا
اجتماعی
نیستند که در
این تظاهرات
شرکت میکنند بلکه
تعداد بسیار
زیادی از زنان
مستقل نیزهستند
که غالباً
برای اولین
بار در
راهپیمایی شرکت
می کنند.
اندیشه های
برابری
طلبانه - فرصت
های برابر،
دستمزد برابر،
توزیع برابرکارتولیدی
- و حق تولید
مثل، دربین
زنان انگیزه
مشارکت در
مبارزه را
تقویت می کند
؛ روسری سبز
که نمایانگر
مبارزه برای
سقط جنین است
اکنون همه جا
حضور دارد. و مهمترازهمه
آنها خواستار
پایان دادن به
خشونت جنسی و
زن کشی هستند.
این
ناهمگونی موجود
در بین
مبارزان طبقه
بندی جنبش
کنونی درمقوله
های سنتی اجتماعی
را دشوار
میسازد. به
عنوان مثال قطب
بندی میان چپ
و راست نمی
تواند ترکیب
جنبش را توضیح
دهد. نکته مهم
این است که
فمینیسم
امروزی
توانسته است گروههای
مختلف اجتماعی
را بسیج کند
که تنها محدود
به فعالین
نیستند.
چرا زنان
شیلی در چهار
سال گذشته با
این شمارعظیم علیه
تبعیض به
پاخاسته اند؟
این پدیده را
می توان با
افزایش
نابرابری های
ناشی از
نوسازی
نئولیبرالی
در شیلی توضیح
داد که به شکل
فزاینده ای
موقعیت زنان
را دچار وخامت
ساخته است.
شیلی رهبر
جهان در
نابرابری
میباشد : "نابرابرترین
کشور درمیان
"کلوپ کشورهای
پیشرفته
صنعتی"(OECD) و یکی از
سی کشور با نابرابرترین
توزیع درآمد در
جهان."
دستمزدها و
مستمری
بازنشستگی
برای تأمین
هزینه های
زندگی کافی
نیستند،
بهداشت و
تحصیل بار
اقتصادی سنگینی
هستند و اکثر
مردم زیرفشار
بدهی ها کمر
خم کرده اند.
زنان بار
اصلی نابرابری
را بدوش
میکشند، از
حقوق و
بازنشستگی به
مراتب پایین
تر از مردان رنج
می برند درحالی
که بار سنگین
کار خانه بدون
دریافت حقوق
برعهده آنها
قرار دارد.
نقش های
جنسیتی سنتی در
همه زمینه های
زندگی درآموزش
و پرورش و
بازار کارو
سایر اشکال
فرودستی
زنان، ادامه
دارد. جنبش
فمینیستی از
این نارضایتی
ها یک قیام توده
ای برپا ساخته
است که به
بیداری نه فقط
زنان بلکه
کل جامعه انجامیده
است.
قیام اکتبردرخشان
ترین نمونه دگرگونی
درسطح کل
جامعه است.
جنبش جدید نیازِ
پس گرفتن
زندگی از
انقیاد
سرمایه را در
مرکز مبارزه خود
قرار داده
است؛ آنهم در
کشوری که در
آن کالایی
سازی تولید
اجتماعی به
افراطی ترین
شکل خود رسیده
است.
از
آنجا که جنبش
فمینیستی به
چنین ظرفیت عظیمی
برای بسیج در
شیلی دست
یافته
بنابراین
میتواند
مبارزات
دیگری را نیز علیه
نئولیبرالیسم
به پیش ببرد. اگرجنبش
چپ تکه تکه و
تضعیف شده
شیلی آغوش خود
را بر جنبش
فمینیستی باز
کند و بطور
تنگا تنگ با
این جنبش
فعالیت کند
شانس بهتری
برای بازسازی
خود خواهد
داشت.
پایان
دیگر جهان
بر روی یکی
از صد ها
نقاشی دیواری
گرافیتی از
قیام اجتماعی
نوشته شده "پایان
دیگر جهان
ممکن است"(“tro fin del mundo es posible”). تفکر
آخرالزمانی
چیز جدیدی
نیست اما
شرایط تحمیل
شده توسط
بیماری همه
گیرکرونا
بدون شک باعث
گمانه زنی در
مورد آینده همه
شده است. ما می
دانیم که باید
سرنوشت مان را
به دست خودمان
بگیریم.
همانطور که
بنیاد چپ چینی
چوانگ
به درستی
تأکید می کند یکی
از مهمترین
جنبه های
بحران کنونی آن
است که نور
انتقادی بر
تجربیات
روزانه
افکنده و آن
چه که میلیون
ها انسان آن
را طبیعی می
پندارند را به
چالش کشیده
است. اکنون
میلیون ها
نفرسؤال می
کنند: زندگی
ما چه خواهد
شد، چگونه
اجاره یا وام
خود را پرداخت
خواهیم کرد،
اگر شغل خود
را از دست دادیم
چه خواهیم
کرد؟ و میلیون
ها نفر شاهد
بی تفاوتی انحصارات
عظیم چند
ملیتی و
نخبگان سیاسی هستند .
هنوز تعداد نامعلومی
جان خواهند
باخت و یا
عزیزان خود را
از دست خواهند
داد- نه تنها
به خاطر مرگ
آور بودن این
ویروس، بلکه
به این علت که
سیستم های
بهداشتی ما به
شکل وحشتناکی
ناکافی هستند.
سال 2019 سال
شورش ها بود: از
سانتیاگو
گرفته تا هنگ
کنگ، از پاریس
تا بغداد و
فراتر از آن ، شورش
هائی که جهان را
به لرزه در
آورد. در این
شرایط جدید ما
باید انتظار
بسیار بیشتری
را داشته
باشیم.
اقتصاددانان
قبول دارند كه
ركود اقتصادی
به مراتب عمیق تر از
سال 2008 در حال
وقوع است.
شاید به همین
دلیل است که
در این زمانه ناروشن
و آشفته برخی
از خوشبین ها
تصور میکنند
راهی برای
خروج از نئولیبرالیسم
گشوده خواهد
شد. اما روشن
نیست که تاریخ
در این جهت
حرکت کند.
اینجا،
شیلی درس
ارزشمندی را
ارائه می دهد:
تجربه اخیر
نشان می دهد
که شورش
مترادف با
انقلاب نیست و
بسیاری از
قیام های
مردمی که در
یک دهه گذشته
جهان را به
لرزه در
آوردند، نه به
رهایی
اجتماعی عظیم
تری
انجامیدند و نه
پروژه های
جدید
دموکراتیک خلق
کردند.
ما نمی
توانیم این
مسئله را
نادیده
بگیریم. لحظه
حاضر، مانند
هر بحرانی در
هاله ای از ناروشنی
و ابهام
پیچیده شده
است.نوسان
میان قطب های
متضاد، شورش و
یا تن سپردن
به استبداد ،اصل
همبستگی
انسانی و یا سود
جوئی فردی ، انترناسیونالیسم
و یا شوونیسم
در زمان
خطرناکی که در
آن بسر میبریم تشدید
می شود. فقط
تلاش ما تعیین
خواهد کرد که
کدام طرف
پیروز خواهد شد.
این بحران
جای خود را به
مرحله پیکارهای
جدید خواهد
داد. این که
نتیجه این
پیکارها یک
سرمایه داری
نئولیبرالیسم
قوی تری خواهد
بود یا احیای
کینزی دولت
رفاه- فقط برای
کشورهای
صنعتی – و یا به
یک پیشرفت
دموکراتیک
واقعی دست
خواهیم یافت به قدرت
جنبش ما بستگی خواهد
داشت.
نمونه قیام
شیلی به ما می
آموزد که شورش
ها ضروری
هستند ، اما
به خودی خود
برای شکست
دادن
نئولیبرالیسم
کافی نیستند.
تلاش برای
ایجاد یک نظم
جدید فقط توسط
نیروهای
اجتماعی عملی
می شود که به
اندازه کافی
سازمان یافته
و قدرتمند
باشند تا بتوانند
علیه سرمایه و
حافظان آن به
مقابله
برخیزند.
در شیلی نیز
مانند سایر
مناطق جهان،
این نیروها
هنوز در حال
ساخته شدن
هستند. و در
وضعیت فعلی
مبارزه
طبقاتی – که به
عریان ترین
شکل جنگ مستقیم
برای مرگ و
زندگی است -
جنبش
فمینیستی به
بهترین وجه در
جایگاهی قرار
دارد که قادر
است روند
مبارزاتی
برای پیش برد
یک دستور کار
تاریخی، دموکراتیک
و رادیکال را
هدایت کند.
دهه ها ، اگر
نه قرن ها ،
فمینیست ها در
حال تدوین چشم
انداز بدیل
برای جامعه
بودند: اکنون
زمان گوش سپردن
و پیوستن به
مبارزه برای
آن فرا رسیده
است.