Deprecated: Function utf8_encode() is deprecated in /mnt/web205/e0/39/5274439/htdocs/new/browsf.php on line 66 سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر)
Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
شنبه ۲ آذر ۱۳۹۲ برابر با  ۲۳ نوامبر ۲۰۱۳
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :شنبه ۲ آذر ۱۳۹۲  برابر با ۲۳ نوامبر ۲۰۱۳
علت بقاء و تداوم پدیده امپریالیسم

علت بقاء و تداوم پدیده امپریالیسم

 

یونس پارسابناب

 

- بحران ساختاری نظام جهانی سرمایه در سال های اخیر و تلاش حامیان نظام برای عبور و برون رفت از آن با توسل به عمومی تر ، مالی تر ، متمرکز تر ساختن انحصارات اولیگوپولی از یک سو و اشتعال جنگ های بی پایان مرئی و نامرئی توسط راس نظام ( آمریکا ) در اکناف جهان از سوی دیگر لاجرم منجر به عروج امواج بیداری و رهائی در سراسر جهان بویژه در کشورهای دربند پیرامونی ( جنوب ) ، گشته است . اگر در دوره گذشته تاریخ سرمایه داری انحصاری ، بحران های نظام و خیزش ها ، قیام ها و انقلابات منبعث از آنها عموما منطقه ای و یا حداکثر قاره ای بودند امروز کشوری را در مناطق مختلف پنج قاره جهان سراغ نداریم که از التهابات اجتماعی ، قیام های معیشتی ناشی از پی آمدهای بحران ساختاری کنونی ، بری باشد .

- بدون تردید تغییرات عظیم در صحنه بین المللی و در اوضاع جهان در پروسه تشدید و تسریع جهانی گرائی سرمایه بویژه در بیست و اندی سال گذشته که در بروز و رشد بحران کنونی و تلاطمات و التهابات ناشی از آن نقش داشتند ، بطور قابل توجهی چشمگیر و فوق العاده مهم بوده اند . ولی به نظر بخش قابل ملاحظه ای از مفسرین مارکسیست ضد نظام منجمله این نگارنده ، واقعیت تداوم پدیده امپریالیسم در اکثر مواقع کلیه آن تغییرات عظیم را تحت الشعاع قرار داده است . به عبارت دیگر ، از همان آغاز سرمایه داری گرایش به جهانی گرائی و تسلط بر بازارهای جهان چهارچوب اصلی منطق حرکت سرمایه را در خود نهفته داشت . هدف و جهت این گرایش و چهارچوب آن رشد و تکامل سیستم سرمایه داری از یک شیوه تولیدی محلی کشوری و منطقه ای به یک نظام حاکم جهانی بوده است . این هدف که در ذات و جوهر ( اقتضای طبیعی ) نظام سرمایه داری در طی قرون رشد و نمو کرده بود بدون وجود پدیده امپریالیسم در تاریخ صد و سی سال گذشته سرمایه داری انحصاری ، نمی توانست کسب گردد .

- با اینکه امروز کشورهای انگشت شماری در جنوب مثل چین ، برزیل و... به عنوان کشورهای " در حال عروج " و یا " اقتصادهای نوظهور " درصد بالایی از رشد و توسعه اقتصادی در دو دهه گذشته را به خود اختصاص داده اند ولی قدرت مدام سیستم جهانی امپریالیسم به طور کلی هنوز به قوت خود باقی مانده است . نسبت شکاف بین ثروتمندترین و فقیرترین مناطق جهان در ربع آخر قرن بیستم از سیزده به یک به نوزده به یک افزایش یافت . از سال 1970 ( نزدیک به دوسال پیش از آغاز بحران ساختاری کنونی که در سال 2008 برملا و رسانه ای تر گشت ) تا سال 1989 ( سال آغاز فروپاشی و تجزیه شوروی و بلوک شرقی و پایان جنگ سرد ) معدل سرانه درآمد تولید ملی کشورهای در حال توسعه جهان سوم ( منهای چین ) برابر " شش در صد " معدل سرانه درآمد تولید ملی کشورهای جی7 ( آمریکا ، ژاپن ، آلمان ، فرانسه ، انگلستان ، ایتالیا و کانادا ) بود . از 1990 تا سال 2006 ( نزدیک به یک سال و نیم پیش از برملاتر شدن بحران ساختاری کنونی ) این عدد به پنج ونیم در صد کاهش یافت . در همین دوره درصد سرانه در فقیرترین 48 کشور در جهان سوم در مقام مقایسه با کشورهای جی7 از یک و نیم درصد به نیم در صد در سال های 2006- 2000 کاهش یافت .

- امروز نابرابری درآمدها تقریبا در سراسر جهان روزانه افزایش یافته و شکاف در ثروت و درآمدها بین " یک درصدی ها " ( صاحبان ثروت و قدرت ) و " 99 در صدی ها " ( توده های زحمتکس و کارگر ) چه در کشورهای مسلط مرکز ( شمال ) و چه در کشورهای دربند پیرامونی ( جنوب ) دائما تعمیق می یابد . در سال 2008 ثروتمندترین 10 درصد جمعیت جهان ، 50 در صد تولیدات جهان را مصرف کردند . در صورتی که در همان سال 10 در صد فقیرترین جمعیت جهان فقط نیم درصد کل تولیدات جهان را مصرف کردند . شایان توجه است که 80 درصد کل تولیدات جهان در سال 2007 در کشورهای دربند پیرامونی جهان سوم ( کشورهای جنوب ) تولید گشتند . به عبارت دیگر ، برخلاف گذشته های نه چندان دور ( 1970 – 1945 )که در آن آمریکا و شرکا تولید می کردند و جهانیان مصرف می کردند ، امروز جهانیان تولید می کنند و آمریکا و شرکا مصرف می کنند .

- ظاهر این شیفت خیلی فریب دهنده است . ظاهرا به نظر میرسد که چون سطح و اندازه و حجم تولید کالاها در کشورهای دربند پیرامونی به خاطر این شیفت بی نهایت افزایش یافته است پس سطح زندگی مردم بویژه کارگران در آن کشورها نیز بهتر گشته است . ولی واقعیت نشان میدهد که استثمار نیروی کار و زحمت در کشورهای جنوب گلوبال توسط انحصارات پنجگانه شمال گلوبال در ده سال گذشته بیشتر از گذشته ها ، گشته است . به عبارت دیگر شیفت تولید از شمال به جنوب و سپس صدور کالاهای تولیدی از جنوب به شمال سود و انباشت انحصارات پنجگانه را به طور نجومی افزایش داده است . بطور مثال ، در سال 2006 کمپانی اپل 52 درصد سود خود را از تولید آی پاد در کشورهای چین ، هندوستان ، بنگلادش و... بدست آورد . علت اصلی این درصد سود کلان این فاکت بود که 12500 کارگر چینی که آی پاد را برای کمپانی اپل تولید کردند مزدشان 3 درصد مزد کارگران در آمریکا در تولید آی پاد بود. این مقدار ارزش اضافی که کپانی های انحصاراتی متعلق به آمریکا و شرکا در کشورهای دربند پیرامونی جنوب اتخاذ و متصرف می شونند بدون رانت امپریالیستی ( براساس " قانون ارزش جهانی " که منبعث از " تبادل نابرابر " بین شمال و جنوب است ) ، نمی توانست میسر گردد .

- علت فراز رانت امپریالیستی در جهان امروز را باید در خصلت و شکل و شمایل سرمایه داری واقعا موجود در فاز فعلی گلوبالیزاسیون ( شیوع بازار آزاد نئولیبرالی ) جستجو کرد . در این فاز که از عمرش نزدیک به سی سال ( از آغاز دهه 1980 به این سو ) می گذرد ادغام سرمایه همراه با تمرکز آن در دست انحصارات عمومی تر ، جهانی تر و بویژه مالی تر گشته ، بیش از هر دوره ای در تاریخ 135 ساله مرحله سرمایه داری انحصاری مرهون بقاء و تداوم پدیده امپریالیسم در جهان کنونی است .

- این امپریالیسم با شکل و شمایل جدید ( امپریالیسم سه سره آمریکا ، اتحادیه اروپا و ژاپن ) با جهانی گرائی ( گلوبالیزاسیون ) " دکترین مونرو " ( تبدیل مناطق استراتژیکی و ژئوپلیتیکی جهان به حیاط های خلوت راس نظام از یک سو و جهانی گرائی سازمان نظامی ناتو از سوی دیگر ) امروز با توسل به جنگ های بی پایان مرئی و نامرئی و ماجراجوئی های جنایت بار نظامی ، تلاش می کند که با عبور ( و برون رفت ) نظام جهانی از بحران ساختاری ، زندگی زالووار یک درصدی های کشورهای مسلط مرکز در شمال و آقاها و آقاها زاده های متعلق به حاکمین کمپرادور کشورهای دربند پیرامونی و نیمه پیرامونی در جنوب جهان و شرق اروپا را تامین و تضمین سازد . در واقع ، امروز به برکت این امپریالیسم است که حرکت سرمایه در فاز فعلی اش ( بازار آزاد نئولیبرالی ) هر نوع مقاومت و مبارزه علیه تهاجم انحصارات پنجگانه در کشورهای دربند پیرامونی ( آفریقا ، آسیا ، آمریکای لاتین و اقیانوسیه و حتی اروپای شرقی ) را در هم کوبیده و درهای این کشورها را به روی هجوم کمپانی های فراملی متعلق به انحصارات پنجگانه و نتیجتا تاراج منابع طبیعی و انسانی ( ابر استثمار کارگران و دیگر زحمتکشان ) این کشورها ، باز نگه میدارد .

- در تحت این شرایط ادامه نیاز برای حق قیام و انقلاب به روشنی امروز در التهابات و جنب و جوش های متنوع و گوناگون در اکناف جهان جنوب از انقلابات بولیواری در ونزوئلا گرفته تا بهاران عربی و آفریقائی ، منعکس است . علیرغم تفاوت های آشکار در ویژگی ها و پیشینه های تاریخی این جنب و جوش ها یک نکته اساسی مشترک کلیه این جنبش ها را مثل حلقه های یک زنجیر به هم متصل می سازد و آن مبارزه برای نان ، مسکن و آزادی است . توده های میلیونی در یونان ، برزیل ، ترکیه ، مصر ، بلغارستان ، تونس و.... دریافته اند که علیرغم تغییرات عظیم در شکل و شمایل نظام جهانی سرمایه ادامه نیاز برای حق قیام و ضرورت استقرار جهانی بهتر نمی تواند بدون عبور از کلیت نظام جهانی سرمایه ( سرمایه داری واقعا موجود = امپریالیسم ) میسر گردد .

- سرمایه داری بویژه در فازهای مختلف مرحله انحصاری – امپریالیستی اش نخواسته و یا نتوانسته مولفه های جهانی بهتر را در جوامع انسانی طرح سازد ولی عملکرد های آن بویژه در گستره امپریالیستی اش شرایط را برای بروز نیروهای بالقوه عینی ( کارگران و دیگر زحمتکشان و تهیدستان همراه با چالشگران ضد نظام ) که خواهان استقرار آن چنان جهانی هستند را آماده ساخته است . امروز گسترش بی نظیر انتقال تولید کالاهای صنعتی بزرگ و کوچک از کشورهای امپریالیستی مرکز به کشورهای پیرامونی و نیمه پیرامونی و صدور و برگرداندن آن تولیدات به کشورهای مرکز برای فروش توسط انحصارات فراملی پیوسته در حال افزایش است . این تغییر بزرگ ( یعنی جهانی گرائی تولید از طریق انتقال ) که در فاز فعلی امپریالیسم ( امپریالیسم سه سره = ترویکا ) در بیست و اندی سال گذشته از بعد از پایان جنگ سرد به این سو ، پیوسته در کشورهای دربند پیرامونی و نیمه پیرامونی گسترده تر گشته در تاریخ سرمایه داری انحصاری بی نظیر بوده است . واقعیت این است که این جهانی گرائی بدون اشتعال جنگ های خانمانسوز امپریالیستی و پی آمدهای فلاکت بار ( مهاجرت های اجباری ، ابر استثمار نیروهای کار و زحمت ، بی خانمانی ، عروج انواع و اقسام بنیادگرائی های دینی – مذهبی ، تجارت جهانی سکس و... ) آن نمی توانست برای راس نظام آمریکا میسر گردد .

نتیجه اینکه

1 – بررسی اوضاع رو به رشد بویژه در مناطق مهم ژئوپولیتیکی و استراتژیکی بخش های پیرامونی و نیمه پیرامونی نظام جهانی ( جنوب ) نشان می دهد که مردمان کشورهای این مناطق زمانی می توانند به آرمان های به حق تاریخی خود ( استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی = جهانی دیگر ) برسند که بعد از خلع ید و گسست از امپریالیسم ( نظام جهانی سرمایه ) خود را از بلاها و تالمات نظام فرتوت و بی ربط جهان سرمایه داری ( جنگ های خانمانسوز مرئی و نامرئی ، عروج انواع و اقسام بنیادگرائی های دینی – مذهبی و دموکراسی های دم بریده و توسعه های لومپنی منبعث از آنها و... ) رها سازند . در مسیر این رهائی است که بشریت زحمتکش این کشورها با ایجاد یک ستاد رهبری در سطح ملت – کشوری خود باید به تهیه و تنظیم یک برنامه جامع و مستقل از نظام – که در آن سیاست خارجی بویژه تجارت خارجی ، در خدمت ساختمان نظم تولیدی درون محور ( خود مختار و متکی به خود ) قرار گیرد – اقدام کنند . در این راستا برای رهبران و دولتمردان کشورهای تازه رها یافته ضروری است که به موازات استقرار استراتژی تداوم گسست از نظام جهانی سرمایه ( اصل استقلال ) شرکت وسیع توده های مردمی را در تصمیم گیری های سیاسی و اجتماعی ( اصل آزادی ) از یک سو و بهره مند آنها از رشد و توسعه اقتصادی کشور ( عدالت اجتماعی ) را از سوی دیگر ، به دقت تعبیه و قاطعانه تامین سازند .

2 – آن نیروها ، گروه ها و افراد شاخص مصری ، ایرانی ، عراقی ، لبنانی ، افغانی ، سوری ، پاکستانی ، هندی و.... که پروسه رهائیبخش گسست از نظام را یا آرمانگرائی و یا غیر ممکن می دانند و در عوض از اعمال تحریم ها و حتی از " مداخلات بشر دوستانه " گشورهای امپریالیستی ( گلوبال ناتو ) در کشورهای پیرامونی و نیمه پیرامونی استقبال و دفاع می کنند ، خواه و ناخواه آن کشورها را دربست تسلیم مقررات و الزامات سرمایه داری جهانی انحصارات پنجگانه مالی تر ، عمومی تر و نظامی تر شده ، می سازند . نتایج این مواضع در عمل چیزی به غیر از ادامه دموکراسی های دم بریده سیاسی و توسعه های لومپنی اقتصادی – اجتماعی سرمایه داری در این کشورها نخواهد بود .

3 – پی آمدهای توسعه های معیوب و لومپنی همراه با دموکراسی های صادراتی – فرمایشی ( و دم بریده ) در کشورهای پیرامونی در جنوب کارگران ، دهقانان و دیگر تهیدستان را به ستوه آورده اند . رکود اقتصادی و گسترش اوضاع معیشتی فلاکت بار ( تعمیق چشمگیر نابرابری های توزیعی ، افزایش مدام تورم ، بیکاری مزمن ، افزایش کودکان خیابانی و دختران فراری ، بسط زاغه نشینی و اعتیاد به مواد مخدر و... ) رژیم های کمپرادور در این کشورها را به کلی در مقابل عکس العمل های توده های عظیم به ستوه آمده ، عاجز ساخته اند . حاکمین برای عبور از این بحران مثل گذشته ها به آخرین حربه خود سرکوب توسل جسته و برای بقای لومپنی و زالوووار خود بیش از پیش به نهادهای مالی و نظامی امپریالیسم سه سره نظام ( بانک جهانی ، صندوق بین المللی پول ، سازمان ناتو و... ) پناه برده و لاجرم وابسته تر به آنها ، گشته اند . از سوی دیگر در سطح جهانی پی آمدهای بحران ساختاری خود نظام منجر به فراز امواج بیداری ها و جنب و جوش های سیاسی برای رهائی در بین توده های میلیونی کارگران ، زحمتکشان و دیگر تهیدستان علیه کلیت نظام فرتوت و بی ربط سرمایه داری جهانی شده اند . شایان ذکر است که این امواج رهائی از یونان ، پرتغال ، اسپانیا ، آمریکا ، کانادا و... گرفته تا مصر ، ترکیه ، برزیل ، ایران ، هندوستان و... بیش از هر زمانی در چهل سال گذشته ( از آغاز دهه 1970 به این سو ) گسترده تر ، توده ای تر و جهانی تر و از همه مهمتر ، تابوشکن تر ( رد و طرد نظام سرمایه داری واقعا موجود ) گشته اند .

4 – در پرتو این اوضاع کانون های متعلق به چپ های مارکسیست و دیگر نیروهای برابری طلب و طرفداران حاکمیت ملی در کشورهای پیرامونی در بند باید به این امر مثبت و سالم ( و امیدوار کننده ) توجه و تاکید ورزند که به شکرانه استقامت و پایداریشان در برابر تعرضات و تبلیغات مسموم کننده امپریالیسم سه سره جهانی و سرکوب های رژیم های کمپرادوری لومپن ( چه سکولار و چه بنیادگرائی های اسلامی ) امروز امواج فراگیر رهائی و جنب و جوش کارگری ، دهقانی ، دانشجوئی ،  زنان و... به آنها نوبت ابراز وجود و امکانات ایجاد اتحادها و تشکل های پیشرو و مورد اعتماد را فراهم ساخته است . در نتیجه به نظر نگارنده کانون ها و تشکلات چپ و دیگر نیروهای دموکراتیک و ملی که به آرمان های تاریخی مردم-_استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی – در کشورهای در بند پیرامونی وفادار مانده و علیه نظام جهانی سرمایه ( امپریالیسم ) از یک سو و حاکمیت دولت های کمپرادور لومپنی در آن کشورها از سوی دیگر موضع اتخاذ کرده اند بیش از هر زمانی در چهل سال گذشته می توانند بهتر و با آسودگی خاطر منافع سیاسی و خواسته های معیشتی و اجتماعی کارگران ، دهقانان و دیگر تهیدستان این کشورها را به منافع تنگ تشکیلاتی ، دغدغه های گذشته گروهی و عادات نکوهیده سکتاریستی خود ارجحیت داده و خود را بعد از یک " خانه تکانی " موثر و جدی برای گسست از یوغ نظام امپریالیستی جهانی و برپائی یک بدیل سرتاسری با رهبری مورد اطمینان توده ای و مردمی و جمعی آماده سازند .

منابع و مآخذ

1 – جان بلامی فاستر " مقدمه ای به چاپ دوم تئوری سرمایه داری انحصاری " در مجله " مانتلی ریویو " ، سال 65 شماره 3 ( ژوئیه و اوت 2013 ) ، بخش " امپریالیسم : تداوم و تغییر " ، صفحات 126- 122 .

2 – واحد پژوهشی برای اقتصاد سیاسی ، " درباره تاریخ تئوری امپریالیسم " در مجله "مانتلی ریویو "، سال 59 شماره 7 دسامبر 2007 .

3 – سمیرامین ، " قانون ارزش جهانی " ، نیویورک 2010 .

4 – جان بلامی فاستر ، " امپریالیسم عریان " ، 2006 .

5 – آندره گندرفرانگ ، " بورژوازی لومپن و توسعه لومپنی " ، نیویورک 1972 .

6 – الف . علوی ، " درباره نابرابری های توزیعی درآمد در ایران " ، در روزنامه "آفتاب" شماره 20 ( 1381 ) .

 

 

 

 

 

 

    

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©