آخرین
تلاش یک مادر
برای یک لقمه
نان
صادق
افروز
راشل
گریمر مادری ۳۸
ساله ،
درمانده از
بیکاری و فقر
به همراه دو
فرزندش در
دسامبر ۲۰۱۱ به
اداره خدمات
انسانی و
بهداشتی در
شهر لاردو
ایالت تکزاس
وارد می شود و
تقاضا می کند
با سوپروایزر
دیدار کند .
راشل
درمانده از
فقر و
بیکاری شب ها
در مقابل
رستوران ها
گدایی می کرد
و از مردم می
خواست لباس
های کهنه شان
را به او
بدهند .راشل و
دو فرزندش
،رامی 12 ساله و
تیموتی 10 ساله
در یک تریلر
فاقد وسائل گرمایی
زندگی می
کردند .بچه ها
به مدرسه نمی
رفتند .راشل
بارها از
اداره کمک به کم
درآمد ها و یا
بی درآمد ها
تقاضای کمک
کرده بود ،
ولی تقاضای او
هربار رد می
شد .راشل بارها
خواسته بود
اگر پولی نمی
دهند حداقل
کوپن غذا و
بیمه سلامتی
بدهند .هر دو
تقاضا با
قاطعیت رد شده
بود . همسایه
های این
خانواده نگون
بخت که خودشان
نیز دست کمی
در فقر و بدبختی
از این
خانواده
ندارند به
خبرنگاران درباره
تلاش های های
سخت این مادر
جوان برای گذران
زندگی سخن
گفته اند .
آنها سلامت
ذهنی این مادر
را تایید کرده
اند و گفته
اند این مادر
جوان برای
تامین معاش
خانواده به هر
دری می زد و
آنها در حد
خود به این
خانواده فقیر کمک
می کردند .در
یکی از فقیر
ترین شهر های
آمریکا با
درآمد متوسط 13500
دلار درسال ، سرنوشت
تیموتی 10 ساله
، رامی 12 ساله و
مادر 38 ساله شان
راشل در 6
دسامبر 2011 به
انتها رسید .
هنگامی که
در اداره
خدمات انسانی
و بهداشتی لاردو
این آخرین
تقاضای راشل
برای دیدار با
جناب رئیس
اداره هم رد
شد راشل دست
به اسلحه برد .
ابتدا گروگان
گیری کرد و
چون از گروگان
گیری هم
پس از 6 ساعت
مقاومت نتیجه
ای بدست نیامد
لوله اسلحه به
سمت دو فرزندش
گرفت و به
آنها شلیک کرد
و بعد به سمت
خودش .راشل
درجا در محل
حادثه جان داد
و بچه ها پس از
دو روزی دست و
پنجه نرم کردن
با مرگ ،
سرانجام در
بیمارستان
تسلیم شدند .
مصادف شدن
این حادثه با
شصت و سومین
سالروز انتشار
بیانیه حقوق
بشر و برگزاری
جشن ها و اعلام
تبریک ها ،
بار دیگر این
سوال را در
برابر بشریت
قرار می دهد
که آیا در
جامعه سرمایه
داری مردم به
حق و حقوق خود
می رسند ؟آیا
آزادی های
دمکراتیک
بورژوایی
برای خوشبخت
شدن انسان ها
و برخوردار
شدن از یک
زندگی در شان
انسان کافی
است ؟مادر این
خانواده بر
طبق مفاد حقوق
بشر حق داشته
و از این
آزادی
برخوردار
بوده که هرچه
دلش می خواسته
اعتراض کند .کسی
زبان او را
نبریده و در
دمکراسی
بورژوایی این
حق به شما
داده می شود
که بنویسید و
اعتراض کنید .
ولی وای به
روزی که
بخواهید برای
پر کردن شکم
بچه ها قرص
نانی بدزدید و
یا برای گرم کردنشان
لباسی از یک
پوشاک فروشی
سرقت کنید .آنوقت
سروکارتان با
پلیسی است که
طبق قانونی
کاملا منطبق
بر بیانیه
حقوق بشر، شما
را به دلیل
زیرپاگذاشتن تقدس
مالکیت خصوصی
به زندان می
اندازد .
از این
راشل ها در
پهنه دنیای
سرمایه داری
زیاد داریم .
در همین ایران
خودمان در شهر
نجف آباد ،
سهیلای 21 ساله
که 5 ماهه
حامله بود بر
اثر فقر و
استیصال و
هنگامی که
شوهرش به
زندان افتاده
بود ، خود را
حلق آویز کرد .
آنچه بین
سرنوشت
تراژیک سهیلا
را در ایران و
راشل
در ایالت
تکزاس آمریکا
تشابه ایجاد
می کند ،
سیستمی است
غیر انسانی که
انسان ها را
در فقر و
فلاکت به حال
خود می گذارد
، و همه در های
کمک را
برویشان می
بندد .
جامعه
سوسیالیستی
به این نقص
مهم جامعه
سرمایه داری
پایان می دهد .
رستوران های
عمومی با غذاهای
گرم از مراجعه
کنندگان
پذیرایی می
کنند ، بیمه
بهداشتی و
درمانی
رایگان است ،
لباس برای
عموم مجانی
است .مسکن
رایگان است
.آموزش رایگان
است . کسی
مجبور نیست برای
یک لقمه نان و
آب و لباس
برای فرزندان
از این اداره
به آن اداره
برود و به این
مقام و آن مقام
التماس نامه
بنویسد و
گدایی کند .
کسی مجبور
نیست همچون
سهیلای نگون
بخت با داشتن
فرزندی 5 ماهه
در شکم ، خود
را حلق آویز
کند ،
هیچ کس تحت
انواع و اقسام
فشار ها همچون
راشل به سرحد
جنون رانده
نمی شود
.تاریکی محض و
نا امیدی
مطلق
در دنیایی
سرد و یخ زده
شاید آخرین
صحنه های شکل
گرفته در
چشمان این
دوقربانی
نظام سرمایه
داری
باشد.نظامی که
تاریخ اعتبار
آن مدت هاست
سپری شده است .
سینه
چاکان وطنی
دمکراسی
بورژوایی که
برای آزادی
های نوع غربی
له له می زنند
در برابر
تراژدی راشل
چه پاسخی
دارند ؟ اگر
تراژدی سهیلا
را به حکومت
مذهبی و
سلطانی و رژیم
ولایت فقیه
نسبت می دهند
در برابر آنچه
در لاردو ی
تکزاس در مهد
دمکراسسی
بورژوایی بوقوع پیوست
چه چیزی برای
گفتن دارند؟
دهم
دسامبر 2011
صادق
افروز