سیاست
سرکوب و ارعاب
فعالین
کارگری
سیاستی شکست
خورده است
رضا
سپیدرودی
هنوز
مرکب پیام
تبریک به
مناسبت آزادی
ابراهیم مددی
خشک نشده بود
که وی را
دوباره به
زندان
برگرداندند.
پس از
اعتراضات
گسترده ای که
نسبت به ادامه
بازداشت علی
نجاتی صورت
گرفت، به این
فعال کارگری
فقط به مدت
پنج روز مرخصی
داده اند. این
در حالی است
که او از
ناراحتی قلبی
رنج می برد و
به گفته پزشکان
نباید زندانی
شود. رضا
شهابی
پانزدهمین روز
اعتصاب غذای
خود را در
زندان اوین
پشت سر گذاشته
است و
خانواده،
دوستان و
فعالان کارگری
همگی بشدت
نگران سلامت
او هستند.
اخطاریه
جدیدی برای
علیرضا ثقفی
عضو کانون
مدافعان حقوق
کارگر ارسال
شده است تا ظرف
20 روز خود را به
دادگاه معرفی
کند. او پس از
بازداشت در
مراسم روز
جهانی کارگر
در پارک لاله
به سه سال حبس
تعزیری محکوم
شده بود.
نگاهی
به شیوه رفتار
دستگاه سرکوب
نسبت به فعالان
کارگری دو
واقعیت را به
روشنی هر چه
تمامتر نشان
می دهد: اول
این که این
دستگاه تا زمانی
که این فعالین
عملا هر گونه
فعالیت و
حمایت از حقوق
صنفی و طبقاتی
کارگران را
تعطیل نکنند و
در برابر
مظالم و
بیدادگری های
کارفرمایان،
دولت و
نیروهای
سرکوب سکوت
پیشه نکنند،
دست از سرشان
برنمی دارد و
با زجرکش کردن
آنان در زندان
و اعمال فشار
برای واداشتن
این اسرای
جنبش کارگری
به پذیرش
اتهامات
دروغین، آواره
کردن خانواده
ها، جلوگیری
از اشتغال، پرونده
سازی های
جدید، فعال
کردن پرونده
هایی که درست
به همین دلیل
مانند شمشیر
بر فراز سر این
فعالین
آویزان نگاه
داشته بودند،
در جهت واداشتن
آنان به تمکین
عمل می کند.
دوم این که
پیگرد و آزار
فعالین
کارگری به قصد
بستن دهان آنان
یک سیاست شکست
خورده است.
شکست
خوردن این
سیاست را از
جمله می توان
از طریق
استمرار این
سیاست دریافت.
راستی اگر
زندان و شکنجه
و پرونده
سازی، تهدید
خانواده ها و نظایر
آنها می
توانست نتیجه
ای داشته باشد
قاعدتا
دستگاه سرکوب
رژیم نیازی
نداشت که
فعالین
کارگری را
دائما زیر نظر
بگیرد و دوره
به دوره با
پرونده سازی
های تازه برخی
از آنها را
راهی زندان
کند. این
واقعیت که
تعقیب، آزار و
تهدید دائمی
فعالین
کارگری
نتوانسته است
سکوت
گورستانی
دلخواه رژیم
را فضای جنبش
کارگری ایجاد
کند و شمار
فعالینی که
شجاعانه در فضای
علنی با وجود
خطر دستگیری ،
زندان و شکنجه
فعالیت می
کنند دلیل
دیگری است بر
شکست خورده
بودن سیاست
سرکوب و ارعاب
فعالین کارگری
از سوی دستگاه
های سرکوب
رژیم. در واقع
هم برای
فعالین
کارگری و هم
برای تمام
ناظرین
روشن است که
پیام
سرکوبگران
وقتی یک فعال
کارگری را
دستگیر و
دیگری را به
مرخصی می فرستند
چیست؟ می
خواهند
بگویند در چنگ
ما اسیر هستید
و هر زمان
اراده کنیم
گوشه زندان
جای شماست.
اما این
برخورد نه
تنها
نتوانسته است
مانع ادامه
فعالیت در
فضای علنی شود
که تنها اراده
و عزم فعالین
کارگری در
ادامه راهی را
که در پیش
گرفته اند استوارتر
کرده است.
شیوه
برخورد
دستگاههای
امنیتی درس
های مهمی نیز
برای همه
حامیان جنبش
کارگری در
خارج از کشور
دارد. اول این
که حمایت و
دفاع از آزادی
دستگیرشده
گان صرفنظر از
این که در
کدام بخش جنبش
کارگری و در
چهارچوب کدام
منشور یا
برنامه ای فعالیت
می کنند، باید
فراتر از هر
زمان بی قید و
شرط و بدور از
هر نوع
ملاحظات
گروهی باشد.
جنبش کارگری و
نیروهایش
شایسته این حد
از بلوغ هستند
که، حمایت از
آزادی بی و
قید شرط
فعالین
کارگری را
عامل افزایش
اقتدار یا
نفوذ سیاسی
این یا آن
جریان خاص
تلقی نکنند.
دوم این که ضدیت
رژیم اسلامی
با حق تشکل
مستقل کارگری
و فعالیت های
مستقل کارگری
مشروط، موقت
یا تصادفی
نیست، بلکه از
سرشت این نظام
برمی خیزد و
جزئی جدائی
ناپذیر از
تعریف ماهیت آن
است. شیوه
برخورد
دستگاه سرکوب
با فعالین کارگری
در شرایط
کنونی نیز
چیزی جز این
را نشان نمی
دهد.
بنابراین
در دوره ای که
حمله به حداقل
حقوق اجتماعی
طبقه کارگر در
قالب اصلاحیه
قانون کار، پا
به پای تشدید
بهره کشی و برده
داری جدید،
پیش می رود،
ورشکستگی
اقتصادی شدت
گرفته، عدم
پرداخت
دستمزدها گسترش
یافته و تشدید
فعالیت های
سازمان گرانه به
قصد متشکل
کردن کارگران تنها
راه مقابله با
این وضعیت
است، حمایت از
فعالین
کارگری در
خارج از کشور
نیز می تواند
و باید فراتر
از کارزارهای
موردی ایجاد و
تقویت سامانه
هایی را هدف
قرار دهد که
قادر باشند با
سرعت کافی و
در هماهنگی با
هم در گستره
ای وسیع
کارزارهای
موثر اعتراضی
سازمان دهند.
در دوره ای که
تشدید بهره کشی
از نیروی کار
می رود تا در
بقای رژیم ضد
کارگری نقشی
موثرتر از پیش
ایفا کند و جهت
حرکت نیز
تشدید
رویارویی با
کارگران و گسترش
باز هم بیشتر
بی حقی نیروی
کار است،
همبستگی و
اتحاد حامیان
مبارزات
کارگران و
زحمتکشان نیز
از اهمیت
بیشتری
برخوردار می
شود.
جمعه
۱۸ آذر ۱۳۹۰ برابر
با ۰۹
دسامبر ۲۰۱۱