روی ۲
پای خود
راه برويم
سعید
محمدی
هيچ
قصدي براي
سياهنمایي
وجود ندارد
اوضاع به قدر
كافي تيره و
تار هست كه
احتياج به اين
كار نباشد تا
جایي كه فقط
به تعداد
انگشتشمار
مسوولان آن هم
در بالاترين
ردههاي
حكومتي ( و
مسلما با
دلايل كاملا
روشن از اين
اوضاع نكبتبار
دفاع بي چون و
چرا كرده و
سعي دارند
گناه را به
گردن يكديگر
انداخته و خود
را تبرئه كنند.)
تمامي
شواهد و
مشخصات عيني
دلالت بر
فلاكت بي حد و
اندازه در
ميان كارگران
و زحمتكشان
داشته و
بالطبع از يك
مبارزهی
اقتصادي براي
زنده ماندن
حكايت ميكند.
همهی علائم
حاكي از اين
است كه
كارگران نميتوانند
وضع موجود را
براي مدت
طولاني تحمل
كنند.
اعتراضات
پراكنده
كارگري هم
اكنون بيانگر
همين وضع است
افراد و جناحهاي
مختلف حاكميت
از سياسي و
نظامي و
امنيتي گرفته
تا نصيحتكنندگان
و مشاوران
حاشيهنشين
سيستم در اين
باره صحبت و
اعلام خطر
كرده اند. به
نظر ميآيد كه
كارگران و ...
نيز فعلا
مايلند كه
تمامي راههاي
ممكن را در
اين روزگار
دشوار در جهت
تغيير اوضاع
امتحان كنند
كه شايد طبيعي
باشد. پتانسيل
نهفته در ميان
كارگران با
گذشت زمان و
سركوبها و
تحقيرها و
محروميتها و
بيحقوقيها
به هيچ وجه
فروكش نكرده
بلكه متراكمتر
شده و مسلما
افزايش
درخواست حق
تشكلهاي
مستقل، رفاه و
برخورداري از
شرافت و يك زندگي
انساني، در
ادامه حتما به
دخالت
آگاهانه در
تعيين سرنوشت
و ... منجر خواهد
شد. همين امر
مايه نگراني
بسياري بوده و
ثابت میكند
كه اين مبارزه
نميتواند در
محدودهی
مسایل
اقتصادي
متوقف شود. به
رغم پراكندگيها
و وضعيت
نامطلوب فعلي
اين جنبش و
جنبههاي
ناراحتكننده
و ياس آور آن ،
اما خواستهها
همچنان پابر
جا هستند.
با نيمنگاهي
به بحران
فزايندهی
سرمايهداري
جهاني و
موقعيت طبقه
كارگر بهترمیتوان
پي برد كه وضع
و جايگاه
اجتماعي طبقه
كارگر در
تحولات جاري
چقدر مهم و تا
چه حد
تاثيرگذار
است ، تا جایي
كه فقط مشتي
از افراد
حقيقتا نادان
و عقبمانده و
بهرهمند از
سرمايه داري
كه ايدئولوژيهاي
مختلف تا مغز
استخوان آنها
را فاسد كرده
است ،میتوانند
منكر اين نقش
طبقه كارگر در
جدالهاي
آينده باشند.
واقعا اين ۹۹ درصديها
در حال بيداري
و بازيابي و
پيدا كردن
همديگر و
شناختن
رهبران واقعي
و عملي و خشت
روي خشت گذاردن
تمام توان و
تجربه و انرژي
سازمان يافته
خود هستند.
سرمايهداري
فاقد آن وجاهت
و آن درجه از
عقلانيت ، مديريت
، مطلوبيت و
امكانات میباشد
كه آنها را
راضي و خندان
به خانه و
كارخانههايشان
برگرداند.
سود، آن هم
نوع حداكثري
آن، يك مانع
جدي است.
بنابر اين
علاوه بر چنگ
و دندان و مشت
نشان دادن
ِمرتب و
هميشگي تمامي
تجربيات
كلاسيك و مدرن
كليت احزاب و
دانشمندان و كاربه
دستان و رسانهها
و ... را روانه
اين ميدان
كرده است! آيا
طبقه كارگر
ايران تافته
جدا بافتهاي
از اين شماي
كلي جهاني
است؟ آيا
كارگران ايران
تمامي راههاي
ارتباطي و
تجربهاندوزي
و تاثير پذيري
اش با جهان
قطع شده است؟
آيا خيلي بعيد
و دور از ذهن
است كه اين
بار جنبشي
(تحت هر عنوان
و دليلي) شكل
بگيرد كه به جاي
شعار "راي من
كو" بر پرچم آن
نوشته شده
باشد "کار من
كو"؟ و "آزادي
من كو"؟ دم و
دستگاههاي
مسئول با
تعيين
دستمزدي در
حدود يك سوم
زير خط فقر و
با بيتوجهي
كامل به نرخ
تورم اعلام
شده توسط
دستگاههاي
دولتي خود عملا
مسوول گسترش
نارضايتي و نا
آرامي در بين
كارگران شده و
اميدها را
براي تخفيف
فقر و بدبختي
عملا به ياس
تبديل كردهاند.
بيجهت نيست
كه طيف خانه
كارگريها
فعال تر شدهاند
و قصد موجسواري
بر اين
اعتراضات را
دارند به طوري
كه شاهد
پيشبرد يك
پروژه
اعتراضي و
شكايت قانوني
و ... به ديوان
عدالت اداري و
... براي تعيين
دستمزدها و
لايحه
تغييرات
قانون تامين
اجتماعي و
قانون كار و...
هستيم (براي
مثال مراجعه كنيد
به روزنامه
شرق روزهاي ۱۹
و ۲۰
و ۲۶ فروردين
سال 92 و
خبرگزاري
ايلنا و ..)
تلاشهاي
اينان در جهت
سوق دادن
مبارزه كارگران
به راهروهاي
دادگستريها
و فلان ارگانهاي
بروكراتيك و
رسمي و ... به
اصطلاح با
حضور چند تن
از نمايندگان
كارگران (به
چند و چون آنها
و نحوه انتخاب
فعلا كاري
نداريم) خود
نشان میدهد
كه چگونه میخواهند
از يك طرف سوءاستفاده
از نارضايتي و
خشم كارگران و
غل و زنجيرهاي
حقوقي انرژي
آنها صرف
كاغذ بازي و ...
شود و از اين
طريق زمان را
كشته و تودههاي
كارگر را عملا
منفعل و چشم
انتظار
اقدامات
مسببان اين
فقر و نداري
نگه دارند. از
طرف ديگر اهرم
فشار از پائين
را مثل هميشه
وسيلهاي
براي چانه زني
در بالا كنند.
امري كه به
هيچ وجه به
خانه كارگر و
شركا محدود
نگشته و تمامي
جريانات ضد
كارگري اعم از
سلطنت طلب ،
اصلاح طلب و ...
عزم خود را
جزم كردهاند
تا از نيروي
طبقاتي
كارگران
نردباني براي
خود ساخته و
آن را دستمايه
صعود و پيشروي
خود قرار
دهند. حكايت
دغل دوستان و
شيريني حكايت
واقعي اينان
میباشد.
اين
دار و دسته
سياه كار بعد
از قيام بهمن 57
با تشكل
فراگير و
امكانات زياد
سعي داشتند
عنان جنبش
كارگري و تودههاي
محروم را به
دست گرفته و
آن را از
غليان انداخته
و كت بسته در
اختيار حكومت
و به مقامات بسپارند
، اينك فعال
تر و با درس
آموزي از
گذشته دوباره
به ميدان آمده
اند آري "بوي
كباب" به مشام
میرسد. اگر
روزگاري میخواستند
با افزايش
توليد به
سرمايه داري
خدمت میكردند
و كار اصلي آنها
شناسائي
فعالان
جريانات
كارگري در
مراكز كار و
توليد و غيره
بود اگر در
مقطعي زبان
كارگران
معترض رامیبريدند
و براي
خوشايند
سيستم و
رفسنجانيها
و خاتميها و
موسويها و
اصلاح طلبان
از هيچ كاري
ابائي نداشته
و دريغ نمي
كردند امروز
رسالت خود را
كامل تر كرده
اند. انحراف
جنبش كارگري
به اسم مبارزه
و اصلا عجيب
نخواهد بود در
ادامه به قطع
دست كساني
اقدام نمايند
كه به نظام
مالكيت خصوصي
و استبداد
نابرابري
وحشتناك ناشي
شده از آن دست
درازي كنند.
حال
اگر پذيرفته
باشيم كه
زمينههاي
عيني اوج گيري
و تهاجمي جنبش
كارگري به فراواني
وجود داشته و
ديده میشود و
به همين
اعتبار
جريانات ضد
كارگري همچون
خانه كارگر و
اصلاح طلبان
و... سعي دارند
اين جنبش را
در حد اهداف و
منافع طبقات و
جناحهاي
بالادستي و در
عين حال
حقيرانهی
خود به بند
بكشند و آن را
از تب و تاب
انداخته و در
حد حرافيهاي
رايج اصلاح
طلبان محدود
نمايند ، پس
وظيفه فعالان
واقعي كارگري
چيست؟
به
نظرمیآيد كه
يكي از پيش
شرطهاي ضروري
براي خارج شدن
جنبش كارگري
از وضعيت
كنوني افشا و
طرد جرياناتي
همچون "كانون
انجمنهاي
صنفي تهران" ،
"كانون
هماهنگي
شوراهاي اسلامي
كار ، خانه
كارگر و ...میباشد.
مامیدانيم
كه اين تشكلها
عليرغم
قانوني بودن ،
گستردگي و
برخورداري از
رسانه (خبرنگار
و خبرگزاري و
نشريه و ...) و
نفوذ سياسي و امكانات
پرشمار مالي و
ارتباطي وسيع
در محيطهاي
كار كوچك ترين
ربطي به منافع
و مبارزه واقعي
كارگران
نداشته و
ندارد. اينها
حتي در حد يك
تشكل زرد
كارگري هم
نيستند اين
خانه به
كارگران تعلق
نداشته و
ندارد. خانه كارگر
در حقيقت اتاق
فكر سرمايهداران
براي تاثيرگذاري
و در نهايت
انحراف جنبش
كارگري است،
به اسم كساني
كه عنوان
ظاهري كار در
كارخانه و ... را
يدك میكشند.
تجربه و
عملكرد اين
سالها به ما
آموخته است كه
اين تشكلها
را نمي توان
تغيير داد و
يا حتي اصلاح
كرد. نمي توان
از آنها براي
جنبش كارگري
استفاه كرد و
در خدمت آن درآورد.
(در اين جا
بايد از آقاي
مازيار گيلان نژاد
تشكر ويژه كرد
كه در مباحثات
خود با اتحاديه
آزاد
كارگران،
همكاري
گسترده شان را
براي جمع آوري
۳۰۰۰۰ امضاء
، در رابطه با
دستمزدها ،
اعلام كرد و اين
حتما بهتر از
لاپوشاني و
رياكاري است.)
ما میدانيم
كه نامهنگاري
، شكايت به
نهادهاي
حقوقي ، جمع
آوري طومار و
امثالهم از
مراحل
ابتدایي و
تقريبا اجتنابناپذير
مبارزه علني
كارگران است و
تقريبا در تمام
جهان و جنبش
كارگري از
گذشته تا به
حال و در
اشكال مختلف
تداوم داشته و
در مقاطعي
صورت گرفته تا
جنبش به مراحل
بالاتر و
راديكالتر
مبارزه برسد.
هم چنين
فعالين
كارگري سعي وافر
داشته اند كه
در جنبش علني
كارگران
مشاركت فعال
داشته و به
آنان در تعميق
آگاهي و
سازماندهي
كمك نمايند.
اين كار
تاريخچهاي
به طول كل
جنبش كارگري
دارد و اين
يعني حضور
آگاهانه در
كار علني.
واضحترين
توضيح
پيرامون كار
علني يعني
سازماندهي
مبارزه علني
توده كارگران
بر اساس تبليغ
و ترويج علني
در ميان آنان،
نه در همآميزي
و مخلوط كردن
مبارزه مستقل
كارگران با هر
جريان
ارتجاعي و ضد
كارگري.
تاريخچهی
جنبش كارگري
چه در ايران و
چه در جهان
خود گواهي بر
اين امرمیباشد
كه هميشه و
همه جا منافع
و مبارزه و
تشكل كارگران
اگر با
استقلال كامل
از دولت و
كارفرمايان و
جريانات
ارتجاعي
همراه نباشد
خسارات و
لطمات جبرانناپذيري
به بار خواهد
آورد. ما منزهطلب
نيستيم و جنبش
خالص و ناب و
مستقل و صد در
صدي را اتوپي
میدانيم و
درك میكنيم
كه استقلال
جنبش كارگري
فقط با نام
بردن يا نوشتن
كلمه مستقل
بوجود نمي
آيد. سياستهاي
كارگري با
تعيين دقيق يك
راه واقعا
مستقل و به
عبارت ديگر
هدايت و رهبري
و ايجاد تشكل
مستقل است كه
شكل واقعي و
عملي به خود
میگيرد. در
حالي كه تمامي
طبقات و
جريانات با همه
توان
ايدئولوژيكي
، سياسي و
عملي خود
مرتبا در حال
تاثير گذاري و
تاثيرپذيري
در اين مناسبات
هستند ، صف
مستقل فقط يك
خواست و شعار
نيست بلكه يك
برنامه و
سياست و يك
هويت مشخص و
مستقل است.
لازم به
يادآوري نيست
كه عدم صف و
تشكيلات
مستقل در سال 57
با آن همه
قهرماني و
گستردگي جنبش
توده اي و
كارگري به چه
فاجعه و سركوب
بيمانندي
ختم شد.
آزموده را
آزمودن خطاست.
ما بايد جرات
مستقل ظاهر
شدن را در همه
حال و هميشه به
كارگران
گوشزد كنيم.
با توجه به
مطالب بيان
شده در فوق
بايد بپذيريم
كه كليت
فعالان
كارگري و
جريانات كارگري
(صرف نظر از
اختلافات و
صحت و سقم
مواضع و ديدگاههايشان)میبايد
نماينده
مبارزه و سطح
جنبش دانست نه
بيانگر
توهمات عقب
ماندگيها.
توجه به خصوص
در اين مقوله
و در رابطه با
كار علني در
ميان كارگران
از اهميت دو
چندان
برخوردار است.
براي درك
موضوع مراجعه
كنيد به ۲ مقاله
"تشكل زنان
خود اشتغال در
هند " و " آشپزخانههاي
عمومي در پرو"
(هر دو نوشته
در ويژه نامه
كانون به
مناسبت هشتم
مارس منتشر
شده است). فعالان
چپ و راديكال
ضمن اين كه در
هر گام میكوشند
بهبودي هر چند
اندك در معيشت
و زندگي
كارگران و
تودههاي
محروم را
فراهم نمايند
اما مرزبندي
هميشگي خود را
با جريانات
رفرميستي و
سرمايه داري هر
چه روشن تر
ترسيم مینمايند.
از نظر ما آنها
به جنبش تودهاي
به مثابه هدفي
در خود
نگريسته و
تقريبا در آن
حل شده و يا به
دنبالچه آن
تبديل میشوند
حال آن كه
فعالان واقعي
ضد سرمايه
داري و
راديكال ،
جنبش را وسيلهاي
براي ارتقاء
سطح معيشت و
آگاهي و تشكل
آنها در نظر
گرفته و آن را
به مثابه سكوي
پرش به مراحل
بالاتر
قرارمیدهند.
اين گونه است
كه به معني
جمله معروف
"تعليم
دهندگان خود
بايد تعليم
ديده باشند"
پي میبريم.
قطعا
در مسير با
جريانات غير
كارگري و ضد
كارگري
روبرومیشويم
كه تا مقطعي
ظاهرا هم جهت
و هم گام
هستيم. ما
بايد صف و
تشكيلات
مستقل خود را
داشته و دائما
در تقويت آن
بكوشيم تا
وزنه اي در
برابر آنها و
سري در برابر
آنها داشته
باشيم. با حفظ
تمامي پرنسيبهاي
طبقاتي و
شعارهاي خود.
اين است راه
تقويت جنبش
كارگري و در
نهايت و در
صورت لزوم
همراهي و
ائتلاف با
جريانات ديگر
در مدت معين و
با سياستهاي
تعريف شده و
مشخص.
اگر
مقابله جدي و
سياسي همه
جانبه با
جريانات ضد
كارگري يك
وظيفه هميشگي
و خدشه ناپذير
فعالان
كارگري است ،
تلاش براي
بهبود رهبري و
هدايت
مبارزات
كارگري نيز يك
اصل اثبات شده
و تعطيل
ناپذير ماست.
در اين
باره رزا
لوكزامبورك
در كتاب
"اعتصاب توده
اي و حزب
سياسي" صفحه ۸۴
چنين ميگويد:
"اگر
بايد وسيع
ترين اقشار
طبقه كارگر
براي يك اقدام
توده اي سياسي
جذب سوسيال
دموكراتها
گردند و يا
برعكس سوسيال
دموكراتها
بايد رهبري
واقعي جنبش
توده اي را
بدست آورند و
آن را حفظ
كنند و اگر
بايد آنها به
مفهوم سياسي
فرمانروايان
كل جنبش باشند
پس آنها بايد
با روشني و
وضوح ، با
پيگيري و
قاطعيت بسيار
زياد طبقه
كارگر آلمان را
نسبت به
تاكتيكها و
هدفهايش در
دوره
مبارزاتي
آينده آگاه
كنند". ( تاكيد
از رزا
لوكزامبورگ
است)
با اين
توضيح میرسيم
به مفهوم
واقعي راه
رفتن روي ۲ پاي خود.
اول اتكاء هر
چه بيشتر بر
جنبش تودهاي
كارگران و فرو
دستان و دوم
هدايت و رهبري
تشكلهاي
مستقل اين طبقه
، به عنوان
تنها
آلترناتيوي
كه كمترين خسارت
و هزينه و
عمليترين
امكان
دگرگوني براي
بهبود وضعيت
تودههاي
مردم را به
دنبال دارد.
ترويج اين
ايدهها و
فعاليت و
سازماندهي بر
اين اساس كمك
بسيار شاياني
براي تبديل
فعالان
كارگري
پراكنده و
محدود به يك
قطب اجتماعي
مطرح در سطح
جامع براي
تغيير توازن
قواست و پيگيري
مطالبات طبقه
كارگر است.
1 – تيتر
اين نوشته را
كه برگرفته از
شعار انقلاب چين
است، مديون
يادآوري آقاي
"فريبرز رئيس
دانا" هس
«کانون
مدافعان حقوق
کارگر»
۳ مهر ۱۳۹۲
ه.ش.
http://kanoonmodafean1.blogspot.de/2013/09/2.html#more