اجازه
ندهیم که بیش
از این نفس
مان را بگیرند!
مادران
پارک لاله
ایران
خبرها
چون پتک بر
سرمان فرود میآید
و گیجی ناشی
از آن گاه فلج
مان می کند.
تنها در خرداد
امسال دهها و
صدها نفر
بازداشت،
احضار یا به
اشکال مختلف
مورد خشونت
نیروهای
امنیتی و
اطلاعاتی واقع
شده یا کشته
شده اند.
موارد زیر
تنها نمونههایی
از این همه
بیداد است:
۱)
هدایت
عبدالله پور،
فعال سیاسی
کرد اعدام شد. ۲)
عمران روشنی
مقدم، کارگر
حوزه نفتی
هویزه خودش را
در اعتراض به
نپرداختن
حقوق به دار
آویخت. ۳)
کودکی ۱۱ ساله
به نام آرمین
در کرمانشاه به
دلیل فقر
خودکشی کرد. ۴)
خانه زنی به
نام آسیه پناهی
که در برابر
حکومت ایستاد
بر سرش خراب و
در پی
این حادثه وی
در اثر سکته
قلبی درگذشت.
۵) آرش گنجی
عضو هیات
دبیران کانون
نویسندگان
ایران با
وثیقه سه
میلیارد
تومانی بازداشت
شد. ۶) خسرو
صادقی
بروجنی،
روزنامه نگار به
۷ سال حبس
محکوم شد و با
وثیقه ۳۰۰
میلیون تومانی
به طور موقت
آزاد است. ۷)
چهار عضو ندای
زنان ایران به
نام های؛ اکرم
نصیریان،
مریم محمدی،
اسرین درکاله
و ناهید شقاقی
برای اجرای حکم
به دادسرای
زندان اوین
احضار شدند. ۸)
نرگس محمدی،
نایب رئیس
کانون
مدافعان حقوق
بشر هم چنان
در زندان
زنجان
نگهداری میشود
و خبری از
آزادی او
نیست. ۹) هاجر
سعیدی، فعال
جنبش زنان با
یورش ماموران
وزارت
اطلاعات به
منزلش در
سنندج
بازداشت و به
مکان نامعلومی
منتقل شد.۱۰)
پدر زینب
جلالیان از
ابتلای دخترش
به ویروس
کرونا در
زندان قرچک
ورامین خبر
داد. ۱۱) آتنا
دايمی فعال
حقوق کودکان
محبوس در
زندان اوین
برای پرونده
ای جدید به
دادگاه احضار
شد. ۱۲) مریم
اکبری منفرد
زندانی محبوس
در زندان اوین
برای پرونده
ای جدید به
دادسرای اوین
احضار شد. ۱۳)
آرمان شفیع
زاده برای اجرای
حکم یک سال
حبس بازداشت و
به زندان
اصفهان منتقل
شد. ۱۴) مجید
مطلب زاده و
سیدهادی
کسایی زاده
مهابادی، دو
روزنامهنگار
به یک سال حبس
و ۴ میلیون
جزای نقدی
محکوم شدند.
۱۵) حکم ۵۵
ضربه شلاق روح
الله برزین، کارگر
نانوایی اهل
چرام در استان
کهکیلویه و بویر
احمد به خاطر
انتقاد به
امام جمعه این
شهر اجرا شد.
۱۶) داریوش
نیکزاد،
کارگر معدن آق
دره به دلیل
ناتوانی در
پرداخت جزای
نقدی ۵ میلیون
تومانی،
بازداشت شد.
۱۷) حیدر
قربانی، کارگر
ساختمانی شهر
قدس(قلعه حسن
خان) و عضو اتحادیه آزاد
کارگران در
منزل اش با تفتیش
خانه بازداشت
و به مکان
نامعلومی
منتقل شد. ۱۸)
جعفر عظیم
زاده فعال
کارگری محبوس
در زندان اوین
در شعبه ۲۶
دادگاه
انقلاب تهران
به ۱۳ ماه
زندان محکوم
شد. ۱۹) علی و
رضا واثقی دو
فعال مدنی
آذربایجانی
در محل کار
خود در قیام
شهر اردبیل
بازداشت شدند.
۲۰) کسری
تبریزی، شاعر،
ترانه سرا و
دانشجوی رشته
مکانیک
کارشناسی
ارشد در
دادگاه
انقلاب
زاهدان به ۶
سال حبس محکوم
شد. ۲۱)
ابراهیم
تمهید، هنرمند
بوشهری و مالک
کافه لنج،
برای تحمل
محکومیت خود
در این شهر
بازداشت شد.
۲۲) مصطفی
بادکوبه ای،
شاعر منتقد که
۱۳ خرداد برای
گذراندن حبس به
زندان اوین
منتقل شده
بود، پس از بروز
علایمی چون
تنگی نفس و
مشکلات
گوارشی با تودیع
وثیقه آزاد
شد. ۲۳) علیرضا
غلام پور شهروند
۵۵ ساله ساکن
مشهد، پس از
نصب پرچم شیر
و خورشید بر
سر در منزل اش
بازداشت و به
مکان نامعلومی
منتقل شد. ۲۴)
حسین هاشمی،
از بازداشت شدگان
اعتراضات دی
ماه در دادگاه
انقلاب تهران
به ۶ سال حبس و
۷۴ ضربه شلاق
محکوم شد. ۲۴)
دادگاه
رسیدگی به
اتهام های بیش
از سیزده تن
از فعالان
سیاسی و مدنی
که در پی
اعتراضات آبان
ماه بیانیه ای
موسوم به
بیانیه «۷۷
نفر» در اعتراض
به خشونت
حکومت داده
بودند، در ۴
تیر در شعبه
۲۶ دادگاه
انقلاب تهران
برگزار خواهد
شد. ۲۵) جعفر
اسمعیل زاده
بیشک و فرزندش
میلاد، پس از
حضور در واحد
اجرای احکام شهرستان
تبریز به
زندان آن شهر
منتقل شدند.
۲۶) مجید حجاب
پس از احضار
به دادسرای
اوین بازداشت
شد. وی برادر
سهیلا حجاب
وکیل اهل
کرمانشاه
محبوس در
زندان قرچک
است. ۲۷) پیام
درفشان و فرخ
فروزان وکلای
دادگستری
بازداشت شدند.
۲۸) علی
مجتهدزاده،
وکیل
دادگستری بازداشت
و با تودیع
وثیقه به طور
موقت آزاد
شد.۲۹) تورج
امینی،
پژوهشگر و
نویسنده ی
بهایی در دادگاه
انقلاب کرج به
یک سال حبس و ۲
سال تبعید محکوم
شد.۳۰) بیست و
شش شهروند
بهایی با
اتهام های
«تبلیغ علیه
نظام» و «اداره
گروههای
معاند نظام»
به دادگاه
شیراز احضار
شدند. بانی
دوگال
نماینده ی
جامعه جهانی
بهایی در سازمان
ملل نیز با
انتشار
بیانیه ای از
افزایش فشار
بر جامعه ی
بهایی در
ایران و اذیت
و آزار آنها
خبر داد. ۳۱)
هفت تن از
کارگران معدن
طلای آق دره
در استان
آذربایجان
غربی که در
اعتراضات این
معدن در سال
۹۶ بازداشت و
در دادگاه به
۵ میلیون جزای
نقدی در ازای
۲۱ ماه حبس
محکوم شده
بودند، به
دلیل عدم
توانایی در تأمین
جزای نقدی در
خطر بازداشت
هستند. ۳۲) کیوان
صمیمی،
سردبیر نشریه
ایران فردا و
از بازداشت
شدگان روز
جهانی کارگر
به ۳ سال حبس
محکوم شد. ۳۳)
سپیده قلیان
بازداشت و با
تعهد آزاد شد
و قرار است یک
شنبه خودش را
برای اجرای
حکم به زندان
قرچک معرفی
کند. ۳۴) حکم شش
ماه حبس
تعلیقی و ۷۴
ضربه شلاق
برای علی
نانوایی،
فعال
دانشجویی
تأیید شد. ۳۵)
وادار کردن
مژگان جمشیدی
و لیلا مرگن،
خبرنگاران
محیط زیست به
«اعتراف
اجباری
توئیتری» در مورد
رای دادگاه
فعالان محیط
زیست. ۳۶)
بازداشت
شاپور احسانی
فرد عضو هیئت
مدیره
اتحادیه آزاد
کارگران
ایران، ۳۷)
حکم شش ماه
حبس تعزیری ناصر
اشجاری تأیید
شد. ۳۸) علی
یونسی دانشجوی
نخبه در زندان
اوین به ویروس
کرونا مبتلا
شده است. ۳۹)
قتل وحشیانه و
مشکوک مهدی
نیکبخت، شاعر
و دف نواز،
عارف و
کارشناس ارشد
فلسفه و حکمت
در سمیرم بنا
به دلایل
عقیدتی. ۴۰)
فاطمه برحی
توسط همسرش به
وسیله کارد به
قتل رسید. ۴۱)
ریحانه عامری
توسط پدرش با
تبر به قتل
رسید، و
هزاران مورد
سرکوب و جنایت
و قتل دیگر که
یا مستقیم
توسط خود
حکومت انجام
میشود یا با
ساختار و
قوانین به شدت
تبعیض آمیزش،
به جامعه ی
مردسالار این
اجازه را میدهد
که حق زندگی
آزادانه را از
دیگران سلب
کنند.
ولی
نباید فلج شد،
قصد حکومت از
این همه
سرکوب،
بازداشت،
شکنجه،
تبعیض، بیعدالتی
و جنایت همین
است که ما را
فلج و فرسوده
کند و نتوانیم
در برابر بیعدالتیهای
روزافزون کمر
راست کنیم و
بایستیم. باید
صدای اعتراض
مان را بلند
کنیم تا گوش
حکومت را کر
کنیم و تن اش
را بلرزانیم. نه
تنها با مطالب
افشاگرانه و
گزارش ها و
بیانیه ها در
فضای مجازی که
آن هم لازم
است، بلکه ضرورت
دارد که در
صحنه ی واقعی
و در خیابان
به این همه بیعدالتیها
اعتراض کنیم و
جلوی این
حکومت
بیدادگر بایستیم
و اجازه ندهیم
که بیش از این
نقس مان را بگیرند.
شرم
مان میآید
بگوییم زیر
سلطه ی چنین
حکومتی هستیم:
- حکومتی
که حقوق
کارگران را نه
تنها پرداخت
نمی کند، بلکه
آنها را
بازداشت کرده
و شلاق میزند
و به جزای
نقدی میلیونی
محکوم میکند
تا به این
وسیله بتواند
صدای اعتراض
کارگران را
خفه کند و بر
بحران های
ساختاری و
عمیق خود
سرپوش بگذارد.
- حکومتی
که صدای
اعتراض زنان
به تبعیض و
نابرابریهای
جنون آمیز
جنسیتی را خفه
میکند.
نابرابریهایی
که در تار و
پود این نظام
مردسالار و
دینی نهادینه
شده و مردان و
حتی زنان با
تفکر مردسالاری
به خود و
مردان
خانواده
اجازه میدهند
تا بتواند
دختران و زنان
خانواده را
زیر شدیدترین
فشارها و
محرومیتها
قرار دهند یا
امثال ریحانه
عامری، فاطمه
برحی و رومینا
اشرفی ها را
بکشند.
- حکومتی
که
روشنفکران،
نویسندگان،
معلمان، دانشجویان،
مترجمان،
شاعران و
هنرمندان متعهد
که از آسایش و
زندگی خود
برای رشد و
اعتلای فرهنگ
جامعه مایه میگذارند
را بازداشت و
حبس کرده و
زیر شدیدترین فشارها
قرار می دهد.
- حکومتی
که نه تنها حق
دفاع برای
زندانیان سیاسی
را به رسمیت
نمی شناسد،
بلکه وکلایی
که برای دفاع
از زندانیان
به تعهد خود
پایبندند را بازداشت
و از کار
محروم می کند.
- حکومتی
که مدافعان
حقوق کودکان
را به زندان
می اندازد،
فعالانی که با
جان و دل تلاش
میکنند تا
کودکان محروم
از حق زندگی و
تحصیل را از
خیابانها و
کوچهها نجات
دهند و سر
کلاس درس
بنشانند تا
بتوانند
انسانهایی
مفید برای
جامعه شوند و
معتاد و
بزهکار نشوند.
- حکومتی
که به
پرستاران
زحمتکش و
پزشکان متعهد
که با جان و دل
برای نجات
مردم ایستادهاند
نیز رحم نمیکند.
هر زمان که به
آنها نیاز
باشد، با
قرادادهای
موقت و حداقل
حقوق و مزایا
از آنها
استفاده
ابزاری میکند
و زمانی که
قراردادها
باید دائمی
شود، آنها را
از کار برکنار
کرده و در
صورت اعتراض
صدای شان را
خفه می کند.
- حکومتی
که قاضی های
فاسد و جنایت
کار را بر سر کار
می گمارد تا
فعالان سیاسی
و اجتماعی را
بنا به دلخواه
دست چین کرده
و پشت درهای
بسته به اعدام
محکوم کند،
بدون اینکه
این فعالان
حقی برای
داشتن وکیل
مستقل و دادگاهی
عادلانه و
علنی داشته
باشند و بدون
اینکه قوه
قضائیه و دیگر
نهادهای در
قدرت پاسخ گوی
چرایی و
چگونگی این
اعدام ها
باشند.
- حکومتی
که مردم معترض
و فعالان
سیاسی و اجتماعی
را به وحشیانه
ترین شکل ممکن
سرکوب، زندانی
و شکنجه میکند
و آنها و
خانوادههای
شان را از
حقوق سیاسی-
اجتماعی و حتی
فردی محروم میکند
و با وقاحت
تمام میگوید
زندانی سیاسی
نداریم.
- حکومتی
که در مورد
اعدام، ترور،
قتل خیابانی و
حذف فعالان
سیاسی و
اجتماعی و
دگراندیشان نه
تنها به جامعه
پاسخگو
نیست، بلکه حق
آزادانه ی
خانوادهها
برای دانستن حقیقت
و دادخواهی را
نادیده میگیرد
و خانوادههای
دادخواه را
مورد پیگرد و
اذیت و آزار
قرار میدهد و
حتی پیکر کشته
شدگان را به
آنها تحویل
نمیدهد و
خانوادهها
را از حق خاک
سپاری
محترمانه و
سوگواری آزادانه
ی عزیزان شان
محروم می کند.
- حکومتی
که به مهاجران
یا کارگرانی
که به این
کشور پناه میآورند
نیز رحم نمیکند
و آنها را به
طرق مختلف زیر
بار تبعیض و
تحقیر نگاه میدارد
یا آنها را
از حق زندگی
محروم میکند
و می کشد.
- حکومتی
که عاملان و
مسئولان اش از
فرق سر تا به
پا فاسد، دروغگو،
وقیح و ستمگر
هستند، بدون
اینکه به مردم
پاسخگو
باشند و هر از
چند گاهی
افرادی تک خور
از شرکای خود
را بازداشت میکنند
تا از یک سو
سایر شرکا
حساب کار خود
را بکنند و از
سوی دیگر مردم
را ساکت کنند.
- حکومتی
که حتی به
شرکا و
همراهان خودش
نیز رحم نمیکند
و هر کس صدای
انتقادش را
برای اصلاح
امور بلند
کرد، او را با
حبس و زندان و
تهدید یا با
تطمیع و وعده
ی سهیم بودن
در قدرت و
منافع ناشی از
آن خاموش می
کند. با اینکه
میداند قصد
این شرکا،
تغییر
بنیادین
ساختار غیر
دموکراتیک آن
نیست و بیشتر
برای
ماندگاری حکومت
اسلامی تلاش
می کنند.
بیش از
۴۱ سال است که
زیر سلطه ی
دیکتاتوری
اسلامی ایران
هستیم. حکومتی
که به هیچ یک
از اصول
انسانی پایبند
نیست و با
وحشی گری تمام
آدم می کشد.
حکومتی که با
ضربات پیاپی
سعی میکند ما
را فرسوده کند
تا جنایت های
گذشته را به
فراموشی
بسپاریم.
حکومتی که با
وقاحت تمام در
برابر دوربین
و جلوی چشمان
مردم جان به
لب رسیده
ایران و مردم
جهان، دروغ میگوید
تا بتواند
صورت اش را در
برابر
جهانیان با
سیلی سرخ نگاه
دارد. حکومتی
که به هیچکس،
حتی به خودی
های خودشان هم
رحم نمیکند،
زیرا بحران
های ساختاری،
فساد، تباهی و
ناتوانی در
اداره کشور
سراپای نظام
اش را فرا
گرفته است و
برای زنده
ماندن در این
کشتی شکسته در
حال غرق شدن،
یا باید شرکای
مشکل ساز خود
را قربانی کند
یا آنها را
در حد یک
تدارکات چی در
گوشهای حفظ
میکند تا در
زمان نیاز و
برای نجات خود
از آنها
استفاده
ابزاری کند.
ولی با
وجود تمام این
سرکوب های
وحشیانه و بیعدالتیهای
مداوم،
همواره صدای
اعتراض مردم
به آزادی کشی،
تبعیض و
نابرابری و
بیدادگری های
حکومت بلند
بوده است و
این اعتراض ها
و اعتصاب ها هر
روز ابعاد
گستردهتر و
عمیقتری به
خود میگیرد و
خواستهها و
مطالبات
بنیادی تری در
سطح جامعه
مطرح میشود.
ما
مادران پارک
لاله ایران
این خشونت ها،
جنایت ها،
تبعیض ها و بیعدالتیها
را به شدت
محکوم میکنیم
و خود را شریک
زخم و درد
خانوادههای
آسیب دیده میدانیم
و همراه با
مردم مبارز و
شجاع ایران و
زندانیان
سیاسی و
اجتماعی که با
جان و دل از زندگی
خود مایه میگذارند
و خانوادههای
دادخواه،
فریاد
دادخواهی مان
بلند است تا
به این خشونت
ها، جنایت ها،
تبعیض ها و بیعدالتیها
پایان دهیم.
ما اطمینان
داریم که کسی
به داد ما
نخواهد رسید و
چاره ی کار
ایستادگی در
برابر
ستمگران،
ادامه ی
مبارزه،
ایجاد تشکیلات
و اتحاد عمل
است. باید دست
به دست هم
بدهیم و خودمان
را قدرتمند
کنیم تا
بتوانیم از
این همه نکبت
و بیدادگری
رهایی یابیم.
سربلند
و پیروز باشیم.
مادران
پارک لاله
ایران
۲۸
خرداد ۱۳۹۹