نام
قاتلم و پدرم
یکی است
گلی
پرپر شده با
دستان توحش
اعظم
بهرامی
احتمالا
شما نیز
ماجرای تلخ
رومینا اشرفی
دختر 14 ساله
اهل تالش را
خوانده اید
دختری که
قربانی
تعصبات جامعه
مردسالار شد و
قانونی که نه
تنها برای او
حمایت و کمکی
در نظر نگرفت
بلکه او را به
آغوش مرگ
فرستاد . پدرش,
رومینا را به
شکلی فجیع در خواب
با داس به قتل
رساند و صرف
پدر او بودن
حتی در محضر
قانون مجرم
نیز به شمار
نمی آید.
اما
سکوت مادر
رومینا و ظلم
قاضی پرونده
او در
بازگردانش به
خانواده ای که
مسئله و مشکل
اصلی این دختر
نوجوان بوده
یکسو و این
آگهی ترحیم او
در سمت دیگر
به خوبی نشان
میدهد که چقدر
تلاش برای
برابری و حقوق
زنان در ایران
هنوز ضرورت
دارد و چقدر
برای دستیابی
به برابری
جنسیتی راه
درازی در پیش
است. نام قاتل
و تمام مردهای
خانواده او که
احتمالا در تحریک
پدرش به کشتن
او در صف نخست
بودند، امروز
بر صدر اگهی
فوت او است، بی
حتی تصویری از
او. تنها گلی
پرپر شده با
دستان توحش.
این
مرگ مظلومانه
همچون چراغی
روشن نور انداخت
بر گوشه تاریک
سنگدلی و بی
رحمی جامعه
مردسالار ی که
در سایه حمایت
قانون نفس
میکشد و سالهاست
که هربار از
جایی داس مرگ
بلند میکند.
از
کانال
تلگرامی
نویسنده
............................
برای
رمینای عزیزم
سحر
الیاسی
برای
رمینای عزیزم
که با داسِ در
دستان پدرش در
خواب به نام
"ناموس"
بطور فجیعی
به قتل رسید و
همچنین دیگر
دختران و زنان
سرزمینم
زن دو
حرف اول زِنا
زندان
و
زِنده به گور شدن
ما
دختران و زنان
ایران اسلامی
، محکومیم به
زنده مردن، به
زنده زنده به
گور شدن
تولد
آغاز زندگی ما
نبود، ما هرگز
به دنیا نیامدیم،
مردیم و در
دنیای مردگان
زندگی مان را
آغاز کردیم
ما هم
جنسان بی ارزش
اسلامی
ما کالا
های بسته بندی
شده با حجاب
اسلامی
ما نطفه
های در شکم یه
زن پسر نشده،
ما
مادران به جرم
پسر زا نبودن
، بیوه شده
ما زن
های زنده به
گور شده ی
تاریخ در آغوش
مادرمان
ایران
ایران،
بانوی به خاک
و خون کشیده
شده
ایران،
مادر سیاهپوش،
مادر داغدار،
مادر به اسارت
گرفته شده
ما نام
نداریم
ناموسیم،
ناموس پدر،
برادر، همسر، مردان
فامیل، مرد
همسایه، بغال
و چغال
و هر
لحظه یکی از
ما به
اسم ناموس
سلاخی میشود
با داس
در دستان پدر
سر بریده میشویم،
پدر قهرمان با
غیرت محله میشود،
مادر خفه خون
میگیرد و
اسلام جان
تازه ای گرفته
نفس چاق میکند
ما
بارها مرده
ایم با داس،
با اسید، به
دستان مرد
متجاوز
همسایه
ما حتی
بر روی صندلی
اجباری محضر،
در کنار مرد
تحمیلی همسر،
بعد از گفتن
کلمه ی
بلهههههه به
اجبار پدر
مرده ایم
ما بعد
از زایمان
دختر، به جرم
نزاییدن پسر،
بعد از اخم
های تلخ همسر
مرده ایم
ما
آتنا های مورد
شکنجه
قرار گرفته،
ما دختران آبی
رنگ در آتش
سوخته، ما رمیناهای
سر بریده شد ه
به دست پدریم
ما
نداهای در خون
غلتیده، ما
ریحانه های به
دار آویخته،
ما آتنا ها و
گلرخ هاو نرگس
های محبوس در
زندان، ما
گوهر های به
داغ ستار
نشسته ایم
ما
پریساهای در
پرواز سوخته،
ما چشمان پر
امید ری را
های در آسمان
ایران مانده،
ما مادران چشم
براه، مادران
به داغ فرزند
نشسته ایم
ما
زنیم و به جرم
زن بودن به
دستان خون
آلود دین و
ایمان
لعنیتیتان
به قتل میرسیم.
و
مردانی مسخ
شده و ذینفع
در این زن کشی
هی
مرد، روی
صحبتم باتوست
بیا و
بالا غیرتن در
ایرانی
که پر شده از
نر هایی به
نام مرد تو مرد
نباش، انسان
باش
مگر فراموش
کردی که نطفه
ای نا چیز بودی که در
وجود
یک زن رشد
کردی
با درد
زن زاییده شدی
شیره ی
وجودت از سینه
های یک زن است
و روزی
پدر میشوی که
یک زن زایمان
کند
زن ده
شو به نام
انسان، شروع زندگی
.....................................
قتل
رومینا در
خانه پدری
نعیمه
دوستدار
دختر
۱۳ سالهای که
با مرد ۳۵
سالهای فرار
کرده. او را
دستگیر میکنند
و با اینکه
اصرار کرده او
را به پدرش
تحویل ندهند،
قاضی دادگاهی
در شهرستان
محل اقامتش،
طالش، او را
به خانوادهاش
باز میگرداند.
پنجشنبه اول
خرداد، پدرش
او را به شکلی
فجیع در خواب
به قتل میرساند
و دستگیر میشود.
در آگهی ترحیم
این دختر ۱۳
ساله، نام تک
تک مردان
خانواده در
نقش پدر و
برادر و… به
عنوان صاحبان
عزا بدون هیچ
شرمی درج میشود.
این
روایت چند
خطی، بخشی از
هزاران خط
روایت زن کشی
و کودک کشی در
جامعه سنتی
ایران تحت
قوانین متضاد
و متناقض و به بهانه
ناموس و غیرت
است. در
مواجهه با
چنین قتلی،
قانون مجازات
اسلامی با
اقتباس از فقه
امامیه،
مقرراتی را در
مورد این جرم
وضع کرده به
نحوی که پدر و
جد پدری را در
صورت قتل
فرزند از
مجازات قصاص
معاف کرده.
ماده ۳۰۱ قانون
مجازات
اسلامی مصوب
۱۳۹۲ میگوید:
«قصاص در
صورتی ثابت میشود
که مرتکب، پدر
یا از اجداد
پدری مجنیعلیه
نباشد و مجنیعلیه،
عاقل و در دین
با مرتکب
مساوی باشد.» ،
طبق ماده ۳۰۹
همین قانون،
اگر ثابت شود
قاتل پدر مقتول
بوده، قصاص
ندارد: «این
ادعاء که
مرتکب، پدر یا
یکی از اجداد
پدری مجنیٌ
علیه است،
باید در
دادگاه ثابت
شود و در صورت
عدم اثبات، حق
قصاص، حسب
مورد، با
سوگند ولی دم
یا مجنیٌ علیه
یا ولی او
ثابت میشود.»
بر مبنای همین
قانون
عاملان،
بسیاری از قتل
های ناموسی از
مجازات معاف
میشوند.
مبنای شرعی
این مواد در
قانون مجازات
اسلامی روایت
معروف «انت و
مالک لابیک»
است که فقها
آن را چنین
تفسیر کرده
اند که فرزند
و اموال او
تعلق به پدر
دارد.
تاکنون،
قانونگذار در
ایران خلاف
بند ۲ ماده ۶
کنوانسیون
حقوق کودک که
ایران نیز به
آن پیوسته و
تضمین داده که
حداکثر
امکانات را برای
بقای کودکان
ضمانت کند،
راهکاری برای
حذف یا اصلاح
این مواد در
قانون مجازات
اسلامی ارائه
نکرده است
بلکه حذف
مجازات پدر در
صورت قتل
فرزند، در
آخرین قانون
مجازات
اسلامی که در
سال ۱۳۹۲
تصویب شده،
همچنان وجود
دارد. در
قانون حمایت
از حقوق
کودکان و
نوجوانان (مصوب
۲۵/۹/۱۳۸۱) نیز
صراحتی
درباره
فرزندکشی پیش
بینی نشده
است. تنها در
ماده ۲ آن، هر
نوع آزار و
اذیت کودکان و
نوجوانان را
که موجب شود
به آنان صدمه
جسمانی یا
روانی یا
اخلاقی وارد
شود و سلامت
جسم یا روان
آنان را به مخاطره
اندازد ممنوع
اعلام شده است
و به موجب ماده
۴ آن برای
مرتکب،
مجازات حبس از
سه ماه و یک
روز تا ۶ ماه
یا جزای نقدی
تا ۱۰ میلیون
ریال را پیش
بینی کرده است
که نمی تواند
کمکی به پیشگیری
از فرزندکشی
کند.
آمار
فرزند کشی و
زن کشی در
ایران قابل
تامل است. بر
اساس برخی
آمارها در سال
۱۳۸۶ از ۵/۴۱
درصد در سال
به ۷/۵۱ درصد
رسیدهاست. ۱۵
درصد از قتلهای
خانوادگی به
فرزندکشی
اختصاص دارد و
۸۰ درصد این
قتلهای
خانوادگی
درون خانه رخ
دادهاست. بر
اساا همین
آمارها
سالانه ۴۰۰
قتل «ناموسی»
در ایران رخ
میدهد. اغلب
این قتلها
ریشه در مسائل
خانوادگی
دارد، و اعضای
خانواده به
ویژه مردان بر
اساس حقی که
شرع و عرف به آنها
بخشیده، خود
را محق به
تشکیل دادگاههای
خانوادگی میدانند
و بر اساس
احکامی که تحت
تعالیم فرهنگ
مردسالارانه
صادر میکنند،
زنان را به
شدیدترین و
فجیعترین
شکلهای ممکن
به قتل میرسانند.
در مورد چنین
قتلهایی نه
تنها قانون
تساهل و تسامح
میکند، بلکه
فرهنگ عمومی و
سنتی هم این
نوع قتلها را
مجاز میداند
و توجیه میکند.
قوانین
و عرف متناقض
اما
قتل رومینا به
دست پدرش،
تنها روایت
بازدارنده
نبودن قانون
در جلوگیری از
فرزندکشی و زن
کشی نیست. روی
دیگر آن تناقض
قوانین و رویکردهای
قانونی در
مواجهه با
زنان است. در
حالی که
قوانین ایران
به دختران ۱۳
ساله اجازه ازدواج
میدهد و بر
اساس همین
قوانین،
امکان ازدواج
رومینای ۱۳
ساله با مرد
۳۵ سالهای که
با او فرار
کرده بود وجود
دارد، و عرف قانونی
نیز، این نوع
ازدواجها را
نه تنها جرم
نمیداند
بلکه قانونگذاران
مجلس و
نهادهای
مذهبی این
جامعه تا جایی
که توانستند
کوشیدند جلوی
تصویب طرحی را
که ازدواج
کودکان را
ممنوع میکرد
بگیرند.
طرح
اصلاح ماده
۱۰۴۱ قانون
مدنی که به
طرح کودکهمسری
شهرت پیدا کرد،
یکی از
پرجنجالترین
اتفاقات در
حوزه زنان در
طول عمر مجلس
دهم بود. این
طرح روز۴ مهر
۹۷ در مجلس
مطرح و یک فوریت
آن تصویب شد.
براساس تبصره
این طرح حداقل
سن ازدواج در
دختران ۱۶ و
پسران ۱۸ سال
تعیین شد و
ازدواج
دختران زیر ۱۳
سال ممنوع
اعلام شده بود
(در حال حاضر،
حداقل سن
ازدواج
دختران در
قانون ایران ۱۳
سال است و
دختران
خردسالتر با
اجازه قاضی میتوانند
ازدواج کنند).
کمیسیون
قضایی و حقوقی
مجلس به عنوان
کمیسیون اصلی
بررسیکننده،
این طرح را رد
کرد و حسن
نوروزی،
سخنگوی
کمیسیون
قضایی در
توضیح این
اقدام اعلام
کرد که این
طرح به دلیل
کامل نبودن آن
رد شده است. اما
نمایندگان
کمیسیون زنان
از فشارهایی
خارج از مجلس
برای بینتیجه
گذاشتن این
طرح خبر
دادند. تمرکز
اصلی این طرح
بر کاهش آسیبهای
فراوانی بود
که رابطه جنسی
و حاملگی
اجباری بر
دختران زیر ۱۳
سال وارد کرده
و در مواردی
جان آنها را
تهدید میکند.
آخرین
آمار سازمان
ثبت احوال
کشور در این
رابطه مربوط
به سال ۱۳۹۴
است. در این
سال اندکی بیش
از ۳۷ هزار
ازدواج دختر
زیر ۱۵ سال
ثبت شده که ۳۰
هزار از این
ازدواجها با
مردان بین ۲۰
تا ۲۹ سال
بوده است. ۹۶۲
تن از این
دختران زیر ۱۵
سال با مردان
بین ۳۰ تا ۴۰
سال ازدواج
کردهاند و ۸۰
نفر با مردان
بین ۴۰ تا ۸۰
سال. این آمار
شامل ازدواجهایی
که ثبت دفتری
نمیشوند
نیست.
در
روایت قتل
رومینا، ما با
جامعهای
مواجهایم که
از یک سو با
برقراری
رابطه جنسی و
عاطفی یک دختر
نوجوان با
مردی غریبه او
را مستحق مرگ
و قتل میداند
(واکاوی علل
برقراری
رابطه بین
نوجوان و یک
فرد بزرگسال و
ایرادات آن
موضوع بحثی
جداگانه است)
و عامل قتل او
را اگر پدر و
جد پدری باشد
از مجازات
معاف میکند،
اما قوانین آن
به دختری با
همین سن و سال اجازه
میدهد که
رسما و قانونا
ازدواج کند.
و
یکی از نقاط
تراژیک ماجرا
آنجاست که
بهمن خاوری،
همان مردی که
رومینا با او
ارتباط داشته،
در یک به گفتوگو
در هنگام وصف
ماجرایی که رخ
داده بود، در
هیچ کدام از
جملاتش از نام
رومینا
استفاده نمیکند.
وقتی خبرنگار
علت را میپرسد،
میگوید: «نمیتونم
اسمش رو بگم،
چون اون
ناموسم بوده.»
برگرفته
از:«زمانه»
https://www.radiozamaneh.com/507343
...................................................................
قتل
رومینا:
همدستی
خانواده و
نظام
سعید
صادقی
نکاتی
در مورد
مانیفست نظام
خانواده و
مانیفست
خانواده نظام
در ایران
چند
روز پیش یک زن
دیگر به لیست
پرتعداد کشتهشدگان
قتلهای
ناموسی در
ایران اضافه
شد. رومینا
اشرافی، دختر
سیزده ساله
تالشی،
هنگامی که
خواب بود به
جرم رابطه
داشتن با مردی
غریبه با
ضربات داس پدرش
به قتل رسید.
در ایران
سالانه صدها
زن در شهرها و
روستاهای
مختلف قربانی
خشونت
بستگان مرد
خود میشوند،
طوری که طبق
آمار رسمی
نهادهای
مردمی و دولتی
نزدیک به یک
چهارم از کل
قتلهای ثبت
شده کشور را
قتلهای
ناموسی تشکیل
میدهند. چه
بسیار زنانی
که جان
عزیزشان را
تنها به خاطر
حفظ و بقای
ارزشهایی
چون غیرت،
ناموس، آبرو و
قداست
خانواده از
دست دادهاند.
ارزشهایی که
در این چهل
سال از صبح تا
شب توسط دستگاه
ایدئولوژیک
عریض و طویل
نظام ولایی
تبلیغ و ترویج
شده است.
جامعه
ناموسی
به
طور کلی میتوان
سه شاخص و
ارزش اصلی
برای جوامعی
که در آنها
قتلهای
ناموسی رایج
است برشمرد:
مردانگی،
آبرو و نوموس(قانون).
زنان تهدیدی
بالقوه برای
هر سه ضلع این
مثلث محسوب میشوند.
قتل
ناموسی (Honor killing)
جنایتی است که
با شرافت،
افتخار و
آبروی مردانه
در جامعه نسبت
دارد. خود
کلمه ناموس از
Nomos یونانی به
زبان عربی راه
یافته و به
معنای قانون و
شریعت است که
بعدها بیشتر
به معنای شرف و
آبرو به کار
رفته است.
البته منظور
از ناموس فقط
قوانین دینی و
مذهبی نیست
بلکه به
مجموعهای از
باید و
نبایدها که
برای حفظ یک
اجتماع قبیلهای
و گروهی به
کار میروند
اطلاق میشود.
به طور کلی میتوان
سه شاخص و
ارزش اصلی
برای جوامعی
که در آنها
قتلهای
ناموسی رایج
است برشمرد:
مردانگی،
آبرو و نوموس(قانون).
قوانین مکتوب
یا عرفیای در
این جوامع
حاکم است که
وظیفه خطیر
حفظ آبرو و
شرافت جمع را
بر عهده مردان
گذاشته است. زنان
تهدیدی
بالقوه برای
هر سه ضلع این
مثلث محسوب میشوند.
هم میتوانند
اقتدار
مردانه را زیر
سؤال ببرند،
هم آبروی
جامعه را به
باد بدهند و
هم نوموس را
به چالش
بکشند. رومینا
اشرافی
دقیقاَ به
همین سه دلیل
کشته شد.
همانطور
که بسیاری از
متفکران و
محققان نوشتهاند
مفاهیمی
مانند ناموس و
شرافت در
جوامعی ارج پیدا
میکند که در
آنها ارزشهای
جمعی از ارزشهای
فردی اهمیت
بیشتری دارند.
چنین جوامعی
را جوامع
کالکتیو (جمعمحور)
مینامند.
برای کسانی که
در جوامع
کالکتیو
زندگی میکنند
و به
ارزشهای
جمعی آن
پایبندند قتل
ناموسی فقط یک
اقدام یا خطای
شخصی نیست و
،برخلاف آن عقیده
رایجی که میگوید
چنین جنایتی
یک مساله شخصی
و «دعوای خانوادگی»
است، همیشه
قصد و نیتی
اجتماعی
دارند. به
عبارت دیگر
وقتی یک مرد
به دلایل
ناموسی یکی از
بستگان زنش را
به قتل میرساند
همواره از طرف
اجتماع و گروه
خود دست به
این کار زده
است.
صحبتهای
مردانی که
زنان،
خواهران و یا
دخترانشان را
به بهانه لکه
دار شدن شرافت
خود کشتهاند
نشان میدهد
که آنها در
اکثر موارد به
هیچ عنوان
احساس ندامت و
پشیمانی نمیکنند،
حتی خود را
شبیه یک
قهرمان جمعی
میدانند و از
جامعه انتظار
تشکر و تشویق
دارند چرا که
برای حفظ
ناموس همین
جامعه دست به
قتل نزدیکترین
عزیزان خود
زدهاند. برای
آنها ناموس
مسالهای
شخصی نیست و
نمیتوان آن
را به عنوان
مثال به رابطه
میان یک زن و
یک مرد تقلیل
داد. ناموس
همیشه جمعی
است، قانونی
برای زندگی
جمعی است،
نوموس است.
احتمالاَ در
آن لحظهای که
پدر رومینا
تصمیم به قتل
دخترش گرفته
نوعی احساس
منحرف دلاوری
را تجربه کرده
است. یک سرباز
غیور ملت داخل
یکی از کلیپهای
حماسی پرزرق و
برق
سازمان اوج.
یا یک انسان
باشرف و
ازخودگذشته
درون یکی از
برنامههای
قبل از افطار
تلویزیون.
وقتی
یک مرد به
دلایل ناموسی
یکی از بستگان
زنش را به قتل
میرساند
همواره از طرف
اجتماع و گروه
خود دست به
این کار زده
است. ناموس
همیشه جمعی
است، قانونی
برای زندگی
جمعی است،
نوموس است.
احتمالاَ در
آن لحظهای که
پدر رومینا
تصمیم به قتل
دخترش گرفته
نوعی احساس
منحرف دلاوری
را تجربه کرده
است .
همانگونه
که لویی
اشتراوس نشان
میدهد جوامع
کالکتیو بیش
از آنکه با
اشتراکات
موجود در خود
جامعه تشکیل
شوند بر اساس
تفاوتها با
جوامع دیگر
بنا شدهاند.
در این جوامع
اعضای گروه به
خودی خود ارزش
ندارند و به
دلیل تفاوت و
مقابله با
اعضای گروههای
دیگر ارزشمند
محسوب میشوند.
تایید خود فقط
و فقط در گروی
نفی دیگران است.
در چنین
شرایطی فقط
مفاهیمی
همچون آبرو و
شرافت جمعی میتواند
اهمیت پیدا
کند و هرگونه
بیتفاوتی
نسبت به ارزشهای
گروه به مثابه
خیانت تلقی
شود. از این
لحاظ خانواده
هستهای را میتوان
کوچکترین
جامعه
کالکتیو به
شمار آورد. اعضای
خانواده
معمولاً سعی
دارند مشکلات موجود
را درون خود
خانواده حل و
فصل کنند چرا
که بیرون بردن
آنها نتیجهای
جز از بین
بردن آبرو
ندارد. بی
آبرویی در یک خانواده
لزوماً به
معنای انجام
اعمال و رفتار
زشت و قبیح
نیست بلکه
بیشتر وابسته
به علنی انجام
دادن آن در
صحنه عمومی و
در حضور
دیگران است.
شرافت
خانواده وقتی
خدشهدار میشود
که پای، و یا
چشمان،
افرادی غیر از
اعضای خانواده
در میان باشد.
طبیعی است که
رابطه جنسی
زنان خانواده
با بیگانگان
به عنوان
خطرناکترین
و غیرقابلبخششترین
بیآبرویی
قلمداد شود
چرا که بنیان
نظام خانواده
بر اساس
وفاداری میل
زن و خصلت
بازتولیدی زنانه
او بنا شده
است.
جهوری
اسلامی: هم
خانواده به
نظام شبیه است
و هم نظام به
خانواده
خانوادههای
هستهای سلولهای
حیاتی نظام
ولایی هستند.
هم خانواده به
نظام شبیه است
و هم نظام به
خانواده
شباهت دارد.
هم نظام
خانواده
داریم و هم
خانواده نظام.
در واقع
ساختار هندسی
جمهوری اسلامی
ساختاری
فراکتال است.
جز(خانواده)
همانند کل(نظام)
است و کل
همانند جز.
با
توجه به موارد
فوق میتوان
جمهوری
اسلامی را
حکومتی دانست
که سودای
ایجاد یک
جامعه
کالکتیو را دارد،
یک جامعه
کالکتیو
کلاسیک که از
امکانات دوران
مدرن هم برای
بقای خودش
استفاده میکند.
همانگونه که
همه میدانیم
در دستگاه
ایدئولوژیک
نظام ولایی
فردگرایی ذرهای
ارزش ندارد و
تنها بر روی
ارزشهای
جمعی تاکید و
تبلیغ میشود.
این ارزشهای
جمعی هم بیش
از آنکه از
توافقات و
اشتراکات
درونی جامعه
برآمده باشد
نشئت گرفته از
نفی ارزشهای
جوامع بیگانه
و فرهنگ
دشمنان است.
چه کسی است که
در این سالها
هر روز و شب
کلماتی مانند
دشمن و بیگانه
را از دهان
سران نظام
نشنیده باشد؟
حرفها و
رفتار مردم به
خودی خود زشت،
غلط و یا
محکوم نیستند
تا جایی که در
صحنه علنی و
عمومی نشان داده
نشوند و تا
وقتی که به
اصطلاح موجب
«وهن» نظام
نشوند. ( در این
سالها
تقریباَ تمام
کسانی که از
فاجعههای
سیاسی یا
اجتماعی فیلم
گرفتهاند و آن
را در شبکههای
اجتماعی
نمایش دادهاند
بازداشت شدهاند).
در جمهوری
اسلامی حتی
سران و عظمای
اصلی نظام هم
میتوانند
مخالف سیاستهای
اصلی آن باشند
به شرطی که آن
را علنی نکنند
چون با این
کار آبرو و
شرافت نظام را
در نزد بیگانگان
به باد خواهند
داد. «صحنه» از
هر چیزی دیگری
مهمتر است.
اعضای وفادار
و جمعیت
میلیونی باید
همیشه در صحنه
باشند، در پشت
صحنه اما هر
خلاف و فساد و
کاری جایز است
مگر ارتباط با
بیگانگان.
علنی کردن حرفها
و کارهای
موهون و
همچنین
نزدیکی با
دشمنان بیش از
هر جرم دیگری
مجازات خواهد
شد، به این خاطر
که موجب بی
ناموسی نظام
میشود.
[در جمهوری
اسلامی] «صحنه»
از هر چیزی
دیگری مهمتر
است. اعضای
وفادار و
جمعیت
میلیونی باید
همیشه در صحنه
باشند، در پشت
صحنه اما هر
خلاف و فساد و
کاری جایز است
مگر ارتباط با
بیگانگان.
داستان قتل
رومینا
اشرافی توسط
پدرش از این لحاظ
به داستانهای
نظام ولایی
شباهت دارد.
جرم وقتی در
«صحنه» نمایش
داده شود
مستحق
شدیدترین
مجازات است به
این دلیل که
آبروی نظام
خانواده را
خدشه دار کرده
است.
خانوادههای
هستهای سلولهای
حیاتی نظام
ولایی هستند.
هم خانواده به
نظام شبیه است
و هم نظام به
خانواده
شباهت دارد.
هم نظام
خانواده
داریم و هم
خانواده نظام.
در واقع
ساختار هندسی
جمهوری اسلامی
ساختاری
فراکتال است.
جز(خانواده)
همانند
کل(نظام) است و
کل همانند جز.
داستان
قتل رومینا
اشرافی توسط
پدرش از این لحاظ
به داستانهای
نظام ولایی
شباهت دارد.
یکی از مردهای
خانواده
رومینا بعد از
کشته شدن او
اعلام کردند
که دلیل قتل
او نه خود
رابطه او که
پخش شدن علنی
تصاویرش به
همراه مردی
دیگر بود.
جرم
وقتی در «صحنه»
نمایش داده
شود مستحق
شدیدترین
مجازات است به
این دلیل که
آبروی نظام خانواده
را خدشه دار
کرده است. و
مگر فلسفه
حجاب در
جمهوری
اسلامی چیزی
غیر از این است؟
پوشیدگی در
نزد دیگران و
گشودگی نزد
خودیها. حتی
وقاحت موجود
در آگهی و
مراسم ترحیم
مقتول سیزده
ساله نیز به
وقاحت
اتفاقات
سیاسی سالهای
اخیر شباهت
داشت. کسانی
که کشتهاند
خودشان را به
عنوان
سوگواران
اصلی و صاحبان
عزا جا زدهاند.
بیگانگان هیچ
حقی بر
قربانیان
ندارند حتی حق
سوگواری. کشته
شدن با مسلسل
سربازان خودی
و داس پدران
«شرف» دارد به
زندگی کنار
بیگانگان و
افراد نامحرم.
البته
بیگانگان
لزوماَ کسانی
نیستند که به
گروههای
دیگر تعلق
داشته باشند،
اعضای خود
گروه هم اگر
مخالف ارزشهای
آن باشند عامل
بیگانه محسوب
میشوند. این
مانیفست نظام
خانواده است و
همچنین مانیفست
خانواده نظام.
به همین دلیل
است که قوانین
قضایی حاکم بر
کشور نسبت به
قتلهای
ناموسی
بیشترین
رواداری را
دارند. قوانینی
که تقریباً
تمام مسائل و
آزادیهای
شخصی را جرم
میداند در
این مورد نظر
دیگری دارند:
مساله شخصی
است،
خانوادگی
است، دخالت
نکنید.
برگرفته
از:«زمانه»
https://www.radiozamaneh.com/507550
..............................................................
گزارش
یک قتل
تکرار
سناریوی «خانه
پدری» برای
رومینای ۱۴ ساله
نیلوفر
حامدی
پرونده
قتل رومینای
۱۴ ساله که
پدرش او را با داس
کشت، تقاطعی
از انواع ستمهای
اجتماعی است.
گزارش و گفتوگوی
میدان با دو
«مرد» از طرفهای
درگیر این
«قتل ناموسی»
را بخوانید.
..............
در
نخستین روز از
خرداد پدری از
ترس بیآبرویی،
داس را بر
گردن نحیف
دختر ۱۴ سالهاش
نشاند و سرش
را برید و نام
«رومینا»
مانند سارینا،
هوژان،
فرشته،
زعفران،
نازنین،، زبیده،
سارا، هاجره
و… قربانیان
قتلهای
ناموسی همین
چند ماه
آغازین سال
۹۹، در فهرست
اسامی
قبرستان جا
گرفت. دختری
که هنوز ۱۴
سالش تمام
نشده بود.
پدر
ابتدا سعی میکند
دخترش را خفه
کند و وقتی
موفق نمیشود،
سر دختر را با
داس میبرد.
با شیونهای
مادر و بقیه
همسایهها
پلیس سر میرسد
و قاتل را
بازداشت میکند.
این روزها پدر
قاتل در زندان
است، برادر ۶
ساله و مادر
رومینا تنها
عزاداران این
خانه نیستند.
اهالی روستای
«حویق»
شهرستان
آستارا چند
روزی است که
در غمی عمیق
به سر میبرند.
برای
بررسی هرچه
بهتر این
پرونده با
اسفندیار
اشرفی، عموی
مقتول و
همچنین بهمن
خاوری، همان
پسری که یکی
از شخصیتهای
این داستان دردناک
است، به گفتوگو
نشستیم.
ناگفته
پیداست که
اظهارات این
دو نفر که در
جناحهای
مقابل یکدیگر
قرار دارند،
کاملا با هم
در تضاد است و
نگارنده هم
تلاشی ندارد
تا حقی را بین
آنها تقسیم
کند و گزارش،
صرفا روایتی
است از یک قتل
ناموسی دیگر.
به
پلیس هم گفتم
که دوستش دارم
و اجباری در
کار نبود
ماجرا
از ارتباط
رومینا و بهمن
آغاز شد.
رابطهای که
به زعم بهمن
عاشقانه و از
نظر عموی رومینا
با رعب و
تهدید همراه
بود. بهمن
حدودا ۳۵ سال
دارد و حالا و
بعد از رومینا
زندگی خود را
نابود شده میداند:
«چند سالی بود
که عاشق هم
بودیم و
بالاخره
تصمیم گرفتم
تا یک نفر را
بفرستم و او
را از پدرش
خواستگاری
کنم. اما از
آنجایی که
مذهب ما یکی
نبود، مخالفت
کردند. به
همین خاطر هم
دختر به من
گفت که پدرم
رضایت نمیدهد
و باید فراریاش
بدهم. همین شد
که باهم فرار
کردیم و پنج
روزی ناپدید
شدیم. بعد از این
ماجرا بود که
پدرش در
پاسگاه حویق
از من به جرم
آدمربایی
شکایت کرد.
حتی به من
تهمت زد که
دخترش را
بیهوش کردم و
گاو و طلاهایش
را هم دزدیدم.
وقتی پاسگاه
دختر را خواست
و او هم به آنها
گفت که به
خواسته خودش
با من آمده
است. ولی پدرش
بیخیال نشد.
در آگاهی آستارا
هم از من
شکایت کرد و
چند روز بعد
آگاهی با من
تماس گرفت.
ولی چند نفر
از بستگان
آمدند و خواستند
که ما با هم
صیغه کنیم تا
ماجرا تمام شود.
ولی آن مرد با
پلیس هماهنگ
کرده بود تا
من را دستگیر
کنند. موقع
بازجویی من
گفتم که آن دختر
را دوست دارم
و اجباری در
کار نبوده و
دختر هم در
بازجویی این
حرفها را
تایید کرد. یک
شب در
بازداشتگاه
ماندم اما در
نهایت تبرئه
شدم.»
پس از
این اتفاقات
خانواده
رومینا به
خانه برمیگردند
و به گفته
بهمن، وقتی
مادر خانواده
در حمام مشغول
شستن لباسها
بوده، پدر
ابتدا سعی میکند
دخترش را خفه
کند و وقتی
موفق نمیشود،
سر دختر را با
داس میبرد.
با شیونهای
مادر و بقیه
همسایهها
پلیس سر میرسد
و قاتل را
بازداشت میکند.
کدام
مردی عکس
ناموسش را در
اینستاگرام
میگذارد؟
این
داستان اما
وقتی از زبان
خانواده
رومینا نقل میشود،
تفاوت بسیاری
میکند. اسفندیار
اشرفی، عموی
رومینا میگوید
اصلا تفاوت
مذهبی موضوع
مهمی نبوده
است و این پسر
برادرزادهاش
را تهدید کرده
بود: «این پسر
رومینا را با
زور و تهدید
اینکه او را
میکشد با خود
برد و ۶ روز
تمام هم او را
نگه داشت. بعد
از این موضوع
حتی ما
خواستیم که
بیایند و خواستگاری
کنند اما
خانواده آن
پسر گفتن نه،
پسر ما اشتباه
کرده است. حتی
عاقد آمده بود
که عقدشان کند
اما آن پسر
قصدش چیز
دیگری بود.»
او میگوید
که بهمن
رومنیا را
اغفال کرد و
پس از آن باعث
شد که برادرش
به مرز جنون
برسد: «آن پسر
در این مدت
بارها با من
تماس گرفته و
ما را تهدید
کرده است. به
ما فحاشی میکند.
اگر از رومینا
عکسی نمیفرستاد
این مسائل پیش
نمیآمد. اصلا
کدام مردی
وقتی بخواهد
با یک دختر ازدواج
کند، عکسش را
در
اینستاگرام
میگذارد؟
کدام مردی عکس
ناموسش را در
دنیا پخش میکند؟»
برادر
قاتل که از
قضا عموی مقتول
هم هست میگوید
مادر رومینا
شرایط خوبی
ندارد: «مادرش
۴۰ سال بیشتر
ندارد و این
روزها هم
عزادار است. او
هم فامیل ما و
مثل خواهرمان
است. حالا چه
کنیم؟ او ولی
دم است و باید
برای پرونده
تصمیم بگیرد.
برادر من یک
پسر ۶ ساله هم
دارد. حالا
زندگیاش
نابود شده
است. ما
خانواده
باآبرویی
بودیم اما آن
پسر همه زندگی
ما را به هم زد.»
باقری
وکیل
دادگستری و
فعال حقوق
کودکان: رویه
قضایی در این
پروندهها
تسامح است
ننگین
کردن شرافت
خود و یا
خانواده،
اتهامی است که
زنان را
قربانی قتلهای
ناموسی میکند.
اتهامی که
برای تبدیل
شدن به رای
نهایی نه
دادگاه لازم
دارد و نه
وکیل و قاضی،
همین که مردان
و روسای
خانواده به
این نتیجه
برسند که
آبرویشان
خدشهدار
شده، حکم را صادر
میکنند.
سارا
باقری وکیل
دادگستری،
نایب رئیس
انجمن حقوق
کودکان و
نوجوانان و
همچنین فعال
این حوزه
معتقد است
سیستم قضایی
عموما در
پروندههای
این چنینی،
تسامح بیشتری
به خرج میدهد:
«نکته نخست
این است که
سیستم قضایی
در شهرستانهای
کوچک و
روستاها با
آنچه که در
تهران وجود دارد
کمی متفاوت
است. در آنجا
به واسطه
آشنایی بیشتر
مردم با
یکدیگر،
عموما از
رسانهای شدن
این موارد به
شدت پرهیز میکنند
چون نگرانی از
آبروریزی
برایشان بار
اجتماعی
سنگینتری را
به همراه میآورد.
از سوی دیگر،
چون قاتل پدر
خانواده بوده
است، تسامح
بیشتر در
احکام نهایی
قضات دیده میشود.»
او حتی
تحقیقات در
پروندهها را
ناقص عنوان میکند:
«مشکل بعدی
این است که به همان
دلیلی که
گفتم، یعنی
مسئله آبرو و
کوچک بودن
روستا، میخواهند
زودتر همه چیز
تمام شود و به
همین دلیل هم
تحقیقات کامل
و دقیقی برای
پروندهها
انجام نمیشود.
به طور کلی
رویه قضایی و
آرایی که در
پروندههای
این چنینی
صادر میشود
کمی متفاوت
است.»
این
وکیل دادگستری
حکم قتل در
شرایط این
چنینی را حبس
به علاوه دیه
معرفی میکند:
«از آنجایی که
قاتل خود ولی
دم بوده است،
دیگر حکم قصاص
اینجا معنایی
ندارد. اما
حبس و دیه
وجود دارد که
بازهم تصمیم
چند و چون آن
با قاضی
پرونده است.
دیه هم ابتدا
به مادر، سپس
به خواهر و
برادر تعلق میگیرد.»
باقری
این پرونده را
ملقمهای از
آسیبهای
اجتماعی میداند:
«در این
پرونده که
برای منِ وکیل
که مشخصا در
حوزه کودکان
فعالیت میکنم،
ماجرای جدیدی
نیست. نه قتل
ناموسی آسیب اجتماعی
جدیدی است و
نه بحران
ازدواج در سن
کم. همچنین
فرار دختران
از خانه هم به
وفور در
روستاها دیده
میشود. اما
به محض اینکه
ما از این
موضوعات حرف میزنیم
به سیاهنمایی
متهم میشویم.
حال آنکه همین
پرونده که ملقمهای
از بحرانها و
آسیبهای
برجسته
اجتماعی در آن
دیده میشود
به خوبی نشان
میدهد که
اوضاع خوب
نیست و لازم
است تصاویری که
نشان داده میشود،
برگرفته از
حقیقت و بطن
واقعی آن مکانهای
جغرافیایی
باشد.»
مجازات
والدین سهلانگار،
همان ماده پر
سروصدایی که
شورای نگهبان
در بررسی
لایحه حمایت از
حقوق کودک و
نوجوان به آن
واکنش نشان
داد، همان
موردی است که
میتواند تا
اندازه زیادی
مقابل چنین
فجایعی را
بگیرد. باقری
با اشاره به
همین لایحه،
رعایت حقوق
کودک و نوجوان
را در گرو ارتقای
قانون دانست:
«وقتی لایحه
حمایت از حقوق
کودک و نوجوان
نهایی شد،
شورای نگهبان
بارها نسبت به
ماده ۹ این
لایحه که
مجازات
والدین سهلانگار
است واکنش
نشان داد و آن
را رد کرد. به
طور کلی این
لوایح آنقدر
تغییر میکنند
که در پایان
فاصله زیادی
با ماهیت
ابتدایی و
اساسی خود
دارند اما به
هر حال داشتن
آنها از
نداشتنشان
بهتر است و به
همین دلیل هم
هست که میگوییم
حفظ و حراست
از حقوق
کودکان جز با
ارتقای قانون
ممکن نخواهد
بود.»
محمدی
فعال اجتماعی:
ریشه قتل
ناموسی را
باید ساختاری
تبعیضآمیز
جنسیتی جست
اگرچه
شاید نگاه
عمومی، شمال
ایران را مملو
از استانهای
آباد و شاد
بداند که آسیبهای
اجتماعی از
این قبیل در
آن کمتر دیده
میشود، اما
حقایق آن
مناطق،
مستندات
دیگری را رو
میکند.
آیدین
محمدی، فعال
اجتماعی ساکن
شهر آستارا با
تاکید بر همین
موضوع، آسیبهای
اجتماعی را
محدود به
مناطقی خاص
نمیکند: «در
مورد اتفاق
مذکور با چند
مسئله اجتماعی
مواجهایم.
نخستین
مسئله، فرار
از خانه به
منظور ازدواج
است که از سالها
قبل مرسوم
بوده است و به
دلیل مخالفت
خانوادهها و
در بیشتر
موارد
خانواده دختر
اتفاق میافتد
و علت آن بر میگردد
به محدود کردن
حق تصمیمگیریِ
زنان. قانون
اجازه ولیِ
دختر را شرط
ازدواج میداند.
یعنی فرد،
امکان گرفتن
یک تصمیم
مستقل برای
زندگی خود را
ندارد. با این
حال در مورد
رومینا باید
گفت او زیر ۱۸
سال است و از
منظر
کنوانسیون
حقوق کودک،
کودک محسوب میشود.»
محمدی
همچنین قتل
ناموسی رخ
داده در این
ماجرا را ریشه
در ساختارهای
اجتماعی میداند
چرا که
ساختارهای
اجتماعی
رفتارها و تبعیضهای
جنسیتی را
تثبیت کردهاند.
«چنین
ساختارهایی
حق تصمیم-گیری
محدودی برای
زنان قائلاند
و مردان را
برای اعمال
بیشترین حد
خشونت نیز
کمتر محدود میکنند.
مصادیق آن را
میتوان در
قوانین موجود
دید که مجازات
خفیفتری را
برای این
جرائم در نظر
میگیرند.
زنان در صورت
سرپیچی از
قواعد تبعیضآمیز
لکه ننگ
خانواده
محسوب میشوند
و پاک کردن
این لکه ننگ
دال بر
باغیرتی
مردانِ خانواده
محسوب میشود.»
بهمن
در هنگام وصف
ماجرایی که رخ
داده بود، در
هیچ کدام از
جملاتش از نام
رومینا
استفاده نکرد.
وقتی علت را
جویا شدم گفت:
«نمیتونم
اسمش رو بگم،
چون اون
ناموسم بوده.»
«ناموس»،
واژهای است
که زن را به
عنوان مایملک
مرد توصیف میکند،
دارایی که
باید از آن
حفظ و حراست
کرد و البته
که کیفیت این
نگهبانی با
تدبیر مرد
انجام میشود.
مردی که یک
روز داس به
دست میگیرد و
برای حفظ
شرافت و آبروی
خانوادهاش
گردن دخترش را
میبرد و روزی
دیگر، برای
حفظ زنی که
عاشقش بوده،
اسید به صورتش
میپاشد. همین
هم میشود که
آمار خبر میدهد
که بیش از
۶۰۰۰ زن در
طول سال و در
کل جهان، قربانی
قتلهای
ناموسی میشوند.
متوسط سن این
قربانیان ۲۳
سال و بیش از نیمی
از این
قربانیان
دختران و
خواهران
هستند؛ درست
مثل رومینا.
برگرفته
از:«میدان»
۶
خرداد ۱۳۹۹
https://meidaan.com/archive/70302
.............................................................
بررسی
فاجعه قتل
رومینا از حیث
جامعه شناسی
قاتل
واقعی جامعه
است
✍مصطفی
مهرآیین،
جامعهشناس
عامل
اصلی قتل های
ناموسی
فشارهای
اجتماعی است، اگر
پدر رومینا او
را نمی کشت
خود زیر فشار
شدید اجتماعی
له و به
تعبیری کشته
می شد؛ بنابراین
قاتل اصلی،
جامعه و باوری
است که عاشق
شدن، دوست شدن
یا فرار با
پسر مورد
علاقه دختر را
مستوجب مرگ می
داند.
جامعه
نظم مسلط است
و افراد می
کوشند که در
این نظم
اجتماعی پذیرفته
شوند این
اجتماعی شدن
مستلزم پذیرش
هنجارهای
موجود است، در
این نظم
موجود، بعضی از
هنجارها یک
مرحله فراتر
رفته و تبدیل
به فراهنجار
یا هنجار
مضاعف می
شوند، مساله
ناموس و ضرورت
عفت دختر از
جمله این
فراهنجارها است.
آمارهای
غیر رسمی از
۳۷۵ تا ۴۵۰
مورد قتل
ناموسی در سال
خبر میدهند.
این
پدر نه فراری
شده و نه چیزی
را پنهان کرده
است. شنیدهها
حاکی از آن
است که بعد از
این اتفاق در
حالی داس هنوز
در دستش بوده
از خانه خارج
شده به این
کار اعتراف
کرده است.
انتشار
آگهی ترحیم در
شبکههای
اجتماعی هم
نکته دیگری
بود که واکنشهای
مختلفی را به
وجود آورد که
فردی نه تنها
فرزند خود را
میکشد بلکه
مراسم ترحیم
هم برای او میگیرد
و نام تمام
مردان فامیل
را هم در آن
درج میکند.
شاید می
خواهند این
پیام را بدهند
که ابایی از
این جنایت نداشته
اند و به
تعبیر خود لکه
ننگ را پاک
کرده اند.
مطابق
با ماده ۲۲۰
قانون مجازات
اسلامی پدر در
جایگاه، ولی
دم در قتل
فرزند قصاص
نمیشود بلکه
قصاص تبدیل به
دیه و تعزیر
میشود.
کلید واژههایی
نظیر آبرو،
ناموس، غیرت،
حیثیت و مواردی
از این دست در
چنین پروندههایی
به شدت شنیده
میشود و این
هشدار را میدهد
که جامعه باید
یک بازنگری
جدی در چنین
مفاهیمی
داشته باشد.
سلطه
این
فراهنجارها
به گونه است
که تخطی از آن
توسط زن یا
دختر،
قتل، خود کشی
و خود سوزی
آنها را به
دنبال دارد.
از آنجا که
دختران
همواره در
جامعه متحمل
ظلم مضاعف
هستند، انواع
مختلف
فراهنجار بیشترین
فشار را بر
آنها وارد می
کند؛ بنابراین
قتل این دختر 13
ساله پدیده
عجیب یا مختص
یک جامعه خاص
نیست اگر این
قتل های
ناموسی در
نقاط دیگر
کمتر اتفاق می
افتد به این
دلیل است که خانوادهها
در جریان
جامعه پذیری،
روند رو به
رشدی را در
مقایسه با
خانواده های
دختر کش طی
کرده و نوع
مناسباتشان
با
فرزندانشان تغییر یافته
وگرنه الگوی
کلی حاکم بر جامعه
همین است که
اگر زنی از
فراهنجار
ناموس تخطی
کند باید کشته
شود.
قتل
ناموسی تنها
مختص جوامع
روستایی و
قبیله ای نیست
درست
است که در
مناطق شهری
قتل های
ناموسی کمتر
اتفاق می افتد
اما فراهنجار
ناموس و
پیامدهای آن
برای دختران
منحصر به
روستاها و
قبیله ها
نیست، این
مساله در شهر
به گونه ای
دیگر عمل می
کند، یعنی
فشار اجتماعی
حاصل از پدیده
ناموس در شهر
ممکن است به
این مساله
منجر شود که
پدر مانع از
اشتغال یا
ادامه تحصیل
دختر شود یا
او را به خانه
نشینی
واداشته و
سایر اشکال
خشونت را بر
او اعمال کند.
بنابراین
اشکال مواجهه
متفاوت است
اما در تمام
این اشکال،
نابودی نهفته
است. مثلا در
شیخ نشین
امارات از
آنجا که سبک
زندگی دختران
متاثر از
دنیای جدید متفاوت
می شود، پدران
دختران خود را
وادار به خانه
نشینی می کنند.
.....................................