«کرونا»
آتش خشونت و
تبعیض علیه
زنان را شعلهورتر
کرد!
زنان آرزم
(آورد رهایی
زنان و مردان)
پاندمیک
شدن کووید ۱۹
چیدمان زندگی
اقتصادی - اجتماعی
میلیاردها
انسان را از
اساس دگرگون ساخت.
ابعاد فاجعه
فقط به مرگومیر
انسانها
مربوط نمیشود،
کرونا هرآنچه
را که تبعیض و
نابرابری
نامیده میشد،
پُررنگتر
نمود.
شیوع
کرونا ریشه در
مناسبات
سودمحور
سرمایهداری
دارد؛
مناسباتی که
نه بر اساس
منافع جمعی
بلکه متکی بر
رویکرد
سودمحورانهی
اقلیتی است که
در راس هرم
قدرت جای
گرفتهاند.
شتاب بیشتر در
انباشت سود و
غارت نیروی کار
و شخم زدن و
ویران کردن
طبیعت، همه
استراتژیهای
ساختار حاکم
است. شیوع
کرونا نشان
داد که پوسیدگی
و گندیدگی این
مناسیات به
نقطهی حیاتی
و تعیین کننده
رسیده و
۹۹درصدیها
میتوانند
موقعیت
متفاوتی در
شرایط
پساکرونایی
داشته باشند.
با
گذشت حدودا دو
ماه از بحران
کرونایی،
ابعاد فاجعه
در حوزه زنان
بهطور
چشمگیری
گسترش یافت و
یکبار دیگر
جامعهی بشری
مجبور به
مواجهه با
تشدید
نابرابریها
و خشونت علیه
زنان گردید.
بحرانهای
اجتماعی از
قبیل جنگ،
قحطی، تحریم،
انواع بیماریها
همچون ابولا،
سارس و کرونا
بیشترین آسیب
را به لایههای
فرودست و
محروم جامعه
وارد میکند؛
لایههایی که
در شرایط غیر
کرونایی با
فروش نیروی کار
و بدنشان، در
ساختاری
نابرابر
مجبور به حفظ
حداقلهایی
برای
زندگیشان
هستند، در
شرایط هرج و
مرج و رکود و
گسترش ناهنجاریها
بهراحتی زیر
پای طوفان له
میشوند و
دستشان هم از
همه امکانات
تولید شده
کوتاه است،
زنان از این
دستهاند.
کرونا از دل
طوفان، مدام
نابرابری بر
سر آنان آوار
میکند و زنان
را تا مرز از
هم گسیختگی میکشاند.
پیش از
کرونا، جنبش
زنان در ایران
و جهان بهدرستی
بر موقعیت
نابرابر
اقتصادی،
اجتماعی و
قانونی خود
معترض بود و
نگاه جنسیتگرا
و تبعیضآمیز
ساختار
سرمایهسالار/مردسالار
حاکم را به
چالش میکشید
اما بهرغم
رسیدن به
دستاوردهای
امیدوار
کننده در
بعضی مناطق
جهان، زنان
عمدتا در
موقعیت فرودست
و نابرابر
باقی ماندهاند. شیوع
کرونا چون نشت
آبی آلوده زیر
پای بشریت از
نقطهای به
نقطهی دیگر
نفوذ کرده و
آنان که زیر
پایشان سستتر
بوده، بیشتر
فرورفتهاند؛
از جمله زنان.
میتوان
ابعاد آسیب
پاندمیک
کووید۱۹ را در
حوزهی زنان
به ۳ بخش
تقسیم کرد،
گرچه این سه
بخش نیز در هم
تنیده و
یکدیگر را عمق
میبخشند و
جدا کردنشان
عملا امر دقیق
و درستی نیست:
زنان
و «مراقبت»
ساختار
جنسیتگرای
حاکم در
تعاریف کلیشهای
و هدفمند خود،
زنان را
موجودی عاطفی
و توانا در
امر نگهداری
از اعضای
خانواده
قلمداد میکند.
«زنان میتوانند
پرستار،
معلم، آشپز و
نظافتچی
بهتری در
خانواده
باشند. زنان
قادرند که در
امر مراقبت از
سالمندان و
بیماران
تواناتر عمل
کنند». این
رویکرد گرچه
در کشورهای
پیشرفته شدت و
حدت خود را تا
حدی از دست
داده و
امکانات عمومی
مانند مهد
کودکها و
سرای
سالمندان و
امکانات
درمانی
رایگان، از فشار
بر زنان
اندکی کاسته،
اما همچنان
رویکردی مسلط
است و در
شرایط اپیدمی
مانند کرونا و
با تعطیل شدن
مراکز عمومی،
این زنان
هستند که در
جایگاه
تاریخی خود به
کار ادامه میدهند
و جسم و
جانشان را
باید صرف امر
مراقبت از
اعضای
خانوادهای
کنند که
ناگزیر از صبح
تا شب در
قرنطینه و انزوا
بهسرمیبرند.
فشار و استرس
فیزیکی و
روانی ناشی
از
انجام امور
بهداشتی و
تغذیه، برای
زنان سختتر
از بقیه خواهد
بود و عوارض
آن تا پایان
عمر ادامه
خواهد داشت.
زنان زیر
باورها
وانگارههای
تبعیضآمیز
به حفظ و
بازپروری
نیروی کار
ادامه میدهند
تا بحران
پساساختاری
کرونا کمبود
نیروی کار
رایگان و
ارزان را
احساس نکند!
پیامدهای
اقتصادی
آنچه
نئولیبرالیسم
طی ۴دهه
حاکمیت خود بر
جهان تحمیل
نمود، در یک
کلام خلاصه میشود
به دستاندازی
هر چه بیشتر
بازار بر امور
زندگی انسانها
اعم از شغل و
درآمد،
درمان، مسکن،
آموزش، زمین،
هوا، خاک و
دریا که همگی
در اختیار ثروتهای
انباشته شده
قرار گرفته که
تا قطره آخر
را بمکند و
بخشکانند.
قراردادهای
موقت و بیثباتکاری
و مشاغل پاره
وقتِ فاقد هرگونه
بیمههای
اجتماعی، به
نمای مسلط
بازار کار
تبدیل گردید و
زنان در این
وانفسای غارت
بدنها، باز
با شرایط
غیرانسانیتری
به حوزهی اقتصاد
متصل شدند.
دستفروشان،
کارگران
کارگاههای
کوچک تولیدی،
کارگران بخش
کشاورزی، زنان
شاغل در بخشهای
خدماتی،
همچون سلولهای
مجزا، معلق و
ناپایدار،
گذران میکنند.
کرونا در چشم
بر همزدنی
همهی واقعیتها
را دگرگون
کرد، همه جا و
همه چیز تیرهتر
و هولناکتر
شد. دیگر نه
شغلی و نه
درآمد بیکاری
و نه نان و نه
دارویی! به
کجا باید
متوسل شد؟ به
کارفرما و یا
به صاحبخانه؟
طوفان آنان را
به لبهی
پرتگاه پرتاب
کرده است.
نیروی
کار ارزان و
فاقد هرگونه
تشکلی که در
این شرایط
بتواند پا به
میدان گذاشته
و حق و حقوق
خود را طلب کند
بر سر دو راهی
مرگ است: مرگ
با کرونا و یا
مرگ در آغوش
فقر! نیروی
کاری که ارزشش
در قیاس با
تورم افسارگسیخته
موجود و
بیکاری و تورم
پسا کرونایی
هر روز تقلیل
مییابد؛ و
نظامهای
سرمایهداری
در اقصا نقاط جهان از
فرصت آشفتگی
کنونی، ضعف تشکلهای
کارگری، و
آواره شدن
کارگران برای
لقمهای نان،
برای ارزان
خریدن آن گوی
سبقت از
یکدیگر ربودهاند.
کسانی که
غمشان نه جان
کارگران بلکه
جهش تولید به
هر قیمتی است! گویی
این کارگرانند
که باید بارِ
رکود اقتصادی
ناشی از کرونا
و ورشکستگی
بخشهای
مختلف تولید
را بدوش بکشند
و امنیت و
ثبات حکومتها
را حفظ کنند.
اما خود حاضر
نیستند هیچ
مایهای
بگذارند و
برای نجات
نیروی کاری که
سربازان این
جنگ اقتصادیاند
دست به دامان
مردم میشوند.
کارگران
سربازانی
بدون سازوبرگ
در
جنگی
نابرابرند. و در این
میان زنان به
عنوان پایینترین
و آسیب
پذیرترین
لایه نیروی
کار و بخش عمده
ارتش ذخیره
کار ارزانترین
قیمتها را
خواهند داشت.
با نگاهی
اجمالی به
خیابانها،
مترو و محلات
بهراحتی میتوان
درصد بالای
زنان دستفروش،
آرایشگر،
خیاط و...
را دید که
حیران و
سرگردان به
دنبال راه
فرار از این
شرایط
اند.
راهی که لزوما
نمیتواند
امن و بیخطر
باشد و قطعا
بخشی از آنان
را به کام
افسردگی،
خودکشی،
اعتیاد و تنفروشی
خواهد کشاند.
آیا نیروی کار
و در این میان
زنان میتوانند
در این مناقشه
به دفاع از
زندگی خود برخیزند؟
افزایش
خشونت خانگی
زنگ
تلفنهای
اوژانس
اجتماعی در
پاریس، رم،
ترکیه، نیویورک
و تهران ۳۰ تا
۴۰ درصد بیشتر
به صدا در میآید.
اینان زنان
خشونت دیده
درخانههایی
هستند که قرار
است ماوایی
برای قرنطینه و
محافظت از جانها
در مقابل
کرونا باشند.
اِعمال انواع
خشونت در
شرایط غیر
کرونایی در
خانواده امر
رایجی بود اما
در فضای دلهرهآور
قرنطینه و
انزوای
اجتماعی،
شاهد رشد بالایی
در ضرب و شتم
زنان، تجاوز،
توهین و حتی
قتل بودهایم.
استرس،
فشارهای
مالی، بیکاری
و تعطیلی همهی
مراکز
اجتماعی،
انگیزهها و
شرایط عینی
درگیریها را
بیشتر کرده
است و بدیهی
است طرفی که توان و
قدرت بیشتری
دارد، قادر
است
طرف ضعیفتر
را مورد عتاب
بیشتری قرار
دهد. علاوه بر
آن ازدواجِ
دختران
خردسال و کم
شدن یک «نان خور»
اضافی، گزینهی
مرسوم در
شرایط بحرانزای
این چنینی در
کشورهایی مثل
ایران است. در نبود
نهادهای
اجتماعی
توانا و موثر
و همچنین وجود
چالههای
قانونی برای
به منجلاب
کشیدن کودکان
و زنان، نمیتوان
در این شرایط
به جز گسترش
انواع تبعیض و
نابرابری
انتظار دیگری
داشت.
ما به
عنوان بخشی از
جنبش زنان
باورداریم که
فرودستی زنان
به ساختار
مردسالار/
سرمایهسالار
موجود در جهان
گره خورده است
و تا زمانی که
این مناسبات
بهنفع
برابری و
رهایی زنان و
همهی
انسانها
دگرگون نشود،
کرونا، ابولا
و سارس از همه
قربانی میگیرد
و از زنان
بیشتر! اما
نمیتوان تا
تغییر ماهوی و
زدودن این
مناسبات نابرابر
دست روی دست
گذاشت و
مطالبهگر
نبود. این
مطالبات
حداقلی است و
قطعا فقط ذرهای
از اقیانوس
ستم بر زنان
را میکاهد:
۱. اطلاع
رسانی شفاف از
آمار مبتلایان
و میزان مرگ و
میرها و مشخص
کردن اقشار و طبقات
آسیبپذیر و
در معرض
بیماری بر
اساس این
آمارها و ایجاد
امکانات
مناسب برای
حفاظت و حمایت
از آنان؛
٢.معرفی و
مجازات
عاملان پنهانکاریها
که باعث شیوع
کرونا در
ایران شدند؛
٣. تامین و
ارائهی فوری
بستههای حمایت
مالی برای همهی
خانوادهها و
به خصوص زنانی
که بهتنهایی
بار ادارهی
خانواده را به
دوش میکشند؛
۳.
تامین اجارهی
مسکن و اجارهی
مغازه برای
کسانی که شغل
خود را از دست
دادهاند؛
۴. تامین
بستههای
بهداشتی و
دارویی برای
خانوادهها،
بهویژه زنان
که در معرض انواع
خطرات ناشی از
بارداری و
زایمان و بیماریهای
عفونی در
شرایط
قرنطینه
هستند؛
۵. ایجاد
مراکز کمک
رسانی و حمایت
از زنان خشونت
دیده، کمکرسانی
سریع به این
زنان و
تشویق آنان به
اعلام هر چه
سریعتر
موارد خشونت
به مراکز
تعیین شده و
ارائهی کمک
در جهت خروج
از موقعیت
خطر؛
۶. متوقف
کردن اخراجها
و برقراری
دستمزد مکفی
بر اساس نرخ
واقعی تورم و
شرایط
اضطراری
کنونی، و
همچنین درمان
رایگان برای
تمامی شاغلین
و بازنشستهها؛
و تامین حقوق
بیکاری تا
برگشت شرایط
عادی برای
شاغلین؛
۷. کمک به
تامین
مایحتاج
غذایی
خانوادهها و
سبک کردن بار
تامین غذا در
شرایط
قرنطینه از طریق
ایجاد
نهادهایی
مردمی در
محلات؛
۸. تامین
سرپناه امن،
با رعایت
استانداردهای
بهداشتی برای
کارتنخوابها،
بیخانمانها
و معتادان که
با تعطیلی
مراکز اعتیاد
و گرمخانهها،
گزینهای به
جز مرگ در
گوشهی
خیابان
ندارند؛
۹.
امکانات فوق
باید شامل
تمامی اقوام،
ملیتها،
مذاهب و
مهاجرین
مجوزدار و
بدون مجوزی شود
که در حال
حاضر در این
کشور زندگی میکنند؛
۱۰. کادر
درمان
بیمارستانها
بهخصوص بخش
پرستاری و
خدمات را
عموما زنان
تشکیل میدهند،
در نظر گرفتن
امکانات
حداکثری
تجهیزات برای
پیشگیری و
درمان، تامین
پاداش ویژه و
همچنین تسهیل
در استخدام
رسمی و اجرای
کامل تعرفهگذاری،
مطالبهای
کنونی و فوری
است.
قرنطینه بدون تامین معیشت یعنی گرسنگی و مرگ!
زنان
آرزم (آورد
رهایی زنان و
مردان)
فروردین
١٣٩٩