جنگهای
فرقهای رو به
پایاناند
و با
شورش علیه
فساد جایگزین
میشوند!
پاتریک
کابورن
برگردان:
رضا چیتساز
برگرفته
از کانترپانچ
۲۹ اکتبر
جنگهای
فرقهایای
که در چهار
دههی گذشته
بخشهای
بزرگی از
خاورمیانه را
ویران کرده رو
به پایاناند.
به جای این
جنگها ما
شاهد شورشهای
تودهای
هستیم که علیه
حکومت
اربابان دزد
رخ میدهد.
این اربابان،
حکومت خود را
به عنوان پاسداران
جوامع معرفی
میکنند و
ادعا میکنند
که بدون
پاسداریی
آنان جامعه با
خطر خشونت
وحشیانه یا
نابودی رو به
روست.
در
اویل ماه
اکتبر من در
اتاق هتل خود
در بغداد
نشسته بودم و
خود را آمادهی
نوشتن مقالهای
دربارهی
بازگشت صلح به
پایتخت عراق - پس از شکست
داعش- میکردم.
از آخرین باری
که بمب بزرگی
در خیابانهای
شهر منفجر شد
و رقم بالایی
را قربانی کرد
-اتفاقی که به
گونهای رعشآور
تکرار میشد-
سه سال میگذرد.
آماده
برای نوشتن
شده بودم که
از دور صدای
شلیک چند
گلوله را
شنیدم،
اما
با خود فکر
کردم شاید
کسانی جشن
عروسی دارند
یا مشغول
تماشای
مسابقهی
فوتبال هستند.
اما طولانی
بودن زمان
تیراندازی
نادرست بودن
این توضیح را
نشان میداد.
به ورودیی
هتل رفتم تا
ببینم در خیابانهای
بیرون چه رخ
میدهد. پیش
از رسیدن به
ورودی مردی به
من گفت: "نیروهای
امنیتی مشغول
شلیک به
تظاهرکنندگان
در میدان
تحریر هستند.
تا کنون نیز
ده تن جان خود
را از دست
دادهاند."
شمارش
کشتهشدهگان
بسیار بدتر از
این رقم بود،
رقم رسمی تا این
لحظه ۱۵۷ کشته
و ۶۱۰۰ زخمی
است، اما
پزشکان به من
در همان زمان
گفتند که رقم
مرگ و میر
بسیار بالاتر
است. تظاهراتکنندهگان
که از اول
تعداد کمی
بودند
خواستار شغل،
پایان یافتن
فساد و بهبود
خدمات پایهای
مانند آب
آشامیدنی و
برق بودند.
اما یک نفر از
نیروهای
امنیتیی
دولت -که توسط
شبهنظامیهای
ایرانی
پشتیبانی میشوند-
بر این باور
بود که خواستهای
عدالت
اجتماعی و
اقتصادی
تهدیدی علیه
نظم موجود است
و باید با
گلوله و
ممنوعیت رفت
آمد در شهر
هفت میلیونیی
بغداد و بستن
شبکهی
اینترنت پاسخ
داده شود.
سرکوب
در کوتاهمدت
کاربرد داشت،
اما ژرفای خشم
فروخفته از
غارت درآمد
نفتیی عراق
از ۲۰۰۳ به
این سو -چهار
صد میلیارد
دلار- آنچنان
بود که انتظار
میرفت که
شورش دوباره
از سر گرفته
شود، چنانکه شد
و روز جمعه
شورش بار دیگر
سر گرفت،
اینبار همراه
با ۲۳ تن کشته
و آتشسوزیی
دفاتر
استانداری.
یکی
دو هفته پس از
این ماجرا
زمانی که به
انگلیس بازگشته
بودم و مشغول
مشاهدهی
تلویزیون
بودم، با دیدن
تودههای
تظاهراتکننده
در شهری که
مشخص بود از
شهرهای
خاورمیانه
است، فکر کردم
شورش در بغداد
تکرار شده است.
اما به زودی
متوجه شدم که
تصویر از
بیروت بود نه
بغداد، هرچند
انگیزهی
شورش یکسان
بود: خشم علیه
طبقهی حاکمی
که در فساد
آغشته است و
از ارائهی
ابتداییترین
خدمات به
جمعیت ناتوان.
پیام نویدبخش
این است که چه
در لبنان و چه
در عراق
رهبران جماعتهای
متفاوت شاهد
این هستند که
پیروانشان
به آنها به
عنوان رهبران
مافیایی نگاه
میکنند. مردم
به خواست این رهبران
برای همبستگیی
فرقهای بیاعتنایی
میکنند.
این
دوره، دورهی
گذار است و
هرگز نباید از
تواناییی
رهبران رزمآرای
جوامع فرقهای
در تحریک
پیروان خود
برای ایجاد
انشقاق در صفوف
مقاومت علیه
بدحکومتیی
یغماگرانهی
این رهبران
غافل شد.
من
نخستین بار در
سال ۱۹۷۵ با
کولهباری از
تجاربی که بهتازهگی
از جنگ فرقهایی
ایرلند بههمراه
داشتم، وارد
منطقه
(خاورمیانه م.)
شدم تا از
آغاز جنگ
داخلیی
لبنان در میان
موزاییکی از
جوامعی که بر
مبنای مذهب و
قومیت تعریف
میشدند
گزارش تهیه
کنم. سالها
بعد من در
عراق شاهد
شکاف میان سنیها
و شیعهها
بودم که به
حمامهای
خونین فرقهای
پس از سقوط
صدام در ۲۰۰۳
منجر شد. شورشهای
مردمی در
سوریه در ۲۰۱۱
به سرعت به
جنگ داخلیی
فرقهای و
قومی با درندهخوییای
بیسابقه
تبدیل شد،
جنگی که شاید
حالا به پایان
برسد.
این به
این خاطر نیست
که جنگجویان
هر دو سو به اشتباهات
خود پی پردهاند
یا این که همه
یکباره
متوجه شدهاند
که رهبرانشان
عمدتاً
پولداران
خلافکارند.
این تحول به
این خاطر است
که در این
درگیریها
برندهگان و
بازندهگان
نمایان شدهاند
، و بنابراین
آنانی که در
قدرتاند
دیگر نمیتوانند
افکار عمومی
را از فساد
همهجانبهی
خود با ادعای
خطر حملهی
دشمنان بیرحم
به جامعه
منحرف کنند.
برنده
و بازنده از
دیرباز در
لبنان قابل
شناسایی بودهاند
و در عراق نیز
با تسخیر موصل و
شکست داعش در
۲۰۱۷ همین
موضوع روشن
شد. از ماه اخیر
به این سو با
در دست گرفتن
کنترل تقریبا
تمام کشور
توسط بشار اسد
و ایران، در
سوریه نیز برندهگان
و بازندهگان
جنگ در این
کشور آشکار
شدهاند.
زمانی
که دولتهای
مرکزی در
بغداد و دمشق
زیر حملات
داعش تضعیف
شدهبودند،
کردهای سوریه
و عراق
توانستند شبهدولتهای
خود را بنا
کنند. این
دولتها هرگز
پس از نابودیی
داعش نمیتوانستند
دوام بیاورند.
کردهای عراقی
نفت منطقهی
کرکوک را در
۲۰۱۷ به ارتش
عراق باختند و
کردهای
سوریه، پس از
بیرون کشیدن
ارتش آمریکا
توسط ترامپ،
شاهد له شدن
تا حد نابودیی
شبه دولت خود -
روژاوا- به
وسیلهی ترکها
از یک سو، و
دولت سوریه از
دیگر سو
هستند.
سرنوشت
کردها یک
تراژدیی
گریزناپذیر
است. با شکست
داعش پس از
محاصرهی رقه
در ۲۰۱۷،
امکان نداشت
که آمریکا از
یک نیمچه
دولت کُرد در
محاصرهی
دریایی از
دشمنان آن
حفاظت کند.
امروز رهبران
کرد از خیانت
آمریکا به
کردها سخن میگویند،
اما همهی
آنها از ابتدا
این را میدانستند
که وارد چه
ائتلافی میشوند،
همچنانکه
اکنون نیز میدانند
که بهجز
روسیه و سوریه
پشتیبانی
دیگری ندارند.
واضح است که
هیچیک از این
دولتها هرگز
موجودیت یک
دولت نیمهمستقل
کرد را تحمل
نخواهند کرد.
یک
مشکل در توضیح
تحولات
خاورمیانه در
سه سال گذشته
این است که
مسئولان امور
خارجه در
آمریکا با
پشتیبانیی
بیشتر رسانههای
آمریکایی و
اروپایی
مسئولیت تمام
تحولات منفی
را از آن
ترامپ میدانند.
این کار اگر
کاملاً گمراه
کننده نباشد،
بیتردید
باید آنرا یک
سادهگراییی
چشمگیر نامید.
رها کردن
ناگهانی و بیرحمانهی
کردها در
چنگال ترکیه
ممکن است
مشکلات کردها
را دو چندان
کرده باشد،
اما خروج بخش
کوچک ارتش
آمریکا از شرق
سوریه به
اندازهی
کافی عقلانی
بود، چرا که
آنها از چهار
سو توسط چهار
نیروی متخاصم
زیر ضرب
بودند: ترکیه،
ایران، روسیه
و دولت اسد.
نتیجهی
نهاییی جنگهای
سوریه اکنون
قبل رویت است.
ترکیه بخش
کوچک و بیثباتی
از منطقهی
مرزی را محصور
خواهد کرد اما
باقیی مرز
ترکیه و سوریه
توسط سربازان
روسیه و دولت
سوریه
پاسبانی
خواهد شد و
نیروهای ی.پ.گ.
را وادار
خواهند کرد که
سی کیلومتر به
سمت جنوب عقبنشینی
کند. سوال مهم
این است که
مردم
غیرنظامیی
کرد که از جنگ
گریختهاند
تاچه اندازه
احساس امنیت
خواهند کرد تا
منطقه
بازگردند.
نکتهی مهمی
که از نشست
مشترک
ولادیمیر
پوتین و رجب طیب
اردوغان در
سوچی سهشنبهی
گذشته مطرح شد
این بود که
ترکیه به گونهای
ناگفته دولت
اسد -تحت
حمایت روسیه-
را به عنوان
پاسبان مرز
جنوبیی خود
در مقابل ی.پ.گ.
به رسمیت
خواهد شناخت.
این بدین
معناست که
آنکارا تلاشی
نخواهد کرد که
از تهاجم
روسیه و دولت
سوریه برای
بازپس گرفتن آخرین
سنگر مخالفان
دولت سوریه،
ادلب جلوگیری
کند.
در چند
سال گذشته
دخالت
نیروهای
خارجی آن چیزی
بود که بیزاریی
قومی و مذهبی
را در لبنان،
سوریه و عراق
به ویرانی
کشانده بود.
در این دوره
دستههای
محلی به
کارگزاران
کشورهای دیگر
-که برای پیشبرد
اهداف خود به
این دستهها
کمک مالی و نظامی
میکردند-
تبدیل شده
بودند. لااقل
در حال حاضر
هیچ نیروی
خارجیای
تمایلی به
درهمریختن
اوضاع در این
گوشهی شمالیی
خاورمیانه
ندارد. منطقهای
که در ۴۴ سال
گذشته میدان
جنگ بوده است
و بنابراین
امکان زودگذر
صلحی پایدار
به وجود آمده
است.