دهم
دسامبر و
موقعیت عمومی
مبارزه برای
حقوق بشر در
ایران
رضا
رئیس دانا
ده
دسامبر روز
جهانی حقوق
بشر گذشت. اما
هنوز می شود
در حالی که به
آرامی به
پایان سال
میلادی نزدیک
می شویم از
موقعیت عمومی
مبارزه برای
حقوق بشر در
ایران یک جمع
بندی داشته
باشیم. به مناسبت
ده دسامبر
گزارشی در
مورد مجازات
اعدام برای
جرایم مربوط
به مواد مخدر
در ایران با
همکاری جامعه
دفاع از حقوق
بشر در ایران
منتشر شد که
از جهت موضوعِ
این گفتگو
روشنگر هست.
گزارش
در مورد اعدام
ها در ایران
اشاره می کند
که
شمار اعدام
ها از 94 مورد در
سال 2005 به 694 مورد
در 7 ماه اول
سال 2015 میلادی
رسیده است. آمار
می گوید که تا
پایان
تابستان سال
جاری میلادی
شمار کل اعدام
ها از 800 مورد و
شمار اعدام ها
به خاطر مواد
مخدر از 500 مورد
گذشته است.
این رقم ها
حتا بدون در
نظر گرفتن سه
ماه آخر سال
بالاترین
میزان اعدام
در 25 سال گذشته
است. با این
حال گزارش
برآورد می کند
که شمار کل
اعدام ها تا
آخر سال 2015 از 1000
نفر هم بگذرد.
جمع بندی این
آمارها می
تواند خیلی ساده
و روشن موقعیت
مبارزه برای
حقوق بشر را
روشن کند.
سال
های زیادی
روشنفکران،
فرهیختگان،
نواندیشان،
دگراندیشان،
اقلیت های
ملی، مذهبی و
جنسی همراه با
گروههای
مختلف سیاسی
مخالف رژیم به
نقض حقوق بشر
در زمینه های
مختلف با سایه
روشن های
متفاوت اعتراض
کردند. دربعضی
از حوزه ها
همسویی و
همگرایی
بیشتر بوده
است. مخالفت و
اعتراض به
اعدام یکی از
این حوزه ها
بوده است. با
این حال طوری
که گزارش
جهانی از
اعدام برای
جرایم مواد
مخدر در ایران
نشان می دهد،
با وجود همه مبارزات
و هزینه هایی
که برایش
پرداخت شده در
ده سال اخیر
تعداد
اعدام های
سالانه حدود
ده برابر شده
است. در خیلی
از حوزه های
دیگر هم
گزارشات جاری
نقض حقوق بشر
نشان می دهد
که با وجود
ادامه مقاومت
و اعتراض وضع
بهتر نشده که
هیچ، بدتر هم
شده است. در
حقیقت همین بدتر
شدنِ وضعیت
حقوق بشر با
وجود ادامه
تلاش ها اصلی
ترین محور جمع
بندی موقعیت
عمومی مبارزه
برای حقوق بشر
در کشور ماست.
با وجود همه
فداکاری ها و
هزینه دادن ها
ضعف و کسری چشمگیری
داریم و نیروی
امان کافی نیست
که بتوانیم
رژیم را در
این زمینه عقب
برانیم.
این
ضعف دلایل
متعددی دارد.
اول از همه
تناقض در
رابطه میان
مبارزه علیه
نقض حقوق بشر
با
نتایج، روش
ها و
دستاوردهای
این مبارزه
هست. جمهوری
اسلامی یک
رژیم
ایدئولوژیک
تاریک اندیش و
نابهنگام است
که تا هنگامی
که هست حقوق
انسانی را زیر
پا خواهد
گذاشت. نقض
حقوق بشر نتیجه
ناآگاهی، یا
خطای سهوی یا
خصوصیات و
روحیات فردی
این یا آن آدم
در این رژیم
نیست، شیوه حیات
و بخشی از
مضمون کارکرد
نظام جمهوری
اسلامی است.
در واقع
بسیاری از
حوزه های نقض
حقوق انسانی
با موجودیت
این رژیم گره
خورده و خودش
هم وقتی که می
گوید به حوزه
حقوق بشر حساس
است و این
حوزه جزو خط
قرمزهاست، در
واقع قصد دارد
همین را
بگوید. مثلا
تا زمانی که
نظام جمهوری
اسلامی سر
پاست، آزادی
کامل پوشش محال است؛
آزادی بی قید
و شرط عقیده و
وجدان
غیرممکن
بوده، و آزادی
کامل تجمع و
تحزب تامین
پذیر نیست.
دولت دینی
باقی می ماند؛
یعنی اسیر یک
روایت رسمی
مذهبی که
رسمیتش اساسا
از قدرت
سرنیزه و
کشتار و سرکوب
بیرون می آید
و نه منطق یا
عقلانیت.
بنابراین
مبارزه علیه
بسیاری از
مظاهر نقض
حقوق بشر در
ایران، زمانی
موثر هست که
در مسیر حذف
کامل نظام
جمهوری
اسلامی قرار
بگیرد و با هم
پیوند بخورد.
اما در
باره همین
واقعیت ساده و
بدیهی در میان
حامیان مختلف
حقوق بشر
اختلاف و یا
حداقل ابهام
هست. در حال
حاضر موقعیت
فرادست در
زمینه اعتراض
و مبارزه علیه
نقض حقوق بشر
به نیروهایی
تعلق دارد که
از لحاظ
اعتقادی،
ارتباط میان
نقض حقوق بشر
و ماهیت نظام
جمهوری
اسلامی را نمی
پذیرند؛ یعنی
نمی پذیریند
که مبارزه
علیه نقض حقوق
بشر اساسا
بخشی از
مبارزه ضد
استبدادی در
جهت حذف نظام
اسلامی است.
این عدم
پذیرش، مبارزه
علیه نقض حقوق
بشر را از
داشتن
دورنمای درست
و واقعی محروم
می کند و از
این طریق این
مبارزه را
ضعیف می کند.
تناقض
دیگری هم هست
که آن هم در
ضعیف کردن مبارزه
علیه نقض حقوق
بشر نقش دارد.
تنوع و تعدد حوزه
های نقض حقوق
بشر معناش این
است که
نیروهای
اجتماعی و
طبقاتی
مختلف، ظرفیت
های متقاوتی
برای اقدام در
حوزه های
مختلف دارند.
همه حامیان
حقوق بشر به
یک میزان، روی
مبارزه علیه
حجاب حساسیت ندارند،
یا روی اعدام
قربانیان
آسیب های اجتماعی،
یا محرومیت
سالمندان و
کودکان از بهداشت
و درمان، یا
نقض حقوق ملی
اقلیت های ملی
کشور. اول به
خاطر همین
تفاوت ظرفیت و
دوم به خاطر
این که مبارزه
سراسری و جامع
بر پایه یک برنامه
عمومی،
معمولا از
وظایف اخص
احزاب به شمار
می آید،
سازماندهی ها
در حوزه
مبارزات حقوق
بشری بیشتر
موردی
است و شکل آن
هم کمپینی
است. مثلا یک
زندانی سیاسی
را می خواهنداعدام
کنند،
اعتراضاتی
صورت می گیرد
و کمپینی راه
می افتد. بعد
هم تمام می
شود. مشکلی که
سازماندهی
های موردی و
اعتراضات
کمپینی دارد این
است که الزاما
به جهت گیری
اعتراض و
رابطه اش با
نقض حقوق
انسانی در
حوزه های دیگر
توجه نمی شود،
ارتباط موثر
سازمان گرانه
به خاطر موقتی
بودن اقدام
شکل نمی گیرد.
پیوندی هم اگر
با سایر حوزه
های نقض حقوق
بشر پیدا کند،
به طول عمر
کمپین محدود
می شود. در
واقع کمبود
نهادهای
پایدار
مبارزه علیه
نمودهای مختلف
نقض حقوق بشر
که در عین
تمرکز بر حوزه
خاصِ خود، به
چشم انداز
عمومی و
همگرایی های وسیع
هم توجه داشته
باشند،
مبارزه ضد
استبدادی را
از سنگربندی و
سازمان یابی
بر محورهای مختلف
مبارزه با نقض
حقوق بشر در
جامعه ما محروم
کرده و عدم
تحرک و بی
سازمانی را در
فاصله دو کنش
و کمپین زمینه
سازی کرده
است. این ضعف
اساسی را یک
شبه یا صرفا
با نقد
دیدگاههای
فکری گرایش
های نقدا
فرادست حوزه
مبارزات حقوق
بشری در
ایران، نمی
شود برطرف
کرد. شبکه هایی
واقعی با
وظایف خاص
تعریف شده
برای همه روزهای
سال که صرفا
واکنشی
نباشند، که در
حوزه خودشان
طرح گسترش و
برنامه عمل
داشته باشند،
لازم است.
شبکه هایی که
اگر هم
محدودیت های
عملی مبارزه
برای حقوق بشر
با هزینه های
انسانی
سنگینش در
رژیم وحشی و
جنایتکارجمهوری
اسلامی را درک
می کنن و بی
گذار به آب
نمی زنند، دست
کم مبارزه
برای حقوق بشر
را از نظر
اعتقادی به خط
قرمزهای رژیم
محدود نمی
کنند؛ شبکه
هایی که حقوق
بشر را ابزار
بهره برداری
گروهی،
مصادره جویی و
موج سواری نمی
دانند، یا
دکانی برای
خودفروشی به
دیگران در
دوره رواج جنگ
های نیابتی
دولت ها و
رژیم های فاسد
و سرکوبگر
منطقه ای؛
شبکه هایی که
تشکل های
پایدار اقدام
را سنگربندی
دمکراتیک بخش
های مختلف
مردم در مسیر
مبارزه ضد
استبدادی می
دانند. ثمربخش
تر شدن تلاش
ها و فداکاری
ها و افزایش
دستاوردهای
مبارزه برای
حقوق بشر در
ایران و تقویت
مبارزه ضد
استبدادی در
گرو ایجاد همین
تشکل های
پایدار است.