تظاهرات
ضدجنگ تورنتو
در روز ۶
اکتبر ۲۰۱۲
صوفی
سیاح
*گزارشگر
نشریه
مارکسیستیِ
«مبارزه
طبقاتی»
پیامدهای
جنگ احتمالی
ایران، سایهی
دهشت و فاجعه
را نه تنها بر
مرزهای
ایران، که بر
کل خاورمیانه
و جهان خواهد
افکند و از همین
روست که باید
با تمام قوا
در برابر آن
ایستاد و دست
به بسیج مردمی
زد. در این میان
حتی
تحلیلگران
افراطی راست
گرا نیز معتقدند
ابعاد این جنگ
چنان گسترده
خواهد بود که
به فاجعهای
انسانی بدل
خواهد شد و
فجایع اشغال
عراق و افغانستان
را به لطیفهای
سیاسی بدل میکند.
با
این وجود بازی
و تهدید جنگ
در سطوح مختلف
همچنان ادامه
دارد. جنگ طلبان
از هر سو از
طریق اعمال
سیاستهای
خصمانه و بازی
های زبانی
شعلههای جنگ
را میافروزند.
این شرایط نه
تنها باعث
ایجاد ترس و ناامنی
دائمی در
زندگی روزمره
مردم ایران شده
و تاثیرات
مخربی بر حیات
اقتصادی
کارگران وارد آورده
است، بلکه
ممکن است این
گونه بازیهای
زبانی و سیاستهای
خصمانه مانند
قلافی آهنین
مردم و سیاستمداران
را چنان در بر
بگیرد که جنگ
در درون این قفس
آهنین ناگزیر
شود.
این
نکته را هم
نباید فراموش
کرد که هیچ
جنگ و اشغالی
بی پرده و با
اعلام نیات
اصلی جنگ طلبان
صورت نگرفته
است. این سوال
قدیمی را باید
دوباره و
چندباره
فعالینی که
قصد شرکت در
جنبش ضدجنگ را
دارند از خود
بپرسند: چه
کسانی از جنگ
سود می برند؟
چه کسانی دست
به جنگ افروزی
میزنند؟ تا
زمانی که این
معادلات در
میان اذهان مردم
روشن نشده
باشد، جنبش
ضدجنگ با موانع
بسیار رو به
رو خواهد بود.
نیم نگاهی به
عراق شاید در
روشن شدن
مجهولات این
معادله تا
حدودی ما را
یاری دهد.
مردم آواره از
جنگ، امروز
ویرانه
هایشان را به
دست کمپانیهای
بزرگ ساخت و
ساز جهانی
سپردهاند تا
با شرکت در
مناقصات
پرسود
اقتصادی عراق
ویران را از
نو بسازند. به
گزارش
روزنامهی
گاردین
دربارهی
مخارج نظامی
دولتها، در
حالی که در
میانهی
بحران اقتصاد
جهانی، محدود
کردن و قطع
خدمات دولتی
به شکل گسترده
و معوق کردن
بودجه های خدماتی
و سیاستهای
ریاضت
اقتصادی هر
روز و هر ساعت
از سوی دولتها
دنبال می شود،
بودجههای
نظامی دولتهای
غربی هم چنان
ثابت مانده
است. مردم
عراق امروز در
میانهی
طاعون جنگ
نظاره گر
مناظرات
سنگین
سیاستمدارانی
هستند که تلاش
میکنند تمام
ذخایر ملی
عراق را خصوصی
کنند و شرکتهای
نفتی اکسون و
شل و انی و
شرکت نفت
انگلیس آیندهی
سیاسی و
اقتصادی عراق
را رقم خواهند
زد. شاید
مجهولات این
معادله برای
ایرانیان
روشن شود اگر
هنوز زنگ نام هایی
مثل «شرکت نفت
انگلیس» قادر
باشد بخش هایی
از تاریخ
معاصر ایران
را برایشان
زنده کند.
البته
مسئله جنگ
دراز مدت و
اشغال کامل
ایران در
شرایط فعلی
مطرح نمی باشد
اما تحریم های
تحمیل شده از
طرف آمریکا و
سایر کشور های
اروپایی و
تهدیذ حمله
نظامی از طرف
اسرائیل
دقیقا ادامه
همان سیاست
های
امپریالیستی قلدر
مابانه می
باشد..
ائتلاف
جهانی ضدجنگ و
خصلت های آن
امروز
بیش از هر
زمان دیگر به
ساختن جنبش
ضدجنگ متحد و
جهانی نیاز
داریم. در ده
سال اخیر،
یعنی از آغاز
جنگ عراق به
این سو، شاهد
لحظاتی از اوج
گرفتن جنبش
ضدجنگ بودهایم.
در اوج جنگ
عراق تظاهراتهای
چند صد هزار
نفرهی
مختلفی
پایتختهای
مهم جهان را
در بر گرفت.
امروز که در
تلاش برای
بازسازی این
جنبش هستیم
باید از خود
بپرسیم چه
دلایلی به عدم
موفقیت آن
جنبش عظیم در
متوقف کردن
جنگ انجامید؟
تظاهرات،
حتی اگر شامل
چند صد هزار
نفر بشود، چیزی
نیست مگر
نمایش نمادین
قدرت. تاریخ
تلاشهای
ضدجنگ در قرن
بیستم شاهدی
است بر این
مدعا که این
گونه تلاشها
تنها زمانی
موفق بودهاند
که تکیهی خود
را بر نیروی
اجتماعی طبقهی
کارگر قرار
دادهاند،
نیرویی که
قادر است با
تکیه بر
ابزاری نظیر
اعتصاب عمومی
صنایع جنگی و
آن چه جنگ و
چرخ جنگ
افروزی را
ممکن می سازد
سرجای خود
متوقف کند.
از
سوی دیگر،
سابقهی بسیج
گسترده ی
مردمی ائتلاف
ضدجنگ به
دوران جنگ عراق
برمی گردد.
در غیاب جنبشهای
پیشرو و در
دوران رکود
فعالیت
نهادهای چپ و
تضعیف
اتحادیههای
کارگری که از
دهه ی هشتاد
میلادی به این
سو بر فضای
سیاست حاکم
بود، این
ائتلاف در
شرایطی شکل
گرفت که یکی
از پیامدهای
سیاسی یازده سپتامبر
گسترش
فزاینده
اسلامستیزی در
غرب بود. در
فضای سیاسیشده
و قطب بندی
جهانی (بر
محور گفتمان
سیاسی بوش،
«یا با ما یا بر
ما»)، طرد و
تبعیض
شهروندان مسلمان
در کشورهای
غربی یکی از
ایدئولوژیهای
طبقهی حاکم
بود که مقدمات
حملهی نظامی
امریکا به
منطقه را
فراهم میکرد.
این سیاست در
حالی پیش گرفته
شد که بخشهای
عمدهی
مهاجرین
مسلمان جزو
کارگران
بودند. جنبش
ضدجنگ برای
این بدنهی
سیاسی فرصتی
فراهم آورد تا
بتوانند
دوباره خود را
در سرنوشت
سیاسی خود از
نو سهیم
بدانند.
همزمان با
این حرکت، اما
اسلامگرایان
نیز دست به
کار شدند و به
ساماندهی و بسیج
این طبقهی
اجتماعی با
تاکید بر هویت
اسلامی روی
آوردند و بعضا
از حمایت دولتهای
اسلام گرا نیز
بهره جستند و
سعی در جذب فعال
مسلمانان
منزوی به سمت
سیاست های خود
نمودند.
و
این به سنگ
بنای اتحاد
نامیمون میان
فعالین اجتماعی
ضدجنگ و اسلامگرایان
منجر شد که
هنوز هم ریشه
های اصلی نقد
این جنبش به
این اتحاد بازمی
گردد. به این
ترتیب رفته
رفته جنبش
ضدجنگ به
جنبشی همصدا
با اسلام
گرایان و دول
اسلامی تبدیل
شد و از
گنجاندن هر
گونه شعاری که
دول اسلامگرا
و سیاست
هایشان را
نشانه بگیرد
حذر کرد. ائتلاف
برای جنبش
ضدجنگ در خصوص
جنگ ایران نیز
تا حدودی سعی
بر ادامهی
این سیاست
داشت که از
همان ابتدا با
مخالفت جدی
فعالین
اجتماعی
ایران در
سراسر جهان
مواجه شد
در
تحلیل نهایی
جنگ محصول
سیستم سرمایه
داری است .بیرون
از چهارچوب
طبقاتی
مقابله با
مسئله جنگ و
درک دلایل
اصلی آن از
معنای واقعی
خالی می شود
.هدف نهایی
چنین جنگ هایی
استثمار و
سرکوب مردم
خاورمیانه
است. از این رو
وظیفه جنبش ضد
جنگ ایجاد
اتحاد بین طبقه کارگر
کشورهای
خاورمیانه و
غربی است و
ایجاد ائتلاف
با نیروهای
بورژوای(
اسلامی یا غیر
اسلامی) باعث
ایجاد توهم و
سدی در مقابل
پیشروی جنبش
می شود .
جنبش
ضدجنگ و مساله
ای به اسم
ائتلاف
امروز
نه تنها ساختن
جنبش ضدجنگ
ضرورت دارد که
مسالهی
ائتلافهای
سیاسی که در
دل این جنبش
صورت می گیرد
نیز مسالهای
است که نباید
از آن غفلت
کرد. زمانی که
ائتلاف برای
توقف جنگ برای
شش اکتبر
اعلام کرد که در
پی برگزاری یک
تظاهرات
عمومی در شهر
تورنتو است،
تعدادی از
فعالین مدنی،
سیاسی و اجتماعی
شهر تورنتو و
از جمله گروه
«مبارزه
طبقاتی»
تصمیم
گرفتند با
نوشتن نامهای
به بیان صریح
عقاید خود در
این خصوص
بپردازند.
اینان در نامه
ی خود علیرغم
اعلام
همبستگی با
این جنبش و هر
گونه فعالیت
در راستای
توقف جنگ و توقف
فشارهای بین
المللی بر
ایران تاکید
کردند که
سیاست بی
طرفانهی این
جنبش در قبال
سیاست های
سرکوب داخلی
را نیز برنمی
تابند. در
بخشی از نامه
ی این گروه می
خوانیم که
«مخالفت ما
علیه تمام
اعمال خصمانهی
دولت کانادا علیه
ایران (که
شامل بسته شدن
سفارت نیز میشود)
باعث نمیشود
مخالفتمان
با رژیم
دیکتاتوری و
مبارزهمان
برای
دموکراسی در
ایران تغییر
کند». در ادامهی
نامهی این
ائتلاف می
خوانیم: «تنها
راه ساختن
جنبش وسیع جنگ
به باور ما،
اتخاذ موضع
روشن در عدم حمایت
از نظام اسلامی
است. هرگونه
سازشی بر سر
این مساله، باعث
انگ خوردن
جنبش میشود.
اینگونه هم
جامعهی
ایرانیان و هم
کاناداییها
به طور کلی از
جنبش حذف میشوند
چرا که
همبستگی وسیع
آنها با جنبش
دموکراسیخواهی
در سال ۲۰۰۹
نشان میدهد
که آنها
متوجه رژیمِ
ایران و با آن
مخالف هستند.»
با
این شروط در
انتهای این
نامه این بخش
از فعالین
سیاسی
اجتماعی
تصریح کردند
که در این تظاهرات
و به نشانهی
پشتیبانی از
جنبش ضدجنگ
حضور خواهند
یافت ولی
پلاکاردهای
خود را که
حاوی
شعارهایی با
محتوای «نه به
جنگ و تهاجم!
نه به تحریم!
نه به رژیم دیکتاتوری
ایران!» را
نیز حمل
خواهند کرد.
هدف
از شکل گیری
این ائتلاف
کمک به پیشبرد
جنبش ضدجنگ و
ایستادگی در
مقابل همهی
اشکال خصمانه
دیپلماتیک از
جمله فشارهای
سیاسی (به
انزوا کشاندن
ایران و
تصمیماتی از
قبیل تعطیلی
سفارت خانهها)،
فشارهای
اقتصادی
(تحریمها) و
تهدید نظامی و
در عین حال
اعلام
همبستگی با
جنبش مردمی
ایران و تقبیح
سیاست های
سرکوبگر در
داخل بود.
اعلام مواضع
صریح و محکوم
کردن سیاستهای
تحریم و غیره
از این نگاه
نشات می گرفت
که این گروه
جنگ را نه یک
اتفاق
«ناگهانی» که
در امتداد
نوعی
دیپلماسی
متهاجم و
متخاصم تعریف
میکند که با
استفاده از
ابزارهای
متفاوت به کار
گرفته میشود
و برای همین
شکلگیری
جنبش ضدجنگ
بدون محکوم
کردن همهی
اشکال سرکوب
عملا امکان
پذیر نیست و
راه به جایی
نخواهد برد.
روز
تظاهرات
در
روز شش اکتبر
جنبش ضدجنگ
توانست
جمعیتی حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر
در کانادا را
گرد هم آورد.
این تظاهرات
از مقابل
پارلمان
انتاریو آغاز
شد و در مقابل
کنسولگری
اسرائیل
پایان گرفت.
گروههای
مختلف سیاسی
با تمایلات
بعضا متضاد در
این تظاهرات
مشارکت جستند.
«مبارزه
طبقاتی» در این
تظاهرات با
پلاکاردهایی
با شعارهای
«نه به جنگ! نه
به تحریم! نه
به سرکوب
دولتی!»، «جنگ
چیزی نیست جز
بساط اقتصادی
عظیم، متوقفش
کنید!»، «به
تحریم ها علیه
مردم ایران
همین امروز
خاتمه دهید!»،
«نه به تحریم!» و
«در هر کشاکش
سیاسی شعار ما
همان است که
بود: کارگران
جهان متحد
شوید!» حاضر شد.
اعضای دیگر
ائتلاف نیز پلاکاردهایی
با شعارنوشتههای
«نه به جنگ! نه
به تحریم! نه
به
دیکتاتوری!»،
«دست ها از
ایران کوتاه!
نه به جنگ و
تحریم! نه به حکومت
مذهبی!» را در
دست داشتند.
در
این همایش
سیاسی که در
آستانه
سالگرد حملهی
امریکا به
افغانستان
برگزار شده
بود، گروههای
سیاسی و
نهادهای حقوق
بشری از جمله
«اتحاد صلح
کانادا»،
«شورای محلی
ایرانیان
کانادا»، «دگرباشان
مبارز برای
صلح و عدالت
اجتماعی» و نهاد
«صدای مستقل
یهودیان» حضور
داشتند و به
ایراد
سخنرانی
پرداختند. از
اولین نشانه
های مثبت تاثیر
نامهی
فعالین
اجتماعی
سیاسی به
ائتلاف ضدجنگ
آن بود که چند
نفر از
سخنرانان از
جمله نیاز
سلیمی که از
برگزارکنندگان
اصلی تجمع و
فعال سیاسی اجتماعی
ایرانی
کانادایی
است، در
سخنرانی خود
همزمان با
محکوم کردن
سیاستهای
جنگ طلبانه
دولت هارپر و
دولت اسرائیل
و سیاستهای
امپریالیستی
امریکا در
منطقه، سرکوبهای
دولت ایران را
نیز محکوم کرد
و از مبارزات
مردم ایران،
از جمله
ناآرامیهای
اخیر تهران و
سایر شهرها،
دفاع کرد. او
در طول
تظاهرات نیز
به نشانه ی
همبستگی با
جنبش مردم
ایران عکس یکی
از زندانیان
سیاسی ایران، مجید
توکلی را در
دست داشت. یکی
از فعالین
گروه «افغانهای
طرفدار صلح» (Afghans for
Peace)،
علی
ابراهیمی، از
زخمهای
افغانستان
جنگ خورده و
حضور نیروهای
امپریالیسم
بر خاک کشورش
گفت و زبان به
انتقاد از
سیاستهای
بعد از جنگ
افغانستان
گشود. او نیز
مستقیما به
نقد دولت
ایران پرداخت.
شعار
محوری این
تظاهرات که
توسط ائتلاف
تهیه و چاپ
شده بود «به
ایران حمله
نکنید!» بود
توسط جمعیت با
شعارهایی از
قبیل «اشغال
از عراق تا فلسطین
جنایت است!»،
«نه به جنگ! نه
به تحریم!»، و
غیره دنبال
شد. در مقابل
کنسولگری
اسرائیل، یکی از
فعالین اجتماعی
یهودی
کانادایی
دربارهی
سیاستهای
آمریکا و
اسرائیل در
منطقه سخن
گفت. این گروه
که با پلاکارد
بزرگی با
مضمون «حقوق
بشر و عدالت
برای همه» در
این تظاهرات
حضور یافته بود
سیاست های
امریکا و
اسرائیل را که
حیات میلیونها
نفر از ساکنان
خاورمیانه را
به مخاطره
انداخته است
مورد انتقاد
قرار داد و به
سیاست جنگ
طلبانه و فعال
اسرائیل و
حمله به مصر،
سوریه، اردن،
لبنان و عراق
از سال ۱۹۶۷ به
این سو اشاره
کرد و به
تقبیح و محکوم
کردن سیاستهای
اسرائیل در
مقابل
فلسطینیان
پرداخت و حملهی
احتمالی
نظامی به
ایران را نیز
در ادامهی
همان سیاستها
محکوم کرد.
حاشیه
تظاهرات
این
تظاهرات اما
مانند هر تجمع
دیگری خارج از
حواشی نبود.
جمعی از
ایرانیان
ساکن تورنتو
از جمله بخشی
از گروه های
حزب کمونیست
کارگری و انشعاباتش،
بخش هایی از
بدنهی سلطنت
طلبان و
مجاهدین و
تعدادی از
اعضای فعال گروه
«دانشجویان
و دانش
آموختگان
لیبرال
دانشگاههای ایران»
و گروههایی
موسوم به
سکولار سبز که
از جمله
حامیان جدی
سیاستهای
تحریم و قطع
روابط
دیپلماتیک
دول غرب با ایران
بودهاند نیز
در این
تظاهرات شرکت
داشتند. در
کنار شعارهایی
با مضامین نقض
حقوق بشر در
ایران و عکس
زندانیان
عقیدتی سیاسی
که می توانست
بسیار مثبت
تلقی شود،
حضور
پرخاشگرانهی
این گروه و
پلاکاردهایی
از قبیل «آری
به تحریم! نه
به جنگ!»،
«آخرالزمان
هسته ای نزدیک
است، متوقفش
کنید!»، «همهی
سفارت خانه
های ایران را
تعطیل کنید!»،
«انزوای کامل
جمهوری اسلامی»
به نظر می
رسید که با
روح کلی جنبش
ضدجنگ در تعارض
باشد. چرا که
جنبش های
ضدجنگ باید به
نقد اشکال
مختلف تهاجم
بپردازند. جنگ
فقط «بمباران»
نیست. سیاست
های تحریم
بخشی از سیاستهای
جنگطلبانه
ایست که باید
در دل این
جنبشها
تقبیح شود.
تحریمها
بدون شک به حیات
روزمرهی
اقتصادی مردم
آسیب می
رسانند و روز
به روز مردم
را فقیرتر،
نیازمندتر،
حقیرتر و ضعیفتر
می کنند.
زمانی که
تحریمها
صنایع ملی و
زیرساختهای
اقتصادی را
هدف قرار می
دهد، باعث
توقف پروژههای
تولیدی و
توسعهای می
شود و بخشهای
عظیمی از طبقهی
کارگر را که
در حوزه های
صنعتی مشغول
به کار هستند
از کار بی کار
میکند.
تنگنای
اقتصادی مردم
را از شرکت
فعال، سازنده
و خلاقانه در
امور اجتماعی
سیاسی دور می کند
و به لحاظ
اقتصادی کشور
ورشکسته را در
لاکی دفاعی
فرومی برد و
دولت را وامی
دارد بودجهی
کشور را بیش
از پیش صرف
ساخت و سازهای
نظامی کند و
در چنین
شرایطی است که
سرکوبهای
سیاسی هم شدت
میگیرد. در
این شرایط
تلاش برای
راهگشایی به
واقعیتها
بیش از هر
زمان دیگر
لازم است.
تحریمها با
بیرحمی تمام
حیات مردم را
در کلیت خود
مورد هدف قرار
می دهد و از
پای در میآورد
و آنان را به
سمتی سوق می
دهد که بی هیچ
کوششی برای چیرگی
بر این وضعیت
به جنگ یا هر
آلترناتیو
بیرونی تن در
دهند. این
گونه است که
تحریم ها با
تضعیف روز به
روز و ساعت به
ساعت مردم
زمینه را برای
جنگ فراهم میکند.
در
همین راستا
سیاستهای
حامی تحریم و
قطع روابط
دیپلماتیک
تنها عرصه را
برای گزینه
نهایی یعنی
جنگ باز می
کنند و نمی
توانند راهی
به درون
گفتمان ضدجنگ
داشته باشند.
نگرانی
بسیاری از
فعالین ضدجنگ
از آن روست که
کسانی که
امروز از
سیاست های
تحریم دفاع میکنند
و هدفی جز
سرنگونی نظام
جمهوری
اسلامی با
توسل به هر
ابزار و وسیلهای
ندارند،
مبادا فردای
روز به حامیان
دفاع از
ایدئولوژی
«حملههای
حساب شده» بدل
شوند و در
بلوای جنگ به
توجیه هزینههایی
بپزدازند که
گویی اجتناب
ناپذیر بوده است.
نگرانی
فعالین جنبش
ضدجنگ از آن
روست که مبادا
این فعالین به
نمونههایی
مشابه برخی
روشنفکران و
فعالین در
عراق و
افغانستان
بدل شوند و در
قالب موج
کرزایها و
چلبیها در
ایران جنگ زده
و وامانده از
تحریم در پی ساختن
نردبان قدرت
از استخوان
شکسته مردم برآیند.
از شکل حضور و
نحوه ی
برخوردها به
نظر می رسید
که این گروهها
و افراد نه در
همراهی که بیشتر
به نشانهی
مخالفت با این
جنبش در
تظاهرات شرکت
کرده بودند و
از همان آغاز
به قطع کردن
سخنرانیها و
برهم زدن نظم
جلسه به شکلی
کاملا
غیردموکراتیک
پرداختند و
حتی خلاف عرف
تظاهرات سیاسی
از بلندگوهای
مستقل برای
شعار دادن
استفاده
کردند که
چندین بار با
تذکر برگزار
کنندگان
مواجه شد. در
آن سوی دیگر
نیز اسلام
گرایان با در
دست گرفتن
پرچمهای
جمهوری
اسلامی با
شعارهایی در
حمایت و پشتیبانی
از سیاستهای
جمهوری
اسلامی شرکت
داشتند و میان
این دو گروه
تنش های لفظی،
هتاکی و بعضا
زد و خوردهای
فیزیکی صورت
گرفت که باعث
شوکه شدن
بسیاری از
غیرایرانیانی
شده بود که با
پیچیدگی های سیاسی
این گروهها از
قبل آشنا
نبودند.
تظاهرات
روز ۶ اکتبر
نشان داد مردم
کانادا، که
طبق نظرسنجیها
وسیعا مخالف
جنگ هستند، میتوانند
نیروی خود
برای توقف خطر
جنگ علیه ایران
را به میدان
بیاورند و
سیاستهای
افراطی دولت
محافظهکار
کانادا میتواند
با چنین جنبشی
متوقف شود. آنچه
امروز بیش از
پیش واضح است
لزوم اتخاذ
موضع روشن
سیاسی این
جنبش در قبال
سه محور جنگ،
تحریم و
همبستگی با
جنبش اعتراضی
در ایران است
و توجه به این
نکته که تنها
با اتکا به
نیروی اجتماعی
طبقهی کارگر
و مردمی است
که میتوانیم
هم چرخ جنگ را
متوقف کنیم و
هم به سوی ساختن
جنبشهای
انقلابی و
رهایی بخش پل
بزنیم.*