Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۱۱۷۳ فروردين ۶۱۷ برابر با  ۰۱ ژانويه ۰۰۰۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۱۷۳ فروردين ۶۱۷  برابر با ۰۱ ژانويه ۰۰۰۱
باز آفرینی خمینی ، بازنویسی تاریخ و کلاه کلمنتیس

باز آفرینی خمینی ، بازنویسی تاریخ و کلاه کلمنتیس

بهروز نظری

جدال بر سر میراث خمینی در نظام اسلامی ، و نه برای اولین بار ، شدت گرفته است. سخنان اخیر سران اصلاح طلب و تمرکز آنان بر تحولات نظام در بیست سال گذشته نشان میدهد که "کفّ" خواستهای اصلاح طلبان هر چه که باشد، خمینی "سقفی" است که در نظام ولایی قابل مذاکره نیست. مهدی کروبی در سخنان اخیر خود و در واکنش به تشدید حملات به اصلاح طلبان ضمن انتقاد از "تغییر و تحولات مدیریتی کشور در بیست سال گذشته" سران رژیم را به انحصار طلبی و اقتدار گرایی متهم کرد. بزعم کروبی ریشه بحران و مشکلات جمهوری اسلامی و نارضایتی گسترده مردم به تحولات پس از مرگ خمینی، افزایش اختیارت رهبری و به حاشیه رانده شدن مجلس و نهادهای انتخابی برمیگردد.  پیش از این میر حسین موسوی نیز در مصاحبه ای اعلام کرده بود که " اقتدارگرایان در بیست سال گذشته به دنبال حذف کردن همه فضای ملی از منتقدین و معترضین بودند، فضایی شبیه کره شمالی اما با کمی بزک مردمسالاری."

جدل بر سر جایگاه و "مفهوم و معنای" خمینی بیسابقه نیست. جناحهای مختلف رژیم در ۳۱ سال گذشته تلاش کرده و میکنند تا خود را نماینده خلف و ادامه دهنده راه خمینی وانمود کنند. خمینی و نظرات و تصمیمات او همواره خیمه و همچنین چماقی بوده است که جناحهای مختلف رژیم برای حفظ ویا تحکیم موقعیت خود به آن تکیه کرده اند. در تمام این مدت  روح خمینی (که همچنان"امام" خوانده میشود) برای توجیه و پیشبرد سیاستهای مختلفی، از کشتار زندانیان سیاسی گرفته تا کنترل جمعیت، از حراج منابع ملی گرفته تا سرکوب اقلیتهای مذهبی، از تقدیس مالکیت خصوصی گرفته تا "کشف توطئههای شیطانی"، و غیره احضار شده است. تاکتیک استفاده از نام خمینی به اندازه نظامی که او بنا کرد پوسیده و متعفن است. از این جهت سخنان سران اصلاح طلب تازگی ندارد. آنچه که بیش از هر چیز دیگری در سخنان کروبی و موسوی قابل توجه است  تلاش آنان برای ترسیم دهه اول جمهوری اسلامی بمثابه "عصر طلائی" و از دست رفته نظام است. در تلاش برای بازنویسی تاریخ رژیم ولایی اصلاح طلبان تاریخ را انکار میکنند. اسناد و مدارک فراوانی علیه این انکار آشکار تاریخ و تلاش برای بازنویسی آن وجود دارد. در اینجا فقط کافی است که به چند نمونه اشاره کنیم:

۱)  سیستم ولایت مطلقه فقیه نه محصول دوران پس از خمینی که میراث اصلی اوست. در این نظام مشروعیت ولی فقیه ناشی از حکم خداست و مشروعیت همه نهادها وابسته به وفاداری آنها به اصل ولی فقیه است. "ارزش" اصلی این نظام حفظ نظام به هر قیمت  است. حفظ نظام، از دید خمینی، بر جان و مال و ابتداییترین حقوق مردم که سهل است، بر کلیه احکام اولیه و ثانویه هم تقدم دارد. مخالفت با اصل ولایت فقیه از نظر خمینی نشانه ارتداد بود. او در سخنانی در مهر ماه سال ۵۸ اعلام کرد که " آقايان بعضى‏شان مى‏گويند مساله ولايت فقيه، اگر يك مساله تشريفاتى باشد مضايقه نداريم، اما اگر بخواهد دخالت‏بكند در امور، نه، ما آن را قبول نداريم. اگر متوجه به لازم اين معنا باشند، مرتد مى‏شوند.". "حکم حکومتی" ولی فقیه برای اصلاح طلبان پدیده ناشناخته ای نیست. کروبی پس از خارج کردن طرح اصلاح قانون مطبوعات از دستور کار مجلس ششم و در پاسخ به نمایندگان معترض  یادآوری کرد که در رژیم اسلامی حرف آخر با ولی فقیه است و "شما به آن رای دادید".

۲) طرح و برنامه جریان حاکم برای تصفیه نیروهای رقیب و یکدست کردن کشور، برخلاف آنچه که موسوی و دیگران ادعا میکنند نه از بیست سال پیش که از فردای انقلاب آغاز شد. از همان ابتدا نه تنها جریانات چپ بلکه متحدان خمینی و طرفداران آن از طرح رژیم برای "یکدست کردن کشور" مصون نماندند. از جمله "نیروهای رقیبی" که تصفیه شدند میتوان به مهدی بازرگان و همفکرانش، صادق قطب زاده نخستین سرپرست صدا و سیمای جمهوری اسلامی و بدنبال آن وزیر امور خارجه، و بنی صدر اولین رئیس جمهور نظام اشاره کرد. "انحصار طلبی و تنگ نظری" رژیم حتی گریبان مراجع تقلید را نیز گرفت.  آیت الله  شریعتمداری زیر فشار رژیم وادار به ندامت شد و به بهانه همکاری با غرب و اسراییل خلع لباس و مقام شد و تا هنگام مرگش در خانه خود حبس بود. سرنوشت  آیت الله منتظری را هم که مورد غضب قرار گرفت و تا هنگام مرگش در بازداشت خانگی بود نمونه روشن، شناخته شده و غیر قابل انکاری است. تمامی این تصفیهها بدستور خمینی صورت گرفت.

۳) "عصر طلائی" مورد نظر اصلاح طلبان خونینترین دوره حاکمیت جمهوری اسلامی است. در ایندوره و در تاریخ ۲۷ مرداد ۵۸ خمینی فرمان حمله به کردستان را صادر کرد. او در این نامه تهدید کرد که " من اگرتا ۲۴ساعت ديگرعمل مثبت انجام نگيرد، سران ارتش وژاندارمری را مسئول می دانم". سرکوب ترکمن صحرا نیز بدستور مستقیم خمینی اجرا شد. او با مفسد خواندن خلق ترکمن اعلام کرد که "به مسلمین واجب است که آنها را دفع کنند، ولو به قتل آنها منجر شود ". سیاست "یکدست سازی کشور" با خشونت تمام و بدستور خمینی در خوزستان هم دنبال شد. اقلیتهای مذهبی در ایران بکرات آماج حمله و زهر پاشیهای فاشیستی خمینی قرار گرفتند. به این نمونهها باید ضدّ انقلاب فرهنگی رژیم و تصفیه خونین دانشگاهها که با پیام نوروزی خمینی و دستور او بر ضرورت ايجاد "انقلاب اساسي در دانشگاه‏هاي سراسر كشور "، "تصفيه اساتيد مرتبط با شرق و غرب " و "تبديل دانشگاه به محيطي سالم براي تدوين علوم عالي اسلامي "  آغاز شد، اضافه کرد. تحمیل حجاب اجباری، لگد مال کردن ابتداییترین حقوق زنان و رسمیت دادن به آپارتاید جنسی، و سیاهترین برگ تاریخ سه دهه گذشته، یعنی قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، همه و همه، بدستور خمینی به اجرا درآمدند.

۴) "نسبت دادن مسولیت مشکلات به دیگران" و استفاده از کلماتی همچون مفسد، محارب، تهاجم فرهنگی و غیره، از ابتکارات اصلی خمینی بودند. مخالفان و منتقدان رژیم، ملیتهای ایران، اقلیتهای مذهبی، زنان، دانشجویان و کارگرانی که در "خط امام" نبودند همواره تحت عنوان محارب، مفسد، ستون پنجم، و غیره سرکوب، بازداشت، شکنجه و اعدام میشدند. برای خمینی چنین سرکوبی از واجبات نظام بود. او حتی تلاش میکرد تا برادر را علیه برادر، خواهر را علیه خواهر، همکلاسان را علیه یکدیگر، مردان را علیه زنان، کودکان را علیه والدین، و کارگران را علیه یکدیگر به جاسوسی تشویق کند. او میگفت: " واجب بر همه ما، بر همه شماست که اگر توطئهای دیدید واگر رفت و آمد مشکوکی دیدید خودتان توجه کنید و اطلاع دهید. بر همه ما واجب است که جاسوسی کنیم. بر همه ما واجب است که نظر کنیم و توجه کنیم و نگذاریم که غائلهای پیدا شود. منع جاسوسی از حرفهای احمقانهای است که از همین گروهها القا میشود که جاسوسی خوب نیست. اما برای حفظ اسلام و حفظ نفوس مسلمین واجب است."

تطهیر خمینی و جمهوری اسلامی در نخستین دهه حاکمیت آن در عین حال تلاشی است برای تطهیر اصلاح طلبی. با تمرکز بر روی "۲۰ سال گذشته" اصلاح طلبان درصدد پنهان کردن جنایاتی هستند که خود در آن دست داشته و یا از آن دفاع کردند. در هر یک از این "لحظات طلائی" میتوان ردّ پای آنها را دید. در تلاش برای باز آفرینی خمینی و باز نویسی تاریخ ایران، اصلاح طلبان قصد باز آفرینی خود و بازنویسی اصلاح طلبی را دارند. تلاشهایی از این قبیل اما یادآور کتاب "کلاه کلمنتیس" اثر میلان کوندرا است که توصیفی است روشن از اینکه چگونه و با وجود تلاشهای وسیع برای پاکسازی و بازنویسی تاریخ در دیکتاتوری ها، همواره نشانه ای از تاریخی که حذف شدنی نیست باقی میماند. خلاصه "کلاه کلمنتیس" از این قرار است.  در فوریهٔ ۱۹۴۸، رهبر حزب کمونیست چکسلواکی، کلمنت گوتوالد ( Klement Gottwald ) در پراگ بر مهتابی قصری قدم گذاشت تا برای صدها هزار نفر انسانی که در میدان شهر قدیم ازدحام کرده بودند سخن بگوید. گوتوالد را همکارانش و از جمله کلمنتیس(Clementis) دوره کرده بودند. دانههای برف در هوای سرد میچرخید، و گوتوالد سرش برهنه بود. کلمنتیس که نگران سرما خوردن او بود کلاه  خود را از سر برداشت و بر سر گوتوالد گذاشت. عکس گوتوالد در حالی که از مهتابی با ملّت سخن میگوید و کلاه  بر سر دارد ، هزاران بار توسط دم و دستگاه تبلیغات دولتی چاپ شد.  بهزودی هر بچهئی  با آن عکس تاریخی از راه کتابهای مدرسه، دیوارکوبها و نمایشگاهها آشنا شد.  چهار سال بعد کلمنتیس بهخیانت متهم و اعدام شد. ادارهٔ ارشاد ملی بیدرنگ نام او را از تاریخ محو و چهرهاش را از همهٔ عکسها پاک کرد. از آن تاریخ تا کنون گوتوالد تنها بر مهتابی ایستاده است، و آنجا که زمانی کلمنتیس ایستاده بود فقط دیوار لخت قصر دیده میشود. تنها چیزی که از او باقی مانده، کلاه اوست که همچنان بر سر گوتوالد قرار دارد. هر روز از تاریخ جمهوری اسلامی پر است از کلاهای کلمنتیس، و نشانههای تاریخ خونینی  که نمیتوان ردّ و انکار کرد.

 

۳۰ دی ۱۳۸۹ / ۲۰ ژانویه ۲۰۱۱

 

 

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©