نظام
ولایی و "کشف
مجدد آمریکا"
بهروز
نظری
مسئله
بهبود روابط
جمهوری
اسلامی با
ایالات متحده
به یکی از
مهمترین و داغترین
موضوعات
تبدیل شده
است. ملاقات
ظریف و کرّی و
بویژه گفتگوی
تلفنی اوباما
و روحانی در عین
حال کاغذ
لیتموسی
بودند که
امکان آزمایش
درصد نرمش "نرمش
قهرمانانه"
نظام را فراهم
آوردند. انتقاد
خامنهای به
برخی از "اقدامات"
در نیو یورک،
و زمزمههای
مربوط به حذف
شعار مرگ بر
آمریکا نشان
میدهند که با
وجود چرخش در
سیاست هستهای
وضعیت بسیار
شکننده است.
ابراز
خوشبینیها
همواره با
گلایه و حتی
تهدید دنبال میشوند،
و جریانات،
اشخاص و رسانههای
جمهوری
اسلامی سعی
میکنند که به
نیمه مورد نظر
خود در شعار
جدید علی
خامنه ای،
یعنی یا نرمش
و یا
قهرمانانه،
آویزان شوند.
عجله روحانی
برای توافق با
ایالات متحده
و متحدانش حاکی
از شکنندگی
اوضاع و فرصت
کمی است که
دولت برای حل
نسبی این
مناقشه و کاهش
تحریمهای
مرگبار را
دارد. گره
خوردن این
مسئله به
رابطه جمهوری
اسلامی با
ایالات متحده
به پیچیده گی
شرایط بشدت
افزوده است.
تجدید نظر در
سیاست هستهای
جمهوری
اسلامی نمیتواند
بدون تجدید
نظر در سیاست
خارجی نظام و
از جمله
مناسبات آن با
ایالات متحده
راه به جایی
ببرد. بی
دلیل نیست که
در صفوف نظام
نه تنها شعار
نسبتا تازه
"انرژی هستهای
حق مسلم
ماست"، بلکه
کهنهترین
شعار آن نیز
مورد سوال
قرار گرفته
است. عقب
نشینی در یک
عرصه بدون عقب
نشینی در عرصه
دیگر ممکن
نیست. هوّیت
جمهوری
اسلامی برای
برخی از
جناحها و
کارگزاران آن
اما دقیقا با
همان شعار
قدیمی تعریف
میشود. و باز
هم بیجهت
نیست که
بلندترین
اعتراضات به
هرگونه عقب
نشینی از میان
همین محافل و
افراد و رسانههای
وابسته به
آنها بگوش
میرسند. دلایل
چنین واکنشی
نسبتا روشن
هستند.
جمهوری
اسلامی نظامی
بحرانی و
بحران زاست و
در تمام طول
حیات خود از
شبح دشمن
خارجی برای
یکپارچه کردن
صفوف خود و
سرکوب
منتقدان و
مخالفان خود
استفاده کرده
است. بعنوان
مثال اشغال
سفارت آمریکا
در شقه کردن
چپ و جریانات اپوزیسیون
و سرکوب خونین
آنها، و
همچنین برداشتن
گامهای بعدی
برای یکدست
کردن دستگاه
دولتی نقش
ویژهای ایفا
کرد. حمله
عراق به ایران
و جنگ خونین ۸ ساله
نعمت و برکت اعلام
شد. پس از
نوشیدن جام زهر
توسط خمینی و
پایان جنگ،
فتوا علیه
رمان آیههای
شیطانی بود که
بعنوان فرصتی
برای منحرف
کردن افکار
عمومی از قتل
عام زندانیان
سیاسی در
ایران و یک
پاکسازی جدید
در صفوف نظام
بکار گرفته
شد. بیش
از سه دهه است
که هر بیان،
هر رنگ و نغمه
مخالف و
منتقدی به
دشمنان نظام و
اسلام ربط
داده میشوند
و سرب سخت و
داغ برای هر
کسی که به
"جنگ نرم"
دشمن علیه
نظام ولایی
کمک میکند تجویز
میشود. بیش از
سه دهه است که
نظام از پذیرش
هرگونه
مسئولیتی در
خانه خراب
کردن اکثریت
جمعیت کشور،
به خاک نشاندن
اقتصاد
ایران، و
تهدیدهای بی
پایان علیه
جان، روح و
روان مردم
سرباز میزند و
همه مشکلات را
به دشمن خارجی
نسبت میدهد.
بیش از سه دهه
است که لولوی
دشمن خارجی
در هر گوشه
این نظام
تاریک در حرکت
است تا مردم
ایران را از
ترس در جای
خود میخکوب
کند. سیستم
ولایی در چنین
فضای تاریکی
بنا شده است و
حذف این جنبه
از هوّیت
نظام، برای
جناحها و
افرادی که
حضور و
وجودشان را
مدیون شبح دشمن
خارجی میدانند،
خود آخرت است.
در سه
دهه گذشته،
اما، و علیرغم
شعارهای مرگ بر
آمریکا و
سوزندان پرچم
و دیگر نشانهها
، نظام اسلامی
قدم به قدم در
راستای تحکیم نظام
بهره کشی و
انطباق هر چه
بیشتر با
الزامات سرمایه
داری در تمامی
عرصهها
کوشیده است.
در کنار
تدبیرها و
چرخشهایی
که زمانی از سوی
رفسنجانی
اسلام ناب نام
گرفتند، میتوان
به نمونههایی
اشاره کرد که
از همان ابتدا
پرده از چهره
"آلترناتیو
اسلامی" را
برداشتند.
شعار "نه شرقی،
نه غربی،
جمهوری
اسلامی"، به این
معنا بود که
دستگاه حاکمه
جدید در ایران
تلاش میکرد
خود را در کمپ
جنبش غیر متعهدها
جای بدهد. اما
تعهد حاکمان
ایران به
اسلام جهان
شمول و تلاش
آنها برای
جهانی کردن
اسلام مورد
نظر خود همین
کمپ را به دو
شقه اسلامی و
غیر اسلامی
تجزیه کرد.
سیاست "انترناسیونالیسم
اسلامی" و
"اول اسلام"
از همان ابتدا
با موانع و
واکنشهای
متعددی روبرو
شد. سیاست "خودکفایی"
و انزوای
انقلابی نیز
بلافاصله کنار
گذشته شدند و
با وجود
شعارهای
همیشگی در
رابطه با
استقلال و
آرمانهای
اسلامی و جهان
سومی،
جمهوری
اسلامی نه
تنها عضو
سازمان ها،
معاهده ها، و
همکاریهایی
ماند که رژیم
پیشین به آنها
پیوسته بود،
بلکه به
سازمانهای
بینالمللی و
فراملیتی
جدیدی نیز
ملحق شد. در
عرصه تجاری و
اقتصادی دولت
اسلامی
مبادلات خود
را هم با شرق و
هم با غرب
ادامه و گسترش
داد و بدنبال
فروپاشی
اردوگاه
سوسیالیسم
حجم مبادلات آن
با کشورهای
غربی افزایش
بیشتری یافت.
درتمام این
مدت ترکیه
تنها کشور
"اسلامی" است
که در لیست
همکاران اصلی
تجاری ایران
مانده است.
روابط
دیپلماتیک جمهوری
اسلامی با
بسیاری از
کشورهای
اسلامی تقریباً
ناچیز بوده
است. کشورهایی
همچون مصر و عربستان
سعودی بدلایل
مختلف با
جمهوری اسلامی
روابط
خصمانهای
داشته اند.
رابطه ایران با
همسایگان
دیگر خود،از
جمله عراق و
افغانستان،
نیاز به تشریح
چندانی ندارد. شعار
استقلال،
خودکفایی، و
همبستگی بین
کشورهای جهان
سوم و یا حتی
کشورهای
اسلامی و
همسایه چیزی
نبودند مگر
شعار.
آلترناتیوییِ
که خمینی و
رهروانش وعده
دادند وجود
نداشت و ندارد.
آنچه که از
ابتدا و
بعنوان
آلترناتیویِی
در برابر
سوسیالیسم
ارایه میشد
آشکارا در کمپ
سرمایه قرار
داشت. در یک
کلام، سفر
تراژیک،
خونین، و تاریک
دستگاه حاکمه
در جستجوی
مدینه فاضله،
همچون سفر
کریستف کلمب
برای کشف
دنیای جدید،
تنها به کشف
مجدد آمریکا
منتهی شده
است.
جمهوری
اسلامی
بزرگترین
نشانه شکست
آلترناتیو
اسلامی است.
شکستن "تابوی" رابطه با
ایالات متحده
آخرین پرده
این نمایش
شکست است.
برای
جناحهایی
از رژیم حفظ
نظام به شکستن
"تابوی"
رابطه با ایالات
متحده وابسته
است. بخشهای
دیگری این
اقدام را عین
خیانت میدانند.
در هیچ زمانی
در تاریخ
جمهوری
اسلامی
ایالات متحده
نقشی چنین
مرکزی در حیات
سیاسی نظام
حاکم بر ایران
نداشته است. " بت
شکنان" دیروز،
امروز به
تابوت خود زل
میزنند. شکستن
"تابوی"
رابطه با
آمریکا،
صرفنظر از اینکه
دو طرف این
مناقشه، یعنی
جمهوری
اسلامی و دولت های
غربی، بدنبال
چه چیزی
هستند،
میتواند و
باید در خدمت
طرف سوم، یعنی
مردم ایران،
قرار گیرد.
اولا،
چنین امری در
تعدیل و
برچیده شدن
تحریمها
موثر خواهند
بود. تجربه
عراق و تجربه
یک سال گذشته
در ایران نشان
داده اند که
تحریمهایی
از این دست
چیزی نیستند
مگر تنبیه
جمعی
کارگران و
زحمتکشان.
همین تجارب
نشان میدهند که
تحریم ها
اتکا مردم به
دولتها را
بیشتر کرده و
توانمندی
آنها را
ضعیفتر. هیچ
جریانی که
خواهان توانمند
کردن قطب سوم،
افزایش قدرت
تشکل و اعتراض
مردم است، نمیتواند
به این واقعیت
بی تفاوت
بماند.
ثانیا، با
عادی سازی
روابط جمهوری
اسلامی با
ایالات متحده
بختک عظیمی که
در سه دهه
گذشته بر گرده
مردم ایران
سنگینی کرده
برداشته
خواهد شد. در
حالتی که
مقامات اصلی
نظام به
مذاکره با
مقامات
ایالات متحده
مشغول هستند و
با آنها خوش و
بش میکنند،
جمهوری اسلامی
کمتر میتواند
هر نغمه
مخالفی را به
شیطان بزرگ
نسبت دهد. تردیدی
نیست که
جمهوری
اسلامی حتی در
صورت بهبود رابطه
با ایالات
متحده بهانههای
تازه تری برای
سانسور و
سرکوب زنان و
مردان آزادی
خواه کشورمان
اختراع خواهد
کرد، اما با
برداشته شدن
شبح خطر خارجی،
جمهوری
اسلامی از
مهمترین سلاح
تبلیغاتی
خود خلع خواهد
شد.
ثالثا،
همین بختک
مانع بزرگی
در جذب گستردهترین
همبستگیهای
جهانی با
مبارزات مردم
ایران بوده
است. حتی عادی
سازی نسبی
روابط جمهوری
اسلامی با
ایالات متحده
به تقویت
همبستگیهای
بینالمللی
فعالین آزادی
و برابری با
جنبشهای
اجتماعی در
ایران منجر
خواهد شد.
رابعا،
"کشف مجدد
آمریکا" توسط
جمهوری
اسلامی بطور
واضحتری نشان
خواهد داد که
بدون مبارزه
برای یک پروژه
ملی متفاوت،
پروژهای که
بدنبال
دگرگونی
انقلابی
ساختار جامعه
است، نمیتوان
از یوغ
امپریالیسم
رها شد. چپ
انقلابی در ایران
از همان
ابتدأ و
بدرست تاکید
کرد که جمهوری
اسلامی
آلترناتیو
سرمایه داری و
امپریالیسم
نیست. نکته
مهم اما
حقانیت آن
تحلیل نیست.
"کشف مجدد" و
تمام و کمال
آمریکا به
صراحت یافتن و
شفافیت پیدا
کردن هر چه
بیشتر مبارزه
طبقاتی در
ایران منجر خواهد
شد. آنچه که "تابو
شکنی" جمهوری
اسلامی در
مقابل ما قرار
خواهد داد چشم
انداز گسترش
پیکارهای
طبقاتی است.
باید آماده شد.
۲۸ مهر ۱۳۹۲ / ۲۰
اکتبر ۲۰۱۳