نقض
حقوق انسانی
در ايران
ونگرشی بر
الغای مجازات
اعدام ...
و فرهنگ
سازی ريشه ايی
در اين راستا!
مينا
زرين
عميق ترين
ريشه ها و
پيوندهای
انسانی سرکوب
شدگان مورد
هجوم ونابودی
است!
نقض حقوق و
کرامت انسانی
در هر گوشه
ايی از جهان
بطور مکرر
انجام شده و
خود را به شکلی
متفاوت وبارز
نشان داده
است.اين پديده
جهانی ، به
طول قرنهای
متمادی به دست
حاکمان قدرت -
نهادينه و به
اجرا گذاشته
شده است.با
تلاشهای
ارزنده ايی در
دوران معاصر-
بخشی از حقوق و
خواسته های
انسانی مقدور
و عملی گرديده
است!
اما نقض
حقوق انسانی
همواره توسط
رژيمهای
توتاليتر
توليد و باز
توليد می شود
و به منظور
ريشه کن کردن
آزادی های
اجتماعي،
فردی و دسترسی
نداشتن به
آزادی انديشی
يعنی يکطرف فرمان
می دهد
وديگران
فرمانبرداری-
،يکطرف حکم
صادر می کند
وديگران
محکوم به
اجرای حکم می
شوند ودر
نهايت يک نفر
همه کس است
وديگران
(اجتماع )
هيچکس !!
با اين
وضعيت موجود
وغير قابل
باور تک تک
افراد خواسته
و نا خواسته
بنوعی بااين
شرايط تحميلی
،کنار آمده
واز بر آمد
اين فضا رعب و
وحشت ترس
وگريز
واصطراب بر
جان يک جامعه
انسانی تحميل
می شود و عملا
بر اثر
فشارهای
وارده نابودی
يک جامعه انسانی
را با خود به
همراه می
آورد. ( اين
پارگراف از نگاه
جامعه شناسی
اجتماعی بر
بستر جامعه می
پردازد وبه
برخوردها
ومقاومت ها
برای بازگرفتن
حداقل های
اوليه اشاره
ايی ندارد)
حقوق
انسانی تجاوز
ناپذير است!
بيايد با هم
به مرور نقض
حقوق انسانی
در ايران
بپردازيم!
جمهوری
اسلامی در نقض
مستمر حقوق
اوليه انسانی
يعنی
آزاديهای
فردی و
اجتماعی و
داشتن حق حيات
و در کل
پايمال کردن
ارزش و کرامت
انسانی گوی
سبقت را از
همگان ربوده
است
طبق ضوابط
بين المللی
حقوق بشر که
از سال 1948 به بعد
توسط سازمان
ملل و
سازمانهای
منطقه ای وضع شده
کليه اشکال
"مجازات و
رفتار
بيرحمانه،غير
انسانی و
تحقير آميز"
را منع کرده
است و عفو بين
الملل اصولا و
بی قيد و شرطی
مخالف مجازات
اعدام است.
امابا
اينحال وبدون
شک وترديد،
غبار اين پديده
حل نشده
هميشگي،
همچون دردی
است بر جان و روان
همگان که
روزانه
هزاران نقض
حقوق بشری بر
:کودک، زن
،مرد و جوان ـ
در اقصا نقاط
جهان شاهد می
باشيم.
در درونه ی
چند دهه خشونت
دولتی جمهوری
اسلامی - اذيت
و آزار ،تهديد
و تحت تعقيب
قرار گرفتن ،
دستگيری
وشکنجه ،ترور
واعدام و
هزاران نقض اوليه
حقوق انسانی
به ثبت والبته
آمار و ارقامی
طولانی و
سنگين را دارد.
من در
اينجا سعی بر
بازنگری برخی
از موضوعاتی که
اهميتی بس
عظيم
دارند،اشاره
می نمايم.در اين
بازنگری تلاش
می شود تا
تاريخ تاريک
پايمال شدن
حقوق انسانی
را بيان کنم و
در تقابل با سياستهای
جمهوری
اسلامی که به
انحاء و اشکال
گوناگون سعی و
تلاش بر انکار
آن دارد که
تاريخ سياه
خود را برای
نسل جديد و
جوان به گونه
ای ديگر وبا
تزوير اخلاقی
در رابطه با
قصاص واعدام
....به تصوير
وبنمايش می
گذارد .عجب
دوره وزمانه
ای است ...
در جايی
خواندم تاريخ
مردگان را می
شود کج نوشت
اما تحريف
تاريخ زنده
گان بسی دشوار
است!
دراين بخش
کوتاه ونکته
وار به بخشی
از موارد نقض
حقوق انسانی
در30سال گذشته
می پردازم!
بنظرم
مهمترين
رويداد سياسی
و اولين نقض
حقوق انسانی
راجمهوری
اسلامی بعد از
بدست گرفتن قدرت
در سال 1357 با طرح
"رفراندم آری
يا نه" يعنی نفی
حقوق و اراده
فردی زير پا
گذاشت و با
عوام فريبی
افکار عمومی
که عملا بدون
فرصت و شناخت
از جمهوری
اسلامی و
اجزاء و پيکره
اش بودند را
برای شرکت در
اين نمايش
انتخاباتی تهيج
کرد.
نقش
نمادين
وظاهريی که
انتخابات در
جمهوری اسلامی
بازی کرده و
می کند
،نمايانگر
اين است که حق
انتخاب در
ايران ساختگی است
. دراين حکومت
هويت وحقوق
حقه انسانی
وحداقل
آزاديها ی بيان ،عقيده
وانتخاب
...ناديده
گرفته شده و
می شود .
بنابر اين
انتخاباتی که
بدون اراده و
تصميم فردی
است به معنای
سلب حقوق فردی
و اجتماعی وبه
معنای نمايش
قدرت
ومشروعيت
نظام جمهوری
اسلامی است....!!
بازنگری
رويدادهای
ديگر که حقوق
انسانی
آشکارا وسيستماتيک
درجمهوری
اسلامی (خود
مروجان رسمی
قتل وخشونت)
نقض وپايمال
شده است ،
بدين قرار
است:رژيم
جمهوری
اسلامی ابتدا
اعدام ها رادر
پشت بام مدرسه
علوی ( محل
اقامت خمينی
بعد از بازگشت
به ايران)، و
سپس به
بيمارستان ها ،
خيابان ها و
فرودگاه
کردستان
انتقال داد.
به مدت چند
روز بعد از
قيام، ترور و
اعدام در ترکمن
صحرا
آغازگرديد،ترور
فعالين پيشرو
کارگری که از
پيش شناسائی
شده بودند،
صورت گرفت. سرکوب
زنان ( تحميل
حجاب ، تصويب
قوانين
ارتجاعی ضد زن
و ..... ) و در سال 59 با
بستن دانشگاه
ها به بهانه
انقلاب
فرهنگي،
سرکوب و مرگ
دانشجويان در
تهران،
تبريز،
اهواز....، در ادامه
،30خرداد 60 با آن
تابستان مرگ و
بعد ازآن سالهای67-60با
نسل کشی و
اعدام هزاران
کمونيست و آزاديخواه
ومخالفين ، و
همچنين قتل
های زنجيره ائی
(ترورهايی
سياسی ) و
وقايع کوی
دانشگاه
ودهها فاجعه
انسانی ديگر
ازجمله اعدام
جرايم غير
سياسی و اعدام
دگرانديشان و
اين روند ضد
انسانی خود را
تا به امروز
يعنی کشتن و
به قتل رساندن
تعداد
بيشماری که در
تظاهرات های
تابستان سال 88
شرکت داشتند،
ادامه پيدا
کرده است....
وتوحش هر
روزه، هر ساله
جان شيرين
بسياری از
دگرانديشان
را به کام مرگ
می کشاند که
تا امروز زبان
قاصر از اين
همه بی رحمی
است.
اين
دستگاه سرکوب
وتوحش قانونی
ورسمی برای گرفتن
و زير پا
گذاشتن هر چه
که انسانی است
به روی مردم
شمشير کشيده
است و خشونت
دولتی را بمنظور
ويرانی جامعه
انسانی بر
پايه تحقير و
فرودستی ،زور
وخشونت وتير ودار
بر جامعه
تحميل کرده
است . و برای
حفظ نظام قرون
وسطايی بر
پايه مجازات
دولتی و
قوانين اسلامی
با کمک
ارگانهای
نظامی و
امنيتی و سياسی
از جمله قوه
قضاييه
_دادستانی
انقلاب و کل کشور
(زندانبان
،بازجو
وشکنجه گر..)،قوه
مقننه (شورای
مجلس اسلامی)و
قوه اجراييه (وزارت
اطلاعات،کشور
...)و ارگانهای
نظامی وشبه
نظامی (نيروی
انتظامی
،سپاه
پاسداران
،نيروی بسيج
،نيروهای
فالانژ،حزب
الله ،ثارالله
ولباس شخصی ها
وبا کمک رسانه
ها و مطبوعات
وابسته... امر
بگير و
ببند،سنگسار
و قصاص،تجاوز
و کشتار را به
امر بديهی
تبديل کرده
اند !!
ازاين
منظر،بحث نقض
حقوق انسانی
ودفاع ازارزش
انسان بسيار
مهم و اساسی
می باشد واگر
ما درگذشته
،عليه فرهنگ
سرکوب ونقض
حقوق انسانی ومبارزه
با انديشه
اعدام
،اعتراضات
جدی تری را
صورت می داديم
واگر اقدام
ومبارزه برای الغای
مجازات اعدام
در ايران را
از همان موقع ها
در دستور
کارمان می
داشتيم ،شايد
هزاران انسان
شريف وآگاه در
زندانها
اعدام نمی
شدند واکنون
چون زنده گان
حق حيات را
دارا بودند . و
از اينروست که
من معتقدم طرح
و دفاع از لغو
مجازات اعدام
درايران دفاع
از حقوق بشر ودستيابی
به جامعه
انسانی ، برای
آينده گان است .
دراين حين
،بايستی در
درجة نخست
فرهنگ خشونتزدايى
( منظور خشونت
دولتی است که
رژيم جمهوری
اسلامی صحنه
های سنگسار
واعدام...را
همچون سيرک
وتئاتر
وسينما تبليغ
وترويج می
کند) رادر افکار
عمومی و عرصههای
مختلف جامعه
مطرح ساخت
وعليه نابودی
انسانی ويک
فرهنگ سازی
عميق انسانی
کنش وتلاش
آگاهانه ايی
را برنامه
ريزی کرد که
اين بر دوش
همه کسانی که
با توحش
وزدودن بيعدالتيهای
بيشمار
اجتماعي،
طبقاتي،
اقتصادي،
فرهنگي،
سياسی و غيره
از چهره جامعه
مبارزه می
کنند ، سنگينی
می کند!!
فرهنگ
سازی پروژه ای
است بس طولانی
و حياتی که با
زبان و افکار
و ايده ها و با
تلاشی
آگاهانه در
خود - خانواده
و جامعه شکل و
ارتباطی
مستقيم
برقرار می کند
- صحبت کردن به
صورت آگاهانه
تفکری را
ايجاد می کند
و وقتی تفکر
درباره چيزی ،
موضوعی ، ايده
ايی داريم در واقع
در سکوت با
خودمان و جمع
ديگر از خود
صحبت می
کنيم.زمانی که
درباره تغيير
نرم،فرهنگ،سنت
و زمينه های
آن می پردازيم
ارتباطی چند
گانه در محيط
زندگی - کار -
خانه و در
مجموع در جامعه
ايجاد کرده
ايم.در اين
ارتباط روابط
عمومی و چند
گانه
ارتباطها و
نهادينه کردن تغيير
نرم ، سنت
قوانين
مخاطبانی
بنام
شهروندان زن و
مرد ؛ نهادهای
اجتماعی ، شبکه های
سياسي،تشکل
های دمکراتيک
به ياری اين
فرهنگ سازی
ريشه ايی عمل
خواهند کرد و
در بالاترين
سطح ممکن
تغيير ساختار
اجتماعی و سياسی
را امکان پذير
خواهند کرد.
مقوله
فرهنگ بيش از
همه محتاج
فرهنگی
نقادانه است
که هر کس
پاسخگو و مسئوليت
پذير ايفای
نقشی برای به
چالش کشاندن جامعه
بسته و غيره
دمکراتيک به
دليل تمرکز قدرت
و تصدی اقتدار
گرايانه و
انحصاری که به
ويژه بر جامعه
و فرهنگ دارد.
برای
ايفای نقش
فردی و جمعی
،يکی ازشرايط
پاسخگويی و
تداوم فرهنگ
سازی اطلاع
رسانی و آگاه
ساختن می
باشد. ما در
عصر
الکترونيک و
اينترنت
،ارتباطات يعنی
گسترش آگاهی
در سطح جهان و
انتقال اين
آگاهيها می
باشيم- ما در
عصر رسانه ها
و مديا زندگی می
کنيم ،از اين
منظر اين
روابط در
جايگاه مناسب
و جايگاه
شايسته
پيوندی مناسب
برای فرهنگ
سازی ريشه ای
را به دوش
دارد که به
قصد روشنگری و
نه توجيه ،نه
پنهان
کاري،شفاف و
علنی برای کمک
به ارتقاء درک
و مفهوم فرهنگ
سازی ريشه ايی
عمل بکنند!
فرهنگ
سازی تلاش
آگاهانه
،آموزش ،
آگاهی جمعی و
تعليم وتربيت
است که بايستی
مورد توجه و در
دستور کار روزانه
- قرار گيرد . و
دائم بايد به
آن چارچوب از
منظرى
نقادانه نگاه
كنيم و آن را
نوسازى بكنيم.
طبق
آمارهايی که
همگان داريم ،
تلاشهايی برای
منع مجازات
اعدام و رفع
خشونتهای
دولتی در سراسر
جهان ،انجام
گرفته است وبه
طبع آن دستآوردهايی
را هم با خود
بهمراه داشته
است!
به عنوان
نمونه تلاش
برای لغو
مجازات اعدام
وخشونتهای
دولتی که در
سالهای اخير
آهسته آهسته
به يکی از
مبارزات جدی و
ضروری در
نهادهای شهری
،تشکل ها و
سازمانهای
سياسی تبديل
شده است وبا
روشنگری
وجلسات پی در
پی آگاهی را
در فعالين
ايرانی برده
وازهمه مهمتر
در اين شرايط
بحث مجارات
اعدام را به
داخل ايران گشانده
و در اين
راستا جامعه
اگاهتر شده و
می شود که
زندان واعدام
عملی
جنايتکارانه
و در جهت نابودی
و نيست انسانی
است. چراکه
عميق ترين ريشه
ها و پيوندهای
انسانی سرکوب
شدگان رامورد هجوم
ونابودی قرار
داده است !!!
آيا می
دانيم بالغو
مجازات اعدام
و نهادينه
كردن حقوق
انسانى و
احترام به
حقوق انسان
واحترام به زندگی
در جامعه رشد
و تکامل می
يابد ؟
به همين
منظور بايستی
مجازات اعدام
ونقض حقوق
انسانی ا ز
قوانين تمامی
"دولت ها "
برداشته شودو
برای پايان
بخشيدن و
رهائی از قصاص
و سنگسار، قتل
و اعدام دهها
و صدها زندانی
محکوم به مرگ
به هر دليل....
سياسی و غير
سياسی ، جنسي،
ملی ،مذهبي،
روابط هم جنس
گرايانه،
رابطه جنسى خارج
از ازدواج و
روابط طبيعی
جنسی ، حريم
های شخصی و
اقشار نابود
شده اجتماعی
همچون معتادين
وقتل عمدی( زن
ومرد کشی
)مبارزه کنيم
.ضرورت طرح
خواست لغو
مجازات اعدام
نه تنها در
امروز ايران
حياتی و مهم
است بلکه برای
آينده جامعه
ايران که بدور
از قتل و
جنايت، سرکوب
و اختناق،
زندان و شکنجه
وناهنجاريهای
اجتماعی ،
امری حياتی و
تعيين کننده
است!
مينا زرين
http://mina-zarin.blogspot.de/2012/10/blog-post.html
http://zan30128.blogspot.de/2012/10/blog-post.html
13 مهر 1391