افغان
ستیزی در
جمهوری
اسلامی
صادق
افروز
ناسیونالیزم
و نژاد پرستی
یکدیگر
را تغذیه می
کنند
.نژاد پرستی
از لحاظ تئوریک
مصالح لازم را
برای
ناسیونالیزم
فراهم می کند .
ناسیونالیزم
آنرا به شکل
سیاسی بروز می
دهد .نژاد
پرستی و
ناسیونالیزم فارس ،
نه تنها
مهاجرین
فرودست را به
تمسخر می گیرد
بلکه
شهروندان ایرانی
غیر فارس را
نیز از گزند
حملات
ایدئولوژیک
خود در امان
نمی گذارد .بر
طبق نظریه ی
نژاد پرستی ی
فارس ، اعراب
و کردها و ترک
ها و ترکمن ها
و بلوچ ها
فاقد هوش و
ذکاوتی معادل
فارس ها هستند
.اما در میان
قربانیان نژاد
پرستی ی فارس
، مهاجرین
افغان
موقعیت
بسیار دشوار
تری دارند
.شهروندان
ایرانی
غیر فارس ،
حداقل از مزیت
ایرانی بودن برخوردار
هستند .می
توانند
شناسنامه
بگیرند .می
توانند کارت
ملی بگیرند
.می توانند به
مدرسه و
دانشگاه
بروند ، می
توانند از
مزایای دگر شهروندان
برخوردار
شوند .ولی
مهاجرین
افغان از این
حقوق
برخوردار
نیستند .این
فقدان حقوق نه
تنها شامل نسل
اول مهاجرین
افغانی ، بلکه
شامل نسل دوم
و سوم آنها هم
می شوند .از
همه عجیب تر
آن است که اگر
یک مرد افغان
با یک زن
شهروند ایران
ازدواج کند
فرزندان آنها
همچنان اتباع
بیگانه و
افغان باقی
خواهند ماند .
فاجعه
ای که هفته ی
گذشته در
جریان
مسابقات کشتی
باشگاه های
ایران رخ داد
، پرده ای
دیگر از این
بی عدالتی و
بی حقی را به
نمایش گذاشت .
جریان از این
قرار بود :
کمیته
انضباطی
فدراسیون
کشتی ایران،
سامان کبیری را
به خاطر «تغییر
نام و استفاده
جعلی از هویت
ایرانی» دو
سال از حضور
در مسابقات
محروم کرد. او
از سنین کودکی
با همین اسم
در مسابقات
مختلف کشتی میگرفت.
قاسم
امانی فیلابی
سرمربی تیم و
مسلم نادری خادم
مربی تیم
خراسان که هر
دو از کشتیگیران
مطرح سابق
ایران هستند
نیز به خاطر
«اطلاع از
جعلی بودن
هویت کشتیگیر»،
مانند خود او
به دو سال
محرومیت از
فعالیت در
عرصه کشتی
محکوم شدهاند.
پیروزی
این کشتیگیر
بر حریفانش در
لیگ دسته اول
هم باطل اعلام
شده است.
سامان
کبیری (مجید
احمدی) که
حالا ۱۸ ساله
است، در
فریدونکنار
به دنیا آمده
است. زبان
فارسی را با
لهجه مازنی
صحبت میکند.
پدرش افغان
است. او از
کودکی و در
غیاب پدر، تحت
سرپرستی مادر
ایرانیاش
قرار داشته
اما به خاطر
قوانین
جمهوری اسلامی
از دریافت
شناسنامه
ایرانی محروم
بوده است.
دوستانش میگویند
اجازه ازدواج
مجدد به مادرش
داده شده اما
داشتن
پدرخوانده
ایرانی هم
برای اخذ
شناسنامه کافی
نیست!
ذبیحالله
محمدی مربی
سازنده استان
مازندران سالها
برایش زحمت
کشیده و او را
پرورش داده
است. اما مجید
چون هویت
قانونی
نداشته، نمیتوانسته
در مسابقات
کشتی بگیرد.
مدتی
بعد، مربیان
محلی برایش
شناسنامهای
به اسم سامان
کبیری گرفتند
تا بتواند در
مسابقات شرکت
کند. او با
همین
شناسنامه به
تیم ملی نوجوانان
و جوانان رسید.
مدیر
باشگاه
«کفایتی
خراسان» به
ایسنا میگوید
کشتیگیر
تیمش ایرانی
است و برای
تیم ملی کشتی
گرفته است. او
در ردههای
سنی نوجوانان
و جوانان از
طرف ایران در
تورنمنتهای
بینالمللی
هندوستان،
قزاقستان و
ترکیه حضور یافته
است.
طاهر ب
و بهزاد میم،
دو هم باشگاهی
این کشتیگیر
میگویند همه
ما در
فریدونکنار،
به شدت از این
ماجرا
ناراحتیم و
بغض داریم.
زیرا او از
کودکی کار
کرده، سختی
کشیده و نانآور
خانه بوده
است. مادرش به
هر دری زد
نتوانست
برایش
شناسنامه بگیرد.
او از هر لحاظ
ایرانی است،
اما به حکم قانون،
وطن ندارد و
حالا هم
محرومش کردهاند.
سامان
کبیری یا
همان مجید، در
رده نوجوانان
به همراه تیم
ملی ایران به
مسابقات
آسیایی
قرقیزستان
اعزام شده
اشت. در وزن ۵۰
کیلوگرم به
تیم ملی
جوانان ایران
دعوت شده و
حتی در برخی
تمرینات تیم
ملی
بزرگسالان
نیز حاضر بوده،
اما حالا به
جرم اینکه
افغان است،
محروم شده و
آینده او در
سرزمین خودش،
جایی که به
دنیا آمده
نامشخص است.
سامان
کبیری (مجید)
دارای
شناسنامه و
گذرنامه ایرانی
است. مشخص نیست
شناسنامه
ایرانی او
چگونه صادر
شده که توانسته
در رویدادهای
برونمرزی
نیز حضور
یابد. افشای
ماجرای
شناسنامه زمانی
اتفاق افتاد
که مسئولان
تیم
فریدونکنار
به او گفتند
حالا که به
تیم خراسان
پیوستهای،
مقابل تیم
شهر خودت کشتی
نگیر و در
ازای آن ۵۰۰
هزار تومان به
تو خواهیم داد.
مجید
این پیشنهاد
را نپذیرفت،
در دور رفت
کشتی گرفت ولی
به خاطر
تهدیدی که
صورت گرفت در
دور برگشت
خودش را به
مصدومیت زد.
اما چون امتیاز
تیم
فریدونکنار
کمتر از تیم
خراسانی بود،
برای اینکه
صعود کنند
شکایت کردند.
با لو رفتن قضیه
مجید، تیم فریدونکنار
راهی فینال
دسته اول شد . (1)
سامان
فرزند مهاجری
است که پس از
طلاق همسرش ایران
را ترک کرده
است .مادر
ایرانی با او
تنها مانده
.سامان از
کودکی مجبور
به کار کردن
شده و نان آور
خانه بوده .علیرغم
همه ی این
سختی ها
با توجه به
علاقه اش به
کشتی ،
این ورزش را
دنبال کرده
است و به دلیل
استعدادهایش
تا سطح
قهرمانی کشور
هم پیش رفته
است .ولی
رقابت ها و
حسادت های بین
باشگاه های
مختلف
، قوانین
ارتجاعی ضد
مهاجرین را
دستاویز قرار
داده ، این
جوان با استعداد
و مربیانش را
از ورزش محروم
کرده است .واقعا
که چه قوانین
ارتجاعی ی
وحشتناکی را
به اسم قانون
اساسی جمهوری
اسلامی به
خورد مردم می دهند .
در
گزارشی دیگر ،
ادریس جوان 17
ساله مشکلات
خود را در
جامعه ی ایران
به اینگونه
بیان می کند :
با
وجود اینکه ۱۷
سال است در
ایران زندگی
می¬کنم
و حتی اینجا
به دنیا آمده
ام اما نمی¬توانم
حتی یک سیم
کارت ایرانسل
به اسم خود
خریداری کنم
و در
جای دیگری از
همین گزارش می
گوید :
طبق
گفتگوی «دفتر
کودکی»، با
خانواده¬های
دانش¬آموزان
افغان ساکن
روستای گورت
در استان اصفهان¬، از
ورود بیش از
۴۰ کودک افغان
توسط اهالی
محل به مدارس
جلوگیری شده و
خواستار
اخراج آنها از
منطقه شده¬اند؛
این درحالی
است که هیچ یک
از نهادها و
اشخاص مسئول
از جمله
مسئولین
مدارس، آموزش
و پرورش،
سفارت
افغانستان در
تهران، شورای
شهر و
امور اتباع
اصفهان و… در
این راستا اقدامی
مؤثر انجام
نداده¬اند . (2)
موضع
رژیم جمهوری
اسلامی در
مورد مهاجرین
افغانستان
بسیار
مزورانه است
.رژیم فاشیستی
جمهوری
اسلامی در جهت
تضعیف مواضع
طبقه کارگر ایران
و برای تخریب
چانه زنی ی
طبقه کارگر ، به
طریقی
راه ورود
مهاجرین افغان
را باز می
گذارد .ولی آنجا
که به سرویس
دهی به این
مهاجرین می
رسد کوچکترین
امکاناتی را
برای آنها
مهیا نمی سازد
. کارگر مهاجر
افغان اگر
بخواهد
فرزندش را به
مدرسه بفرستد
باید پول بدهد
، اگر بخواهد
از امکانات
بهداشتی
استفاده کند
باید پول بدهد
.شناسنامه نمی
تواند بگیرد
.رژیم جمهوری
اسلامی برای
مهاجرین
افغان اجازه ی
کار صادر می کند
.شرایط را
برای فروش
بسیار نازل
نیروی کار
افغان ها
آماده می کند
ولی آنجا که
قرار است دولت
هزینه بگذارد
، این بخش از
نیروی کار در
ایران
هیچگونه حقی
ندارند .رژیم
ایران ، مهاجرین
افغان را تنها
برای شکستن
چانه زنی ی
طبقه کارگر
ایران
و استثمار
هرچه بیشتر
نیروی کار می
خواهد . این
رژیم برای در
لبه ی پرتگاه
قرار دادن
مهاجرین
افغان ،
اشتباهات ،
خطا ها و یا
حتی جنایات
یکی دونفر از
این جمعیت چند
میلیونی
زحمتکش را
آنچنان در بوق
و کرنا می کند
که افغان
معادل دزد و
راهزن و متجاوز
در افکار
عمومی شناخته
شود .این
تبلیغات ضد
مهاجرین
افغان نیز در
پایین آوردن
دست مزد این
بخش از
مهاجرین ،
ایفای نقش می
کند .به جای
مبارزه با
افغان ستیزی ،
رژیم ایران
شرایط و مصالح
لازم را برای
تبعیض علیه
این بخش از زحمتکشان
در ایران
فراهم می کند
و بین آنها و
زحمتکشان
ایرانی تخم
نفاق می
پراکند.
نکته ی
قابل توجه در
مورد
مهاجرینی که
با عنوان
مهاجرین
افغان در
ایران شناخته
می شوند این است
که این دسته
از مهاجرین در
کشور خود ، با
عنوان هزاره
شناخته می
شوند .افغان
ها پشتون ها
هستند که زبان
و تاریخ و
فرهنگ متفاوتی
دارند .هزاره
ها فارسی زبان
هستند و تاریخ
و مذهب و زبان
مشترکی با
فارس های
ایران دارند و
اکثرا با توهم
به این اشتراک
ها به ایران
می آیند ولی
با مشاهده ی
نژاد پرستی
فارس علیه خود
، شوکه می
شوند .آنها را
حتی در
افغانستان ، افغان
قلمداد نمی
کنند .
سیاست
انترناسیونالیستی
، وظیفه ی
دفاع از
زحمتکشان افغانی
را به یک
وظیفه ی مبرم
و خطیر تبدیل
می کند
.کمونیست های
ایران می
بایست برای
کارگران و
زحمتکشان
ایران توضیح
دهند که
مهاجرین دشمنان
آنها نیستند
.رژیم
حاکم با
ایجاد تفرقه،
اینجور
وانمود می کند
که علت بیکاری
، مهاجرین
هستند .دولت و
گماشتگانش
مردم را می
شورانند تا
مهاجرین را از
خدمات دولتی و امکانات
بهداشتی و
آموزشی محروم
کند .زحمتکشان
ایران باید
درک کنند که
زحمتکشان
افغانی همه
سرنوشتان
آنها و هم
طبقه ای آنها
هستند .مهمان
نوازی از
پناهندگان
افغان و کمک
به آنها و خانواده
هایشان
،
صفوف
زحمتکشان را
در مبارزه
برای نیل به
سوسیالیزم و
آزادی مستحکم
تر خواهد کرد
.معلمین مترقی
می توانند با
امکانات
حداقلی خود
فرزندان
مهاجرین را آموزش
بدهند و
پزشکان و
پرستاران ، امکانات
حداقلی
بهداشتی
برایشان
فراهم کنند .
۱۷ اکتبر 2013
منابع :
1.
http://www.radiofarda.com/content/f8-saman-kabiri-iranian-or-afghan/25136692.html
2.
http://koodaki.rahedigar.net/1392/07/18/darbare-afganha-ma/