ایران
تریبونال، سیاست
پروژهایِ
جهانِ گلوبال و
قربانیانِ
آینده
جمعی
از کمونیستها-
فرانکفورت
ظاهرا
اکنون دیگر
پروژهای با
نام "دادگاه
ایران
تریبونال"
پشت سر گذاشته
شده، و ما نیز
با واقعیتی که
نتایج عملی آن
اعلام گشته،
روبرو هستیم.
به
همین دلیل ما
جمعی از
کمونیستهایِ فرانکفورت
در نوشته حاضر
قصد داریم، به
نکاتی در این
مورد بپردازیم.
الف:
روند طرح، و
شکل گیری
ایران
تریبونال
ب:
عملکرد و
واکنشهای
درونی و
بیرونی نسبت
به آن
پ:
نتایج ایران
تریبونال و
قضاوت درباره
آن.
گفته
شده است، که "حدود پنج
سال پیش در
سال 2007 میلادی،
که ما در پیک
نیکهای
خانوادههای
زندانیان
سیاسی سابق
دور هم جمع میشدیم
(که بین صد تا
صد و پنجاه
خانواده
بودند) این
بحث به میان
آمد که این
پیک نیکهای
هر ساله که
اهداف معین و
دیدگاه مشخصی
دارد، اگر
نخواهد یک گام
به جلو
بگذارد، به
قول شما به بن
بست خواهد
رسید. همان
موقع مجموعه
ایران
تریبونال
تشکیل شد." (گفتگو با
اردوان زیبرم)/
(1)
و احمد
موسوی یکی
دیگر از
فعالین این
پروژه مینویسد:
"پس
از فراهم شدن
مقدمات اولیه
کار، گام مهم
بعدی، جلب نظر
حقوقدانان
سرشناس بینالمللی
در همراهی با
دادگاه مردمی
ایران
تریبونال بود.
کاری که چندان
آسان نبود." (2)
احمد
موسوی در همین
نوشته در عین
حال با بر
افروختگی بسیار
در مقابله با
مخالفین سحن
میگوید. او
بعلاوه از
اعتماد به
سیاست خود سخن
میگوید، اما
از ناتوانی
خود و پسِ پشتِ
خودیهایشان و
یا به عبارتی
از توان و
سیاست دیگرانی
که پیش از
آنها از چنین
تریبونالی
سخن به میان
آوردهاند،
چیزی بر زبان
نمیراند(!).
ملاحظه کنید،
در حالیکه این
مجموعه از
تشکیل ایران
تریبونال در
سال 2007 سخن به
میان آوردهاند،
پیام اخوان یک
سال پیشتر از
آن یعنی 2006 در
مصاحبه با
شهروند چه میگوید:
"
شما از
تریبونال بین
المللی صحبت
کردید. اشکال
عملی چنین
تریبونالی
برای متهمان
به جنایت علیه
بشریت در
ایران چگونه است؟
- یک
راه تشکیل
چنین مرجعی از
شورای امنیت
سازمان ملل
میگذرد. این
راه در حال
حاضر هموار
نیست و به نظر
نمیآید که
شورای امنیت
علاقهای برای
تصویب
قطعنامهای در
این رابطه
داشته باشد،
اما ما
میتوانیم بر
این روند تاثیر
بگذاریم.
بعنوان مثال
ایران بعنوان
تهدید برای
امنیت مطرح
میشود. ما
میتوانیم
رابطهی میان
این تهدید و
طبیعت ضد بشری
رژیم ایران را
به نمایش
بگذاریم." (3 )
و
حالا در این
میان اگرچه ظاهراً
از سویی روشن
نیست، که چه رابطهای
میان 2006 و صاحب
نظران پیک نیک
2007 در سوئد
موجود است، اما
از سوی دیگر
دقیقا به عکس
روشن است، که گویا
این 2007 یها پس از
حساب و کتابهایی
به سراغ 2006 یها
رفتهاند. و حالا
میماند،
پیوند میان صفت
"مردمیِ" این
تریبونال
ایرانی که برخ
کشیده شده، با
"شورای امنیت
سازمان ملل"
که بایستی
موافقتش را هم
بدست آورد. به
این صفت
"مردمی"
بعدتر نیز باز
خواهیم گشت.
اما اجالتا میتوانیم
معنای "حقوق
بشر" را از
همین پیوند
میان "مردم"
ایران
تریبونالی و
دول سازنده
سازمان ملل و
شورای امنیت
آن بفهمیم.
قابل
یادآوریست، که
در همین سال 2006
پروژه دیگری
هم به نام
"شهرزاد
نیوز" کلید
خورده و دست
اندرکار رو
شدۀ آن اتفاقاً(چه
اتفاقات
جالبی) باز یکی
از مسئولان
سازمان
فدائیان
اقلیت یعنی خانم
مینا سعدادی از
کار در آمده است،
و موضوع تامین
مالی این سایت
هم باز به
بودجهای
مربوط است، که
یک سر آن به
خانه آزادی و
دولت آمریکا
وصل است. در
بیانیۀ
اعتراضیهای،
که در زمان
افشاء شدنِ
این پروژه
توسط یک
"کمیته میز
کتاب" منتشر
شده، علاوه بر
اشاره به
بودجهای 15
میلیون
اویروئی، ضمنن
گفته شده:
"وی (
پیتر آکرمان
رئیس هیئت
امنای خانه
آزادی )همچنین
سازمان دیگری
به نام "مرکز
اسناد حقوق
بشر ایران"
را رهبری میکند
که با دریافت
بودجه از دولت
آمریکا جلساتی
را در آوریل ٢۰۰۵ در
دوبی برگزار
کرده است تا
دست آوردهای
وقایع
صربستان و
اوکرائین را
در رابطه با
ایران مورد
مطالعه قرار
دهد" . (4)
حالا
که از رهگذر
افشاء "سایت
شهرزاد نیوز"
و مسئله تأمین
بودجه آن به
پیتر آکرمان و
نقش او در "مرکز
اسناد حقوق
بشر ایران"
رسیدهایم، میتوانیم
دریابیم، که
ارتباط میان
پیام اخوان و طرح
پیش گفته او چگونه
توانسته، راهنمای
پرواز سیمرغ
ایران
تریبونال 2007 به
کوه قاف(یا
بهتر است
بگوئیم گاف 2006) شده
باشد، و خود
او نیز چگونه
سهم ویژهاش
را در این
پروژه به
عنوان
دادستان تیم
قضایی بدست
آورده است.
میگویند:
"چون که صد آمد،
نود هم پیش
ماست" و چنین
است، که بخشی
از خود همکارانِ
جدا شده از
ایرن
تریبونال در
اطلاعیهشان میگویند
که:
"چگونه دیدگاه
مسئولین اصلی
ایران
تریبونال در
کمیتهی
هماهنگی به
دنبالچه پیام
اخوان تبدیل
گشتند
-یکی از
سخنگویان و
مسئولین
کشوری در جلسه
ایران
تربیونال می
گوید:
-ما
موریس
کاپیتورن را
به خوبی میشناسیم
و میدانیم
افرادی مانند
او ,جان کوپر و
جفری نایس
وابسته به
سرمایه داری و
امپریالیستها
هستند! ماهیت
پیام اخوان هم
برایمان روشن
است! اما نکته
اینجاست که
ما نگاه سیاسی
طبقاتی به این
کشتارهاو قتل
عام نداریم !!!
ما از زاویه
حقوق بشری به
این دادخواهی
نگاه میکنیم،
ما بدنبال
محاکمه و محکوم
کردن جمهوری
اسلامی
نیستیم ما از
هر روزنه ای
برای نفوذ در
سرمایه داری
استفاده میکنیم.
شما آدرس را
عوضی آمده
اید". (5)
و
در اینجا
ملاحظه میکنیم،
که بر خلاف
این ادعای
سطحی و ساده
لوحانه که: " کاری که
چندان آسان
نبود(احمد
موسوی)"،
اتفاقا قضایا
به همین سادگی
از "پیام" 2006 به
"پیک نیک 2007 سوئد"
میرسد، و
ماقبل آن نیز
یعنی در سال 2006
پروژه مبارک
"شهرزاد
نیوز" به
عنوان یک
تمرین و مقدم
بر "ایران
تریبونال" به
ثمر رسیده
بوده است.
این
مجموعه البته
اگرچه به
مخالفین دروغ
میگوید، اما با
خودش که محرم
راز است، علنا
میگوید: " ما
از زاویه حقوق
بشری به این
دادخواهی
نگاه میکنیم،
ما بدنبال
محاکمه و
محکوم کردن
جمهوری
اسلامی
نیستیم ما از
هر روزنهای برای
نفوذ در
سرمایهداری
استفاده میکنیم." (از همان
اطلاعیه جدا
شدهگان نروژ)
"زنبورک"
شهرزاد نیوز
حالا دیگر کار
کشته شده، و
تا رسیدن به
پروژه جدید،
به خرمگس عظیم
الجثهای بدل
گشته است. اگر زنبورک
خودش روحیهای
انحصاری به
عنوان
"فدایی-اقلیتی"
و خودخواهانه
داشت، اما این
خرمگس با
تمرین
دمکراسی طلبی به
روحیهای
بسیار مدنی و
واقعاً
دمکرات دست
یافته، و اینک
با توجه به
طیف رنگارنگ
سهام داران(پیام
اخوان، ایرج
مصداقی، مینا
احدی، بابک
عماد و حسن
ماسالی و...-
یعنی از شورای
امنیت، تا
سلطنت، تا فیفتی
فیفتیهای
مدرن نیمچه
صهیونی، تا چپهای
اتحادیهای و
اقلیتی و
النهایه
مجاهد به صیغه
غیر مستقیم) بگونهای
بزرگوارانه
قصد اجرای
واقعی شعار
حکومت سهامی-
شورایی (پ. ا. م. ب.
ح) را در دستور
کار خود قرار
دادهاند.
با
چنین موقعیت
برملا شدهای،
اکنون میتوان
ادعا نمود، که
راه اندازان
این پروژه از
ابتدا دست در
دست دیگر پیشکسوتانِ
حقوق بشری و
راه اندازانِ
"مرکز اسناد
حقوق بشر
ایران" آغاز
بکار کردهاند،
و طبیعی است که
سیاست گذارانِ
فاسدِ چنین
پروژههایی
برای جمع آوری
نیرو، نه تنها
نیازی به
گفتار حقیقی و
آشکار نداشته
باشند، که بر
عکس تلاششان
تماماً هم میبایستی
در جهت پنهانکاری
در مقابل
کسانی باشد،
که نیرو و اعتمادشان
را ساده
لوحانه به
آنها ارزانی
داشتهاند. و
این سیاستی
کاملا شناخته
شده، و مورد استفاده
تمامی سیاستها
و حکومتهای
جهان امروز
سرمایهداری
نیز میباشد،
و توسل به
چنین شیوهای،
تنها تقلید رذالت
توسط مجریان
این سیاستها
را برملا میکند.
به همین
دلیل است که
بسیاری از
مخالفین این
پروژه به
اشکال
گوناگون هشدار
به پرهیز از
چنین همکاریها
و همگامی هایی
را به دیگران
توصیه کردهاند.
اما باز هم بسیاری
به گونهای
فراموشکارانه
گمان میکنند،
که صرف حضور
زخم خوردهگان
در چنین
کارزاری
سلامت و درستی
آن را تضمین کرده
است، در
حالیکه این
دقیقاً با
توجه به پیشینه
مشارکت و رابطۀ
راه اندازان
اینگونه پروژهها،
با نهادها و
سیاستگذارانِ
جهانِ سرمایهداری،
نشان میدهد،
که کشاندن زخمخوردهگان
به این برنامهها
تنها جنبه سوء
استفاده از
آنها و ابزار
کردن انسانها
در خدمت اهداف
بلند مدتِ
پایهگذارانِ
ایران
تریبونال است.
مگر آنکه فکر
کنیم، مثلاً شرکت
مردم در راهپیمائیهای
دولتها و
انتخابات به
اشکال گوناگون،
حکومتها را
"مردمی" میکند.
لیست
دست
اندرکاران و
فعالان این
پروژه خود نیز
بقدر کافی
گویاست، و به
هر رهگذری میگوید،
که این مجموعه
بدنبال چه میگردد.
آذر ماجدی نیز
از بلند
پایگان "حزب
کمونیست
کارگری" سابق/
و "حزب اتحاد
کمونیسم
کارگریِ"
فعلی نطرش بر
سیاق دست
اندرکاران این
است که:
"
متاسفانه
دنیا تغییر
کرده است و ما
دیگر در دهه ۶۰
و ۷۰ میلادی
نیستیم که
عمده
روشنفکران
تمایلات چپ و
ضد
امپریالیستی
داشتند. دنیا
تغییر کرده است
و راسل ها و
ژان پل ساتر
ها نیز اگر
زنده بودند
باحتمال زیاد
مواضع دیگری
اتخاذ می کردند" (6)
بله
طبیعیست،
کاملا طبیعی!
زیرا حزب
کمونیست
کارگری(سابق)
به قول خود آذر
ماجدی- در
همین نوشته-
مثل همه
سازمانها و
احزاب، از
دولت عراق، هم
پول و هم امکانات
دیگری میگرفتنهاند.
بنابراین
برایشان نیز
کاملا عادی
است، که در
این میان
پیوندهایی هم
میان ایران
تریبونال و
مراجع سیاسی
جهان سرمایهداری
وجود داشته
باشد. و آیا هیچ
حرف و حساسیت
ورابطهای میتواند
به این اندازه
صریح و شفاف
باشد؟! آخر ما
دیگر در جهان
گرد و قلمبۀ
گلوبال بسر میبریم
و دیگر از آن
تیزیها و لبههای
"قدیمی هم
خبری نیست! و زهی
شفافیت!
"دی
شیخ همی گشت
گرد شهر با
چراغ- کز دیو
دد ملولم و
انسانم
آرزوست!"
از
سوی دیگر اینان
برای پیشبرد
سیاستهاشان و
به قول
خودشان- مینا
احدی- تا جایی
پیش میروند،
که "کاملا
شفاف" بگویند:
"اگر
اين دادگاه را
برگزار کنندگان
به کمک " شيطان
رجيم" هم برپا
کرده باشند٬
مهم نيست". (7)
موضوع
تراژیک و در
عین حال کمیک
دادگاه اما درست
توسط دیوان به
بند یک و سه منتهی
شد، و پرداخت مزد
خانم شیطان
پرست را درست
به خود جمهوری
اسلامی و کمیته
"همکاری
اسلامی"
حواله داد.
قبل از آن اما
اطلاعیه جدا
شدهگان نروژ
به ما میگوید،
ضمن تلاشهایی
که گویا قضات
و وکلا میکنند،
تا روند
پیشبرد
دادگاه را طبق
سیاست معینی
به اجرا در
آورند، نتیجهاش
را در "
گزارش کمیته
حقیقت یاب
(متن کیفر
خواست ) که سه هفته
بعد از مرحله
اول انتشار
یافت با این
مضمون نشان
داد:
طبق
گزارش 8 ژوئیه
2012 آمده است: خمینی
بدنبال حمله
فروغ
جاویدان،
فتوای کشتار
زندانیان
سیاسی را صادر
کرد!
صدور
این کیفر
خواست، کمیته
حقیقت یاب و
مسئولین
سازشکار
ایران
تریبونال
لندن را با
چالشی عمیق و
اعتراض کلیه
مجمع عمومی
روبرو کرد. پس
از 5 ساعت بحث و جدل،
انتقاد و
اعتراضی که در
مجمع عمومی
ایران
تریبونال به
این گزارش
صورت گرفت،
قرار بر این
شد که 86 شاهدِ
دادگاه نامه ی
اعتراضی خطاب
به کمیسیون
حقیقت یاب
بنویسند و از
آنها بخواهند
گزارش را عوض
کنند. که چنین
هم کردند. پاسخ
کمیسیون این
بود .....تغییر
نمیدهیم،
اصلاح هم نمی
کنیم!" (8)
به
این ترتیب
ملاحظه میشود،
که مجموعه قضات
چندان هم بی
نظر و سیاست
مشخص نبودهاند،
و جالب آن
است، که
معترضین(خانوادهها
و شاهدان
همراهی کننده)
و متاسفانه در
اینجا بایستی
گفت سیاهی
لشگر پروژه
ایران
تریبونال ، در
همین حال
اتفاقا نشان
دادند، که
علیرغم
اعتراضشان،
گویا کماکان
مستعد بودهاند،
تا همچنان در
نقش قربانی به
رفتن در راهی
ادامه دهند،
که توسط
کلاشان سیاسی جهتیابی
شده است. و به
همین دلیل است،
که آنان
کماکان در
دادگاه هم
شرکت نمودند،
و هیزم در
آتشی
افکندند، که
در آینده نه
تنها خود آنان
بلکه دیگران
را هم خواهد
سوزاند.
آنها
شرکت کردند و
در برابر
ترفند راه
اندازان و
کمیسیون قضات
هم کوتاه
آمدند، ما اما
آنهایی بوده و
هستیم که نه
تنها شرکت
نکردهایم،
بلکه بخود
اجازه هم نمیدهیم،
تا در مقابل
دشمنانمان
درد خود را به
سخره بگیریم.
دادگاه ما
همچنان جامعه
طبقاتی و قاضی
ما نیز تاریخ
میماند. ما در
یادمانهای
سالانهامان و
آن هم تنها به
عنوان جزئی از
زخم عمومی
جامعه طبقاتی
بر پیکر
جامعه، یاد
یارانمان را
زنده و ادامه
مبارزهمان و
"مردمی" بودن
را در این سمت
و سو جستجو میکنیم.
زبان و
ادبیات پروژه
"ایران
تریبونال"
نیز آنچنانکه
در اغلب نوشتهها
و گفتگوهای
آنان نیز
خوانده و
شنیده شده،
خود گویاست،
که تماماً در
چارچوب
قوانین و در
زمین فرهنگ و
رفتار جامعه
سرمایهداری عمل
مینماید. حقوق بشر،
دمکراسی،
جامعه مدنی،
عدالت، عدالتخواهی،
دادخواهی،
ملت، گفتگوی
ملی، وجدان
ملی، همه
و همه واژهگان
مورد مصرف
جامعه حقوقی و
قانع نمودن
انسانها به
سراب "دادخواهی"
سرمایهداریست.
پیام اخوان
خود بروشنی
گفته است، که
یکی از اهداف
این دادگاه
تخلیه فشار و
برون ریزی و
تسکین درد و
رنج قربانیان
و خانوادههای
آنان است. و براستی
که این سیاست
چه اشکی را بر
صحنه جاری
کرد.
و اما
اکنون نتیجه
به هر حال این
است، که ایران
تریبونال نیز
بخشی از
پروندهها و
کارکردهایِ
"مرکز اسناد
حقوق بشر
ایران" است، و اگر
حاصلش برای
بازماندهگان
و بسیاری از
خانوادههایِ مشارکت
کننده هم "آبی
نشده، اما برای
برخی از
طراحان و
مجریانِ دور
اندیش این طرح
چه نانی شده
باشد!
تنها کافیست
گفته شود، که
یکی از
افتخارات
پیام اخوان مشارکت
در محاکمه
میلوسویچ
رئیس جمهور
سابق یوگسلاوی
و به بیان
بهتر سپردن یک
جانی کوچکتر
به دست جانیان
جهانیتر و
بزرگ بوده است.
و اکنون پیاده
نطام "شیطان
رجیم" قرار
است، همین
وظیفه را در
مورد ایران
نیز به نتیجه
برساند، و
مجریان ایران
تریبونال با
استعانت او میخواهند
از این نمد،
کلاهی نیز
برای فردای خود
بدوزد. اما
پیشاپیش
بایستی به این
"پیشاهنگان"
یادآوری
نمود، که
همانقدر که
خمینیِ "گوادلوپ"،
نفت را مجانی
فرمود، بزرگ
ارتشتاران
مقاومت و
دستیارانِ
آنان در
"شورایِ...
امنیت سازمان
ملل" نیز خدمت
شما لشگریان
شیطان! "بفرما"!
خواهند داد!
به این
ترتیب
موافقان و یا
به عبارتی آیندهنگران!،
کار خود را
کردند، و در
مقابله با
مخالفان نیز،
همچون سیاست
کلیشان در
راه اندازی
این پروژه، اعتراضات
و افشاگریها
را به سطح
تقابلهایِ
شخصی و میان
سازمانی و حتا
فروتر از این،
به حسادتها
تقلیل دادند،
تا ضمن لوث
نمودن ماجرا بگویند،
که بیرونیها
از آگاهی درون
بی بهره ماندهاند.
و در اینجا
این سخنی البته
بجا و بحق است! زیرا
بیرون هرگز سر
آن ندارد تا
معرفت طبقاتی
خود را بدست
عجوزه سیستم
کالاییِ
سرمایهداری
بسپارد و "قربانیان"
را دوباره "قربانی"
و دستمایه
نفوذ خود برای
دستیابی به
قدرت کنند.
آگاهی نقد
بیرون هنوز خوشبختانه
تجسم اعتراض
نگاه و کردار در
جامعه طبقاتیِ
سرمایهداری
است، و هنوز
دست خود را
بدست برنامه
ریزان برای جلادان
امروز و فردای
هیچ جامعهای
نمیدهند.
بخشی
از فعالین همین
مجموعه پیش
گفته نیز که
خود ناظر بر
روند این
ماجرا بوده، و
نهایتا به
افشای آن
پرداخته و به
کنار آمدهاند،
بر این نظر
هستند که:
"
واقعییت
امراین است
که تفکرغالب
بر سیاستهای
"ایران
تریبونال"
ماهیتی راست و
مماشات
جویانه داشته
و تلاش دارد
این سیاست
راهبردی را
کانالیزه و با
نادیده
انگاشتن
انگیزههای
سیاسی و
دادخواهی
خانوادههای
جانباختگان و
جان بدر بردهگان
و سمت و سو
دادن آن به اهداف
نظام سرمایهداری
–امپریالیستی
دادخواهی را
در چارچوب قوانین
"حقوق بشری"
جلو ببرد."
و
باز از زبان
همین افراد میخوانیم:
" در
هشتاد و
پنجمین گزارش
داخلی مورخ ۶
ماه می ۲۰۱۲ خطاب به
اجلاس
پالتاکی مجمع
عمومی ایران
تربیونال و
قبل از تشکیل
دادگاه لندن
دستورالعمل
حقوقی صادر و
مستند شده است
که: " دوستان
شاهد جواب خود
را به سوالاتی
متمرکز کنند
که از آنها
خواهد شد. و
لازم است از
جوابهای
پراکنده که
ارتباطی با
سوال ندارد،
خوداری کنند!!!
(نقل به معنی)
بدیهی
است این
دستورالعمل
به عنوان یک
مصوبه ی
حقوقی، تنها
می تواند به
پیشنهاد پیام
اخوان به
عنوان کارشناس
با تجربه
حقوقی و
سرپرست تیم
دادستانی
ایران
تربیونال قبل
از برگذاری
دادگاه لندن،
به عنوان
گزینه ی جهت
دهنده و عدم
تخطی از خط
قرمز مورد نظر
کمیسیون
حقیقت یاب،
طرح شده باشد.
چنین
دستورالعمل
حقوقی ِ
جانبگرایانه
و تحمیلی در
بزنگاه
برپاییِ
دادگاه ایران
تربیونال
لندن از طرف
اخوان به بابک
عماد که
یگانه مسئول
(منحصر به فرد!)
ارتباط بین
تیم دادستانی
و کمیته ی
حقیقت یاب و
مجمع عمومی ایران
تریبونال
است، برای
مطرح نمودنش
با مجمع عمومی
کارزار (تمامی
۸۶ نفر شهادت
دهنده)، عنوان
گشته است." (9)
حقوق
بشر قرار است
چه تاج گلی را
بر سر جامعه پر
فقر و نکبت
جامعه امروز
بزند، و یا نه
قرار است، تا
با چنین شعاری
همچنان خاک در
چشم طبقه
کارگر و تودههای
فقیر جامعه
بپاشد!
مصداقی،
رحمانی، بابک
عماد، حسن
ماسالی، مینا
احدی، و ... چرا
نبایستی در کنار
هم جا بگیرند،
و با یک زبان و
شیوۀ مألوف
خوابی را
نبینند، که
تنها نامی که
بر آن میتوان
نهاد، بزک
کردن سیستم
استثمارگرانه
سرمایهداری
است؟
نتایج
اعلام شده
دادگاه خود
بقدر کافی نه
تنها پوچی
اینگونه
پروژهها را
به نمایش
گذاشت، که
سیلی محکمی به
گوش بسیاری از
آنها (اگر نه
همه آنها) در
انظار عموم و
درستی نظر
مخالفان بود.
و چنانچه برخی
از آنان هم
اکنون
نخواهند خود را
به زیر ضرب
انتقادی سخت و
لازم ببرند،
بایستی جای
خود را نیز در
آینده در کنار
دوستان و رفقای
"سابق" و باور
کردنشان در صف
انقلاب و سوسیالیسم
کاملا فراموش
کنند.
جمهوری
اسلامی
صلاحیت دارد(بند
یک- 10) تا به
اموری
بپردازد، که
خودش مرتکب آن
شده است. در
عرصه جهانی
نیز به کشورهای
عضو "همکاری
اسلامی"(بند3 - 11)
یعنی دقیقا
مرتجع ترین
حکومتهای خود
جهان سرمایه
داری و یکی
بدتر از دیگری
و جمهوری
اسلامی ایران،
با میراث داریِ
فرهنگِ بدویِ
قرون ماضی
مسئولیت داده
شده، تا "
موارد نقض
حقوق بشر را
به عنوان
"اولویت حقوق
بشری" به
رسمیت شناخته
و "بررسی و
مطالعه کند". طی
همین دو بند
متوجه میشویم،
که تریبونال
وارد بازار و
دست بکار معاملهای
شده است، که
هنوز هم از
قرار معلوم
خود جمهوری
اسلامی در آن
دست بالا را-
در شورای
امنیت سازمان
ملل- دارد، و
تریبونال
حداکثر در حد
مترسکی در
کنار دیگر
مترسکها صاحب
رسالت میباشد.
پیش
از آنکه به
نکات بعدی
پرداخته شود، بار
دیگر به
اختصار به صفت
"مردمی"
ایران تریبونال
در ارتباط با
بند یک و بند
سه دیوان
بپردازیم. همین
دو بند یک چیز
را در مورد
ایران
تریبونال
علیرغم تمامی
مدعیاتی که رو
به مردم و
جامعه داشته،
به صراحت
افشاء میکند
و آن اینکه طرفهای
مسئول و مورد
نطر این دو
بند اساساً نه
تنها به هیچ
وجه خود "مردم"
(حتا با تمامی بار
پوپولیسمی که
میتواند چنین
رویکردی هم
داشته باشد)
نیست، بلکه
دشمنان مردم و
دوستان حقوقی ایران
تریبونال میباشند.
همین بند به
تنهایی یدککشیِ
صفتِ پوچِ مردمیِ
ایران
تریبونال و
دست تریبونالیها
را رو نمود.
اینک
همسان وانمود
کردن چنین
تریبونال و
دادگاهی ارتجاعی
با آن نتیجه مفتضحانهاش
و فریبکاریها
و سوء استفاده
اش از احساسات
بازماندهگانِ
کشته شدهگان
و زندانیان
سیاسی، با
دادگاه راسل،
که جنبهای
کاملا
افشاگرانه
علیه قدرت های
سیاسی جهان آن
دوران و از
جمله آمریکا
داشت، نه تنها
قیاسی بی ربط،
بلکه پافشاری
بر دروغیست،
که دیگر چندان
هم موثر
نخواهد بود.
دادگاه راسل
با انواع
کارشکنیها
روبرو بود و
کاملا معروف
است، که حتا
حضور در آن
برای بسیاری
از افراد با
ایجاد مشکلات
و موانع دولتهایِ
انگلیس و
آمریکا روبرو
بوده است.
اما
اینکه چرا
چنین نتیجهای
از کارزاری
اینگونه
ناراست حاصل
میشود، علیرغم
همه افشاگریهایِ
پیش از آن، در
کلیت برنامه و
چگونگی طرح
ایران
تریبونال
نهفته است.
این نیز تنها
یک اشتباه
سیاسی و یا
تاکتیکی غلط و
نا بجا نبوده
است، بلکه این
پروژه در
تمامی سویههایش
دارای این
پتانسیل و بار
ارتجاعی بوده
است. بازیگران
این برنامه
کاملا آگاهانه
و آنچنانکه
خود نیز اذعان
کردهاند،
تلاششان از
ابتدا نفوذ و
دستیابی به
قدرت و سرمایه
بوده و هست. و
در عین حال هر
کدام هم با
توجه به اینکه
چه برنامه و
خوابی جدا از
بقیه در سر
داشته باشند، احتمالا
از ذن خود پا
به چنین راهی
گذاشته است.
اما
در هر حال این
کارناوال
حقوق بشری
تنها در حد
همین توانهایِ
ناتوان است، و
بیهوده نیست، که
خود به صراحت
میگویند:
"
در قرن بيست و
يک، در دنيای
پس از يازده
سپتامبر، در
دنيايی که جنگ
تروريستها
آنرا به خاک و
خون میکشد،
در دنيايی که
دو قطبی
تروريسم
دولتی و اسلامی
در مقابل هم
صف آرايی کردهاند،
چگونه میتوان
يک دادگاه
مردمی از نوع
دادگاه راسل
سازمان داد؟"(آذر
ماجدی) (12)
" آي
ني زن كه تو را
آواي ني برده
ست دور از ره "(13)
و اینگونه است،
که تحلیلهای
طبقاتی جای
خود را به
روان گردانیهایِ
حقوق بشری
داده است، و
از این دست تریبونالها
از آن قی میشود.
جهان دو قطبی
جامعه طبقاتی
با منطق این
عجوزهها و
دلالهایِ
حقوق بشریاش
تماماً به "دو
قطبی تروریسم
دولتی و
اسلامی" فروکاسته
میشود.
و
همین گفتۀ جانبدارِ
چنین زارستانی
خود بقدر
کفایت روشن میگرداند،
که " ایران
تریبونال" و
"دادگاه"ش از
کجا آمده و به
کجا راه میسپرد.
و در همسنگ با
چنین بینش و
منافعیست، که
"مجاهدین
خلق" با تمام
نیرو تلاش
کردهاند، تا
از غافله عقب
نمانند، و با
تلاش لابیها
و صرف میلیونها
دلار از لیست
بدنامی
آمریکا به
لیست خوشنامی
و خوش گامی با
آن وارد شوند. عجیبا
این لیستِ خوش
میلیون دلاری
و حقوق بشر براستی
دارای چه چهرهها
و تحفههای پر
تلالوییست!
و باز براستی
چه حقارتی است،
که خود اعتراف
کنند:
- ما
موریس
کاپیتورن را
به خوبی می
شناسیم و میدانیم
افرادی مانند
او ,جان کوپر و
جفری نایس وابسته
به سرمایه
داری و امپریالیستها
هستند! ماهیت
پیام اخوان هم
برایمان روشن
است!"
(یکی از
سخنگویان و
مسئولین
کشوری در جلسه
ایران
تربیونال)/( 14)
اما با
این وجود
آگاهانه تلاش
ورزند، تا خانوادههای
بازمانده و
دیگران را به
عنوان شاهد
وسیله سیاست معاش
خود کرده، و
به آمدن به
پای چنین چینش
دروغی ترغیب
نمایند.
اگر اکنون
قرار باشد، به
یک جمعبندی
بپردازیم،
کافی است، تنها
یک بار دیگر
نظر خود همین حضرات
بر پا کننده
چنین عَلمی را
در کنار هم
بچینیم و از
زبان خود
صاحبان پروژه و
حواریون آن بشنویم
که:
ما
نه تنها در
دوران جنبشهای
رادیکال و ضد
امپریالیستی
بسر نمیبریم(آذر
ماجدی)،
بلکه ما موریس
کاپیتورن را
می شناسیم و
میدانیم.......
ماهیت پیام
اخوان هم
برایمان روشن
است(یکی از
سخنگویان و
مسئولین
کشوری در جلسه
ایران
تربیونال)، و ضمنن:
بایستی بنا به
گفته پیام
اخوان، شورای
امنیت سازمان
ملل چراغ سبز
داده باشد و
گرفتن چنین
تائیدیهای
نیز تنها با
تلاش یک چریک
"مرکز اسناد
حقوق بشر" و
همکار او
"پیتر
آکرمان" ممکن
و میسر میباشد.
همه این
کارهای غیر
"آسان" هم
البته چریک
رابط و جان بر
کفی همچون
"بابک عماد" و
رفیق مینا
سعدادی را میطلبیده
است. در عین
حال باید توجه
وافر داشت، که
برای جلب نظر
"شیطان رجیم"(مینا
احدی)، هم
میتوان آه و
اشگ
داغدیدگان را
وسیله کرد، و به
آن دخیل بست، و
هم میتوان
پذیرفت که: "خمینی
بدنبال حمله
فروغ
جاویدان،
فتوای کشتار
زندانیان
سیاسی را صادر
کرد!" و هم در
کنار بند
یک(جمهوری
اسلامی) و بند
سه (همکاری
اسلامی) نشست
و هم"کلاس" آن
شد!
بر
همین مبنا ما
"جمع کمونیستها"
بر این نظریم،
که این مجموعه
بدلیل چشم
اندازش از
آینده و قدرت،
از "قربانی"
کردن دوباره "قربانیان"
کارش را آغاز
کرده، و به
انواع
تبلیغات و
شیوهها برای
پیشبرد کارزار
سیاسی خویش تن
داده است، و
همین به
تنهایی نیز
کفایت میکند،
تا بتوان
نتیجه گرفت،
که ایران
تریبونال
چنانکه از نام
پر مسمای
"مردمی"اش
نیز بر میآید،
با اعلام
تلویحی یک
نمایندگی جدید،
خوابهای ویژهای
را بیاری
مراکز جهانی
اسناد، برای
آینده و احیای
حقوق بشرِ
مربوطه در جامعه
دیدهاند.
اما ما
کمونیست
هستیم، و اعلام
میکنیم، که
ما از مرگ
کارگران و
رفیقانمان سندِ
دریوزهگی و
گدایی نمیسازیم.
ما قربانیانِ
جامعه سرمایهداری
را بار دیگر
در دادگاههای
همین سیستم
قربانی نمیکنیم.
ما حقوق بشر کذایی
این سیستم را
در مبارزه
طبقاتی افشاء میکنیم،
و دست شریکان
دزد و رفیقان
قافله را در
مقابل چشم
جامعه باز خواهیم
کرد.
ما نه
تنها در چنین
کارزارهایی
صدای رسا و
همچنان مستقل
طبقاتی علیه
جامعه سرمایهداری
و دفاع از
انقلاب و
سوسیالیسم
خواهیم بود، و
آن را به گوش
جهان خواهیم رساند،
بلکه در مقابل
این بازیگریهای
سیاسی نیز به
نقش افشاگرانه
خود ادامه خواهیم
داد. و به
علاوه به
خانوادهها و
تمامی کسانی
که ناآگاهانه
و از سر توهم به
پای همکاری با
این کارزار
رفتهاند، هشدار
میدهیم تا به
سیاستهای پشت
پرده این گونه
بازیهایِ
سیاسی نیز
بیشتر
بیاندیشند و
خود را وسیله
آسان
تبلیغاتی
برای "مراکز..."
گوناگون جهان
سرمایهداری
ننمایند.
جمعی از
کمونیستها-
فرانکفورت
دسامبر
2012
توضیحات
1 - ایران
تریبونال:
امیدها و
ابهام ها-
گفتگو با اردوان
زیبرم
http://www.goftogoo.net/main-208.html
2 - دادگاه
مردمی ایران
تریبونال
الگویی برای آیندگان
- احمد
موسوی
اخبارروز: www.akhbar-rooz.com
سهشنبه ۱۱ مهر ۱٣۹۱
- ۲ اکتبر ۲۰۱۲
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=48195
3 -
("شهروند"
شماره 1094- 5 اکتبر
2006، مصاحبه با
پیام اخوان)
4-
بیانیهی
کمیته میز
کتاب
آمستردام در
رابطه با
"شهرزاد
نیوز"
http://19bahman.net/Amesterdam_Book-Show/Bayanieyeh.htm
5 - اطلاعیه
شماره ٢ کمیته
کاری ایران
تریبونال-نروژ
کمیته
کاری ایران
تریبونال
واحد نروژ
http://www.iran-tribune.com/2009-02-16-23-03-32/2009-03-15-18-26-32/20350-2012-09-21-03-31-37
6 - تریبونال
بین المللی
رسیدگی به
جنایات رژیم اسلامی
قابل
حمایت یا
محکومیت؟
آذر ماجدی
http://www.wupiran.net/nashryeh_HTML/NO_260/Tribunal-qable%20hemayat%20ya%20mahkomyat-Azar%20Majedi.html
7 - مينا
احدي: ايران
تريبونال و
اعلام جرم
عليه حکومت
فاشيست
اسلامي
http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/65-zendanisiasi/11179-1391-07-11-17-04-28.html
8 - اطلاعیه
شماره ٢ کمیته
کاری ایران
تریبونال-نروژ
کمیته
کاری ایران
تریبونال
واحد نروژ
http://www.iran-tribune.com/2009-02-16-23-03-32/2009-03-15-18-26-32/20350-2012-09-21-03-31-37
9 - اطلاعیه
شماره ٢ کمیته
کاری ایران
تریبونال-نروژ
کمیته
کاری ایران
تریبونال
واحد نروژ
http://www.iran-tribune.com/2009-02-16-23-03-32/2009-03-15-18-26-32/20350-2012-09-21-03-31-37
10- بند اول
پیشنهادی
دیوان:
"
جمهوری
اسلامی ایران
به عنوان مرجع
اولیه که بیشترین
مسئولیت را به
عهده دارد به
این جنایات
رسیدگی کرده و
مرتکبین متهم
شده را به دست
عدالت
بسپارد.".
11- بند
سوم پیشنهادی
دیوان:
"
سازمان
همکاری
اسلامی به
کمیسیون
مستقل دائمی
حقوق بشر خود
ماموریت دهد
که این موارد
نقض حقوق بشر
را به عنوان
"اولویت حقوق
بشری" به رسمیت
شناخته و
"بررسی و
مطالعه کند".
12- تریبونال
بین المللی
رسیدگی به
جنایات رژیم اسلامی
قابل
حمایت یا
محکومیت؟
آذر ماجدی
http://www.wupiran.net/nashryeh_HTML/NO_260/Tribunal-qable%20hemayat%20ya%20mahkomyat-Azar%20Majedi.html
13- شعر
ققنوس از
نیمایوشیج
14 - اطلاعیه
شماره ٢ کمیته
کاری ایران
تریبونال-نروژ
کمیته
کاری ایران
تریبونال
واحد نروژ
http://www.iran-tribune.com/2009-02-16-23-03-32/2009-03-15-18-26-32/20350-2012-09-21-03-31-37