«درخت
امید میهن»
«آنان
که تاریخ خود
را ندانند،
محکوم به
تکرار شکستهای
گذشته هستند»
از
قلمهای بینام
ایران
برای توماج
صالحی؛«درخت
امید میهن»،
که تاریخ را
در دفاع از جامعه
و بهنمایندگی
از مردمان ستمدیده
و بیصدای
ایران، فراخوانده
است!
شاید
بسیاری از
افراد نسلهای
قبل، توماج
صالحی را نمیشناختند.
شاید هنوز هم
تمام ترانههایش
را نشنیدهاند،
شاید در دو سه
سال اخیر با
او آشنا شدهاند؛ زمانیکه
تلاش میکرد
صدای خیابان و
مردم گمنام
باشد.گرچه گروهی
(بهحق و
براساس تجارب
تلخ پیشین)
منتظر بودند
که در این
فضای آلوده به
سلبریتیسازی
از هیچ و پوچ
با ابزارهای
رسانههای
پرمخاطب که خصوصا
در سالهای
اخیر موجب
جدایی گروهها
و افراد مختلف
از یکدیگر
شده، از او هم
جنسی دیگر مشاهده
کنند و تعجب
نمیکردند، اما
حالا هیچ ذهن و
وجدان بیداری
نمیتواند جز
از سر کین،
روند پویایی و
تکامل کنشگری
و ضدیت توماج
را با
فردگرایی و خودمحوری
انکار کند! او
اکنون صدایی
بلندتر و
موثرتر از
رسانههای
گزینشیکار اما
مدعی مخالفت
با حکومت
دارد؛ چراکه بچههای
ایران در
سراسر این دیار، نادیده
یا دیده، با او عهدی
ناگسستنی بستهاند.
او؛
توماج صالحی،
یکتن
درآمیخته با
هزاران تن محذوف
و صدها صدای سرکوب
شده، بدون توجه
به خوشایند و
تایید دیگران،
امروز دیگر از
پوستهای که همواره
محل نقد حلقههای
فکری انتقادی
بود، خارج شده
است! چه
اتفاقی مبارکتراز
این برای آغاز
بهار و سال نو؟ آنچه همواره
بهعنوان"سلبریتی" نقد میشد،
اینک با رقص
پای جسورانه و
تماشایی
توماج بر تمام
صحنه، امکان
تعبیرهای
دیگری هم پیدا
کرده است!
دانستن ارزش اندیشه، قلم
یا هنر مردممدار، امری
مهم است؛ به
ما میآموزد که
چرا باید از
دعوتکنندگان
به نفی سرسپردگی
و حرکت جمعی،
حمایت کرد!
چون تنها با
این جنس آگاهی
و نفی مناسبات
غلط به جای
تحقیر و طرد افراد،
میتوان
آزادی را تخیل
کرد! میتوان
آینده آزاد و
برابر را
ترسیم کرد! میتوانیم
نقشه راهی
داشته باشیم
که در آن همه
مردم ساکن
ایران جای
داشته باشند! در
وضعیت درهم وبرهم
و کنشهای
بدون تاکتیک و
بیهدفی که جز
بیشمار بهخون
خفتگان و
ناامیدی
طبقات محرومی
که کاملا محو
شدهاند، توماج
صالحی امروز
علیه تاخت و
تاز سپاهیان
جهل در دفاع
از حق همه مردم
سرزمین خودایستاده
است. با قلم
زدن به زبانی رهاییبخش
و آشنا، با
خواندن ترانههایش
آنطور که همه
بهراحتی
بفهمند، نه
فقط به اصطلاح
«انتلکتها»!
پیچیدهنویسی
که کار سختی
نیست؛ ولی
تلاش برای همصدایی
و همبستگی
گروههای
مختلف جامعه و
وفاداری به تعهد
قلم و اندیشه
غیرعافیت طلب،
بسی دشوار
است. پاسداشت
و تاکید برارزشمندی
این نوع کنشها
نیز وظیفه
انقلابی دیگران
است؛ بهویژه
در این زمان و
شرایط سختی که
مردمان ساکن
ایران درگیرش
هستند و رسانههایی
که با کف
جامعه
مستقیما
مرتبط نیستند!
وقتی
میگوید: «من کوردم،
عربم، بلوچم،
آذریم،
بختاریم،
تورکم و...»و بچههای
ایران نیز با
او همنوا میشوند
و اشعارش را در
کوچه و خیابان
میخوانند یا
روی شهر مینویسند،
سلاح قلم و
هنرش آنقدر قدرتمند
است که دیواری
که حاملان
تباهی و تنگنظران
برای شکل
نگرفتن وحدت ملتهای
مختلف ساکن
ایران کشیدهاند
را میتواند
فرو بریزد.او
با بطن جامعه
خود ارتباط
دارد، نه فقط
طبقات مرفه،
نه فقط محفلهای
خواص و نه فقط
محدود به جهان
مجازی! نیازی
به متون
پیچیده و زبان
سخت و لفاظی
ندارد! به
زبانی حرف میزند
که همه
بتوانند
بفهمند! تمامی
نقشههای
قدرت مسلط و
سکتاریستهای
تمامیتخواه
که در استبداد
گاهی کم از
حاکمان ندارند
و هر گروه و
فردی که جز«خودی»ها
را برنمیتابد،
نقش بر آب
شده؛ اوتصمیم
خود را گرفته
و ناگفته خود
را سپر بلای
تودههای
نادیدنی ایران
کردهاست!
اما بهراستی
چه کسانی ممکن
است از دعوت
به «با هم حرکت
کردن به سوی
آگاهی»، نه
جلوتر یا عقبتر
از یکدیگر،
خشمگین شوند؟
چه ترسی از
مرور تاریخ و
باهم فهمیدن
در میان است و
چرا از این دعوت
جسورانه،
سایر افراد و گروههای
مدعی مخالف
جمهوری
اسلامی هم حتی
آشفته شدهاند؟
اگر تنگ نظری
را کنار
بگذارند، شاید
با این شیوه
عمل توماج بتوانند
به مردم بازگردند
بهجای حمل
کولهباری از
القاب بیربط!
"چهره ملی"،
"مبارز
سیاسی"، "رهبر
مردم" و...، که
در سطح جامعه و
در خفا موجب
تمسخر است و
اهالی دنیای مجازی
هنوز این خبر
را نشنیدهاند!
شاید ادامه
این مسیر با
دیگران، به
شکستن فرهنگ منحط
محفلی، بزرگسالارانه،
نوچهپرورانه
کمک کند. شاید بساط
گروهبندی و
تایید و تکفیر
بر اساس منافع
مشترک میانفردی
برچیده شود! «از
کف به راس هرم»
زدن به زبان
توماج، نفی هر
نوع برتریجویی
و تلاش برای
پیوند با لایههای
زیرین جامعه
است. دیدن
دغدغههای آنهاست،
نه فقط گروههای
برخوردارتریا
شناختهشده! این
تلاش برای
پیوند زدن رنجهای
مردم ایران بهیکدیگر،
تلنگری است تا
تمامی کنشگران
و فعالان علنی
دررعایت
پرنسیپها و خط
قرمزها بیشتر دقت
کنند، تا در
دام مفهوم
مبهم"الیتبودگی"
یا خود
برتربینی گرفتار
نشوند! بدین
ترتیب برای
ساختن راه
تازه؛ نه
بازگشت به
گذشته زخم
خورده (با معیار
غلط کمتر
بودن خونریزی
در نظام پیشین)،
گامی قوی و
استواربرداشته
خواهد شد!
او؛
توماج صالحی
حالا
خواسته یا
ناخواسته
جایی از صحنه
ایستاده، هممقابل
ارتجاع حاکم فعلی
که با زندگی و حق
حیات ضدیت دارد
و هم علیه سکتاریستهای
دگماندیش که گویی
لطف میکنند و
گاهی بیانیهها
و سخنانی
محکوم کننده و
بیخاصیت را تکرار
میکنند. او
مقابل کمپرادوردلالی
خون ستمدیدگان
نیز ساکت نیست،
آنان که در
پوشش
اپوزیسیون جمهوری
اسلامی مشغول
کسب درآمد روی
ویرانههای ایران
و مردمانش
هستند! اما قرار
نیست مثل او همه
روی صحنه
باشند که این گونه
بر سر این
جایگاه دعواست!
اگر دغدغه
انسان تحت ظلم
و عشق به میهن
در میان باشد،
یک صدای بلند اما
شجاعانه و
بدون مراعات تمایل
و تایید
دیگران
اطرافش، کافی
است تاانعکاس
صداهای دیگر
شود.
"اگرچه
دستاوردهای
آزادی حاصل فداکاریهای
بدون چشمداشت
بیشمارگمنام
در تاریخ بوده
و سنت دفاع ازستمدیدگان
این سرزمین نیز
همواره اینگونه
بوده است و تا
تحقق آزادی
جمعی به همین
روال خواهد
بود؛ ولی این
روزها طنین
صدایی درقلمرو
فعالان و قلمهای
زیرزمینی نیز شنیده
میشود! صدایی
که مردم ایران،
خصوصا گروههای
نوجوان و جوان
دوستش دارند.
او؛ توماج
صالحی است که با
بهار امسال غبار
خستگیها را از
چهره و جان یاران
ناشناس خود هم
زدود! اینک او حمایت
رفقای نادیده
و متعددی را دارد!
حتی اگر هرگز آنها
را نبیند یا
با لبخندی از
کنارش رد
شوند، میتواند
تا همیشه
دلگرم باشد؛ چراکه
عهدشکنی در
منش همپیمانان
بینام و مدافعان
ناشناس ستمدیدگان
ایران، جایی
ندارد".
اگرچه
همه مردم ایران
زبان مشترکی ندارند،
اما کلمات رمز
وحدت میان آنها
مشترک و مشتق از
"آزادی و
برابری" است.
آنان در کنار
هم یک کل متحد و
شکست ناپذیر هستند
که عاقبت روزی
با همین قدرت،
حلقه مفقود
شده و تجربه آزادی
حقیقی را برای
آیندگان این
سرزمین خلق
کرده و به
یادگار خواهند
گذاشت. طرحی
نو در میاندازند،
آنگونه که
جهان حیرت کند
و اریکههای ستم
از گذشته تا
امروز، بلرزند
و فروبریزند.
بیش
باد «درختان
امید میهن»،
که شاعرمان چه
خوب گفته است
«اینان
دل به دریا
افگناناند، بهپای
دارنده آتشها....
کاشفان فروتن
شوکران»