لایحۀ
صیغه و
چندهمسری را
به صورت
حکومتیان
بکوبیم
ارژنگ
بامشاد
اعتراض
به لایحه
چندهمسری و
ازدواج موقت،
که این روزها
در مجلس مورد
بحث و بررسی
است، هر روز
ابعاد تازه ای
می یابد. در
چهارم
مهرماه، پنجاه
تن از فعالان
جنبش زنان با
۵۰۰۰ امضای جمع
آوری شده از
شهرهای
گوناگون کشور
به مجلس شورای
اسلامی مراجعه
کردند تا
اعتراض خود به
لایحه حمایت
از خانواده و
بویژه بندهای
۲۲ و ۲۳ آن را
به گوش های کر مجلسیان
برسانند. بیش
از ۱۰۰۰ تن از
فعالین مدنی و
سیاسی با
امضای بیانیه
«چند همسری را
ممنوع کنید»
اعتراض خود به
این لایحه را
به گوش همگان
رساندند. هم
زمان نیز ۳۳۰
تن ازمردان
متعهد و مترقی
با انتشار
بیانیه ای تحت
عنوان
«هوسرانی خود
را به نام همه
مردان ایرانی
ثبت نکنید»،
اعتراض شدید
خود به این
لایحه توهین
آمیز را بیان
داشتند.
پرسش
اساسی این است
که بحث و
بررسی لایحه
ای که نام بی مسمای
حمایت از
خانواده بر آن
گذاشته اند و
جوهر آن به
گفته کوچک
زاده
نماینده
مجلس، «صيغه
براي لذت بردن
است»، یعنی
لذت بردن مردان،
می خواهد مشکل
کدام بخش از
جامعه ایران
را حل کند؟
تصور حاکمیت
اسلامی از
جامعه ایران بطور
اعم و جامعه
زنان کشور
بطور اخص
چگونه است؟
آیا مشکل
کنونی جامعه،
مسئله صیغه و
چند همسری
است؟ آیا
تاکنون
چندهمسری و
صیغه در کشور
ممنوع بوده
است؟ مگر نه
این است که در
جوار حرم امام
رضا و معصومه
قم و شاه
عبدالعظیم،
امکان صیغه
همیشه وجود
داشته است؟ پس
چه مشکلی را
می خواهند با
این لایحه حل
کنند؟
برای یافتن
پاسخ های این
سؤالات، باید
نگاهی به وضعیت
زنان ایران و
جامعه جوان
کشور بیاندازیم.
تلاش
حکومت اسلامی
برای تسهیل
چندهمسری و ترویج
ازدواج موقت
در جامعه ای
اتفاق می افتد
که زنانش چه
در انقلاب
بهمن ۱۳۵۷ و
چه مبارزات ضداستبدادی
۱۳۸۸ و چه در
تمامی مبارزات
سی سال اخیر،
دوشادوش و گاه
پیشاپیش
مردان جنگیده
اند. نقش زنان
تنها به
همدوشی آن ها
در مبارزات
سیاسی و مدنی
و اجتماعی
محدود نمی شود،
رشد فرهنگی و
اجتماعی
جامعه زنان
کشور، بیش از
آن است که
بتوان به نیمی
از جمعیت کشور
به چشم ضعیفه
و جنس دوم
نگاه کرد.
نزدیک به ۶۴
درصد ورودی
دانشگاه های سراسر کشور
را دختران
جوان تشکیل می
دهند و در
بسیاری از
رشته های
تحصیلی در
کنکورهای
سالانه، نیز نقش
دختران ممتاز
چشمگیر است.
زنان جوان
کشور نه تنها
به فرهنگ عقب
مانده و خرافی
استبداد دینی
تن در نمی
دهند بلکه حتی
با سنت های
مردسالار که
ریشه در اعماق
فرهنگ جامعه
نیز دارد بشدت
مبارزه می
کنند. آمار
رشد ۳۰ درصدی
زندگی مجردی
دختران جوان
نشان از روحیه
استقلال طلبی
و برابر طلبی
نسل جوان کشور
دارد. به گفته
مجید امیدی
مدیر کل
فرهنگی
سازمان ملی
جوانان، آمار
روی آوردن
جوانان به
زندگی مجردی در
۶ کلان شهر
تهران،
شیراز، مشهد،
اصفهان، تبریز
و اهواز به
رشد ۳۰درصدی
زندگی مجردی
دختران رسیده
است و روز به
روز دختران
جوان تعداد
بیشتری از این
جامعه آماری
را تشکیل می
دهند. جدا از
آن بر اساس
آخرین پژوهش
دانشگاهی
تهران «کار»
اولویت «اول» و
«ازدواج»
اولویت «ششم»
دختران است.
جدا
از جایگاه و
نقش زنان و
دختران جوان
در نفی سنت
های عقب
مانده، فرهنگ
عرفی
جاافتاده در کشور
هم با چند
همسری و صیغه
بشدت مخالف
بوده است.
نباید فراموش
کنیم که حتی
در روستاها و
شهرهای کوچک
هم به مردی که
سراغ همسر
دیگر و یا صیغه
می رود و زنی
که تن به صیغه
می دهد، با
نگاه مثبت
برخورد نمی
کنند. حتی
نظرسنجی های
خود حکومت، نه
امروز، بلکه
در سال ۱۳۸۲
این امر را
اثبات می کند.
بر پایه
نظرسنجی
وزارت ارشاد
که در کتاب
«نگرش ها و
ارزش ها» به
چاپ رسیده
است، ۸۶ درصد
ایرانیان و ۹۲
درصد زنان
ایرانی با «چند
همسری» مخالف
هستند. وقتی
که جامعه در
برابر صیغه و
چند همسری که
قانونأ ممنوع
نبوده و شرعأ
هم حمایت شده،
چنین واکنش
منفی نشان می
دهد، پس طرح و
تلاش برای
تصویب لایحه
چند همسری و ازدواج
موقت، می
خواهد مشکل
کدام بخش از
جامعه را حل
کند؟. جوانان
کشور که با
این امر بشدت
مخالف هستند.
آن ها زندگی
انسانی را آنگونه
که شناخته اند
و دوست دارند،
تجربه می کنند.
امروز بخش
وسیعی از
دختران و
پسران جوان، و
بویژه در
مدارس و
دانشگاه ها با
همدیگر دوست
هستند. آن ها
روابط انسانی
زیبائی دارند.
این امر از
چشم حکومتیان
نیز دور نمانده
است. تا جائی
که نماینده
ولی فقییه در
دانشگاه ها
گفته بود بیش
از ۹۰ درصد از
دختران و پسران
دانشجو، دوست
پسر و یا دوست
دختر دارند.
آری این منطق
زندگی است.
اما حکومت
برای به کرسی نشاندن
بایدها
و نبایدهای
ارتجاعی خودش،
با این روند
زیبای زندگی
از سر جنگ
درآمده است.
گشت های
رنگارنگ "عفت
و عصمت" ،
"خواهران
زینب"، و "امر
به معروف و
نهی از منکر"
سازماندهی
کرده و به جان
جوانان در
خیابان ها و
خانه
ها و مراسم و
گردهم آئی
هایشان انداخته
است. این
سیاست آن چنان
جنایت کارانه
به اجرا در
آمده است که
دکتر زهرا بنی
یعقوب را به
جرم قدم زدن
در پارک در
کنار دوست پسر
و نامزدش
دستگیر کردند
و زیر شکنجه
کشتند. با
چنین خشونتی
پاسداران
خرافات به جنگ
منطق زندگی در
کشوری جوان و
تحصیل کرده و
آگاه می روند.
اگر
جوانان جامعه
بر اساس منطق
زیبای زندگی با
دوست شدن های
عاشقانه شان،
از زندگی شان و دوستی
هاشان و روابط
عاطفی شان لذت
می برند، دیگر
چه احتیاجی به
صیغه که شکلی از
فحشای اسلامی
شده و با
عباراتی عربی
است، دارند.
این لذت بردن
انسانی و
عاطفی دو
انسان برابررا
آیا می توان
با آن لذتی که
کوچک زاده نماینده
مجلس
که می گوید «صيغه براي
لذت بردن
است»، مقایسه
کرد. لذتی که
جز خریدن سکس
با پوششی
اسلامی نیست و
زنانی هم که
به این رابطه تن
می دهند، نه
زنان آگاه و
تحصیل کرده و
دارای
استقلال
اقتصادی،
بلکه زنانی
هستند که در چنبره
فقر و تهیدستی
و گاه بی کسی
گرفتار آمده اند.
بنابراین
قانون صیغه،
نمی تواند و
نمی خواهد
مشکل جوانان
کشور را حل
کند. از سوی
دیگر اکثریت
بالای مردان
کشور که حتی
توان چرخاندن
زندگی معمولی
یک خانواده
چند نفری را ندارند
و هشت شان
گروه نُه شان
است، هم توان
مالی تامین یک
رابطه
زناشوئی دیگر
را، چه دائمی
و چه موقت را
نخواهند داشت.
پس این امر
تنها برای
مردان متمول
قابل تصور
است. آن هم
مردانی که
اعتقادات
مذهبی داشته
باشند. از این
رو لایحه چند
همسری و صیغه،
تنها برای
اقلیت بسیار
کوچکی از
مردان متمول
مذهبی به مجلس
برده شده است
که می خواهند
از وضعیت
نابسامان بخش
کوچکی از زنان
جامعه
سوءاستفاده
کنند. در واقع
تلاش حکومت بر
این استوار
شده است که هوسرانی
بخش کوچک مرفه
و نزدیک به
حکومتییان را لباس
قانون
بپوشاند.
استدلال آن ها
این است که
این قانون شرع
است و یا این
امر در قرآن
امده است. اگر
قرار است
هرچیزی که در
قرآن آمده است
بی توجه به
شرایط زمان و
مکانش به اجرا
در آید، چرا
قانون برده
داری که در
قرآن با صراحت
آمده است را
به اجرا در
نمی آورید. واقعیت
این است که
این جماعت اگر
توان آن را
داشتند و
توازن قوای
میان حکومت و
مردم به گونه
ای بود که می
توانستند
تمامی موارد
طرح شده در قرآن
را به اجرا در
آورند، از
سازماندهی
مجدد سیستم
برده داری نیز
ابائی
نداشتند. در
مورد قانون
چند همسری و
صیغه نیز
وضعیت به همین
گونه است. در
اینجا نیز
باید توازن
قوای کنونی را
بر هم زد.
لایحه
چندهمسری و
ازدواج موقت،
در جامعه ای که
اکثریت
قربب به
اتفاق با آن
مخالف هستند و
جوانان کشور
به آن تف می
کنند،
نه تنها
تعرضی آشکار
به حقوق زنان
و توهینی زشت
به جامعه
مردان است بلکه
در جوهر خود
بنیان های
خانواده و
روابط عاطفی
انسانی
را نیز در هم
می شکند و
زمینه ی
فروپاشی ارزش
های انسانی را
فراهم آورده و
فسادی روز
افزون را
سازماندهی می
کند. تصویب چنین
لایحه ای
زمینه ساز
دروغ،
دوروئی، مخفی
کاری، و
ابتذال
اخلاقی
را فراهم می سازد.
از این رو
مبارزه با این
لایحه نه تنها
بر دوش زنان
مترقی و آگاه
که بر دوش
مردان برابری
طلب نیز هست. با
تصویب چنین
لایحه ای هر
پدر و مادری
نیز باید نسبت
به سرنوشت
دختر و پسر خود
در آینده
نگران شود. از
این روست که
مبارزه با این
لایحه ضد
خانواده باید
کار مشترک
مردان و زنان
جامعه باشد.
مبارزه با
لایحه ضد خانواده
کنونی، تنها
وظیفه زنان
مترقی و آگاه
نیست، بلکه
مردان با شعور
نیز باید که
برای برابرحقوقی
زنان با مردان
مبارزه کرده و
راه را برای
رشد و گسترش
جامعه ای
دمکراتیک و
انسانی هموار
سازند. اما
راه مبارزه با
این لایحه نه
تنها از طریق
افشای آن و
سازماندهی
مقاومت های
گسترده امکان
پذیر هست،
بلکه خانواده
ها با
پشتیبانی از
دختران و
پسران
جوانشان، با حمایت
از روابط
دوستانه و
عاشقانه شان می
توانند در سطح
جامعه مقاومت
مدنی را
سازمان دهند.
چرا نباید
دختران و
پسران جوان با
هم دوست
باشند، با هم
عشق بورزند،
با هم زندگی
کنند، همدیگر
را بخوبی
بشناسند و اگر
خواستند شریک
زندگی آینده
شان را انتخاب
کنند، با
چشمانی باز و
با شناختی
کامل و روشن
این کار را
انجام دهند.
از این طریق
است که می
توان سنت های
منجمد شده ی
مردسالارانه
را در هم شکست
و بر ویرانه
های آن روابطی
انسانی و
سرشار از شور
و عاطفه و عشق
و همبستگی را
جایگزین کرد.
اگر
مبارزه با
لایحه ضد
خانواده
کنونی وظیفه زنان
و مردان آگاه
است، برای
موفقیت این
مبارزه ، باید
بیشترین نیرو
را حول آن
گردآورد.
اکنون که
فعالین زن
پرچمدار این
مبارزه هستند،
تلاش برای
همگرائی همه
بخش های جنبش
زنان و
گردآوردن
تمامی
امکانات
موجود این
جنبش و استفاده
از امکانات و
توانائی های
بخش های گوناگون
جنبش زنان،
باید در الویت
قرار گیرد. با
دستگاه متحد و
متحجر حاکمیت
نمی توان بطور
پراکنده و
بدون تکیه بر
همبستگی همه
بخش های جنبش
زنان جنگید.
دستگاه زور و
قدرت حاکمیت
برای در هم
شکستن جنبش
زنان، که توان
انفجاری
اعتراضی آن را
به خوبی
دریافته است،
از هیچ تلاشی
فروگذار
نکرده و نمی
کند. اما برای
آن که بتوان تمامی
تلاش های زن
ستیزانه
حاکمیت را
درهم شکست
باید همراهی و
همبستگی درون
جنبش زنان را
بیش از پیش
تقویت کرد. تقویت
همگرائی درون
بخش های
گوناگون جنبش
زنان، اگر شرط
لازم برای
پیشروی در این
عرصه است، اما
شرط کافی
نیست. برای
وارد کردن
بیشترین فشار
و بهره گیری
از تمامی
امکانات جنبش
زنان، باید
زنان اعماق
جامعه را به
میدان آورد.
زنانی که
بیشرین صدمات
را از تصویب
چنین لایحه ای
متحمل خواهند
شد. زنانی که
در بی حقی
مطلق بسر می
برند و روحیه
های
مردسالارانه
نیز زندگی شان
را در چنبره
خود می فشارد.
زنانی که برای
تامین زندگی و
یا فرار از
فشارهای
فرهنگی گاه
مجبور می شوند
تن به ازدواج
های موقت بدهند
و یا به عقد
مردان
همسردار
درآیند.
آری آن ها را
باید به میدان
آورد. خشم و
نفرت آن ها را
باید سازمان
داد. وارد شدن
چنین نیروی در
این نبرد،
بسیاری از
معادلات را در
هم خواهد ریخت
و حکومت را
مجبور به عقب
نشینی خواهد
کرد. برای
سازماندهی
این بخش از
زنان، تنها
نمی توان به
امضای این یا
آن بیانیه
اکتفا کرد.
باید به
میانشان رفت.
پای درد دل
هایشان نشست.
مشکلاتشان را
یکایک شناخت.
آن ها را نسبت
به ریشه ی
مصائبی که بر
آن ها روا داشته
می شود آگاه
ساخت. زمینه
های اقدام و
اعتراضشان را
به آن ها نشان
داد. آنگاه
وقتی این نیروی
اعماق به
میدان بیاید،
نیروئی که
فرهنگ خانواده
ها را دگرگون
خواهد ساخت و
توان آن را نیز
خواهد داشت
مردان و پسران
جوان را نیز
در کنار خود
داشته باشد،
دیگر هیچ
حکومتی و هیچ
نیروئی جرئت
نخواهد کرد از
چند همسری و صیغه
و مزخرفاتی از
این دست که
مختص یک جامعه
ی عشریتی قرن
های پیشین
است، سخنی به
میان آورد، چه
رسد که آن را
بصورت لایحه
ای به مجلس
ببرد.
در یک
کلام، مبارزه
با لایحه ضد
خانواده که تسهیل
چند همسری و
ترویج صیغه
های متعدد را
در دستور کار
خود قرار
داده، مبارزه
ای دمکراتیک
است که باید
بیشترین نیرو
را حول آن
بسیج کرد.
باید با
همگرائی درون
جنبش زنان، با
پیوند بخش
آگاه جنبش
زنان با زنان
اعماق جامعه،
زنان کار و
زحمت و محلات
تهیدست نشین، و
با بهره گیری
از همدلی و
همراهی مردان
آگاه و برابری
طلب، و همدلی
و همراهی با
جوانان که شور
زندگی را
نمایندگی می
کنند، بیشترین
نیرو را وارد
صحنه کرد و با
استفاده از تمامی
تاکتیک ها نه
تنها مانع
تصویب این
لایحه شد بلکه
حتی در صورت
تصویب آن،
دولت را مجبور
به بازپس گیری
آن کرد.
باید لایحه
ضد خانواده را
به
صورت
حکومتیان
کوبید.
۵ مهرماه
۱۳۸۹ـ ۲۷
سپتامبر ۲۰۱۰