یادداشت کارگری
سازماندهی
در محیط زیست
کارگران را به
عنوان یکی از
محورهای مهم
سازماندهی
کارگری بپذیریم
رضا
سپیدرودی
فشار
بر کارگران
افزایش می
یابد و پا به
پای افزایش
فشارها
موقعیت بخش
بزرگ تری از
کارگران به
عنوان کارگر
شاغل به خطر
می افتد.
کارگران تورم
وحشتناک،
دستمزد ناچیز
و شرایط برده
دارانه کار را
غالبا به این
امید تحمل می
کنند که از
تامین معاش به
عنوان کارگر
بازنمانند.
زیرا برای
کارگری که ناگزیر
است مخارج
خانواده اش را
تحت هر شرایطی
تامین کند،
بیکاری
بدترین اتفاق
است. اما حتی
گردآوری آمارهای
منتشره در این
حوزه از سوی
منابع حقوق
بشری که طبعا
نمی تواند
ماخذ کاملی با
توجه به
سانسور منظم
اخبار و
رویدادهای
کارگری در
ایران تلقی
شود، نیز نشان
می دهد که
بیکاری روز به
روز گسترش می
یابد و شمار
دیگری از آحاد
طبقه کارگر را
به ناچار از
محیط کار می
راند.
بر
اساس آمارهای
فعالان حقوق
بشر در ماه
شهریور گذشته ۴۷۴۰ ، در
مهرماه ۵۲۲۸ و در
آبان ماه
گذشته بیش از ۵
هزار کارگر از
کار بیکار شده
اند. اگر
منابع موثقی
وجود داشت که
نشان می داد
در برابر این
اخراج ها
استخدام های
جدید صورت می
گیرد و تعادل
را برقرار می
کند، ممکن بود
تا حدی از
تیرگی تصویر
بیکاری و
اخراج
کارگران و
تاثیرات ویرانگری
که سقوط مداوم
سطح اشتغال بر
موجودیت طبقه
کارگر وارد می
کند تا حدی
کاسته شود،
اما آمارهای
دولتی در مورد
میزان اشتغال
بقدری با دروغ
درآمیخته است
که حتی خودشان
هم آن را باور
نمی کنند. رشد
روزافزون
بیکاری و
اخراج
کارگران برای
همه آنها که
دل در گرو
جنبش کارگری
دارند و
سازمان یابی
کارگران برای
دستیابی به
حقوق شان را
کانون اصلی
توجه و تمرکز
خویش می دانند، به
راستی هشدار
دهنده است.
بعلاوه چشم
انداز تیره
بیکاری انبوه
نیروی کار را
باید در کنار مولفه
جدید گذاشت تا
تصویر درست
تری از
موقعیتی بدست
آورد که هر
بحث در باره
مختصات
سازمان یابی
کارگری در
شرایط کنونی
ناگزیر است
نقطه عزیمت
خود را بر آن
قرار دهد. این
دو مولفه یکی
وسعت و
پراکندگی
کارگاه های
کوچک و زیر ده
نفر است که
کارگران آن
بکلی از شمول
قانون کار
خارج هستند و
در حال حاضر
براساس
آمارها حدود ۸۰
درصد کل نیروی
کار کشور را
تشکیل می دهند
و دومی مراسم
تدفین رسمی
قانون کار
موجود تحت پوشش
کذایی اصلاح
قانون کار است
که به مجلس برده
شده تا همان
آخرین بقایای
حداقل حقوق
کارگری رسما
پذیرفته شده
در قانون کار
را نیز نابود
کنند و دست
شان برای
اخراج های
بیشتر و بدون
دغدغه های
"قانونی"
کاملا باز
بماند.
در
چنین شرایطی
اگر بناست
تنها به تعریف
و تمجید مجرد
از جنبش
کارگری بسنده
نشود؛ اگر
قرار است از
اقدامات و
فعالیت های
خودبه خودی و
بی نقشه فضیلت
سازی نشود و
پیشروی های کوچک
و نامحسوس
برای پنهان
نگاه داشتن
وظایف فوری و
فرا از چاره
اندیشی برای
پر کردن حفره های
بزرگ موجود بر
سر سامان یابی
کارگری تصنعی
جلو کشیده
نشود، چاره ای
نیست جز این
که طرح سازماندهی
در محیط زیست
کارگران به
عنوان یکی از
محورهای مهم
سازماندهی
کارگری را بپذیریم
و در مورد گام
های مشخص و
عملی که در
این راستا می
بایست برداشت
در سطح محافل
کارگران پیشرو
و تشکل های
مستقل کارگری
هم اندیشی کنیم.
کارگری
که بیکار می
شود معمولا
جایش در محلات
فقیر و حاشیه
نشین شهر است.
او بضاعت آن
را ندارد که
در جای دیگری
زندگی کند. با
دستمزدهای
فعلی و قیمت
های سر به فلک
کشیده مسکن،
تامین مسکن در
مناطق مرکزی
یا اصلاحا شمال
شهری برای بخش
بزرگی از این
کارگران ممکن نیست.
کارگری که در
کارگاه کوچکی
کار می کند که
هر اعتراضش به
اجحافات
کارفرما خطر
اخراج فوری او
و جایگزین
شدنش با فرد
بیکار دیگری
را به همراه
دارد، محل
زندگی اش
معمولا حاشیه
شهر است. کنار
گذاشتن طرح
سازمان دهی در
محلات
بنابراین
یعنی اعتراف
آشکار به این
که بخش بزرگی
از کارگران
ایران در حال
حاضر اصولا جایی
در حوزه
سازمان یابی
مطالبه محور
ندارتد.
لاقیدی در
برخورد به
معضلات
سازماندهی در
محلات و پناه
بردن به
روزمره گی از
چنین اعترافی
حتی بدتر است.
برعکس لازم
است با وجود همه
دشواری هایی
که سازماندهی
نیروی کار در
سطح محلات با
خود همراه
دارد، بر
ویژگی های آن
متمرکز شد.
سازماندهی
در محلات و
ایجاد هسته
های کارگری به
این منظور در
شرایطی که حتی
نهادهای
امنیتی رژیم
نیز به خطر
شورش گرسنگان
اعتراف می
کنند و جامعه
آبستن طغیان
های جدید است،
موقعیت عمومی
جنبش کارگری
را تقویت می
کند و در
صورتی که این
راهکار به
قیمت فراموشی
اهمیت حیاتی
سازماندهی
نیروی کار بخش
خدمات و مزد و
حقوق بگیران
این بخش در
پیش گرفته
نشود، می
تواند زمینه
شکل گیری یک
اتحاد بزرگ
طبقاتی را
مساعد کند و
پایه ای برای
آرایش سراسری
نیروی کار در
برابر سرمایه
فراهم سازد.
۲۴
آذر ۱۳۹۱ـ ۱۴
دسامبر ۲۰۱۲