جهان نه سال پس ازحادثه یازده سپتامبردر کجا ایستاده است؟

یوسف لنگرودی

برخی رویدادها تاثیرات بلامنازع و وسیعی در روند اوضاع  بر جای می گذارند؛ یکی از این حادثه ها بی تردید واقعه یازده سپتامبر دوهزارو یک است که اثرات بسیارمهمی درجهان داشته است . این واقعه دامنه اش چنان گسترده بود که چهره  جهان را در آستانه ورود به هزاره سوم، در بسیاری از زمینه ها به کلی تغییر داد که آثارو عواقب آن برای یک دوره طولانی بر بسیاری از تحولات سنگینی خواهد کرد.

 در چنین روزی سازمان بنیاد گرا و تروریستی القاعده، دست به یک عملیات هماهنگ و گسترده تروریستی در چند نقطه خاک آمریکا زد که در یکی ازاین عملیات برج های تجارت جهانی - در نیویورک – با کوبیده شدن دو هواپیمای مسافربری که توسط اعضای القاعده ربوده شده بودند، با خاک یکسان گردید. در آن روز حدود سه هزار انسان بی گناه اعم از آمریکایی و غیر آمریکایی، زن و مرد، به طرز دردناکی جان خود را از دست دادند.

مهاجمین و رهبران شان همان کسانی بودند که توسط غرب و آمریکا در مبارزه علیه شوروی سابق و کمونیسم ساخته و پرداخته شده بود ند  و مورد حمایت بی شرمانه و همه جانبه آنان قرار داشتند. حملات یازده سپتامبر اما نتایج پردامنه ای در سراسر جهان به همراه داشته که برخی از مهمترین شان به قرار زیر است:

ا- در خود آمریکا، هارترین گروه دست راستی، موسوم به "بازها"، فرصت را مغتنم شمرده و خود را پیرامون جرج بوش پسر،سازمان دادند و حضور نیرومندی درهرم قدرت پیدا کردند. تحت شعار مبارزه با تروریسم، برای نخستین باردرتاریخ آمریکا، آزادی های اساسی و حقوق مدنی وخصوصی افراد و گروه ها گستاخانه مورد تعرض قرار گرفت. کنترل مکلمات تلفنی ، نامه ها واینترنت مردم از جمله اقداماتی بودند که  برنامه ریزی شدند. اقلیت های این کشور و مخصوصا مسلمانان، مورد فشار واذیت و آزار قرار گرفتند و دستگاه حاکمه،  خارجی آزاری و مسلمان ستیزی را به طور سیستماتیک هدایت کرد.

۲ـ  گروه" بازها" که واقعه یازده سپتامبر برای شان مانند یک معاهده آسمانی بوده، طرح های کاملا ارتجاعی و جنگ طلبانه خود را که تا آن زمان در بایگانی داشتند، با سوًاستفاده از واقعه یازده سپتامبر،  از بایگانی خارج کرده و با اعلام جنگ جهانی علیه تروریسم، دنیا را به سوی آشوب و تاریکی کشانیدند. آنها با اعلام این که "هر کس  با ما نیست، بر ماست"، تلاش کردند جهان را به گروگان بگیرند و با دنبال کردن سیاست جنگ های پیشگیرانه، ماشین عظیم جنگی خود را ظاهرا برای مبارزه با تروریسم و ایجاد دمکراسی اما در واقع برای تسلط بر انرژی و غارت منابع کشورهای دیگر به حرکت در آوردند.  خاورمیانه با منابع عظیم و موقعیت بی همتای ژئوپولوتیکی خود، هدف اصلی این جنگ های پیشگیرانه قرار گرفت. هنوز گرد و غبارناشی از فروریزی برج های دوقلوی مرکز جهانی فرو ننشسته بود که افغانستان بلافاصله مورد تهاجم گسترده قرار گرفت و پس از شخم خوردن توسط انواع بمب ها و موشک ها، به اشغال مهاجمان در آمد. پس از مدتی نیز برای بلعیدن عراق نقشه کشیده شد و  تحت عنوان جنگ پیشگیرانه و به بهانه " نابودی سلاح های کشتار جمعی " و جلوگیری از مسلح شدن عراق به "سلاح اتمی"، آن کشوررا مورد تهاجم بی رحمانه نظامی قرار دادند و برای این منظور حتی همان قوانین بین المللی را که اساسا توسط خودشان و در دفاع از منافع شان تهیه و تدوین شده بود، وقیحانه زیر پا گذاشتند. در حالی که سازمان بین المللی انرژی اتمی تاکید داشت که همه ابزار و آلاتی که می توانست برای تهیه سلاح های کشتار جمعی به کار رود، توسط کارشناسان این سازمان شناسایی و منهدم شدند و اثری هم از کار بروی سلاح های اتمی دیده نمی شود و هیچ مدرکی در این باره وجود ندارد و سازمان ملل نیز از طریق شورای امنیت حمله نظامی به عراق را رد کرد، دولت بوش در اتحاد با دولت انگلیس و برخی از کشورهای غیر مهم و دست چندم، درحالی که بسیاری از دولت ها و افکار عمومی جهان به شدت با تهاجم نظامی علیه عراق مخالف بودند، دست  به حمله به این کشور زد و آن را به اشغال در آورد. تهاجمی که بعدا به یکی از پر هزینه ترین و بی رحمانه ترین جنگ ها ی پس از جنگ جهانی دوم، تبدیل شد. جنگی که مردم عراق را به روز سیاه نشاند و این کشور را به مرز نابودی کشاند و ارزیابی می شود که حدود یک میلیون عراقی در جریان این تهاجم کشته و زخمی شدند.

 جرج بوش ناگهان اعلام کرد که با خدا رابطه روحانی دارد واز سوی او ماموریت دارد تا با پلیدی در جهان و اسلام حامی ترور، مبارزه کند. او در این درباره چنان در هذیان گویی پیش رفت که صحبت ازجنگ صلیبی به میان آورد و سربازان آمریکایی در عراق تشویق شدند تا  کتاب انجیل را بخوانند. حتی در اوایل حمله به عراق، گزارش هایی که از اوضاع جنگ توسط پنتاگون و با تایید رونالد رامسفلد – وزیر دفاع وقت -  برای جرج بوش ارسال می شد، رنگ و بوی دینی داشت .    

 این جنگ، همچنین فشار زیادی را متوجه مردم آمریکا ساخت وبه اقتصاد این کشورآسیب های جدی وارد آورد و باعث کسری عظیم دربودجه  شد و بعدا به سهم خود در به وجود آمدن بحران بزرگ مالی در آمریکا، تاثیر گذاشت. درجریان اشغال عراق بیش از چهار هزارنفراز افراد ارتش آمریکا کشته شدند و هزاران نفر دیگر زخمی و معلول گردیدند .

۳ـ  در حالی که جهان با مسایل و مشکلات درجه اولی مانند فقر، بیکاری ، گرسنگی، بحران اقتصادی و گرم شدن ناشی از تغییرات آب و هوایی روبرو بود، جنگ طلبان حاکم بر دولت آمریکا، با اعلام اینکه تروریسم اسلامی مهمترین تهدید برای جهان است، اولا -  با عوامفریبی سعی کردند بر بسیاری بدبختی ها و مشکلات اصلی جهان سرپوش بگذارند، دوما، با در پیش گرفتن روش های منفی و مخرب در مبارزه با تروریسم، عملا به گسترش آن دربسیاری از نقاط جهان یاری رساندند و مخصوصا باعث شدند تا بنیاد گرایی اسلامی، مردم خاورمیانه و سرزمین های مسلمان نشین را هر چه بیشتر مورد تهدید قرار دهد.

۴ـ چند سال پس از فروپاشی شوروی، که عملا به یاس و سرخوردگی جنبش ضد سرمایه داری در جهان دامن زده بود و ایدئولوگ های سرمایه داری، با صدای گوش خراش " پایان تاریخ"، " دفن شدن کمونیسم"  و "عدم حقانیت سوسیالیسم "  را اعلام کرده بودند، جنبش ضد سرمایه داری آرام خود را ترمیم کرد و قوام یافت. تا جایی که مثلا در هر نشست، رهبران ممالک صنعتی جهان در نقاط مختلف، که وظیفه اتخاذ تصمیمات هماهنگ علیه کشورهای ضعیف و ستمدیگان جهان را بر عهده داشتند، تظاهرات بزرگ و گاه چند صد هزار نفری علیه چنین نشست هایی برگزار می شد که به جنبش ضد سرمایه داری حال و هوای تازه و شور انگیزی داده بود و می رفت تا هر چه بیشتر جا بیفتد و عمومی شود. حادثه یازده سپتامبر باعث شد تا اوباشان حاکم بر جهان سرمایه داری، در مبارزه علیه جنبش ضد سرمایه داری گستاخ تر شده و کار را به جایی برسانند که  به بهانه مبارزه با تروریسم حتی ازرفت و آمد آزادانه  مردم  میان کشورها برای پیوستن  به تظاهرات علیه  نشست کشورهای صنعتی جهان ممانعت به وجود آورند و این جنبش را با توسل به سرکوب  و نیرنگ، تضعیف کنند.

۵ـ  از جمله یکی از پیامدهای بسیارمنفی یازده سپتامبر،  آدم ربایی و به وجود آمدن زندان ها و شکنجه گاه های مخفی دربسیاری از نقاط جهان بود که توسط سازمان سیا و متحدان شان سازماندهی شده بود. بسیاری از افراد بی گناه که هیچ مدرکی علیه آنان وجود نداشت، تنها به دلیل آنکه نسبت به آنان سوًظن وجود داشت، سر از این زندان ها در آوردند و بدون هیچ ارتباطی با خانواده خود و جهان خارج، در اسارت گاه ها مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار گرفتند.

 ماجرای بازداشتگاه گوانتانامو را نیز همه می دانند که به چه رسوایی بزرگی علیه  بر پا کنندگان آن انجامید. این بازداشتگاه و قوانین حاکم بر آن، نشان داد که نو محافظه کاران و گروه موسوم به " بازها" در امریکا، چه خوابی برای مردم جهان دیده اند و معنای دمکراسی مورد نظرشان چه ماهیت ترسناکی دارد. آن ها رسما اعلام کردندکه زندانیان گوانتانامو، موجودات خطرناکی هستند و از هیچ حقوقی انسانی برخوردار نیستند و قوانین کشور آمریکا و معاهده های بین المللی در خصوص اسیران دشمن شامل حال آنان نمی شود.

۶ـ  طرح ده سال قبل سازمان ملل تحت عنوان " اهداف توسعه درهزاره سوم "  که بر مبنای آن قرار بود  سطح فقر شدید در سطح جهانی، تا سال دوهزاروپانزده، به نصف تقلیل یابد، بر اثر" مبارزه جهانی بر علیه تروریسم" و وقوع جنگ های ویرانگر، تا حد زیادی به بوته فراموشی سپرده شد و دولت های ثروتمند و بزرگ سرمایه داری، از تعهدات خود تقریبا شانه خالی کردند. نشست مجمع عمومی سازمان ملل که در روزهای پایانی همین هفته  برای  بررسی بیلان کار دولت ها در این زمینه برگزار شد، نشان داد که اکثردولت های سرمایه داری مسلط بر جهان، نمی خواهند به تعهدات قبلی خود دراین زمینه عمل کنند و اقدامات اساسی برای مبارزه با فقر شدید، انجام دهند. سازمان های کمک رسانی هشدار می دهند " اگرکمک رسانی موجود شتاب بیشتری نیابد، اهداف هزاره سوم به شکست خواهد انجامید."

این همه در حالی است که درماجرای " جنگ های پیشگیرانه " و "مبارزه علیه تروریست "تخمین  زده می شود فقط  جنگ عراق حدود سه هزار میلیارد دلارهزینه و خسارات مالی داشته است. بسیاری ازکارشناسان معتقدند اگر این مبلغ نجومی برای بهبود سطح زندگی مردم در جهان به کار گرفته می شد، فقرشدید، گرسنگی مزمن ، مشکل تشنگی و کمبود آب آشامیدنی سالم و بی سوادی در جهان، تقریبا از بین می رفت و بسیاری از بیماری های کشند ه مانند مالاریا  و سل برای همیشه ریشه کن می شد. این ها حداقل کاری بود که می شد با این پول ها برای کاهش رنج انسان در جهان انجام داد.

نکاتی که در بالا به آنها به طور گذرا اشاره شد، تنها برخی از مسایل مهمی است که جهان پس از یازده سپتامبر با آنان روبرو بوده است و همچنان با این مشکلات دست به گریبان است.

آنگونه که از وضعیت عمومی جهان پیداست، تقریبا همه می دانند که دنیای ما با چه مصیبت ها و گرفتاری های بزرگی روبرو است. بحران ها، و بدبختی هایی که بر اثر جنگ میان بنیاد گرایی اسلامی و تروریسم ازیک سووراست ترین جناح سرمایه داری وتروریسم دولتی ازسویی دیگر، وارد مرحله جدیدی شده است.

نظام  سرمایه داری مسلط بر جهان و همچنین بسیاری از دولت ها و جریانات مرتجع، با سوًاستفاده از حادثه یازده سپتامبر، زندگی اکثریت مردم ستمدیده سیاره ما را هر چه بیشتر به یک جهنم واقعی تبدیل کردند که به نظر می رسد برای نجات جهان، " دیگر کاری از دست  پیامبران خدا بر نمی آید و خداوند باید از فرستادن رسولانش دست بردارد و  خودش راسا دست به کار شده و مستقیما به کمک بندگان خود بشتابد".  (نقل به مضمون ). [۱]

زیرنویس

۱ـ عبارت  مذکور بخشی  از نامه ای است که یک سرباز انگلیسی  در جریان جنگ جهانی دوم برای مادرش نوشته بود. او وضعیت جبهه نبرد را در عملیاتی که  درآن شرکت داشت چنین توصیف می کند: " ما در سنگری که درخط مقدم نبرد قرار دارد گیر افتاده ایم. از زمین، هوا و دریا بر سر ما بمب ریخته می شود. تلفات ما بشدت افزایش می یابد و راه فراری هم وجود ندارد. همه چیز مانند یک جهنم واقعی است. از دست مسیح نیز کاری بر نمی آید و بهتراست  خداوند خودش مستقیما برای نجات ما اقدام کند."

بیست و چهارم سپتامبر

،