جنبش
جهانی اشغال
بانکها و
اهمیت شعار «ما ۹۹
درصد هستیم»
بهروز
نظری
شعله
جنبش "اشغال
وال
استریت" که
یک ماه پیش در
شهر نیویورک بر
افروخته شد،
پس از گسترش
آن به شهرهای
دیگر آمریکا،
به دیگر نقاط
دنیا نیز سرایت
کرد. در روز ۱۵
اکتبر صدها
هزار نفر در
بیش از ۹۰۰
شهر جهان علیه
بانکها و
سایر مراکز و
سمبلهای
سرمایه مالی
دست به تجمع و
اعتراض زدند.
شهروندان
جهان در این
روز با شعار
"ما ۹۹ درصد
هستیم"، علیه
بیکاری، فقر،
ریاضت
اقتصادی و
کاهش فاحش
بودجههای
رفاهی، و
همچنین در
تقابل با "یک
درصدی" که با
طمع هیولایی خود
ثروت و ثمره
کار اکثریت
عظیم جمعیت
جهان را میبلعند،
به پا خاستند.
شعار جنبش
جهانی "۹۹
درصد در برابر
یک درصد"
تصویر واقعی و
بیان
هوشمندانه
شرایط مشخص
کنونی و صف
آرایی اکثریت
محروم علیه
اقلیت حاکم
است. به قول
لنین "هر
شعاری باید از
مجموعه
خصوصیات
اوضاع و احوال
سیاسی موجود
نتیجه گیری
شود." شعار ۹۹
درصد در برابر
یک درصد،
بازتاب روشن و
توده ای
اوضاع و احوال
سیاسی کنونی
است، و از
همین جهت باید
از جمله
مهمترین
دستاوردهای
جنبش اشغال
وال استریت
محسوب شود.
کاست
حاکم، یعنی
یک درصدی که
جنبش جهانی
اشغال بانکها
در برابر آن
بپا خاسته، با
همدستی و
همدلی
سیاستمداران
و رسانه ها،
نه تنها عامل
بحران عمیق
کنونی و خانه
خرابی اکثریت
عظیم مردم
دنیا بوده و
هست، بلکه حتی
بدنبال بحران
مالی و سقوط
اقتصادی سال
۲۰۰۸، اجازه
یافت تا راه حل
برون رفت از
این بحران را
نیز دیکته کند.
نسخه
پیشنهادی این
یک درصد، اما،
چیزی نبود مگر
تضمین ادامه
انباشت هر چه
بیشتر سود
برای آنان، به
قیمت چپاول حق
کار، حق مسکن،
حق بهداشت، حق
آموزش و حق
زندگی
اکثریت
ساکنان کره
زمین. با وجود
فریبکاری نمایندگان
سرمایه و
حامیانشان که
راهروهای
قدرت سیاسی را
اشغال کرده
اند، مردم
دریافته اند
که آنها تنها
بازندگان
قمار بانکها
و مراکز مالی
در اقتصاد
کازینویی
جهان هستند.
این یک درصد تلاش
کرده اند تا
چنین وانمود
کنند که گویا
همه به یک
اندازه از این
بحران رنج
میبرند، و گویا
که راهی جز
حمله به خزانه
عمومی و سفره
و آینده مردم
برای خروج از
این بحران
وجود ندارد.
مشکل اما
کمبود ثروت
نیست، مشکل
این است که اقلیت
ناچیزی، یک
کاست یک
درصدی، این
ثروت را با
طمع کامل در
چنگ خود گرفته
اند. همین
اقلیت ناچیز
خود را فرای
دیگران میبیند.
تکبّر، طمع،
بربریت، و بی
تفاوتی آشکار
و ذاتی همین
اقلیت درست
آنچیزی است که
شعار ما ۹۹ درصد
هستیم مورد
حمله قرار
میدهد. انتخاب
اشغال وال
استریت و
بدنبال آن اشغال
بانکها در ۱۵
اکتبر یک
انتخاب
تصادفی نبود.
ثروتی که در
مراکز مالی
دنیا انباشته
و توسط اقلیت
ناچیزی کنترل
میشود، نه
محصول نبوغ
سرمایه داران،
که حاصل چپاول
و استثمار،
خلع مالکیت از
مردم، و غارتهای
مالی و
جنگی در نقاط
مختلف جهان
است. شعار ۹۹
درصد در برابر
یک درصد واکنشی
است به خصوصی
کردن اموال
عمومی.
در
این شعار در
عین حال
مشخصات و نکات
قابل توجه و
مهم دیگری نیز
وجود دارند.
اولا،
جنبش اشغال
وال استریت از
جهت اینکه این
اقدام در ایالت
متحده، در دل
هیولای بزرگ
سرمایه داری و
بطور مشخص در
وال استریت
آغاز شد، نکته
ای نیست که
بتوان نادیده
گرفت. بحرانی
مالی کنونی
که در کشورهای
به اصطلاح
پیشرفته جهان
ریشه گرفت،
اکنون به خیزشهای
اجتماعی و سیاسی
مهمی در همین
کشورها منجر
شده است. نبرد
علیه سرمایه،
ریاضت اقتصادی،
بیکاری، و بی
آیندگی
اکثریت جمعیت
دیگر محدود به
کشورهای
پیرامونی
سرمایه داری
نیست.
ثانیا،
چرخه جنبش ۱۵
اکتبر جز و
بازتابی از چرخه
بزرگتر جنبش
مقاومتی است
که بویژه در
یک سال گذشته
همچون گوهری
گران قیمت
درخشیده است.
جنبش اشغال بانک
ها، الهام
گرفته از
اشغال وال
استریت، از اقیانوسه
آغاز شد، در
آسیا ادامه
پیدا کرد، مرزهای
اروپا را
درنوردید، و
مجددا به نیو
یورک رسید.
جنبش اشغال
وال استریت
اما جنبشی
فاقد حافظه
تاریخی و بدون
سابقه نیست.
شاید بتوان
گفت که این
جنبش در ۱۷
دسامبر سال
۲۰۱۰ در تونس
آغاز شد، در
مصر و دیگر
کشورهای
جهان عرب
ادامه پیدا
کرد، به
یونان، اسپانیا،
فرانسه،
انگلیس و دیگر
کشورهای
اروپایی
گسترش یافت، و
سرانجام در
وال استریت،
در مهمترین
مرکز و شناخته
شدهترین
سمبل سرمایه
مالی، سر
برآورد. در
این روند
تجربه درخشان
تصرف میدان
تحریر قاهره
در میادین
اصلی آتن و
مادرید بکار
گرفته شد و در
نیو یورک بسط داده
شد. تاکید بر
تجارب و پیوند
جنبشهای
توده ای اخیر
و گذشته از
این جهت اهمیت
دارد که رسانهها
و بلندگوهای
تبلیغاتی
سرمایه بدون
استثنا چنین
جنبشهایی
را مجزا از
یکدیگر جلوه
میدهند و و
تلاش میکنند
که که اهمیت
این جنبشها
را به مثابه
کلیتی در
برابر نظام
حاکم انکار
کرده و آنان
را بعنوان "اختلالی" جزئی و
موقتی در
چرخه حیات
سیاسی و
اجتماعی
جوامع معرفی
کنند.
ثالثا،
جنبش اشغال
وال استریت و
بانکها در
عین حال تلاش
درخشانی است
برای باز پس گیری
اماکن و فضای
عمومی که
اقلیت حاکم
ملک خصوصی خود
تلقی میکنند.
در سیستم
مبتنی بر
مالکیت خصوصی
فضا و اماکن
به فضا و
اماکن مطلقی
تبدیل میشوند
که حضور و
فعالیت در
آنان در انحصار
اقلیتی ناچیز
است. از
طریق باز پس
گیری و تصرف
همین مکان ها،
و از طریق
تبدیل همین
اماکن به
اماکن عمومی
است، که گروههای
اجتماعی هویت
همگانی و جمعی
پیدا کرده و
به "مردم"
تبدیل
میشوند. اهمیت
سیاسی میدان
تحریر، میدان
خورشید، وال
استریت و میادین
و اماکن دیگر
در بسیاری از
کشورها در همین
دگردیسی ناشی
از بکار گیری
اراده جمعی نهفته است.
رابعا،
جنبش اشغال
وال استریت و
جنبش اشغال بانکها
تنها شورشی
علیه طمع
سرمایه داران
و علیه فقر و
بیکاری نیست.
این جنبش در
عین حال جنبشی
است
علیه واپس
گرایی
سیستم "دمکراسی"
مطلوب سرمایه
. به اعتباری
جنبشهای
کنونی در کشورهای
صنعتی را
نمیتوان جنبشهای
اعتراضی
نامید، چرا که
اعتراض
میتواند از
سوی کسانی
ابراز شود که
در جنگ ایدهها
و برنامهها
باخته اند.
اما حقیقت این
است که در
تمامی کشورهای
اروپایی از
جمله یونان،
اسپانیا،
پرتغال،
فرانسه و
انگلیس،
سیاستهای
ریاضت
اقتصادی و
حمله به حق
معیشت، کار، آموزش
و بهداشت با
وجود مخالفت
قاطع افکار
عمومی پیش
برده میشوند.
شکاف میان
مردم و به
اصطلاح
"نمایندگان"
منتخبشان در
ایالت متحده
نیز عمیق است. بنا
به یک
سرشماری در
ایالت متحده
که حدودا سه
هفته پیش
انجام شد، ۸۱
درصد از جمعیت
آمریکا از
دولت ناراضی
هستند،
و تنها ۱۵
درصد از جمعیت
از کارکرد کنگره
آمریکا ابراز
رضایت کرده
اند. در
شرایطی که دولت
و مجلس در این
کشورها
نه تجسّم
اراده مردم
بلکه نماینده
"یک درصد"
حاکم اند،
جنبش ما ۹۹
درصد هستیم،
جنبشی برای
دمکراسی و
بیانگر اراده
اکثریت عظیمی
است که برای
نظامی
عادلانه و
دمکراتیک میجنگد.
این جنبش
بازتاب این
واقعیت است که
در کشورهای
صنعتی مدل
دمکراسی
پارلمانی
دمکراتیک نیست
و در چنین
سیستمی
نمیتوان به
آلترناتیو مادونی
جامعه از
سرمایه رای
داد.
در
جریان شرکت
فعال در چنین
جنبشهایی
است که تعداد
هر چه بیشتری
در مییابند که
شورش جمعی
کارساز است،
که صدای جمعی
در
صورت تداوم
آن بالاخره در
رسانهها
انعکاس خواهد
یافت، که
همبستگی جمعی
چگونه و با چه
زیبایی
درخشانی در
شکل گیری یک
اراده جمعی
نقش ایفا میکند،
و اشغال و
تصرف فضا و
اماکنی که
جولانگاه
منافع خصوصی
اقلیتی ناچیز
اند چه گام
مهمی
در دمکراتیزه
کردن جامعه و
دگرگون کردن
چهره شهر
هاست. جنبش
جهانی اشغال
بانکها و
شعار محوری آن
تا همین اکنون
گام بزرگی در
گسترش پیکار
علیه سرمایه
جهانی
برداشته است.
این جنبش در
صورت آموختن
از تجارب
مبارزاتی
موجود، و با
تشکیل تشکلها
و شبکههای
سازمانی و
اطلاعاتی
پایدار
میتواند در صحنه
باقی مانده و
به تعمیق و
گسترش هر چه
بیشتر نبردهای
ملی و جهانی
علیه یک درصد
حاکم بپردازد.
جنگ ایدهها
را این جنبش،
و همانگونه
که میتوان با
یک تامل
کوتاه در
افکار عمومی
دریافت، از
مدتها قبل
برده است.
پیکار برای
شکست برنامه و
اراده کاست یک
درصدی حاکم
اما تنها آغاز
شده است.
۲۵
مهر ۱۳۹۰ / ۱۷
اکتبر ۲۰۱۱