Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶ برابر با  ۱۷ نوامبر ۲۰۱۷
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶  برابر با ۱۷ نوامبر ۲۰۱۷
در کرمانشاه همه چیز طبیعی است

در کرمانشاه همه چیز طبیعی است!

 

احسان محمدی

 

در اینکه مسکن مهر را بد و با مصالح درجه چندم ساخته ایم، شک نداریم. می نویسم «ساخته ایم» چون خودمان ساخته ایم. مهندسان و ناظران و طراحان و سازندگان مصالح داخلی. نه ترامپ و ابوبکر البغدای و آل سعود! دست همه مان به این خون ها آغشته است. همه آنها که دیدند و سکوت کردند. دیدند و در طمع نام و نان سرشان را برگرداندند.  دردناک است که بعد از سی سال از پایان جنگ، هنوز هم یک بحران را نمی توانیم در یک استان به درستی مدیریت کنیم. هنوز هم مردم زلزله زده شکایت می کنند که چادر به آنها نرسیده و لابلای ازدحام دستشان از نان خشک و خوردنی خالی مانده است! بعد از سی سال!... چرا جوری رفتار می کنیم انگار اتفاق عجیبی در کرمانشاه رخ داده است؟ اتفاقاً همه چیز طبیعی است. این شیوه مدیریت کشور در مقیاس کوچک است. پرهزینه، پرمصیبت، شلخته، غیرپاسخگو، پر منت، با انتظار صبر و فداکاری از مردم و در نهایت گره زدن همه چیز به خواست و تقدیر خدا و «انشالله درست می شود»!

.................................................................

اعتماد : شماره ۳۹۵۶  |  ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲۵ آبان

سفر به شهري كه ديگر شهر نيست

 

انگار چشمان آسمان بر آنها گريسته‌اند

ثمر فاطمي

 

«بچه كه بودم همسايه‌مان سرپل‌ذهابي بود. هميشه مي‌گفت ما رفتيم سرپل‌ذهاب و خيلي خوش گذشت. من در همان عوالم كودكي فكر مي‌كردم كرمانشاه شهري است و پلي دارد به اسم «ذهاب» كه آنها مي‌روند و سرِ پلِ ذهاب مي‌ايستند و خيلي بهشان خوش مي‌گذرد.» شهري كه مي‌ديدمش و حالا چيز زيادي از آن باقي نمانده بود و خوش نمي‌گذشت. زمين لرزيد و زندگي‌ها را لرزاند و خانه‌ها را آوار كرد روي سر مردماني كه براي فرداهاي‌شان هزار و يك اميد و آرزو داشتند. خشم طبيعت اين‌بار غرب كشور را نشانه گرفت و خبرها حاكي از تخريب زياد در سرپل‌ذهاب كرمانشاه بود. داستان دردهاي اين مردم تمامي ندارد. مردمي كه روزهاي سخت زيادي ديده‌اند. جنگ ديده‌اند، شهيد داده‌اند، روي مين رفته‌اند، از مرزها دفاع كرده‌اند و حالا در تازه‌ترين اتفاق، زلزله عزيزان‌شان را گرفته و خانه‌هاي‌شان را ويران كرده است. اين مردم دردهاي زيادي كشيده‌اند. درد را از هر طرف بنويسي درد نيست. بايد درد كشيده باشي تا بفهمي هر دردي كه درد نمي‌شود. پشت اين كلمه سه حرفي، هزاران هزار حرف پنهان شده است.

مسير تهران به كرمانشاه پر بود از آمبولانس‌ها و كاميون‌هايي كه امدادهاي مردمي را به سمت آن شهر مي‌بردند. جاده شلوغ نبود. كرمانشاه هم آرام بود. بعضي‌ها انگار نه انگار كه اتفاقي افتاده در شهر مي‌چرخيدند و در رستوران‌هاي طاق بستان غذا مي‌خوردند و صداي خنده‌شان تلنگري مي‌زد كه زندگي با همه تلخي‌هايش هنوز ادامه دارد. اما از چشمان نگران برخي ديگر نمي‌شد گذشت. مردمي كه از ترس زلزله و پس‌لرزه‌هاي‌شان سرما را به جان خريده و بلوارها و پارك‌هاي شهر را با چادرهاي‌شان قرق كرده بودند. آتش هم كه پاي ثابت تمام شب‌هاي سرد كنار خيابان است. حتي اگر چادر باشد و پتو باشد، باز هم گرماي آتش جور ديگري دل آدم را قرص مي‌كند. به جز چادرها و بيمارستان كرمانشاه كه زلزله‌زده‌ها در آن بودند، هيچ‌چيز ديگري در اين شهر نشان از زلزله نداشت. اما هرجاي شهر كه قدم مي‌گذاشتي مردم اخبار زلزله را پيگيري مي‌كردند و از غم‌شان در حادثه‌اي كه براي سرپل‌ذهابي‌ها اتفاق افتاده بود، حرف مي‌زدند: «اشك مادرم بند نمي‌آيد. مدام اخبار را دنبال مي‌كند و افسوس مي‌خورد. فاجعه بسيار بزرگي است. هيچ كس خاطره اين روزها را از ياد نخواهد برد. »

براي رفتن از كرمانشاه به سرپل‌ذهاب بايد از «اسلام‌آباد غرب» گذشت. حدود يك ساعت بعد و ۶۴ كيلومتر بعد از كرمانشاه، در اسلام‌آباد هم مردم از ترس جان به خيابان‌ها و بلوارهاي اطراف پناه آورده بودند و شب را در چادر سر مي‌كردند. براي رفتن به سرپل‌ذهاب بايد تابلوهاي كربلا/خسروي را دنبال كرد. انگار اين شهر وجود خارجي ندارد. جاده‌ صاف بود و آسفالت خوبش نشان مي‌داد حسابي به آن رسيدگي مي‌شود. تا ٧٠ كيلومتري سرپل‌ذهاب تنها يك تابلو نشان مي‌داد كه مسير درست انتخاب شده است. بعد از گذشتن از «كرند» تازه تابلوها، نام و نشاني از سرپل‌ذهاب دارند. ۳۰ كيلومتر مانده به سرپل‌ذهاب كوه‌ها ريزش كرده‌ و بخشي از جاده را بند آورده‌ بودند. سنگ‌ها را از وسط جاده به كناري ريخته بودند و توانسته بودند بخشي از جاده را باز نگه دارند. هرچه به سرپل‌ذهاب نزديك‌تر مي‌شديم، ماشين‌هاي حامل كمك‌هاي مردمي بيشتر مي‌شدند. يك ماشين هم كه آنتن ماهواره‌اي داشت و قرار بود دسترسي به اينترنت را براي مردم اين شهر آسان‌تر كند، به سمت سرپل‌ذهاب حركت مي‌كرد. معلوم مي‌شد كه سرپل‌ذهاب نزديك است؛ آنقدر نزديك كه چند خانواده از ترس جان‌شان و براي فرار از آنچه شب گذشته بر آنها رفته بود، به حاشيه جاده پناه آورده و چادر زده بودند.

 

نصفه نيمه‌هاي با ارزش

تابلوي سر پل ذهاب كه حالا به فاصله بيست متر، دو بار تكرار شده بود، خبر از رسيدن مي‌داد. نيمه شب نخستين شب بعد از زلزله، شهر هنوز بيدار بود. ورودي شهر مردم دور آتش جمع شده‌ بودند و صحبت مي‌كردند و منتظر رسيدن كمك بودند. بلوارهاي ورودي شهر هم پر از چادرهايي بود كه قرار است خانه امني براي اين خانه‌‌خراب‌ها باشد. در نگاه اول و در آن سياهي و سكوت شب به اشتباه فكر مي‌كني كه خوشبختانه  ابعاد حادثه آنقدرها هم وسيع نبوده است. اما هر چه بيشتر در شهر بچرخي، خرابي‌ها بيشتراند. دبستانش كاملا خراب شده بود. ديوارهاي بيروني كلانتري شهر هم ريخته بود و ديوارهاي داخلي هم تخريب شده بودند اما سربازي كنارش كشيك مي‌داد. سر پل ذهاب يك خيابان اصلي دارد، انتهاي آن به سمت مسكن مهرها، همان كه خرابي‌شان در اين روزها نقل مجلس‌ها بود، مي‌خورد. هرچه به سمت خانه‌هاي مسكن مهر كه در انتهايي‌ترين نقطه شهر و در ابتداي جاده قصرشيرين و «ازگله» است، مي‌رفتي، خرابي‌ها بيشتر مي‌شد. ورودي مسكن مهر را بسته بودند و سربازان ارتش كشيك مي‌دادند. ساكنانش هم رفته بودند در پارك روبه‌رويش در چادرها شب را صبح مي‌كردند. هركسي تا آنجا كه توانسته بود جلوي خانه و مغازه‌اش چادر زده بود. تا حواسش باشد، دزد به آنها نزند و آن يك ذره دارايي نصفه نيمه هم به باد نرود. امنيت در شهر پابرجاست. در گوشه گوشه شهر ماموران با ماشين گشت مي‌زدند و سربازان كشيك مي‌كشيدند. ماشين‌هاي زيادي زير آوار خراب شده‌ بودند. بعضي‌ها ماشين‌ها را همان‌جور رها كرده بودند. بعضي‌ها در ماشين‌هاي نصفه و نيمه‌شان خوابيده بودند. بعضي ماشين‌ها را كنارشان برده بودند و رويش چادر كشيده بودند. برق برخي مناطق و آب و گاز بطور كامل قطع بود. كاميون‌هايي در سطح شهر بين مردم باكس‌هاي آب معدني توزيع مي‌كردند. شهروندان سرپل‌ذهاب اما به وضعيت رسيدگي‌ها اعتراض داشتند. دو مرد كه بي‌چادر و بي‌آتش كنار خيابان ايستاده‌ بودند، گفتند: «توزيع چادر و پتو خيلي بد است. زن و بچه‌مان را در ماشين گذاشته‌ايم كه از سرما يخ نزنند. به ما چادر و پتو نرسيد. بعضي‌ها چندتا چندتا چادر گرفته‌اند آن وقت ما حتي يك دانه هم نداريم. غذايي براي خوردن نيست. تمام مغازه‌ها تعطيل‌اند. فقط براي‌مان آب معدني آوردند. چندتايي هم ماشين شخصي از تهران آمده بودند كه براي‌مان بيسكوييت آوردند اما ما سردمان است و سرپناه مي‌خواهيم. خداوكيلي اين انصاف و عدالت نيست كه كساني كه چندين چادر دارند يا حتي خانه‌هاي‌شان سالم است، چادرهاي بيشتري پشت ماشين‌هاي‌شان قايم كنند تا بعدا بفروشند، بعد زن و بچه ما از سرما به ماشين پناه بياورند. بايد روشي براي توزيع عادلانه اين كمك‌ها در نظر گرفته مي‌شد. رييس‌جمهور بيايد يكهو همه‌چيز عوض مي‌شود و رسيدگي‌ها بيشتر مي‌شود اما اين درست نيست كه براي رسيدگي به ما حتما نياز به آمدن به رييس‌جمهور باشد. » در گوشه‌اي ديگر چند مرد دور آتشي جمع شده‌ بودند و بي‌آنكه كلامي با هم حرف بزنند، فقط به روبه رو نگاه مي‌كردند. انگار منتظربودند معجزه از ميان آن همه تاريكي خودش را نشان بدهد. پشت‌شان زني كه پتو به دور خود پيچيده و ماسكي بر صورت داشت، به ماشين تكيه داده بود. هيچي نمي‌گفت. فقط اشك‌هايش را پاك مي‌كرد.

مردي كنار خانه‌اش كه حالا از آن فقط مقداري آجر باقي مانده بود، آتش روشن كرده بود و نان و گوجه مي‌خورد. تشكش را از زير آوارهاي خانه نجات داده بود و رويش نشسته بود: «خانه‌ام كه ويران شد. همانطور كه مي‌بينيد هيچ چيزي از آن باقي‌ نمانده است. خانواده‌ام را در ماشين گذاشته‌ام و خودم اينجا مراقب وسايلي هستم كه ممكن است سالم از زير آوار بيرون بيايد.»

آواي زندگي

ميدان اصلي شهر را كه كمي بالا بروي، سمت راست خياباني است كه بيمارستان كاملا تخريب شده سرپل‌ذهاب در آنجا قرار داشت. ساختمان بيمارستان ديگر هيچ نشاني از بيمارستان نداشت. مثل يك ساختمان مخروبه افتاده بود آن گوشه. ورودي‌اش را با استفاده از صندلي‌ها بسته بودند و تخت‌هايش را براي استفاده به حياط بيمارستان آورده بودند. جلوي ورودي ساختمان بيمارستان پاركينگ آمبولانس‌ها شده بود. چراغ‌هايش خاموش و گرد مرده به آن پاشيده بودند. حياط بزرگش اما بيمارستان صحرايي شده بود. ميز چيده‌ بودند و روي ميزها پر از دارو و وسايل درماني بود. آن طرف‌ حياط هم چادر زده‌ بودند و بيمارستان صحرايي درست كرده بودند. بيمارستاني با حدود ۱۰ تخت. خستگي را مي‌شد از چشمان پزشكان و پرستاران و نيروهاي هلال احمر فهميد. آنها انرژي‌اي براي روحيه دادن به كساني كه بيشتر از هر زمان ديگري نيازمند همدلي بودند، نداشتند. سرد بود و سوز هوا تحمل خستگي را سخت‌تر مي‌كرد. مردي كه دخترش را براي مداوا به بيمارستان آورده بود، با صدايي پر از التماس اما بلند مي‌گفت: «تورو به خدا به جاي عكس و تهيه گزارش به مسوولان بگوييد براي اين بيماران بدبخت حداقل يك پتو بياورند. هوا سرد است و حداقل چيزي كه بايد اينجا باشد، پتو است.»

در تخت ديگري پسر جواني دچار حمله آسم شده بود. ماسك اكسيژن را روي صورتش نگه نمي‌داشت و مثل مار به خودش مي‌پيچيد. دكتر براي انتقالش به بيمارستان آمبولانس درخواست كرد. پنج دقيقه گذشت اما خبري از آمبولانس نشد. «آقاي معتمدي ! برو ببين اين آمبولانس چي شد. اگه تا پنج دقيقه ديگر نرسد، بيمار مي‌ميرد.» اينها را دكتر گفت. در ورودي بيمارستان بيشتر از ۱۰ آمبولانس پارك شده است. بالاخره آمبولانس آمد. آمد دنبال جواني با حمله آسمي اما بدون دستگاه اكسيژن. بيمارستان صحرايي هم حاضر نبود آن يك دستگاه را به آمبولانس بدهد تا به شهر ديگري ببرد. بيمار در آمبولانس خوابيده، دستگاه اكسيژن بيمارستان صحرايي از روي زمين به دهان جوان وصل بود و مسوولان بيمارستان و اورژانس با هم حرف مي‌زنند تا به نتيجه برسند. بالاخره جوان راهي بيمارستان شد. پدر و مادر جواني دست بچه كوچك‌شان را گرفتند و وارد بيمارستان شدند. كاغذي دست‌شان بود. «براي زايمان كجا بريم؟»يك چادر آن طرف‌تر مادر، «آوا» را به دنيا آورد؛ همان دومين نوزاد شهر بعد از زلزله. ميان اين همه جان از دست رفته، آمدنش خبر از اين داد كه زندگي با همه سختي‌ها و تلخي‌هايش، پر از اميد و شيريني است.

ساعت چهار صبح بود اما اين شهر آرام نمي‌شد. سرد بود و بهترين چاره براي گرم شدن، روشن كردن آتش. كنار آن، خاك خرابه‌هاي خانه‌ها هم هست و كنار اينها ماشين‌هايي كه براي گرم نگه‌داشتن يك خانواده روشن مانده‌اند. بوي دود حتي از داخل ماشين هم دماغ را مي‌سوزاند. آسمان همه جا يك رنگ نيست. آسمان سرپل‌ذهاب صاف صاف بود. ستاره‌ها مثل قطره‌هاي اشك مردم از آسمان پايين مي‌ريختند. آسمان پرستاره، سقف خانه اين مردم خانه خراب بود.

صبح شلوغ‌تر بود. مردمي كه به محض روشن شدن هوا براي نجات آن اندك چيزي كه از خانه‌هاي‌شان مانده دست به كار شده‌ بودند، حالا آسيب‌هاي تازه‌اي مي‌ديدند كه باعث مي‌شد مراجعه به بيمارستان بيشتر شود. پسر بچه پنج ساله كه همان صبح يك آجر از آوارها روي سرش افتاده بود را به بيمارستان آوردند. بچه اشك مي‌ريخت و براي تحمل درد پاهاي كوچكش را روي هم انداخته بود و انگشتانش را تكان تكان مي‌داد و فرياد مي‌كشيد.

سربازهاي ارتش به مردم كمك مي‌كردند تا وسايل‌شان را از خانه‌ها، آوار باقيمانده را از خانه‌ها خارج كنند. حالا تمام چيزي كه از يك زندگي مانده بود، چادري بود در بلوارهاي شهر و وسايلي كه كنار آنها انبار شده‌ بودند روي همديگر. ميان خانواده‌هايي كه مي‌خواستند تا آنجا كه مي‌توانند همان باقي‌مانده‌ها را نجات دهند، پسر بچه‌اي حدودا دوساله خوشحال از پيدا شدن سه‌چرخه‌اش در چمن‌ها دور مي‌زند و هيچ چيزي نمي‌تواند حال خوبش را خراب كند. مشكل جدي مردمي كه در خيابان‌ها چادر زده‌بودند، سرويس بهداشتي بود. در كنار آپارتمان‌هاي مسكن مهر، چهار، پنج كوچه بود، پر از خانه ويرانه. سرويس بهداشتي در دسترس فقط يك دانه بود؛ سرويس بهداشتي پارك كه از شدت كثيفي اصلا قابل استفاده نبود و مردم كارهاي‌شان را در همان راهروي  بيروني دستشويي‌ها انجام  داده بودند و بطري‌هاي خالي آب معدني‌ها را كف دستشويي ريخته بودند. از در دستشويي كه داخل مي‌رفتي بوي كثافات چنان توي صورتت مي‌خورد كه ديگر نمي‌توانستي داخل شوي. گوشي‌ها شارژ نداشتند و مردم در به در دنبال وسيله‌اي مي‌گشتند كه بتوانند گوشي‌هاي‌شان را شارژ كنند: «خانم پاوربانك داري؟ توروخدا بده منم گوشي‌ام را شارژ كنم. سه روزه گوشي‌هاي‌مان خاموش است. پريز برق نيست كه گوشي‌هاي‌مان را شارژ كنيم. تازه اگر باشد هم كه من شارژرم را گم كرده‌ام. »

 

دير آمدي ريرا

آواربرداري كه شب قبلش به خاطر تاريكي هوا متوقف شده بود، از سر گرفته شد و مردم با چشمان منتظر و دلي اميدوار دور خانه‌ جمع شدند. آن شب كه زلزله آمد در يكي از خانه‌ها جشن تولد بود. ۲۰ نفر در آن زلزله در آن خانه سه طبقه بودند كه آوار خراب شد و بساط تولد را عزا كرد. از آن ۲۰ نفر يادزه نفر مردند. پنج نفر زنده ماندند و چهار نفر هنوز زير آوار بودند. با وجود اينكه ماموران ارتش فكر مي‌كردند كه كسي زنده نيست، مردي گفت كه صداي آنها را شنيده و حتما زنده هستند. يكي از ماموران از همكارانش براي آوار‌برداري كمك خواست. همين باعث شد كه تمام مردم به سمت محل آواربرداري هجوم بردند و از تيرآهن‌هاي درهم ريخته بالا بروند. ماموران به سختي مردم را از روي آوارها بيرون كردند و با تشكيل زنجيره انساني، جلوي هجوم افراد به آوارها را گرفتند. مردم مدام زمزمه مي‌كردند: «اگر شما مي‌خواستيد كاري كنيد، تا الان انجام داده بوديد. حالا ديگر دير است. بگذاريد خودمان كمك كنيم. عزيزان‌مان زير آوارند. خانه‌هاي‌مان ويران شده‌اند. كمك هم كه نمي‌كنيد. ديشب از سرما خواب نداشتيم. » آوار‌برداري با دقت بيشتري پيگيري شد. «تيدا»، سگ نجاتي كه در حادثه آتش‌سوزي ساختمان پلاسكوي تهران هم جان عده‌اي را نجات داده‌بود، به سرپل‌ذهاب آمده بود. ميان آوارها رفت و محل را كه نشان داد، اميدها نااميد شد. صاحب تيدا گفت: «مرده است. اگر زنده بود، «تيدا» پارس مي‌كرد. ديشب يك زن را زنده از زير آوارهاي همين خانه پيدا كرد.» دوشنبه‌شب كسي را در اين خانه نجات‌ داده‌اند. آواربرداري متوقف شده است. سه‌شنبه صبح جنازه از زير آوار بيرون آمد. خانواده كساني كه زير آوار اين خانه جان خود را از دست داده‌ بودند، در بلوار روبروي آن چادر زده‌ بودند. زنان‌شان بيرون از چادر دور هم جمع شده‌ و عزاداري مي‌كردند. مرده‌ها به آواربرداري زل زده‌ و اشك مي‌ريختند: «اصلا فكرش را هم نمي‌كرديم چنين اتفاقي بيفتد. متاسفانه رسيدگي‌ها خوب نيست. آواربرداري دير انجام شد. شايد عزيزان‌مان زنده مي‌ماندند.» يك كوچه‌ آن‌طرف‌تر از محل آواربرداري، آپارتماني بود با يك ديوار خراب. از ديوار به آن بلندي فقط ديوار اتاق بچه خراب شده بود و اتاق آبي و سفيدش مثل نقاشي‌هاي خياباني وسط ديوار طوسي رنگ خودنمايي مي‌كرد.

گورستان آرزوها

كمي آن طرف‌تر، مجتمعي بود به نام شهيد شيرودي. راهرويي بلند كه دو طرفش آپارتمان‌ها را ساخته بودند. مردم قرار بود در اين ساختمان‌ها چه روزهايي را بگذرانند. با چه اميدي به اين خانه‌ها آمده بودند. آپارتمان‌هايي محافظت شده در محدوده‌اي شهركي كه ورودي‌اش با نگهباني و ميدانگاهي كه درست كرده بودند، تفاوت فاحشي بين اين مجموعه و بقيه خانه‌هاي شهر ايجاد مي‌كرد. اما حالا از آن همه زيبايي ظاهري هيچ چيزي باقي نمانده است. بادكنك پر زرق و برق خرابي از همه جايش قلمبه زده بود بيرون. براي فهميدن اينكه اين آپارتمان‌ها چقدر غيراصولي هستند، نياز به تخصص خاصي نيست. هركسي كمي با دقت نگاه مي‌كرد، به راحتي مي‌فهميد كه اينها يكي از سردستي‌ترين انواع ساخت‌و‌سازهاي دنيا هستند. خانواده‌هاي پيش از اين ساكن در اين آپارتمان‌هاي مسكن مهر هم مثل بقيه مشغول تخليه وسايل‌شان از خانه‌ها بودند. آن طرف مسكن مهر، ديگرهيچ چيزي نبود. شهر همان‌جا تمام مي‌شد. غم نه. جاده سرپل‌ذهاب به سمت «ازگله» پر از روستاست. روستاهايي كه بعضي از آنها صد در صد تخريب شده بودند و جز خاك چيزي نمانده بود. در روستاي جابري كه ۱۱ خانواده در آن زندگي مي‌كردند، هفت نفر جان خود را از دست داده بودند. گوسفندان زير آوار دفن شده بودند و هيچ‌كس آنها را بيرون نياورده بود و بوي تعفن جسد گوسفندهاي مرده، اذيت‌كننده بود. زني چهل پنجاه ساله، با لباس قه‌سري (لباس مخصوص كردي) مشكي بر تن و با ده‌سره سياه بر سر، بر پاهايش مي‌كوبيد و به زبان كردي مي‌گفت: «اين خانه را با تمام وجودم ساختم. حالا هيچ چيزي از آن باقي نمانده است. دو بچه دارم. سرپرست خانواده‌ام و اين همه زحمت كشيدم كه سقفي بالاي سرم باشد اما همه‌چيز خراب شد. » افراد اين روستا از رسيدگي‌ها راضي نبودند. گفتند فاميل‌هاي‌شان از كرمانشاه براي‌شان غذا و آذوغه آورده‌اند. فقط سه چادر هلال احمر براي يازده خانواده برپا شده بود. فقط يك ماشين از تهران آمده بود و براي بچه‌ها خوراكي آورده بود و يك مقدار وسايل بهداشتي براي بزرگ‌ترها.

آفتاب مغز استخوان را مي‌سوزاند. پوشيدن عينك و پيچيدن شال دور صورت هم نمي‌توانست آدم را از تيزي آفتاب نجات دهد. در آن آفتاب سوزان اما عده‌اي در جاده جمع شده بودند. ساكنان هفت روستا كه از جاده‌اي فرعي بايد به آنجا رفت. آمده بودند كنار جاده دنبال كمك: «هيچ كس سراغ ما نيامده است. حتي يك نفر هم به روستاي ما سر نزده است. همه ماشين‌ها رد مي‌شوند و به ازگله مي‌روند. چادر نداريم. آب نداريم. غذا نداريم. چرا كسي به داد ما نمي‌رسد؟ اين انصاف نيست.» در اين هفت روستا ۱۲ نفر جان خود را از دست داده بودند.

روستاي «آيينه‌وند دارشته»، نخستين روستاي جاده فرعي، نه آب داشت نه برق و نه خبري از چادر بود. يكي از آشناهاي‌شان براي‌شان غذا و مقداري آب و خوراكي آورد. خودشان يك سري وسايل‌شان را از خانه بيرون آورده بودند. غمي كه بيشتر از آن افتاب دل را مي‌سوزاند، دو دختر جوان يك خانواده بودند كه جان خود را در اين حادثه از دست داده بودند. مادر حامله بود. زنان روستا سياه‌پوش، زير ظل آفتاب نشسته‌بودند و «روله روله» كنان به صورت‌شان خنج مي‌كشيدند و درد را با خون از گونه‌هاي‌شان بيرون مي‌ريختند. صورت‌شان از شدت ضربه‌ها خون افتاده بود. كمي آن طرف دخترنوجواني با لباس سرخش نشسته بود و آرام و تنها عزاداري مي‌كرد. مردها هم ايستاده نگاه مي‌كردند و سر تكان مي‌دادند.  فاجعه در سرپل‌ذهاب وحشتناك بود اما وضعيت روستاها قابل مقايسه نبود. خرابي‌ها بيشتر و رسيدگي‌ها كمتر بود؛ آوارها همان‌طور مانده بودند. مردم خودشان جسد عزيزان‌شان را از زير آوارها بيرون كشيده بودند. خودشان از كلانتري‌ها جواز دفن گرفته بودند. خودشان دفن‌شان كرده بودند و حالا هم بدون هيچ آب و غذايي، روي يك زيلو، براي‌شان مراسم ختم برگزار مي‌كردند. چند ساعت ديگر شب مي‌شد و نه چادري بود، نه برقي كه بتواند كمي نور اميد به دل‌هاي خسته اين مردم بتاباند.

 جاده هرچه به ازگله نزديك‌تر مي‌شديم، خراب‌تر مي‌شد. ازگله پشتش را به كوه كرده بود. كوهي كه پشت تيغه‌اش عراق بود. و بالاي يكي از كوه‌ها پرچم ايران خودنمايي مي‌كرد. در خبرها آمده بود كه كانون زلزله در ازگله بوده است. از كرمانشاه و تهران مدام تماس مي‌گرفتند كه اوضاع ازگله خراب است. به ازگله كه رسيديم اما اوضاع كمي متفاوت بود. ميزان خرابي‌ها در مقايسه با سرپل‌ذهاب و روستاهاي بين مسير كه بعضي‌هاشان حتي ۱۰۰ درصد تخريب شده‌بودند، اصلا به چشم نمي‌آمد. مردم يك چادر خيلي بزرگ برپا كرده بودند و تعداد زيادي نشسته بودند آنجا. كنارش هم صندلي‌هاي پلاستيكي چيده بودند و مراسم عزاداري برگزار مي‌شد. خرابي‌ها آنقدر نبود. نه اينكه خانه‌ها خراب نشده بودند يا مردم آسيب نديده بودند، نه. اما شهري كه برخي به اشتباه فكر مي‌كنند روستا است و گفته مي‌شد كه كانون زلزله بوده است، آنقدرها هم آسيب نديده بود. نيروهاي ارتش آنجا هم بودند و آمبولانس‌ها هنوز مشغول خدمت‌رساني به مردم بودند. يكي از كساني كه روز اول بعد از زلزله به ازگله آمده بود، مي‌گفت: «خرابي‌ها با سرپل‌ذهاب قابل مقايسه نيست. خوشبختانه آسيب‌ها و خرابي‌ها زياد نبوده است اما رسيدگي كم است. براي مردم اين شهر نه چادر و پتو آورده‌اند، نه غذا و آذوقه. اصلا كسي سراغ اين شهر نيامده است.»

چشم‌هاي منتظر به پيچ جاده

در راه برگشت از ازگله به سمت سر پل ذهاب، تعداد زيادي كاميون‌هاي حامل «كمك» به سمت روستاها و ازگله در حال حركت بودند. ديگر مردم آن هفت روستا كنار جاده نبودند. يكي دو نفر ايستاده بودند كه آنها هم مشغول گذران وقت و صحبت بودند. ظهر شده بود. سرپل‌ذهاب هنوز شلوغ بود. هنوز مردم مشغول تخليه وسايل‌شان بودند و خيابان ترافيك شده بود. رييس‌جمهور به شهر آمده و رفته بود. رد حضورش را مي‌شد به راحتي حس كرد. بيمارستان مجهزتر شده بود. چند چادر ديگر به بيمارستان صحرايي اضافه شده بود و ارتش يك كانكس مخصوص انجام عمل‌هاي جراحي در آنجا مستقر كرده بود. بيرون از بيمارستان هم ارتش مشغول نصب بيمارستان ۵۰۲ بود. بيمارستاني شامل بخش‌هاي مختلف جراحي، آزمايشگاه، راديولوژي كه قرار است تا زماني كه بيمارستان سرپل‌ذهاب دوباره قابل استفاده مي‌شود، آنجا بماند. حالا ميزهاي پخش دارو زير چادر رفته‌ بودند، اما بي‌نظمي‌ها تمام نشده بود. هنوز هم غلغله بود و نظم و نظامي در انجام كارها ديده نمي‌شد.

تكنسين اورژانس هم حتي به اين بي‌نظمي‌ها اعتراض داشت: «بعضي مسوولان باعث مي‌شوند خدمات ما هم بي‌ارزش شوند. بي‌نظمي و بي‌مسووليتي بيداد مي‌كند. حق اين مردم اين نيست. كاش مسوولان يك مقدار مطالعه كنند. اين شهر، تاريخي غني دارد. خيلي باارزش است و اين برخوردها اصلا شايسته اين مردم نيست. ما اين همه زحمت مي‌كشيم اما بعضي‌ها جوري رفتار مي‌كنند كه تمام زحمات ما به باد مي‌رود.»

مشاوران هم كه بعد از وقوع چنين حادثه‌اي جاي خالي‌شان به‌شدت حس مي‌شد، حالا در حياط بيمارستان، چادري زده‌ بوند و به كساني كه نياز به مشاوره داشتند، كمك مي‌كردند. آمبولانس‌ها آماده رفتن به ماموريت بودند. خبر آمد كه چهار زن ايلامي كه در ساختمان‌هاي نيروي انتظامي مستقر بودند، موفق شده‌ بودند تماس بگيرند و خبر بدهند كه زنده‌اند اما هنوز آمبولانس‌ها به آنجا نرسيده بودند كه مردم خودشان چهار زن را زنده از زير آوار بيرون كشيده بودند و ماموريت آنها هم همان‌جا تمام شد. آمبولانس‌ها به سمت روستاها اعزام مي‌شدند و يك ماشين حمل آذوقه هم دنبال‌شان بود.

از در بيمارستان كه مي‌خواستند بيرون بروند مردم از كاميون آويزان شده ‌بودند و براي گرفتن پوشك و شيرخشك التماس مي‌كردند. ماشين رفت؛ مردم با دست‌هاي دراز ماندند و منتظر كمك بعدي شدند.

زمين هنوز هم مي‌لرزيد. در جاده ورودي شهر مردم تجمع كرده‌ بودند و جلوي هر ماشيني كه حامل كمك بود را مي‌بستند و شروع به پايين كشيدن وسايل از پشت آن مي‌كردند. ماشين‌ها ويراژ مي‌دادند، گاز مي‌دادند تا بتوانند عبور كنند اما مردم بي‌ترس جلوي ماشين‌ها مي‌پريدند و دنبال‌شان مي‌دويدند و از پشت كاميون‌ها و وانت‌ها وسايل را به پايين مي‌ريختند و جمع مي‌كردند. كمي آن طرف‌تر، جاده پر از نيروهاي يگان ويژه بود كه به رديف ايستاده‌ و جاده را اسكورت مي‌كردند. جاده همدان به كرمانشاه پر از ماشين‌هاي يگان‌ويژه بود كه با سرعت تمام به سمت اين شهر مي‌رفتند.

http://www.etemaad.ir/Default.aspx?NPN_Id=860&pageno=12

................................................................

«ابتکار» از غربت منطقه مرزی «شیخ‌صله» کرمانشاه گزارش می‌دهد

خانه های ویران، قلب های بی جان

سندوس محمدی

اگرچه زلزله، شهرستان‌های استان کرمانشاه مانند سرپل ذهاب، ثلاث باباجانی، اسلام‌‌آباد غرب، قصرشیرین و ... را 3/7 ریشتر لرزانده است اما وقتی در میان آوار و خرابه‌های این شهرها قدم می‌زنی چشم‌ها، خرابی‌ها را چند هزار ریشتر تخمین می‌زند.

بلیت را تهیه می‌کنم تا تهران را به مقصد کرمانشاه و مناطق دورافتاده و مرزی این استان ترک کنم؛ می‌دانم چشمانم نظاره‌گر وضعیت دردناک و اسفباری خواهد بود که تا قبل از رسیدن به مناطق زلزله‌زده با تماشای عکس‌ها بارها اشکبار شده است. پس از چند ساعت به کرمانشاه می‌رسم و هر لحظه ضربان قلبم تندتر و تندتر می‌زند؛ تمام طول مسیر را با خبرها و حرف‌های سایر مسافران به تصویرسازی این مناطق پرداخته‌ام و حالا در نزدیکی کرمانشاه به این فکر می‌کنم که چقدر این تصاویرِ ذهنی با واقعیتی که تا دقایقی دیگر با آن روبرو می‌شوم، همخوانی دارد...

حالا در نخستین گام‌هایم در خاک کرمانشاه این جملات در ذهنم رژه می‌رود؛ با اینکه سال‌های زیادی از جنگ گذشته اما خاطره‌های جنگ هنوز هم در حافظه غربی‌ترین استان کشور زنده مانده است و زلزله که آمد انگار داغ دل این سرزمین غم‌گرفته دوباره زنده شده است. سرتیتر خبرهای این روزها «سرزمین عشق»، «دیار فرهاد» و «کرمانشاه» است که روزهای تلخی را پشت سر می‌گذارد. از زلزله یک‌شنبه شب استان کرمانشاه و شهرستان‌هایش سخنان رسمی و غیررسمی زیادی به گوش رسیده است. در این اخبار اسامی سرپل‌ذهاب، ثلاث باباجانی، قصرشیرین و اسلام‌آباد را زیاد شنیده‌ایم اما کمتر کسی از حال واقعی روستاها و شهرهای تابع این شهرستان‌ها خبر دارد. اینها به همان میزانی که در رسانه‌ها تصویری ندارند، در دریافت کمک‌های ارسالی هم کم بهره مانده‌‌اند.

مردم خودشان دست به کار شده‌اند

هنوز چند ساعتی از زلزله نگذشته بود که سیل کمک‌های ارسالی از شهرهای مختلف ایران روانه شهرستان‌های استان کرمانشاه شدند. کمک‌های مردمی چندین برابر کمک‌‌های دولتی بود. دیروز ترافیک جاده‌های منتهی به کرمانشاه و وجود کاروان‌های متعدد ارسالی موید این موضوع بود. حتی در اطراف ثلاث‌باباجانی ترافیک به حدی زیاد بود که گذشتن از آن نیم ساعتی طول کشید. نکته غم‌انگیز ماجرا این است که هر چقدر جاده‌های اطراف سرپل‌ذهاب و ثلاث باباجانی شلوغ هستند، جاده‌های روستایی خلوت‌ترند. در واقع، کمک‌های دولتی و مردمی بیشتر به مناطق اصلی می‌رسند و مناطق روستایی کمترین بهره را می‌برند. به بعضی از مناطق مثل «شیخ‌صله» در حوالی «ازگله» هنوز حتی یک محموله هم ارسال نشده است. وقتی به «شیخ‌صله» و روستاهای اطرافش پا می‌گذارم خبری از چادرهای هلال‌احمر نیست و مردم به طور خودجوش در حال بیرون کشیدن افراد از زیر آوار و کمک کردن به زلزله‌زدگان هستند.

بیماری‌ها هر لحظه شدیدتر و عفونی‌تر می‌شوند

همه آنچه می‌بینم نشان می‌دهد «شیخ‌صله» اصلا حال خوبی ندارد؛ مردم تمام این سه روز را در سرما لرزیده‌اند و چیزی نیست که نیاز نداشته باشند. یکی از اهالی این روستا به «ابتکار» می‌گوید: «هیچ کمکی به دست ما نرسیده است، اصلی‌ترین نیاز ما چادر و پتو است. شب‌ها هوا خیلی سرد است و بچه‌هایمان مریض شده‌اند چون به دارو هم دسترسی نداریم، بیماری‌ها هر لحظه شدیدتر و عفونی‌تر می‌شوند.» او اشاره به بچه خردسالش که در آغوش همسرش بی‌حال افتاده است، می‌کند و می‌گوید: «بچه‌ام دو روز است که اسهال دارد و هیچ دکتر و دارویی برای مداوای بیماران در اختیار ما نگذاشته‌اند، ما حتی به پوشاک بچه هم دسترسی نداریم و ‌می‌ترسیم در این کثیفی و آلودگی‌ای که وجود دارد، مریضی کودک‌‌مان تشدید شود.»

کمک‌ها به مناطق دورافتاده در حد صفر است

در گشتی در خیابان‌هایی که حالا دیگر ظاهر خیابان و کوچه ندارند، متوجه می‌شوم بچه‌های ضعیف و معصوم زیادی در وضعیتی مشابه به‌سر می‌برند، بعضی از گهواره‌ها کنار جاده‌ها به امید اینکه کمکی به دست‌شان برسد، رها شده‌اند اما شواهد نشان می‌دهد کمک‌ها به این مناطق دورافتاده و مرزی در حد صفر بوده است و اگر هم کمکی رسیده از کمک‌های مردمی بوده است. مردم «شیخ‌صله» و روستاها اطرافش به غذا، پتو، چادر، دارو، آب آشامیدنی و پوشاک نیازمند هستند و اگر هر چه زودتر این کمک‌ها به دست آنها نرسد، عواقبی بدتر از زلزله‌زدگی در انتظار آنهاست.

هیچ کسی به ما سر نزده است

«محسن»، یکی از اهالی «شیخ‌صله» است که مسئول جمع‌آوری کمک‌های مردمی است. او به «ابتکار» می‌گوید: «مردم «شیخ‌صله» تنها وسیله گرمایشی که در اختیار دارند، چوب‌های خشک است، اگر باد و بارانی بیاید برای مردم سرپناهی وجود ندارد. از وقتی که زلزله آمده است، هیچ کسی به ما سر نزده است. خودمان مصدومان را از زیر آوار بیرون کشیدیم و ساماندهی مردم و کمک به آنها برعهده خودمان بود.» او از مسئولان و مردم خواهش می‌کند که هر چه زودتر به مردم این منطقه کمک کنند. «محسن» توضیح می‌دهد: «روستاهای اطراف «شیخ‌صله» وضع‌شان به مراتب بدتر از اینجاست. در روستاها بسیاری از خانه‌ها تخریب شده‌اند و چون جاده‌ها خاکی هستند، رساندن کمک به آنها بسیار سخت‌تر است و فقط بعضی از ماشین‌های مخصوص مناطق کوهستانی می‌توانند از جاده‌های صعب‌العبور آن عبور کنند.»

«بی‌پناهیِ» مردم مصیبت‌زده

تخریب این شهر کوچک دورافتاده، غم را هر لحظه در دلم بیشتر می‌نشاند. دیدن چشمان معصوم شیرخواره‌ها و کودکان در آن سوز پاییزی، فضای این منطقه را دلگیرتر کرده است و در این میان، جای خالی امدادهایی که وظیفه دولت است حال و هوای ناامیدکننده حاکم بر شهر را غم‌انگیزتر کرده است؛ «بی‌پناهیِ» مردم مصیبت‌زده، درد را در دلم عمیق‌تر می‌کند. یکی از جوانان روستا به «ابتکار» می‌گوید: «بسیاری از خانه‌های روستا تخریب شده‌اند و خانه‌هایی هم که تخریب نشده‌اند اوضاع‌شان خوب نیست. مردم بیرون از روستا ساکن شده‌اند و جرات نزدیک شدن به خانه‌هایشان را ندارند، چون یک پس‌لرزه کوچک هم می‌تواند خانه را کاملا خراب کند و جان‌شان را بگیرد.»

مردم از حداقل‌ امکانات بهداشتی محرومند

یکی از مصدومان «شیخ‌صله» که زیر آوار مانده بود، به ثلاث باباجانی منتقل می‌شود، یک مداوای سطحی روی این مصدوم انجام می‌شود و بعد دوباره او را به «شیخ‌صله» باز می‌گردانند. کمر این زن شکسته است و نمی‌تواند از جایش تکان بخورد. او را زیر آفتاب، در یک محیط آلوده گرد و خاکی رها کرده‌اند و حتی یک چادر هم به او نداده‌اند تا حداقل بتواند در پناه آن استراحت کند. روی این زن فقط یک پتوی مسافرتی کشیده‌اند و قرار است سرمای امشب را زیر این پتوی نازک پشت سر بگذارد. میان این همه آلودگی و میکروب آدم سالم هم مریض می‌شود، چه برسد به کسی که مریض هم باشد. یکی از امدادرسان‌های مردمی «شیخ‌صله» از وضعیت بهداشت این شهر کوچک شاکی است و به «ابتکار» می‌گوید: «مردمی که آواره شده‌اند از حداقل امکانات بهداشتی محروم هستند، آنها به آب تمیز، حمام و سرویس بهداشتی دسترسی ندارند و اگر هر چه زودتر برای‌شان حمام و سرویس بهداشتی سیاری ساخته نشود، خیلی از آنها به‌ویژه زنان و کودکان به انواع بیماری‌های عفونی دچار می‌شوند.»

ما را فراموش نکنید

در حال خروج از «شیخ‌صله» هستم، نگاه‌هایی که چشم انتظار کمک هستند، قلبم را به درد می‌آورد. مردم «شیخ‌صله» و سایر نقاط روستایی از مسئولان و مردم کمک‌ می‌خواهند. آنها می‌گویند مسئولان ما را فراموش نکنند. «شیخ‌و‌صله» و روستاهای اطرافش هم به اندازه سرپل‌ذهاب و ثلاث باباجانی اهمیت دارند. قلب‌هایشان به ویرانی خانه‌‌های شان شده است. اگر فراموش‌شان کنیم، بلایی بدتر از زلزله در انتظارشان است.

از کنار روستاهای اطراف «شیخ‌صله» که عبور می‌کنی، شدت تخریب‌ها به حدی است که نمی‌توانی فکرش را هم بکنی که روزی اینجا آبادی بوده است. بچه‌هایی که باید حالا سر درس و مشق‌های شان می‌بودند، الان کنار جاده‌ها ایستاده‌اند و از ماشین‌هایی که رد می‌شوند، درخواست کمک می‌کنند. از بین آن همه ماشین و ترافیکی که اطراف ثلاث باباجانی وجود داشت، حتی یک مورد هم به «شیخ‌صله» و روستاهای اطرافش نرسیده است.

توزیع نامناسب کمک‌ها؛ اصلی‌ترین مشکل

گهواره‌های کنار جاده، حس غریبی دارند. کاش حداقل سقفی، هر چند هم چادری برای این کودکان وجود داشت. از خودم می‌پرسم، آن کودک یک ساله‌‌ای که خانواده‌اش حتی یک پتوی مسافرتی هم نداشت، چگونه شب‌های سرد را پشت سر خواهد گذاشت؟

نبود برنامه‌ریزی و ساماندهی در رساندن و توزیع کمک‌های دولتی و مردمی به دست آوارگان مناطق زلزله‌زده کرمانشاه، یکی از اصلی‌ترین مشکلاتی است که در مناطق زلزله‌زده به چشم می‌خورد. به برخی از مناطق هزاران کامیون کمک رسیده است در حالی که مردم «شیخ‌صله» و روستاهای اطرافش حتی ابتدایی‌ترین نیازهای شان که چادر است، به دست‌شان نرسیده است.

http://ebtekarnews.com/?newsid=93971

.........................................................: 

گزارش «ایران» از عملیات امداد و نجات در سرپل ذهاب

 

نظامیان مرهم زخم زلزله زدگان

 

حمید حاجی‌پور

روزنامه ایران بیست چهار آبان

دومین شب زلزله از راه می‌سد و حادثه دیده‌ها در این سرما و ظلمات چاره‌ای ندارند جز روشن کردن آتش. دقیقاً روبه‌روی مسکن مهر سر پل ذهاب ایستاده‌ایم، نیروهای ارتش با کمک مردم همچنان در حال تجسس برای یافتن ردی از گمشدگان هستند. دو نفر از اهالی چراغ ماشین‌شان را روشن کرده‌اند و نور را مستقیم انداخته‌اند روی تلی از آوار که چشم‌ها در این چند ساعت به دیدن آن عادت کرده‌اند.

این بو مرا یاد پلاسکو می‌اندازد، این صداها مرا می‌برد درست به همان روزها و بغضم می‌گیرد. مصیبت تمام ناشدنی است. گرد و‌ خاک و دود توی هوا پیچیده و داغدیده‌ها بی‌تفاوت به نگاه‌های خیره غمزده، آوار را کنار می‌زنند تا شاید پیکر عزیزی را بیرون بکشند. این صداها و فریادها را هم بارها شنیده‌ام: «تو رو خدا محوطه رو خالی کنید تا کارمون رو انجام بدیم.»

سرهنگ داد می‌زند: «کسی از اهالی این ساختمان هست که بگه اینجا چند نفر توی آوار موندن؟» جمله‌اش را چندبار تکرار می‌کند و جوانی به نام «قادر» جلو می‌آید و می‌گوید: «یک مادر و دختر از اهالی ساختمون گرفتار شدن.»

بیل مکانیکی به‌کار می‌افتد و سربازها دوشادوش سرهنگ با بیل و کلنگ به جان آوار می‌افتند. نور برای تجسس کافی نیست و در این بی‌برقی چند جوان با نور فلش موبایل‌شان سعی می‌کنند محوطه را کمی روشن کنند. بعد از یک ساعت، جسد دخترک که انگار تازه به خواب رفته، از زیر آوار بیرون کشیده می‌شود. سرهنگ پتو را می‌پیچد دور بدن سردش.

دسته دیگری هم رفته‌اند کوچه «فنی حرفه‌ای» برای کمک به بقیه. اهالی سرپل ذهاب می‌گویند بیشترین تخریب و خسارت را مسکن مهر دیده ‌است، پیکر خیلی از جانباختگان را از همین خانه‌ها بیرون کشیده‌اند.

ساعت نزدیک ۸ شب است و مرد درشت اندامی که مثل بقیه همشهری‌هایش شلوار کردی به تن دارد، از مأموران ارتش می‌خواهد به او چادر بدهند. سروان صدیقی کردی پاسخش را می‌دهد که هیچ چادری به آنها نرسیده تا بین مردم پخش کنند. از مرد جوان می‌پرسم خانواده‌اش شب گذشته را کجا گذرانده‌اند، می‌گوید: «۸ خانوار هستیم و دیشب را توی ماشین خوابیدیم، چند نفر هم  پی زلزله دوباره را به تن مالیدند و رفتند خانه‌ که یکی از اتاق‌هایش سالم مانده. با ترس و لرز همانجا شب را صبح کردند.» تنها خواسته مردم سرپل ذهاب و روستاهای اطراف چادر است و مواد خوراکی و لباس گرم و پتو.

شهر رفته رفته خلوت می‌شود و نور ماشینی نیست که خیابان را روشن کند. خانواده‌ها بساط استراحت‌شان را روی چمن‌های نمناک پهن کرده‌اند. بچه‌ها هنوز هم دست از بازی برنداشته‌اند. آنها بدرستی نمی‌دانند چه اتفاقی افتاده و چرا پدرها و مادرها ضجه می‌زنند و مویه می‌کنند.

پیرمردی بازمانده از حادثه با ۱۵ نفر از خانواده‌اش باید شب را بدون هیچ سرپناهی صبح کنند، از شانس‌ نیروهای ارتش برایشان چادرهای مسافرتی می‌آورند. یکی از زن‌ها که برادر و خواهرزاده‌اش را در این حادثه از دست داده‌ از وضعیت‌شان گله‌مند است: «عزیزا‌ن‌مان رفتند، خانه و ‌زندگی‌مان از بین رفت، ولی بخدا این‌طور نمی‌شود که از دیشب تا حالا گشنه و تشنه بمانیم، والا نمی‌دانیم غم و غصه بچه‌ها و‌عزیزانمان را بخوریم یا نگران این باشیم که چادر و پتو و آب و غذا می‌دهند یا نه!»

مرد دیگری که زیپ کاپشنش را تا زیر گلویش بالا کشیده، می‌آید و با خواهش و تمنا از مأموران ارتش و‌هلال احمر می‌خواهد که چادری به او بدهند تا خانواده‌اش از سرما در امان بمانند. وقتی جواب می‌شنود که چادرها محدود بوده و در انبار هم چیزی نمانده، برافروخته می‌شود و می‌گوید: «بچه‌هایم مریض شدند باید از آنها مراقبت کنم، اینکه نشد حرف. یعنی نباید بعد از یک روز چادر به مردم برسد؟» ساعت از ۱۰ شب گذشته و رفت و آمدها کمتر شده، سربازها گشت می‌زنند تا زلزله‌زدگان احساس امنیت کنند. آنها غروب مردی را هنگام دزدی از خانه‌ای بازداشت کردند. وظایف بین نیروهای پلیس، ارتش و‌ بسیج و سپاه تقسیم شده ‌است. ارتش وظیفه تجسس و ‌محافظت از مردم را برعهده دارد، پلیس ورودی و خروجی شهر را در دست گرفته و رسیدگی به وضعیت روستاها نیز به عهده سپاه است.

عقربه‌های ساعت به 12 نزدیک می‌شوند. هرازگاه ماشین‌های توزیع مواد غذایی سر می‌رسد و چند نفری برای دریافت نان و کنسرو ماهی و آب معدنی به صف می‌شوند.

جای شکرش باقی است که لااقل برق بخشی از شهر وصل شده است. پلیس‌ با ماشین توی شهر گشت می‌زند و قرار است فردا امکانات بیشتری در اختیار مردم شهر و روستاهای اطراف گذاشته شود.

نیمه‌های شب دوباره گشتی در کوچه ‌پس کوچه‌ها می‌زنیم. زنی خودش را روی تلی از آوار انداخته و همسرش را صدا می‌زند. او لقمانش را فریاد می‌کشد.

 

فرمانده تیپ زرهی 181 اسلام‌آباد غرب در گفت‌وگو با «ایران» تشریح کرد

امدادرسانی ارتش به زلزله‌زدگان سرهنگ امیر غلامعلیان، فرمانده تیپ زرهی 181 اسلام‌آباد غرب گفت که این تیپ اولین یگان حاضر شده در منطقه زلزله زده برای امداد رسانی بوده است. وی در گفت‌وگو با «ایران» در توضیح چگونگی آغاز کار امدادرسانی توسط ارتش توضیح داد: ساعت 30/21 شب زلزله رخ داد، اولین وظیفه ما این بود که منازل تیپ را در منطقه اسلام‌آباد غرب بازرسی کنیم تا ببینیم برای آنها اتفاقی نیفتاده است. بعد از این ظرف یک ساعت تیم پیشروی خودمان را به منطقه اعزام کردیم. هیچ یگانی به جز نیروی زمینی ارتش و تیپ 181 زرهی در منطقه نبود که بعد از آن با تدبیر فرمانده محترم قرارگاه غرب، گروه‌های دیگر هم آمدند. البته آنها با منطقه زلزله‌زده بعد مسافت داشتند و ما چون نزدیک‌ترین یگان بودیم، به طبع باید زودتر هم می‌رسیدیم. فرمانده تیپ زرهی 181 اسلام‌آباد غرب افزود: بعد از استقرار بلافاصله ما در ستاد بحران شهرستان سرپل ذهاب شرکت کردیم و وظایف مشخص شد. ما هم آمبولانس‌های خود را برای ترابری مجروحین و مصدومین در اختیار فرمانداری گذاشتیم.  وی ادامه داد: با استعداد نیروهای پیاده‌ای که در اختیارمان بود بلافاصله در تاریکی شب کار آواربرداری و کمک به مجروحین را شروع کردیم. تا پاسی از شب کار امدادرسانی ما انجام شد و همزمان یک جیره غذایی نیز همراه تیم پیشرو آورده بودیم که بلافاصله بین مردم منطقه توزیع شد.

سرهنگ امیر غلامعلیان اضافه کرد: صبح روز بعد از زلزله تیپ 181 زرهی با استعداد 95 درصد به صورت کامل در منطقه سرپل ذهاب مستقر شد و کار کمک رسانی شدت گرفت. ما حدوداً 700 تخته چادر و تعداد زیادی پتو بین مردم پخش کردیم و تانکرهای آب هم به صورت مرتب در حال خدمت‌رسانی هستند. منتها وسعت منطقه طوری است که پوشش همه آن بسیار سخت است و طبعاً برخی از عزیزان ناراضی می‌شوند.

 وی در پایان توضیح داد: یکی از دلایل ایجاد نارضایتی در خدمات‌رسانی حضور افراد متفرقه زیادی است که از شهرهای مختلف به منطقه آمده‌اند و در کار امدادرسانی خلل به وجود می‌آورند.

........................................................

ابتکار ـ شماره ۳۹۵۶  |   پنج شنبه ۲۵ آبان۱۳۹۶

 

سردار رمضان شريف، سخنگوي سپاه:

اولويت اول ما انتقال مجروحان بود

گروه اجتماعي| در زلزله اخير، سپاه پاسداران نيز به مانند ارتش، نقشي كليدي را دركمك و امدادرساني به هموطنان حادثه ديده غرب كشور داشته و دارد. نيرويي كه برحسب تقسيم بندي، وظيفه امداد رساني به حادثه ديدگان در روستاها و مناطق صعب‌العبور را دارد. سرداررمضان شريف، سخنگوي سپاه پاسداران آخرين وضعيت امدادرساني به مردم و مناطق زلزله‌زده را مرور كرده و گزارش داده كه در ادامه مي‌خوانيد:

 

تا جايي كه مي‌دانم سپاه هم مانند ارتش از همان ساعت‌هاي اوليه وقوع زلزله در منطقه حاضر بوده است. حدودا چند ساعت بعد از وقوع حادثه در منطقه بوديد و با چه امكاناتي؟

 

اين هم برمي‌گردد به تجربه خوبي كه از زلزله بم داشتيم. بعد از زلزله بم و تجربه خوبي كه سپاه در امدادرساني در بم به دست آورد، دستورالعملي براي نحوه مقابله با حوادث طبيعي و همين‌طور امدادرساني به مردم در بحران‌هاي طبيعي تهيه شده كه تقريبا هم بعد از هر اتفاقي اين دستورالعمل به روز مي‌شود. در آن دستور‌العمل سه مرحله كاري براي مجموعه نيروهاي سپاه پاسداران در نظر گرفته شده است. در اين دستورالعمل پيش‌بيني‌شده كه بلافاصله از استان‌هاي هم‌جوار كمك برسد و طبيعي است كه هرچقدر هم كه فاصله نزديك باشد مدتي امدادرساني طول مي‌كشد. اما خوشبختانه در غرب كشور به دليل مباحث امنيتي و مرزها، يگان‌هاي نيروي زميني و قرارگاه حمزه سپاه نيروهاي انساني قابل توجهي را در اختياردارند. ضمن آنكه به دليل حضور قرار‌گاه سازندگي براي ساماندهي به آب‌هاي غربي كشور در اين منطقه، خوشبختانه تجهيزات مهندسي قابل توجهي در حيطه حادثه‌خيز مورد بحث وجود داشته و دارد. مثلا ما در اين منطقه بيش از ٣٠٠ دستگاه تجهيزات سبك و سنگين، از بيل مكانيكي گرفته تا بلدوزر داريم كه به تناسب از آنها استفاده مي‌كنيم. بنابراين بلافاصله بعد از اعلام خبر وقوع زلزله دستور اعزام تجهيزات و نيروي انساني امدادي و پشتيباني صادر شد و كمك‌ها به منطقه اعزام شدند. در همان ساعت‌هاي اوليه، با تقسيم كاري كه انجام شد، مجموعه روستاها واقداماتي كه بايد در آنها انجام مي‌شد به مجموعه سپاه واگذار شد و سرو ‌امان دادن به سر‌پل‌ذهاب به دوستان ارتش سپرده شد. بدين‌ترتيب امداد‌رساني و بازگشايي راه‌هاي روستايي و درمان مصدومان در تمامي روستاهاي زلزله زده به همكاران ما در سپاه سپرده شد.

 

گفتيد دستورالعملي براي مقابله با بحران‌هاي طبيعي داريد. براساس آن دستور‌العمل، اولين اقدام‌هايي كه انجام داديد چه بود؟

 

در فاز اول نيروهاي سپاه تمام توان و تلاش خود را معطوف به آوار‌برداري و انتقال مجروحان و همچنين برپايي بيمارستان صحرايي براي امداد به مردم كردند ضمن آنكه مجموعه قرارگاه سازندگي ما هم براي بازگشايي مسيرهاي اصلي وارد عمل شد. اينها اقداماتي بود كه از همان نخستين ساعت‌هاي وقوع زلزله آغاز شد و تا نزديك صبح نيز طول كشيد. در گزارشي كه دوستان ما و مسوولان شهردر مورد تاثير عملكرد نيروهاي سپاه داده‌اند، به وضوح تاكيد شده كه اين اقدامات اوليه خوشبختانه خيلي در كاهش تلفات موثر بوده است.

 

يعني شما مي‌خواهيد بگوييد تلاش‌هاي شما در كاهش تلفات انساني موثر بوده است؟

 

بله. البته اين يكي از دلايل كاهش آمار تلفات انساني است. در زلزله اخير خوشبختانه به دو دليل تلفات اين زلزله چندان زياد نبود. يكي اينكه زلزله در ساعت‌هاي اوليه شب اتفاق افتاده بود كه مردم بيدار بودند و ديگر اينكه قبل از زلزله اصلي يك پيش‌لرزه‌اي وقوع پيدا كرده بود و باعث شده بود جمعيت زيادي از خانه خارج شوند و همين باعث شده بود كه تلفات نسبت به ابعاد جغرافيايي حادثه و قدرت زلزله، كم باشد. البته اين به معني تخريب گسترده نيست. بلكه بايد گفت كه در يك وسعت جغرافيايي زياد تخريب گسترده‌اي صورت گرفته است.

 

يعني شما معتقديد اين آمار زياد نيست ؟!

 

به هيچ‌وجه. برعكس. ما معتقديم كه حتي فوت يك انسان هم زياد است. اما متاسفانه وقتي گفته مي‌شود كه آمار تلفات ١٠٠ يا ٣٠٠ نفر بوده‌اند، مردم زياد توجهي نمي‌كنند. انگار حتما بايد يك آمار بالايي در تلفات باشد.

 

در كل شب اول چطور بود ؟

 

خيلي سخت گذشت. سرماي شديد هوا و پس‌لرزه‌هاي شديد از يكسو و نيازمردم به اسكان و آب آشاميدني باعث شده بودتا شب اول و شب دوم خيلي سخت باشند.

 

درمجموع چه تعداد چادر توزيع كرده‌ايد؟

 

با دستور سردار جعفري بيش از دو هزار چادر از استان‌ها به محل اعزام و توزيع شده است. البته نارسايي‌هايي هم به دليل شرايط خاص مردم و «فرهنگي» كه در اين وضعيت وجود دارد، ممكن است باشد. چه بسا اگر اين حجم امكاناتي كه وجود داشت، در شرايط عادي و به صورت دقيق توزيع شده بود من فكر مي‌كنم چيزي كم نمي‌آمد و همه جمعيت برخوردار مي‌شدند ولي متاسفانه به دليل «فرهنگي» كه حاكم است و سوءاستفاده‌هايي كه فكر مي‌كنم مربوط به آن منطقه هم نبودند، نارسايي‌هايي به وجود آمد كه شايد تاحدودي هم طبيعي بود. ضمن اينكه از ديروز هم، تامين امنيت محموله‌ها به سپاه واگذار شد.

 

شما هم بيمارستان صحرايي داير كرده ايد؟

 

بله، ما ٦ بيمارستان صحرايي در منطقه داريم. پس از نخستين ساعات ابلاغ توسط قرارگاه منطقه‌اي نجف اشرف، تيم‌هاي امداد و نجات و سامانه‌هاي امداد و انتقال در منطقه حضور يافته و به مردم زلزله‌زده خدمات ارايه كردند؛ همچنين بيمارستان سيار امام حسين‌(ع) كرمانشاه در منطقه سرپل ذهاب مستقر شد.

 

هم اينك نيز بيمارستان امام حسين‌(ع) به عنوان محور در منطقه در حال انجام وظيفه است و توانسته با موفقيت مصدومين را مداوا كند. همچنين بيمارستان‌هاي ديگر صحرايي همچون بيمارستان صحرايي شهيد قاضي‌(ره) سنندج در منطقه جوانرود، بيمارستان صحرايي شهيد صدوقي اصفهان در اسلام‌آباد‌غرب، بيمارستان صحرايي امام حسين‌(ع) نيز در سرپل‌ذهاب و يك بيمارستان هم در منطقه كرمانشاه مستقر شده تا خدمت‌رساني لازم را به مجروحين ارايه كند.

 

و تاكنون تيم امداد و نجات شما به چند مصدوم خدمات ارايه كرده است؟

 

آمار دقيقي از تمام بيمارستان‌ها ندارم ولي به عنوان مثال بيمارستان كرمانشاه ما از ساعات اوليه حادثه به بيش از ٣٠٠ مصدوم خدمت‌رساني كرده و با افزايش ٥٠ تختي مي‌تواند به تعداد بيشتري از هموطنان زلزله‌زده در منطقه نيزخدمت رساني كند. همچنين دوستان ما در مجموعه سپاه در بخش بيمارستان صحرايي ٦٠ آمبولانس را از بخش‌هاي مختلف به همراه پزشك به تمام روستاها اعزام كرده بودند و مصدومين را به بيمارستان‌هاي صحرايي منتقل مي‌كنند. در كنار اين موارد در ساعات اوليه كار خوبي كه هوا‌فضاي سپاه انجام داد اين بود كه پلي هوايي بين مناطق زلزله‌زده و فرودگاه كرمانشاه و بعد فرودگاه تهران ايجاد كرد تا هرچه سريع‌تر مجروحين به مراكز درماني منتقل شوند. من فكر مي‌كنم در مجموع اين اقدامات نقش موثري در كاهش تلفات داشت.

 

كادر درماني‌تان چند نفر هستند؟

 

٤٧٥ نفر.

 

در مجموع چند هليكوپتر و هواپيماي سپاه در اين عمليات شركت داشته اند؟

 

تاكنون ٥ فروند هواپيما شامل ٢ فروند هواپيماي ايليوشين و ٣ فروند هواپيماي آنتونوف نيروي هوا‌فضاي سپاه نسبت به انتقال مجروحان به تهران و نيز انتقال اقلام و تجهيزات مورد نياز از جمله دارو به فرودگاه كرمانشاه اقدام كرده‌اند.

 

من فكر مي‌كنم نياز‌هاي اوليه شامل پتو، چادر و لوازم گرم‌كننده و مواد غذايي هنوز لازم است تا آب و برق وصل شود و شرايط عادي بشود. ولي از امروز تقريبا سيل امكانات سرازير شده است و فكر مي‌كنم انشاءالله مشكل آنچناني نباشد.

 

بعد از انتشار اخبار و ويدئوهايي كه نشان مي‌داد عده‌اي جلوي كاميون‌ها را گرفته‌اند و قبل از توزيع امكانات، آنها را با خود مي‌برند، گويا قرار شده محموله‌هاي ارسالي از اين پس اسكورت شوند. درست است؟

 

بله. واقعيت اين است كه در ساعات اوليه، به دليل امنيتي كه در غرب كشور برقرار است هيچ احتمالي براي اين اتفاق داده نمي‌شد. در زلزله بم يا ورزقان كه سپاه تجربه داشت شاهد بوديم كه اگر اتفاق‌هايي اينچنيني رخ مي‌داد؛ معمولا در شهر و بعد از دپوي امكانات اتفاق مي‌افتاد. اما در اين زلزله، به دليل آنكه عده‌اي اين شايعه را پخش كرده بودند كه امكانات دير مي‌رسد يك نوع حرص و ولعي در شهر ايجاد شده بود. نتيجه آن هم اين شده بود كه همه تلاش مي‌كردند تا زودتر بتوانند امكانات را بگيرند چون فكر مي‌كردند بعدا ديگر چيزي به دست‌شان نمي‌رسد. از طرف ديگر مطمئنم كه يك عده سوءاستفاده‌گر از مناطق ديگر در ورودي شهر كمين كرده‌اند و اين كار را انجام داده‌اند. چون من منش مردم اين شهر را ديده‌ام و مطمئنم اين كار، كار آنها نيست.

 

اما به هر حال دوستان هلال احمر به سردار جعفري اطلاع دادند كه به داد ما برسيد كه ما امكانات را مي‌آوريم ولي اين امكانات به شهر نمي‌رسد. بر همين اساس هم بود كه از صبح ديروزتيم حفاظت براي تامين امنيت محموله‌ها در نظر گرفته شد. اين اتفاق براي كاميون‌هاي هلال احمر افتاده است چون كاميون‌هاي سپاه تيم حفاظت داشته‌اند. بعد از آن هم نيروي انتظامي اعلام آمادگي كرده كه از ديروز صبح محموله‌ها را اسكورت كند.

 

‌گفتيد در فاز اول هدف شما كمك و نجات مصدومان بود. فاز دوم عمليات شما در اين منطقه چه خواهد بود؟

 

در اين مراحل بيرون آوردن احشام و امكانات و لوازم زندگي مردم از زير آوار و تامين امنيت براي حفظ و نگهداري آن در دستوركار ما قرار دارد كه اميدواريم با اتمام مراحل آواربرداري در روزهاي آينده، به زودي بازسازي مناطق و فراهم‌سازي زمينه‌هاي زندگي عادي مردم در شهرها و روستاها انجام ‌پذيرد.

......................................................

«شرق» ـ شماره ۳۰۱۳ -  پنج شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۶  

«شرق» از تخریب‌ گسترده زلزله در مسکن مهر گزارش می‌دهد

آوار دلهره بر سر یک و نیم میلیون نفر

گروه اقتصاد، شكوفه حبيب‌زاده

 چهار روز گذشت؛ هنوز هوا سرد است و نگاه‌ها خيره به خرابي‌ها؛ شايعات اما هنوز داغ‌اند، همين‌طور انكارها. در همين گيرودار اما خبري كه بيش از پيش داغ است، تخريب گسترده دو ساختمان مسكن مهر در اسلام‌آباد غرب است كه هنوز به صاحبانشان هم تحويل داده نشده بودند؛ «خالي توخالي». طبقه زيرين به‌كل محو شده بود؛ ساختمان‌هايي كه پيمانكار يكي از آنها حتي از پاسخ‌گويي به «شرق» فرار مي‌كرد.         

 

خبر رسيد كه ساختمان كناري آن كه ازقضا آن‌هم مسكن مهر است، همچنان مستحكم سرپاست و حتي آجري از آن هم نيفتاده. پيمانكارش برخلاف دو پيمانكار ديگر، بوي تعهد مي‌داد و از جيبش براي اين پروژه خرج كرده بود. گويا اشاره نيكزاد، وزير راه‌و‌شهرسازي احمدي‌نژاد نیز به همان ساختمان است كه محل بهره‌برداري سياسي و فرار رو به جلو شده. نيكزاد، وزير راه‌وشهرسازي دولت احمدي‌نژاد كه اين روزها محل هجمه منتقدان قرار گرفته بود، جوابيه‌اي منتشر كرد و در آن اين انتقادات را سياسي خواند و باز هم مانند سايت دولت بهار كه منتسب به احمدي‌نژاد و يارانش است، ادعا كرد تنها ديوارهاي تعدادي از واحدهاي مسکوني دچار آسيب شده است.

پيمانکاران ٢ بيمارستان دستگير شدند

از آن طرف، جنجال‌ها سر دو بيمارستان تخريب‌شده در سرپل‌ذهاب و اسلام‌آباد غرب هم صداي همه را درآورده است؛ دو ساختماني كه هر دو تنها چند سالي است كه به بهره‌برداري رسيده‌اند و حالا شدت تخريب‌هاي آنها آن‌قدر بالاست كه كارشناسان از ضعف طراحي، اجرا و كيفيت مصالح آن، يكجا حرف مي‌زنند. اين اتفاق آن‌قدر سنگين بود كه محمدرضا عدالت‌خواه، رئيس‌کل دادگستري استان کرمانشاه، از دستگيري پيمانکار بيمارستان سرپل‌ذهاب که در زمين‌لرزه اخير تخريب شده، خبر داد. رئيس کل دادگستري کرمانشاه گفت: پيمانکار با وثيقه‌ آزاد مي‌شود تا ساختمان بيمارستان را بازسازي اصولي و فني و براي مردم قابل استفاده کند. يك روز قبل از آن هم خبر آمد كه پيمانكار بيمارستان اسلام‌آباد غرب در بازداشت است. صادق عزيزي، دادستان عمومي و انقلاب اسلام‌آباد غرب، در تشريح جزئيات خبر بازداشت پيمانکار بيمارستان اين شهرستان گفت: اين فرد با عنوان اتهامي تقلب در ساخت بناي دولتي و نيز داشتن شاکي خصوصي در بازداشت است. اينها تنها اخبار قضائي اين روزها درباره اشتباهات پيمانكاران نيست.مهدي اميري‌اصفهاني، معاون امنيتي دادستان کل کشور، نیز گفته:‌ همان‌طور که مستحضر هستيد، کارفرماي بيمارستان سرپل‌ذهاب روزهاي گذشته بازداشت شده و دستگاه قضا با قاطعيت اين پرونده را پيگيري خواهد کرد؛ زيرا رعايت استانداردهاي فني و اصول ايمني در ساخت‌وسازها و نظارت دقيق بر اعمال آنها از سوی همه دست‌اندرکاران ذي‌ربط ضرورت دارد و حفظ جان و مال مردم وظيفه‌اي ‌انکارنشدنی است و از کوتاهي در اين عرصه نمی‌توان گذشت؛ بنابراین به مردم عزيز قول برخورد قاطع با مسببان اين حادثه را مي‌دهيم».

متضرران از مسكن مهر شكايت كنند

اين در حالي است كه اين روزها، چند نفر از حقوق‌دانان گفته‌اند افرادي كه در مسكن مهر آسيب‌ ديده‌اند، مي‌توانند شكايت كنند. بهمن كشاورز، رئيس اتحاديه سراسري کانون‌هاي وکلاي دادگستري ايران (اسکودا)، با اشاره به تخريب خانه‌هاي مسکن مهر در زلزله غرب کشور، گفته: در‌اين‌باره مانند بسياري از موارد ديگر، سازمان‌هاي نظارتي و به‌ويژه مجلس وقت، نظارت کافي را نداشته‌اند و با قضيه با اغماض و تسامح بسيار برخورد کرده‌اند؛ بنابراين کساني که عملا و بالفعل از اين قصور يا تقصيرها لطمه ديده و متضرر شده‌اند، مي‌توانند شکايت کنند.

تعداد فوتي‌ها دروغ است

از اين خبرها بگذريم، مي‌گويند تنها دو نفر در ساختمان‌هاي مسكن مهر فوت كرده‌اند؛ خبري كه البته شاهدان عيني آن را رد مي‌كنند. يكي از محلي‌ها به «شرق» مي‌گويد: «فقط يكي از دوستان من در اين مسكن مهر بود و چهار نفر از خانواده‌اش زير آوار مردند! دروغ است. كجا فقط دو نفر مرده‌اند؟».

وجدانم آسوده است

سراغ پيمانكار اول مي‌روم؛ همان‌كه ساختمانش نريخته و گويا هنوز تعهد كاري دارد. مي‌گويد: «برايم پول مهم نبود. به شرف مرتضي علي ٦٥٠ ميليون تومان از جيب گذاشتم. ضرر كردم؛ اما اين مسكن مهر را درست ساختم تا وجدانم آسوده باشد». مي‌پرسم اين ساختمان‌هاي بغلي را چه‌کسی ساخته؟ مي‌گويد: «بعضي از همكارانم. چه بگويم؟ بگويم كيفيت كارشان خراب است؟ من تمام‌وقت خودم بالاي سر كار بودم. ناظر بودم. حتي تعاوني‌هاي وزارت مسكن و شهرسازي هم ناظر مقيم سر كار فرستادند؛ اما من با آنها كار ندارم. راضي نمي‌شدم به نظارت‌ها. خودم بالاي سر كار بودم».

البته اين گفته او را رئيس سازمان نظام مهندسي ساختمان استان تهران رد مي‌كند. او روز گذشته خبر داد ٩٠ درصد ساختمان‌ها ناظر نداشته‌اند. با‌اين‌حال، شواهد عيني چيز ديگري مي‌گويد. حتي يكي از مهندسان سازه كه در محل حضور داشت نیز مي‌گفت تقريبا هيچ‌يك از اين سازه‌ها، بي‌ناظر نبوده‌اند. به نظر مي‌رسد ادعاهاي مطرح‌شده چيزي شبيه فرار به جلو از سوي برخي مسئولان سازمان نظام مهندسي باشد. پيمانكار البته اشاره مي‌كند كه با وجود نظارت از سوي ناظران تعاوني‌هاي مسكن و شهرسازي، اين نظارت‌ها بسيار كم بوده و نمي‌شد روي آنها حساب كرد. او در ادامه حرف‌هايش اشاره مي‌كند به تفاوت تخريب دو مسكن مهر اسلام‌آباد غرب: «در اسلام‌آباد، فاز يك تقريبا كامل تخريب شده؛ اما فاز دو كه سال ٩١ ساخت آن را شروع كردم و سال ٩٣ آن را تحويل دادم، در پاركينگ فقط چند ديوار كه هنوز سوار نشده بود و اتصال نداشت ريخته؛ اما جاهاي ديگرش حتي يك آجر هم نيفتاده و شيشه هم حتي نشكسته».

نظر او را درباره تخريب مسكن مهرهاي ديگر مي‌پرسم. مي‌گويد: «تيرها خيز برداشته. مشخص است طراحي آنها اشكال داشته... طراحي با سازه همخواني نداشته... شدت اين زلزله بالا بوده، اما سازه هم خيز خورده بود. بعد ديوارها يكي يكي روي هم افتادند...».

٢ نفر فوتي در محوطه بودند نه داخل خانه!

پيمانكار ديگر كه چندان دل خوشي براي پاسخ‌گويي نداشت، تا پرسشم را مطرح مي‌كنم، با اوقات‌تلخي مي‌گويد حرف نمي‌زنم. اما ثانيه‌اي بعد مي‌گويد: «فقط اين را بگويم كه فقط دو نفر از دوهزارو ٥٠٠ نفر ساكن مسكن مهر فوت شدند. آن هم داخل مسكن مهر نبودند؛ در محوطه بودند».

وقتي آماده پاسخ‌گويي مي‌شود، نظرش را در مورد عكس منتشرشده از ستون‌هاي مسكن مهر مي‌پرسم. همان عكسي كه نشان مي‌داد انگار خرده‌آجر در ستون‌ها بوده و همين مسئله استحكام آنها را زير سؤال برده است. تند مي‌شود: «اگر در پايه‌اش خرده‌آجر باشد با زلزله ٧,٣ ريشتر دوام مي‌آورد؟ كدام عقل اين را قبول مي‌كند؟ اينها همه دروغ است...».

صداي بوق مي‌آيد. ديگر صدايش را نمي‌شنوم. گويا خوش ندارد كسي اشتباهاتش را به رويش بياورد.

عكس جنجالي تكذيب شد

يك منبع آگاه كه براي بازديد از محل تخريب‌هاي گسترده در سرپل‌ذهاب حاضر شده بود، نظر تخصصي‌اش را در مورد انتشار آن عكس مشهور به «شرق» مي‌گويد: «مغلطه شده است. آنچه در عكس ديديد، ستون اصلي نيست، بلكه ملاتي است كه با آن مي‌خواستند سنگ را روي ستون سوار كنند. نیازی به آن ملات هم نبود و مي‌توانستند سنگ را روي ستون اصلي هم نصب كنند».اين متخصص سازه از گستردگي تخريب‌ها مي‌گويد: روستاي كوئيك تقريبا صددرصد تخريب شده و حدود صدنفر كشته داشته است. عمدتا ساختمان‌ها  روستايي و قديمي بوده و فقط چند ساختمان نوساز سالم مانده‌اند.او به ساختمان‌هاي داخل شهر هم اشاره كرده و مي‌گويد: در خود شهر ساختمان‌هاي مختلفي آسيب ديده‌اند. برخي از ساختمان‌هاي شخصي‌ساز هم تغييرشكل داده‌اند؛ ريخته يا آسيب‌هاي زيادي ديده‌اند كه اين آسيب‌ها به دليل عدم رعايت الزامات مقررات ملي ساختمان و يك‌سري اصول مشخص و معين مهندسي ساختمان بوده و ناشي از ايرادات طراحي و بعضا ايرادات اجراي ساختمان بوده است. اين منبع آگاه مي‌گويد: سازه‌هاي مسكن مهر سرپل ‌ذهاب سالم است، اما ديوارهاي بيروني فروريخته كه ناشي از عدم اجراي صحيح جزئيات سفت‌كاري و نازك‌كاري ساختمان است. دو ساختمان مسكن مهر كه ساكن هم نداشت، آسيب جدي و اساسي ديده، به‌نحوي‌كه يك طبقه به‌طوركلي از بين رفته كه نشان مي‌دهد علاوه بر ايرادات در اجرا، بتون كيفيت لازم را نداشته است.

به گفته او، هيچ ساختمان مسكن مهري طبق گفته‌ها بدون ناظر نبوده است. بنابران بايد خواستار پاسخ‌گويي ناظران آن هم بود. اين متخصص سازه كه در محل حضور داشته، با اشاره به تخريب ساختمان بيمارستان اسلام‌آباد غرب، مي‌گويد: اين ساختمان به‌طوركلي آسيب ديده و نماي ديوارها و همين‌طور سقف‌هاي كاذب آن هم فروريخته‌اند كه به ايرادات اجرائي برمي‌گردد.او با اشاره به ساختمان‌هاي شخصي‌ساز در اين منطقه هم مي‌گويد: شخصي‌ساز‌ها علاوه بر اشكالات طراحي، اشتباهات فاحش در سازه هم داشتند، زيرا برخي از آنها كاملا كج شده و تغييرشكل داده بودند كه با همان بازديد كلي، اشتباهات محاسباتي و اجرائي آن مشهود بود.مي‌پرسم آيا مي‌توان مقاوم‌سازي آنها را در دستور كار قرار داد؟ مي‌گويد: در مورد مقاوم‌سازي، دو نظر كلي مطرح است؛ ممكن است قابل مقاوم‌سازي باشد كه بعد از ارزيابي اوليه مشخص مي‌شود، اما ممكن است به‌طوركلي ساختمان‌هايي كه آسيب ديده‌اند به دو نتيجه منتهي شوند؛ امكان مقاوم‌سازي و بهسازي ندارند و بايد تخريب شوند يا اينكه امكان دارد، اما هزينه آنها بالاست كه اگر تخريب شده و دوباره ساخته شوند، ارزان‌تر تمام مي‌شود. به‌هرحال با ديدن نمي‌شود گفت، سازه بايد ارزيابي شده و آزمايش شود. او همچنين به تخريب‌هاي گسترده مصلاي سر پل ذهاب، ساختمان تأمين اجتماعي و ساختمان حرم حضرت احمدبن اسحاق(ره) اشاره مي‌كند كه هر سه دچار آسيب‌هاي كلي و ريزش‌هایی شده است. به گفته او البته ساختمان حرم مطهر حضرت احمدبن اسحاق(ره) فروريخته؛ اما گنبد و مناره‌هاي آن به ‌طور كامل سالم مانده است.

ساختمان ٣‌ماه‌ساخت، فروريخت

اين متخصص سازه به تخريب گسترده در شهرك نوساز پولادي اشاره كرده و مي‌گويد: در شهرك پولادي، ساختمان‌هاي متعددي به ‌طور كامل تخريب شده است. از‌جمله دو ساختمان بتوني و يك ساختمان فولادي كه به ‌طور كامل تخريب شدند و گفته مي‌شود تعدادي در آنها جان خود را از دست داده‌اند. برخي ساختمان‌هاي آسيب‌ديده اين محل نشان از اشتباهات فاحش مهندسي دارد. از‌جمله در سازه فولادي با وجود اتصال ساده تير و ستون، هيچ‌گونه مهاربندي يا سيستم مقاوم جانبي اجرا نشده است و حتي مالك يكي از اين ساختمان‌ها ادعا مي‌كند كار ساختمان سه ماه پيش تمام شده و در آن سكونت كرده است. اين در حالي است كه از سال‌ها قبل، لزوم طراحي و اجراي سيستم مقاوم جانبي در كل كشور براي ساختمان‌هاي فولادي و بتوني لازم‌الاجراست و نمي‌توان پذيرفت ساختماني كه سه ماه پيش به اتمام رسيده، با چنين اشكالات فاحشي روبه‌رو شده باشد؛ زيرا ساختمان بايد در مرحله اسكلت به دليل ضعف اجرا و نداشتن بادبند، متوقف مي‌شد؛ نه اينكه امروز پس از زلزله، اتصال تير از ستون، به‌راحتي جدا شود.

مسكن مهر‌ خالي، فروريخت

سید‌ابوالفضل موسوی‌بیدکی، عضو كميسيون عمران نيز كه ديروز از محل حادثه بازديد كرد، به «شرق» مي‌گويد: در ساختمان‌هاي مسكن مهر اسلام‌آباد غرب كه هنوز تحويل داده نشده بود، نوع مصالح مصرفي از جمله بتون و آرماتور بي‌كيفيت بود. در ساختمان‌هاي اسلام‌آباد، بتون بسيار سست بود و تكه‌هاي داخل ستون كه بايد مقاومت بالا داشته باشد، راحت خرد مي‌شد. اين امر نشان مي‌دهد كه پيمانكار نسبت به آن ساختمان خاص درست عمل نكرده است كه بايد پيگيري شود.او در ادامه به تخريب دو ساختمان مشخص در اسلام‌آباد غرب اشاره كرده و مي‌گويد: بازديد از بيمارستان اسلا‌م‌آباد غرب كه تازه مورد بهره‌برداري قرار گرفت، با بررسي اجمالي مشخص شد كه هم به لحاظ طراحي و هم اجرا و هم مصالح داراي اشكال است.

پيش‌لرزه‌ها به داد مردم رسيد

موسوي با اشاره به ضعف طراحي و نظارت در مسكن مهر اسلام‌آباد غرب همچنين مي‌گويد: اتصالات ديوارها با هم و نما پايداري نداشته كه نشان مي‌دهد طراحي الحاقات و پارتيشن‌بندي‌ها مشكل دارد و اگر پيش‌لرزه‌ها نيامده بود و مردم ساختمان‌ها را تخليه نكرده بودند، قطعا با تلفات بالايي همراه مي‌شديم.

اولتيماتوم به وزارت راه‌وشهرسازي

از او درباره پيگيري‌هاي كميسيون عمران مجلس در‌اين‌باره مي‌پرسم. مي‌گويد: كميسيون عمران هفته پيش جلسه‌اي با مسئولان وزارت راه‌وشهرسازي درباره قانون نظام‌ مهندسي داشت. اكنون دو سال است كه منتظر هستيم ضوابط قانوني نظام مهندسي را اصلاح كنند؛ اما آنها معطل كرده‌اند؛ به‌همين‌دليل به وزارت راه‌وشهرسازي تذكر رسمي داده و به آنها يك ماه فرصت داديم كه اين لايحه را ارائه دهند. اگر نه خود نمايندگان طرحي را آماده كرده‌‌اند. به‌هر‌حال قانون نظام مهندسي بايد به اندازه كافي محكم باشد كه در مقابل اين حوادث به مردم پاسخ‌گو باشيم.

ترديد از پايداري ساختمان‌هاي مسكن مهر

عضو كميسيون عمران مجلس با اشاره به نگراني از پايداري مسكن مهر از احتمال طرح سؤال از وزير راه‌وشهرسازي خبر مي‌دهد. به گفته او، بيش از يك‌ونيم مليون نفر در ساختمان‌هاي مسكن مهر كشور زندگي مي‌كنند و از اتفاقات رخ‌داده واهمه دارند. تخريب گسترده ساختمان‌هاي مسكن مهر سر پل ذهاب و اسلام‌آباد غرب نشان داده كه مسكن مهر قطعا داراي اشكال است و بايد بررسي شود.

.......................................................

جامعه فردا ـ پنج شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۶  

ایمنی 2 میلیون و 500 هزار واحد مسکن مهر زیر سایه حاشیه ها؛

 

مسئولان زمان ساخت خانه‌های ناایمن کجا بودند؟

 

مهناز اعتدالی

روزنامه‌نگار

براساس آخرین برآورد استاندار کرمانشاه میزان خسارت زلزله اخیر بیش از 1800 میلیارد تومان اعلام شده که بر این اساس 11هزار واحد مسکونی و روستایی در مناطق زلزله زده صد در صد تخریب شده است. سهم مسکن مهر که در دولت مهرورزی با شعار «تامین مسکن به نفع کم‌درآمدها » اجرایی شد در این خرابی‌ها کم نبود. تصاویری که از این واحدها در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های خبری دست به دست شد، نشان از این سهم داشت و نگرانی‌ها و پرسش‌های بسیاری را درباره این تخریب‌های عجیب و کامل با خود همراه کرد. پرسش‌هایی که یکصدا از دولتی‌ها و مسئولان مربوطه اعم از وزارت راه و سازمان نظام مهندسی ساختمان می‌پرسند، وقتی این ساختمان‌های ناایمن ساخته می‌شدند، کجا بودید و ناظر چه بودید؟

حالا این پرسش‌ها ایمنی بیش از دو میلیون واحد مسکن مهر را در نظر مردم و صاحبان این واحدها زیر سؤال برده. احمد مهرآبادی قائم‌مقام وزیر راه و شهرسازی در امور مسکن مهر در آخرین نشست خود که در اردیبهشت سال جاری برگزار شد، خبر از تحویل 850 هزار واحد مسکن مهر به متقاضیان در دولت یازدهم داد و با بیان اینکه امروز دو میلیون و 62 هزار واحد مسکن مهر دارای متقاضی هستند گفت: «در ابتدا این طرح برای ساخت یک میلیون و500 هزار واحد مسکونی ابلاغ شد که در نهایت به 2 میلیون و 300 هزار واحد افزایش پیدا کرد.»

براساس آخرین آمار ارائه شده تا 22 مردادماه سال جاری، یک میلیون و هشتصدو سی و نه هزار و 829 واحد مسکن مهر به طور کلی افتتاح شده که سهم دولت یازدهم از این تعداد 45 درصد بود (829 هزار و 494 واحد) در ضمن از یک میلیون و سیصدو سی و سه هزار و 237 واحد مسکن مهر فروش اقساطی شده سهم دولت یازدهم 64 درصد یعنی 854 هزار و 805 واحد بوده است.

تعداد واحدها بالا رفت، اما خبری از نظارت در روند ساخت نبود، کیفیت فدای سرعتی شد که پیمانکاران برای ساخت این واحدها داشتند و با دردسرهای بسیاری این واحدها را به مالکانشان تحویل دادند.

براساس تقسیم‌بندی که در ساخت واحدهای مسکن مهر انجام شد، قرار بود ساخت شهرهای جدید مسکن مهر با شرکت عمران شهرهای جدید باشد، وظیفه ساخت شهرهای زیر 25هزار نفر با بنیاد مسکن و شهرهای بالای 25هزار نفر را هم وزارت راه عهده دار شود. تقسیم‌بندی انجام شده، مسئولیت ساخت مسکن مهر سرپل ذهاب را بر عهده وزارت راه گذاشت و حالا انگشت اتهام بسیاری را متوجه وزارتخانه‌ای کرده که وزیرش در سال‌های اخیر همواره به پروژه مسکن مهر انتقاد کرده و اجرای آن را اشتباهی بزرگ دانسته است. در این ارتباط عبدالحسین سیف‌اللهی، رئیس مجمع فعالان اقتصادی کشور در استان اصفهان و کارشناس رسمی سازمان ملل و دادگستری‌های کشور در حوزه UNDP با بیان اینکه همه مسئولیت این اتفاق و تخریب‌های به وجود آمده برعهده وزارت راه و شهرسازی است، اظهار کرد: این جریان در زمان صدارت علی نیکزاد، وزیر مسکن و شهرسازی وقت بدون مطالعه و برنامه‌ریزی کارشناسی چه در بُعد ساخت یا در بُعد نگهداری آن کلید خورد.

سیف‌اللهی با اشاره به اینکه برای مسائل زیربنایی هیچ تفکری صورت نگرفته و در حال حاضر مسکن‌هایی در پرند، شهر جدید فولادشهر و شهرهای زیر 25 هزار نفر ساخته شده که هیچ خدمات عمومی‌ برای آن وجود ندارد، یادآور شد: در شهرهای زیر 25هزار نفر هیچ‌گاه مشکل مسکن وجود نداشته و مردم به اندازه نیاز زمین را خریداری کرده و می‌ساختند. اوج بحران مسکن ما در شهرهای بزرگ بالای یک میلیون نفر مانند تهران، اصفهان، مشهد، شیراز، تبریز، اهواز و کرمانشاه است. ما در اسلام‌آباد، سرپل‌ذهاب، کرند و غرب کشور در این مورد مسئله‌ای نداشتیم و ساخت این خانه‌های بی‌کیفیت در این مناطق فقط هدر رفت منابع مالی کشور بود.

این تحلیلگر اقتصادی با تأکید بر اینکه در ساخت مجتمع‌های مسکونی اصلی‌ترین بحث زمین و زمین‌شناسی است، گفت: این مسئله می‌تواند نوع خاک‌، خاک‌شناسی، متریالی که زمین را تشکیل می‌دهد، رگه‌های زلزله، مکان‌های بادخیز، گرمسیر و سردسیر بودن منطقه، میزان بارش و نوع آب و هوا را شامل شود که در مورد خانه‌های مسکن مهر که با مسئولیت بنیاد مسکن یا وزارت راه و شهرسازی ساخته شده، اصلا مورد محاسبه قرار نگرفته است.

سیف اللهی افزود: در ساخت مسکن مهر خیلی‌ها از اسکلت‌ فلزی استفاده کردند و بیش از 90درصد از بتن آرمه استفاده کردند که من شاهد یکسری خانه‌سازی با کیفیت بسیار نازل در استان مرکزی در این زمینه بودم. در سرپل‌ذهاب و قصرشیرین نیز ستون‌هایی که آنجا ریخته‌اند بتن نبوده و بهتر است بگوییم از پاره‌سنگ و آجر بی‌کیفیت همراه با بتن‌های نامرغوب در ساخت استفاده شده که همه اینها به دلیل مسائل نظارتی است که وجود نداشته است.

نظام مهندسی در مسیر دلال بازی و امضافروشی

این تحلیلگر اقتصادی با تصریح بر اینکه متأسفانه‌ نظام مهندسی ما در مسیر دلال‌بازی و امضافروشی قرار گرفته عنوان کرد: ساخت مسکن‌ در ایران با هجمه بی‌منطق پول، اعتبارات و از بین بردن مصالح در تمام سال‌های گذشته همراه بوده است. یعنی ما پول، مصالح و زمین را از بین برده‌ایم که نمونه آشکار آن در همین زلزله اخیر دیده شد، البته خیلی از مدعیان می‌گویند که نماها ریخته و اسکلت برقرار است، اما چه اسکلتی برقرار است؟ زمانی که قرار شد بیش از 2میلیون و 500هزار واحد مسکونی مهر در این کشور ساخته شود و از همان ابتدا با تعجیل و بدون برنامه پیش رفت، واضح بود که به چنین سرنوشتی دچار شود که در حال حاضر خیلی از آنها حتی مشتری هم ندارد. زیرا در بسیاری از این مناطق خود مردم می‌توانستند با تأثیرپذیری از شهرهای کوچک و بزرگی که در استان‌های همجوار وجود دارد نیاز به مسکن را مرتفع کنند و اصلا دخالت دولت در این زمینه غیر‌اصولی بود.

رئیس مجمع فعالان اقتصادی کشور در استان اصفهان در ادامه اذعان کرد: در مورد نظارت بر ساخت مسکن مهر حتی کمیسیون عمران مجلس نیز قاطعانه ورود نکرد و اکنون نیز به این مسئله عنایتی ندارند. اگر زلزله‌ای با این قدرت در پرند، هشتگرد یا اطراف تهران به وجود بیاید قطعاً خسارات جبران‌ناپذیری به بار می‌آورد که معلوم نیست در آن زمان چه کسی باید پاسخگو باشد؟ صِرف اینکه مسکن ارزان قیمت ساخته می‌شود نباید با جان و مال انسان‌ها بازی کرد. زمانی که زمین‌های کشاورزی را برای ساخت مسکن مهر قرار دادند، هیچ سازمان مسئول ذی‌ربطی در مقابل این اقدام غیرکارشناسی نایستاد، اما اکنون وزارت دادگستری یا به عبارت بهتر قوه‌قضائیه با آن برخورد می‌کند، باید توجه داشت که وظیفه قوه‌قضائیه این نیست که با اینها برخورد کند زیرا اینها کارهای اجرایی‌ است. به چه علت باید بهترین زمین‌های کشاورزی را در تهران، مشهد، تبریز، اصفهان و شهرهای بزرگ از بین ببریم، آن هم تحت عنوان تولید مسکن و در مقابل زمین‌هایی که از نظر نوع خاک‌شناسی به درد مسکن می‌خورد را رها کرده‌ایم و زمین‌های کشاورزی را تبدیل به مسکن کرده‌ایم.

نابسامانی شهری محصول ادغام وزارتخانه‌ها

این تحلیلگر اقتصادی در ادامه با بیان اینکه مشکلات شهرهای صنعتی و بزرگ از جمله اراک، اصفهان، اهواز و تهران از بی‌دقتی و بی‌عنایتی به مسئله راه و شهرسازی است، گفت: چرا باید وزارت راه و شهرسازی را یکی کنیم؟ چرا باید بیش از 38 سازمان وابسته به این 2 وزارتخانه را با یکدیگر ادغام کنیم تا نتیجه آن این باشد که امروز وزیری که حداکثر باید با 7 معاون در ارتباط باشد اکنون با 38 تا 40 نفر در تماس است؟ تمام این مسائل به دلیل آن است که نیروهای انسانی، مادی، معنوی و سرمایه‌های ملی ما که زمین، پول و مصالح باشد در حال هدر رفتن است و امروز با یک زلزله در سرپل‌ذهاب، قصرشیرین، کرمانشاه، کرند و غرب کشور این نابسامانی در مدیریت آشکار می‌شود.

سیف اللهی در ادامه عنوان کرد: در مورد مسکن مهر از لحاظ تئوری و عملی باید ساختمان‌هایی که با اسکلت فلزی یا بتن آرمه هستند مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند. در تئوری ساختمان بحث زلزله و توفان را باید جدی گرفت. در کشورهایی مانند آمریکا و آسیای شرقی که توفان‌ و سونامی‌ فراوان دارد این مسایل مورد توجه قرار می‌گیرد. متأسفانه مهندسین طراح و سازمان نظام مهندسی ما امروز فقط به امضافروشی فکر می‌کنند. مسئله مسکن، طراحی، محاسبه و جان مردم تنها مواردی است که به هیچ‌وجه مورد نظر سازمان نظام مهندسی کشور نیست. زمانی شهرداری‌ها خودشان نقشه‌های طراحی و معماری را کنترل می‌کردند، اما امروز نظارتی در این زمینه وجود ندارد. علتی که مسکن مهر به این سرنوشت دچار شد نیز عدم نظارت منطقی وزارت راه و شهرسازی در این زمینه بود. در در دهه 60 نظام مهندسی با حدود 7هزار نفر بهترین پروژه‌ها را اجرایی کرد، اما اکنون با 4هزار مهندس جوانِ فارغ‌التحصیل وضعیت ساخت‌وساز چه در مسکن مهر و چه در سایر ساختمان به گونه‌ای است که عمر مفید ساختمان‌ها به سختی به 30 سال می‌رسد که این امر جای تعجب و تاسف دارد.

او گفت: سازمان نظام مهندسی بدون پذیرش هیچ انتقادی در تمام کشور با شهرداری‌ها در اختلاف است و فقط به دریافت پول و فروش امضا فکر می‌کند بدون آنکه مسایل فنی و جان مردم را در نظر بگیرد و در این مورد تا جایی پیش رفته که در مقام یک سازمان ضد مردمی در کشور عمل می‌کند که هیچ کس هم جلوی آن نمی‌ایستد نه وزارت مسکن از پس آن بر می‌آید و نه شهرداری، که در این مورد باید گفت وزارت کشور و وزارت مسکن هر دو در این زمینه مقصر هستند.

عدم نظارت؛ حلقه گمشده ایمن‌سازی ساختمان‌ها

سیف‌اللهی با اشاره به اینکه ساختمان‌هایی که در دنیا امروز ساخته می‌شود پس از اتمام با ابزار‌های مکانیکی خاص کنترل می‌شوند و براساس آن ستون‌های فلزی و بتنی را چک می‌کنند و سپس تحویل مردم می‌دهند، عنوان کرد: کشور ما 4فصل است و در شمال، جنوب، غرب، شرق و مرکز آن گرایش‌های زمین‌شناسی متفاوتی وجود دارد که منطقی نیست در تمام نقاط آن با یک متریال خانه ساخته شود. وزارت مسکن موسسه‌ای به نام مؤسسه تحقیقات مسکن دارد که باید دید در این مسئله چه نظارتی داشته است؟ چرا باید بیمارستانی که دولتی ساخته می‌شود امروز در سرپل‌ذهاب و قصر شیرین خراب شود؟ چرا تنها بیمارستان یک شهر که متصدی آن قطعا یا وزارت بهداشت و درمان است یا وزارت راه و شهرسازی باید با اولین زلزله فرو بریزد؟ در صورتی که مقاوم‌ترین ساختمان‌ها در شهر باید ساختمان بیمارستان باشد که در زمان بمباران و زلزله بیشترین مقاومت را از خود نشان دهد. در عکس‌هایی که در زلزله اخیر گرفته شده به صراحت دیده می‌شود که خانه‌های خشت و گلی باقی مانده‌اند اما ساختمان‌های با اسکلت فلزی و بتنی فروریخته اند، این چه معنی می‌تواند داشته باشد جز عدم نظارت، این عدم ایمن‌سازی در بیمارستان‌ها و مدارس و همچنین خانه‌های مسکن مهر برای وزارت مسکن یک سند ننگ‌آور است که در تاریخ باقی می‌ماند.

این تحلیلگر اقتصادی با بیان اینکه چرا ایمن‌سازی جدی گرفته نمی‌شود، گفت: فلسفه نگهداری مسکن در این کشور منسوخ شده است، خانه‌هایی که در بعضی از شهرهای قدیمی مانند: کاشان، اصفهان و… متعلق به زمان قاجار، صفویه یا سلجوقیه است با خشت و گل و کلاف چوبی امروز ایستاده‌اند، اما چگونه است که ساختمان‌های نوساز تخریب می‌شوند؟ مهندس زمین‌شناس الان در ساختمان‌سازی ما هیچ نقشی ندارد، در صورتی که این اشتباه است. کجا تجزیه و تحلیل می‌شود که فونداسیون خاک چقدر مقاوم است؟ چرا باید در جایی که گسل فعال حرکت می‌کند و حرکت آن مانند شلاق بر بدنه ساختمان می‌ماند و ساختمان را متلاشی می‌کند ساختمان‌سازی شود؟ امروز ساختمان‌هایی با طبقات بالا و اسکلت پیش‌ساخته در 96 روز ساخته می‌شود که تمامی موارد ایمنی ساختمان در آن مورد توجه قرار می‌گیرد، اما ما همچنان به بیراهه می‌رویم. ایراد کار ما اینجاست که کار محاسباتی و مطالعات درست نداریم و تنها در بُعد هدر دادن سرمایه‌های ملی و مصالح ساختمانی خوب عمل می‌کنیم.

.....................................................

شرق ـ شماره ۳۰۱۲ - ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۴ آبان

  

رئیس سازمان مدیریت بحران در پاسخ به «شرق» درباره ناهماهنگی در توزیع کمک‌ها در مناطق آسیب‌دیده:

قبول دارم اشکال هست، اصلاح می‌کنیم

مسئولان می‌گویند تعدادی از اجساد را مردم خودشان دفن کرده‌اند، به همین دلیل آمارها دقیق نیست! چه می‌کردند؟ منتظر می‌ماندند جنازه عزیزانشان روی زمین بماند تا شاید به آنها هم سر بزنید؟ مردمی که همه‌چیزشان را از دست داده‌اند، آبی برای خوردن ندارند و از سرما دست زیر بغل می‌گیرند، با همین وضعیت جنازه عزیزانشان را بیرون کشیده و دفن کرده‌اند، باقی‌مانده دارایی‌شان را بیرون کشیده‌اند و کنار آوار خانه‌شان نشسته‌اند تا شاید کمکی برسد.

در میان تصاویر و گزارش‌های مردمی و خبرگزاری‌ها و روزنامه‌نگاران و عکاسان حاضر در مناطق زلزله‌زده کرمانشاه ازجمله خبرنگار و عکاس «شرق»، آنچه پس از عمق خود مصیبت بیش از همه آزار‌دهنده است، نبود مدیریت برای این بحران و جای خالی نیروهای هلال‌احمر در مناطق و روستاهایی است که کم آسیب ندیده‌اند. خبرنگاران و عکاسان خبرگزاری‌ها و بسیاری از مردمی که از همان ساعت‌های اولیه در سرپل‌ذهاب و روستاهای حادثه‌دیده اطراف حضور دارند، تصاویر و گزارش‌هایی زنده و مستقیم از وضعیت مردم و گفت‌وگو با آنها ارائه ‌کردند که با گزارش‌های مسئولان اجرائی از جمله هلال‌احمر همخوانی نداشت. درحالی‌که مسئولان هلال‌احمر از حضور با فاصله نهایتا نیم‌ساعته در محل حادثه دورترین روستاها به «شرق» خبر دادند، در گزارش‌های مردمی و رسانه‌ها عدم حضور نیروهای هلال‌احمر و کم‌رنگ‌بودن این حضور بسیار مشهود است و در عوض از ساعت‌های اولیه این نیروهای ارتش هستند که در میان آوارها و در کنار مردم دیده می‌شوند. در روستاهایی دور از سرپل‌ذهاب عکاسان تصاویر بیرون‌کشیدن جنازه انسان‌ها و دام‌ها و شیون و زاری و دفن ازدست‌رفتگان و رسیدن و پخش کمک‌های مردمی را آنلاین پخش می‌کنند و در همان تصاویر خبری از نیروی‌های هلال‌احمر و سایر کمک‌ها و اقلام غذایی و گرمایشی و چادر نیست و این سؤال پیش می‌آید که چطور نزدیک به ٤٨ ساعت پس از حادثه هنوز خبری از امدادگران هلال‌احمر و سایر نیروها و کمک‌های دولتی نیست؟ چطور راه برای این خودروها و این خبرنگاران و عکاسان باز بوده اما برای آن نیروهای امدادی بسته بوده است؟

موارد متناقض زیادی از آنچه همواره جزء بایدهای مدیریت بحران و اقدامات در شرایط اضطرار است، در اقدامات نیروهای ارتش و هلال‌احمر دیده می‌شود که جای سؤال است. در مهم‌ترین موارد پخش‌شدن چادرهای موردنیاز مردم پس از حادثه و در سرمای زیر صفر و به‌وجودآمدن ازدحام و تنش و حتی اعلام دزدی و راهزن‌خواندن مردمی که از شدت نیاز به کامیون‌ها حمله برده‌اند. سؤال این است که چرا هلال‌احمر با همراهی این نیروها اقدام به برپایی کمپ در محلی نزدیک ویرانه‌های مردم نکرد و چادرها را این‌طور بدون نظم و آشفته پخش کردند و اساسا چرا هلال‌احمر در این روند همکاری نداشت؟ آیا مردمی که چادر را گرفتند، توان و آشنایی با برپاکردن چادرها و محل برپایی و... دارند؟

اسماعیل نجار، رئیس سازمان مدیریت بحران در میان مدیران مسئولی که دیروز سرشان با بازدید رئیس‌جمهور حسابی شلوغ بود، زمان کوتاهی را به سؤال‌های «شرق» اختصاص داد و با صراحت قبول کرد در توزیع اقلام مختلف اشکالات زیادی وجود داشته که در حال اصلاح است و بر وجود مشکل امنیتی در ورودی شهر سرپل‌ذهاب اذعان کرد. او در پاسخ به این سؤال که تعداد زیادی از روستاها براساس گزارش‌های خبری هنوز کمترین امکانات و کمک‌ها را نداشته‌اند، گفت: انبارهای ما پر هستند و نیروهای هلال‌احمر و نیروی‌های ارتش و سپاه اقدام به انتقال کمک‌ها کرده‌اند اما بسیاری از کانتینرها در همان مبادی ورودی شهر با حمله افرادی که هنوز معلوم نیست چه هویتی دارند روبه‌رو شده است و یکی از دلایل اصلی نرسیدن اقلام به روستاهای اطراف همین بوده است.

این موضوع را شب گذشته سردار رمضان‌شریف، سخنگوی سپاه پاسداران در گفت‌وگویی این‌طور اعلام کرد و گفت: «دوستان هلال‌احمر به سردار جعفری اطلاع دادند که به داد ما برسید که ما امکانات را می‌آوریم ولی این امکانات به شهر نمی‌رسد. اما بر این اساس از صبح تیم حفاظت برای تأمین امنیت محموله‌ها فرستاده شد. این اتفاق برای کامیون‌های هلال‌احمر افتاده است چون کامیون‌های سپاه تیم حفاظت داشته‌اند. مسئولان هلال‌احمر مدعی هستند که دیشب ٢٠ کامیون دچار این مشکل شده است حالا بخشی از این ٢٠ کامیون بالاخره به دست مردم رسیده است. اینکه بخواهیم تشخیص دهیم که مردم هستند یا سوءاستفاده‌کنندگان، در این شرایط کار سختی است».

با وجود اين اسماعیل نجار به دامنه گسترده خسارات در بیش از دو ‌هزار روستا اشاره کرد و گفت: از همان ساعت‌های اولیه با وجود تاریکی هوا عملیات نجات و امداد شروع شد و امکانات خوبی به منطقه منتقل کردند اما متأسفانه مشکلات امنیتی از سوی افرادی که معلوم نیست اهل منطقه و خسارت‌دیده هستند یا نه، به وجود آمد و جلوی انتقال اقلام به روستاها گرفته شد یا به کندی صورت گرفت. او که دقایقی پس از گفت‌وگو قرار بود به جلسه شورای تأمین استان برود، گفت: با حضور نیروهای نظامی و انتظامی این مشکل در حال برطرف‌شدن است. او می‌گوید این افراد راهزن یا دزد نیستند اما با هر دلیلی اقدام به کاری غیراخلاقی کرده‌اند و در این برهه زمانی حساس جلوی انتقال اقلام حیاتی به مردم را گرفته‌اند.

رئیس سازمان مدیریت بحران در پاسخ به این سؤال که روند امـدادرسـانی و تـوزیع اقلام اشکالات جدی داشته است، گفت: ما نمی‌توانیم بگويیم عملیات مطلوب نبوده چراکه اقدامات ارزشمند زیادی را شاهد بودیم و هستیم اما این شرایط برای ما رضایت‌بخش نیست. به‌عنوان نمونه مسئولان مربوطه شرایط اتصال شبکه آب را فراهم کرده‌اند اما به دلیل ادامه پس‌لرزه‌ها آب گل‌و‌لای زیادی دارد و نمی‌توانیم ریسک اتصال شبکه را الان داشته باشیم؛ به‌همین‌دلیل توزیع آب‌معدنی و استقرار تانکرهای آب ادامه خواهد داشت.

نجار در پاسخ به اینکه آیا پرت‌کردن باکس‌های سنگین آب‌معدنی و جعبه‌های چادر بین مردم درست بوده و اقلام درست توزیع شده است یا نه، گفت: من این شیوه را تأیید نمی‌کنم و مطمئن هستم در همه محل‌ها این‌گونه توزیع نشده است و ما دستور اصلاح را داده‌ایم. ما هم به شیوه توزیع معترض شدیم؛ دستورالعمل این‌گونه نبوده اما در عمل بی‌برنامگی به‌وجود آمده است. او می‌گوید علت انجام عملیات توزیع توسط نیروهای نظامی این بوده که این نیروها تعداد و توان و تجهیزات بیشتری داشته‌اند و نیروهای هلال‌احمر باید در عملیات امداد و نجات وقت می‌گذاشتند.

فتحی، معاون امداد و نجات هلال‌احمر نیز درباره نحوه توزیع چادرهای هلال‌احمر در پاسخ به «شرق» می‌گوید: «در برخی از زلزله‌ها که شدت بیشتری دارد، معمول است که چادرها را بین مردم پخش می‌کنند تا خودشان هر جا دوست دارند، برپا کنند. ضمن اینکه برپاکردن چادرها سختی زیادی ندارد و می‌توانند با همراهی یک نفر دیگر این کار را انجام دهند». او همچنین می‌افزاید: «عملیات امداد‌و‌نجات را در همه نقاط داشته‌ایم اما ممکن است در برخی روستاها به‌دلیل دوری مسیر این اقلام حمایتی کمتر ارسال شده باشد و قاعدتا مسئولی به‌شکل مستقیم درباره این نگاه مردم در سطح مناطق زلزله‌زده که آسیب روانی زیادی دارد، حرف نمی‌زند».

بسیاری از ساکنان مناطق زلزله‌زده کرمانشاه تا لحظه تکمیل این گزارش هنوز نه چادری برای اسکان موقت دارند و نه امکانات اولیه برای گذران زندگی غمبار خود؛ بسیاری از دام‌های ازدست‌رفته و متعفن هنوز زیر آوارند. اگر کسانی چادر شخصی و پتو و اقلام دیگری از زندگی‌شان را از زیر آوار بیرون آورده باشند و خودرویی برای خوابیدن داشته باشند، وضعشان بهتر از بقیه است. مشکل کمبود دارو و لوازم بهداشتی و شیر خشک برای زنان و کودکان و سالمندان و به‌ویژه بیماران شیمیایی برخی از روستاها جدی است. بسیاری از ساکنان نجات‌یافته شهر و روستا و همراهان و امدادگران و نیروهای نظامی و... حاضر در این منطقه جایی برای اسکان و استراحت و حتی صرف غذا ندارند و به قول برخی از افراد در منطقه، همان کنسروهایی که غیرمساوی توزیع شده را چطور باید گرم کرد و با چه نانی باید خورد؟ بسیاری از روستاها ازجمله ازگله که مرکز این زلزله بوده است، با اذعان شهردار ازگله کمترین میزان کمک را داشته‌اند. هنوز کار بیرون‌کشیدن جان‌باختگان از زیر آوار و پوشش مصدومان زلزله ادامه دارد و از همه مهم‌تر حجم زیادی از کمک‌های مردمی و نهادهای عمومی که از نقاط مختلف کشور به این منطقه ارسال می‌شود، بدون هماهنگی و پراکنده است و بعضا مورد حمله همان افرادی که نجار از آنها حرف زد، قرار می‌گیرند.

............................................................

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©