از طلا
بودن پشیمان
گشته ایم
سعید
محمدی
کانون
مدافعان حقوق
کارگر -
كرامت، منزلت
و جايگاه زن،
حمايت از حقوق
زن و خانواده،
از آن دسته
واژگاني
هستند كه به
كرّات از
تریبونهای
رسمي و دولتي
به گوش میخورد.
آنقدر زياد كه
با شنيدن آن
بياختيار،
نوعي
حسّاسيّت شديد
را موجب میگردد.
چرا كه تجربه
نشان داده است
كه هميشه بعد
از اين نوع
تبليغات میبایست
منتظر هجوم و
فشار و حملهی
جديدي بود.
اينان وقتي از
كرامت و حقوق
زن صحبت میکنند
دقیقاً
منظورشان از
حقوق و كرامتِ
نداشتهی
زنان است.
قانون جديد
اخذ گذرنامه
با اجازهی
قيّم و... براي
زنان و دختران
بازگوکنندهی
همين مطلب
است. امري كه
بههیچوجه
مختصِ امروز و
اين قانون
نبوده و حداقل
تمامي دختران
و زنان
شوهردار در سي
و اندي سال گذشته
گواه صادق اين
بيحقوقي و
قصّهی
دردناك بودهاند.
همانند
قوانين مربوط
به پوشش و
عفّت و عفاف
اخلاقي، حق
ازدواج و طلاق
و سرپرستي
اطفال و بيمه
و... كه احتياج
به بازگويي
ندارد. كرامت
و حقوق واقعي
چنين پاس
داشته میشود
بهطوریکه
مثلاً در
رابطه با حق
زن با افتخار
میگویند: زن
میتواند
براي شير دادن
به فرزند خود
از همسرش پول
بگيرد!
از
ديدگاه
حكومتي زن
وقتي معنا و
جايگاه خود را
پيدا میکند
كه به عنوان
ناموس مردان
تعريف شود. او
بههیچوجه
داراي هويّت
مستقل و
انساني نيست.
هنگامي به
رسميت شناخته
میشود كه
مادر، همسر و
يا زني باشد
كه اولاً در اطاعت
محض باشد و
ثانیاً
قوانين و
استانداردهای
مرسوم دولتي
و... را رعايت
كند، در غير
اين صورت زير
علامت سؤال است
و حتي اگر از
گرسنگي بميرد
هيچ اهميتي
ندارد. ـ به
زنان نافرمان
و ... نفقه تعلق
نمیگیرد. ـ
چنين زناني
محور شرارت
هستند و باعث
و باني تمام
خباثتها و
پلیدیها و
فسادهاي
جامعه!!! نگاه
كنيد به گفتههای
علم الهدا امامجمعهی
مشهد:
".....برادرم!
خواهرم اگر در
کوچهی شما يك
درنده يا
گزنده پيدا
شود شما نمیگذاری
بچهات از
خانه بيرون
برود .... اين زن و
دختر جواني كه
....هر روز و هر
ساعت روسریاش
عقبتر میرود
و لباسش تنگتر
میشود از هر
درنده و هر
گزندهای
براي ناموس و جوان
تو آسيبش
بيشتر است...
اینها توهين
نيست بيان
واقعيت است...
در شهر و کوچهی
امام رضا چه
كسي اجازه
داده زنها و
دخترها سوار
دوچرخه
شوند؟... چرا بیتفاوتی؟"
در
ادامهی
گرامي داشت
ارزشهای
اخلاقي و
ازدياد جمعيت
طرحي در مجلس
تصويب شده است
كه مرخصي زنان
باردار به 9
ماه افزايش
پيدا كرده است
كه میتواند
براي همسرشان
هم قابل
استفاده باشد!
قبلاً نيز
شاهد اختصاص
ارفاقهایی
در زمینهی
كاهش ساعت كار
و مرخصي زنان
متأهل بوده و
هستيم. حتي
امتيازات
زيادي براي
دوركاري و... در
نظر گرفته شده
است. به عنوان
مثال رئيس
مركز زن و
خانواده
رياست جمهوري
گفت: "هر فرزند
يك سال سابقهی
كاري زنان را
زياد میکند."
ما بر
آن هستيم كه
اين سلسله
اقدامات پوچ و
بدون پشتوانه
و تماماً فريبكارانه
نه تنها به
اشتغال زنان
كمكي نمینماید
بلكه دقیقاً
بر عكس آنها
را از داشتن
استقلال مالي
و آزادي در
نهايت رهایی
کاملاً دور میکند.
كافي
است خود را به
جاي يك
كارفرماي نه
چندان باهوش،
اما محاسبهگر
قرار دهيم.
حتي بحران
اقتصادي و
مشكلات ريز و
درشت و بيكاري
با درصد بالا
و ... را نيز
فعلاً به
كناري مینهیم
و سؤال میشود
كه اين
كارفرماي
خصوصي و يا در
نهايت شركت و
موسسهی
دولتي چرا
بايد از نيروي
كاري استفاده
نمايد كه قادر
نيست تماموقت
و همهجانبه
نيروي كارش را
به خدمت گرفته
و شيرهی جان
او را بمكد و
از قبل كار او
سود معيني را
كسب كند؟
پاسخ
روشن است يا
قيد استخدام
چنين نيروي پر
هزينه و كم
بازدهي را میزند
يا آن چيزي كه
واقعاً در محل
اتفاق میافتد
آن است كه با
قراردادهاي
سفيد امضاء و
تحميل شرايط
اسارتبار و
حتي بر خلاف
عرف و همين
قانون كار
ارتجاعي و با
گرفتن چك و
سفته و ساير
تضمين و
پیگیریهای
بعدي با
دستمزدهایی
به مراتب
پایینتر از
گذشته و بدون
اين بذل و
بخششهای
دولتي نيروي
كار زنان را
به خدمت میگیرد.
از طرف
ديگر مرخصي و
يا ساعت كار
كمتر زنان براي
مراقبت از
كودكان باعث
میشود تا
كارفرمايان
از پيشرفت و
مهارتهای
آنان جلوگيري
كنند و بهاینترتیب
زمينهی عدم
ارتقاي شغلي و
كاهش عملي و
واقعي دستمزدها
و در شرايط خاص
اخراج و
بيكاري را به
دنبال میآورد.
كارهاي نیمهوقت
و پارهوقت هم
همين گونه
است.
كارفرمايان
زناني را به
كار میگیرند
كه مهارتِ
اندكي دارند و
اين زنان عملاً
شرايط و
دستمزدهایی
را به ناچار
پذيرا میشوند
كه براي
كارگران تماموقت
و ماهر و
مشخصاً مردان
بههیچوجه
پذيرفتني
نيست و چنين
پدیدههایی
معنايي جز
تثبيت
نابرابري و
ستم بر زنان و
جاودانه
ساختن موقعيت
تحت سلطه و
زیردست بودن
تودهی عظيم
زنان زحمت كش
ندارد. بسيار
واضح است كه ما
مخالف پارهوقت
و ... نيستيم و
مدافع جدي
كاهش ساعت كار
زنانِ باردار
و داراي بچهی
شیرخوار و ...
هستيم، اما
پيامد واقعي و
ملموس سیاستهای
ضدكارگري و ضد
زنِ دولتي بر
آمده از همان ايده
قديمي و
آشناست "جاي
زن در خانه
است و مهمترین
وظيفهی او
مادري و خانهداری
و حفظ كيان
خانواده!" بسيار
نادرست خواهد
بود اگر تصور
شود اين
ديدگاه مربوط
به عدّهای
آدمهای سنتي
و حداكثر بخشي
از طبقه حاكم
ايران و يا
مشخصاً
سرمایهداری
عقبمانده
ايران و
افغانستان و
يمن و ... است. خير
نگاه كنيد به
گفته پاتريك
جنگينز، وزير
خدمت اجتماعي
اولين دولت
مارگريت تاچر:
" اگر خدا میخواست
كه زن بيرون
از خانه كار
كند دو جنس مرد
و زن را خلق
نمیکرد"!
بيان شرمآور
چنين موضوعي
آن هم از زبان
وزيري در
كابينه يك
نخستوزیر زن
در يكي از
پیشرفتهترین
كشورهاي
سرمایهداری
جهان بيان گر
چه چيزي است؟
ما در
اين جا از
توضيح رابطه
دستمزد و
بازتولید
نيروي كار
كارگران و خود
كارگران از
منظر سرمایهدار
صرفنظر كرده
و فقط به آن
جنبههایی میپردازیم
كه ما را بطور
مستقیم به هدف
نزديك نمايد.
از نتايج سوءِ
تشويق به
تولیدمثل
بيشتر در
شرايط حاضر و
بطور مشخص
گسيل داشتن
فوج فوج زنان
به خانه و
انجام كار
خانگي توسط
زنان اولين
اثري كه دارد
اين است كه
كار خانگي را
به امري
کاملاً زنانه
و كار بيرون و
داخل خانه را
از هم به شدت
جدا میکند.
تقسیمکار
خانگي
وابستگیهای
زنان به
شوهران و در
كل مردان را
افزايش میدهد
و جايگاه آنان
را براي يافتن
و داشتن شغل تضعيف
مینماید.
منزوي بودن
زنان در تکتک
خانهها باعث
عدم رشد و بروز
حس ناتواني و
درعینحال
پذيرش فرهنگ
ازلي بودن
سرنوشت و
تقدیرگرایی و
... میشود.
ایفای مدام
فقط نقش مادری
برای زنان به
خصوص زنان
کارگر باعث
نوعی رضایت
خاطر و تن دادن
آنها به
حداقلها ـ که
گهگاه بیارزش
هم هستند ـ میگردد.
با تبلیغ
گسترده نقش
تماموقتِ مادرانه
برای زنان یک
ایدئولوژی به
ظاهر منطقی
شکل میگیرد
که زنان زندگی
و آینده و
بطورکل همهچیزِ
خود را در آن
چارچوب مفروض
میگیرند. چه
بسا بعدها
خود، این
وظیفه را به
تمام مشاغل
دیگر ترجیح میدهند
و درعمل
زنجیرهای
خویش را محکمتر
میکنند. حتی
بعید نیست که
زنان عنوان
کنند که از
این مسأله
خوشحال و راضی
هستند که فقط
مادر و همسر
باشند بدون آن
که بخواهند به
گرفتاریهای
بعدی و دشواریهای
معمول این
زندگی
بیاندیشند و
به مسائلی مانند
بیپولی، و
کار روزانه
سخت و منظم و
زندگی در حبس خانگی
و... را با نوعی
بیتوجهی
برخورد
نمایند. امر
مسلم آنکه زنِ
غرقشده در
این شرایط راه
رهایی خود را
نمیشناسد و
بیسبب خود را
راضی و خوشحال
نشان میدهد.
پر واضح است
که اگر چنین
نیاندیشد و
وانمود نکند
خیلی زود از
بین میرود.
آری این شادی
ظاهری یک
اقدام تدافعی
و نوعی دوپینگ
برای بقاست! مشاهده
میشود که این
سیاستهای به
اصطلاح حمایت
گرایانه تا چه
حد در خدمت
تبعیض و
نابرابری و
ستم بر زنان
به خصوص زنانِ
کارگر و زحمتکش
است. سؤالی که
باید پاسخ
داده شود این
است که چه
توضیحی برای
علّت و چه
راهکارهایی
برای برونرفت
از این بیعدالتی
گسترده باید مد
نظر باشد؟
بعضی ـ
بسیاری ـ از
کسانی که خود
را مدافع زنان
و حقوق و
برابری آنها
میدانند
بیان میدارند
که ستم بر
زنان به وسیلهی
مردان اعمال
میشود و
شواهد
فراوانی در
همه جا دارند.
آنان مردان را
خشن و سلطهجو
و ستمگر و کتک
زننده میدانند.
اینان درحالیکه
به درستی بر
مردان به
عنوان عامل
اجرایی این ستم
انگشت میگذارند
اما در یکسان
پنداشتن عامل
یا مسبب اصلی
یکسر به خطا
میروند. جالب
است که بدانید
درجایی
خواندم در کشور
سوئد بعضی از
گروههای
مردم تحت
تأثیر
جریانات
فمینسیت
خواستار
دریافت
مالیات از
مردان به خاطر
مرد بودنشان
در جهت کاهش
فاصله بین
مردان و زنان
برای نیل به
برابری بودند.
اما به
هر حال نمیتوان
منکر
رفتارهای
سرکوبگرانه و
ظالمانه بخشی
از مردان نسبت
به زنان شد.
اگر کسی این
حقیقت را
نپذیرد دچار
اشتباه بزرگی
میشود.
بالاخره ستم
بر زنان و عقب
نگهداشتن
آنان مانند هر
پدیدهی عینی
دیگر ریشه در
واقعیت داشته
و عامل اجرایی
مشخصی دارد.
ستم بر زنان
توسط ارواح
خبیث و شیاطین
که اعمال نمیشود،
اما میبایست
یک جامعه با
طبقات معیّن و
منافع متضاد را
مورد حمله و
نکوهش
قرارداد و نه
صرفاً عاملان
فردی و اجرایی
را.
قدر
مسلّم ستم بر
زنان بیشترین
زیان را به
منافع درازمدت
طبقهی کارگر
ـ اعم از مرد و
زن ـ وارد میسازد.
بدون کمترین
تردیدی فقط و
فقط طبقهی
حاکم مدافعِ
همهجانبهی
آن برای کسب
بیشترین بهرهبرداری
از این ستم
است.
وقت آن
است که تأکید
کنیم کسب
امتیازات و
شرایط ویژه
برای زنان به
خصوص زنان
کارگر و زحمتکش
و بطور مشخص
باردار منوط
به مبارزه
تودهای
گسترده و
ایجاد تشکّلهای
تودهای و
طبقاتی زنان
است ـ که
فقدان آن در
این اوضاعواحوال
از مصیبتبارترین
کمبودهای
زنان است ـ و
تنها و تنها
در پرتو آن
سازمانیابی
قابل حصول
است. در غیر
این صورت
کلیّهی این
بخشنامهها
و دستورالعملهای
توخالی فقط در
حکم هندوانه
زیر بغل زنان
دادن است و بس.
نتیجه نیز به
بیراهه کشاندن
و گول زدن و
توهّم پراکنی
زنان است بدون
آن که از
شیرینی و
قرمزی آن کمترین
نصیبی داشته
باشند.
از
کارفرمایان
خصوصی و دولتی
بدون فشارهای
سهمگین پروسه
و نظارت و
کنترل دائمی
تشکّلهای
مستقل طبقاتی
برای کارگران
افق چندان روشنی
جهت نیل به
این مطالبات
به چشم نمیخورد.
آنان دیوانه
نیستند و محض
رضای خدا هم حاضر
نیستند نیروی
کاری را
استخدام کنند
که برای آنان
فقط دردسر و
هزینه دارد و
نمیتوانند
آن را به خوبی
استثمار کنند.
همان
طور که در فوق
بیان شد این
ساختارهای
سیستم سرمایهداری
است که ستم و
تبعیض و
نابرابری بر
زنان را
نهادینه کرده
به آن تداوم
میبخشد.
دستمزدهای
پایین و
نابرابر،
جلوگیری از
ورود زنان به
بخشهای
موثّر
اقتصادی با
لطایفالحیل،
نگاه
سودمحورانه،
خصوصیسازی و
جا انداختن
سیاستهای
جنسیتی
عواملی عینیِ
کارساز و
بسیار موثّر
هستند که
پدیدههایی
همچون فرهنگ،
قانون و سایر
پدیدههای
ریشهدار و
قدیمی مثل
پدرسالاری را
مجبور به
کُرنش در قبال
خود میکنند.
تلاش ما این
نیست که نقش
فرهنگ و سایر
عوامل اینچنینی
را هیچ
انگاشته و به
نوعی مکانیکی
به عوامل زیر
بنایی و
روبنایی
برخورد کنیم.
ما میدانیم
یکی از مشخّصههای
غیرقابلانکار
دوران معاصر،
افزایش نقش
عوامل "غیر و فرا
اقتصادی" است.
درعینحال
وخامت و تیرهروزی
میلیاردها
انسان فاقد
مالکیت و زحمتکش
به شکل بسیار
عجیبی نظام
سرمایهداری
را حتی در
پیشرفتهترین
شکلش با شکست
فاحش و خفّت
باری روبرو
كرده است و
مسألهی زنان
و تبعیض و ستم
بر آنان و
همچنین فقر
عمومي
بارزترین
چهرهی اين
شكست است.
در
جامعه و
خانواده
افکار و فرهنگ
طبقهی حاکم
رواج و حاکمیت
دارد. در خانهها
یعنی جایی که
ما به صورت
جداجدا و
نهادهای کوچک
زندگی میکنیم.
زمینهی
مساعدی برای
تبلیغ و ترویج
رسانههای
فرهنگ سرمایهداری
و طبقهی مسلط
جامعه وجود
دارد. به خصوص
تلویزیون ـ مثلاً
سریالهای
ماهوارهای ـ
وسیلهی
قدرتمندی در
شکل دادن
افکار تودههای
مردم به خصوص
زنان است.
فرهنگ
نابرابری و پدرسالاری
خود معلولِ
سیستمهای
طبقاتی و در
خدمت طبقات
دارا و بالا
هستند.
شوربختانه تا
پایینترین
لایهها و
اقشار نیز
احتمال و
امکان تسرّی
یافتن دارد که
از این آدرس
غلط دادن نیز
طبقه سرمایهدار
نهایت
سوءاستفاده
را میبرد.
براي
رهایی و آزادی
و رفع هر گونه
ستم و نابرابری
بر زنان میبایست
شرایط ورود
آنان به عرصهی
کار، تولید و
فعالیت
اجتماعی
هموار گردد.
کرامت و
پایبندی به
حقوق واقعی
زنان رابطهی
مستقیم و
تنگاتنگی با
آزادیهای
فردی و
اجتماعی و
ورود بدون
مخالفت و محدودیت
به عرصههای
تولید
اجتماعی و کار
و کسب دانش
دارد. برای
استقلال، رشد
و شکوفایی و
استیفای حقوق
مسلّم زنان هر
چه شرایط
آمادهتر و
آسانتر
باشد، این
اهداف قابلدسترستر
میگردند.
شرایط برابر
برای کار و
دستمزد مساوی
در قبال کار
مساوی از
مطالبات
برجسته و
اولویتهای
غیرقابل خدشهی
زنان به خصوص
زنان کارگر و
زحمتکش است.
برای
این کار لازم
است در گام
اول کار خانگی
از محدودهی
خانه به
اجتماع منتقل
و محوّل شود.
با تأسیس مهدکودکهای
رایگان و یا
ارزان در محل
کار و زندگی و
همچنین
آشپزخانههای
عمومی قابلدسترس
و نگهداری از
سالمندان و
بیماران و يا
هر کار دیگری
که ظاهراً در
چارچوب خانه
انجام میگیرد.
میتوان با
ايجاد مؤسسات
اجتماعي براي
انجام كار
خانگي بار
بسیار بزرگی
را از دوش
زنان برداشت
تا آنان
بتوانند هر چه
بیشتر به کار
دستهجمعی
فرهنگ و هنر،
آموزش و
ارتقای آگاهی
و رشد علایق
شخصی و
اجتماعی
پرداخته و با
اداره اجتماعی
امور به صورت
سازمانیافته،
بیشترین و
بالاترین
درجهی
آمادگی را
برای کسب
برابری واقعی
پیدا کنند.
انسانها
صرفاً در
جریان مبارزه
برای تغییر
شرایط و مناسبات
اجتماعی است
که تغییر میکنند.
این محل کار
است که برای تودهی
زنان بیشترین
امکانات
مبارزه را
برای سازمان
یافتن به این
اعتبار تغییر
خود و وضعیت
اجتماعیشان
فراهم میکند.
در بهترین فرم
مطلوب یعنی
حضور در
گستردهترین
و عمیقترین
فعالیت و
تولید
اجتماعی است
که زنان نیز مانند
مردان میآموزند
و ریشهی اصلی
تمام بدبختیها
و مشکلات خود
را شناخته،
یاد میگیرند
چگونه از هم
پشتیبانی
کنند و بر سر
منافع کوتاه و
یا درازمدت
خود با یکدیگر
متحد شوند.
اتّکاء به این
سازمانیافتگی
و اتّحاد زنان
و مردان کارگر
است که افق و
زمینهی
رهایی کامل
همگان منجمله
زنان را میسر
میسازد.
از گفتههای
فوق چنین بر
نمیآید که
زنان کارگر و
زحمتکش میباید
خود را فقط در
محل کار و یا
حول مسایل صنفی
و شغلی سازماندهی
کنند. خیر، در
تمامی عرصهها
میتواند این
امر صورت گیرد
و گسترش یابد.
ستم بر زنان
را نمیتوان
تنها با
مبارزه زنان
علیه ستم از
بین برد. در مبارزه
علیه ستم،
عامل موثر در
نتیجهگیری
میزان و عمق
تیرهبختی
ستمدیدگان
نیست بلکه
قدرت آنها
است. چیزی که
در کشورها به
وفور مشاهده
میگردد،. بهاینترتیب
نقطهی آغاز
مبارزه علیه
ستم بر زنان
محل ستم نیست بلکه
جایی است که
زنان کارگر به
همراه مردان هم
طبقهای و هم
سرنوشت عليه
ستم انسانی و
تغییر جامعه مبارزه
میکنند. این
راهی است که
ما بر پیمودن
آن مصر هستیم.
http://kanoonmodafean1.blogspot.com/2013/03/blog-post_9749.html#more