کنکور،
فرصتی که
برابر نیست.[1]
جعفر
ابراهیمی
بعد
از اتمام
امتحانات
دیپلم در
خرداد ماه، دانش
آموزان
سال سوم که
امتحانات
دیپلم را با
موفقیت سپری
کرده اند،
روزهای حساسی
را پیش رو
دارند آنان
باید در یک
سال آینده خود
را برای کنکور
سراسری آماده
نمایند. کنکور
برای خانواده ها و
دانش آموزان
از اهمیت
زیادی
برخوردار است
چراکه چشم انداز
درخشان
آینده، تنها
در موفقیت دانش
آموزان
در آزمون
سراسری محقق
می شود. در یک
روز معین و
مشخص تمام
دانش آموزان
یک رشته
تحصیلی به
سوالات مشخص و
معین در زمان
مشخص و معین
پاسخ می دهند
و این گونه
تبلیغ می شود
که کنکور یک
فرصت برابر
است و این
دروغ بزرگ به
قدری تکرار می
شود که
کسی در اصل
نابرابری
نهفته در آن
شک نمی کند.
آیا به راستی
تمام دانش آموزانی
که در کنکور
سراسری شرکت
می کنند
برای رسیدن تا
مرحله
برگزاری آزمون
از امکانات و
شرایط برابری
برخوردارند؟
در
پاسخ به سوال
فوق می توان
دانش آموزان
کنکوری را در
سه گروه عمده
تقسیمبندی
نمود، شاخص
این تقسیم بندی
میزان
برخورداری
دانش آموزان
از امکانات و
شرایطی است که
فرد را برای
کنکور آماده
می سازد.
این امکانات
در ظرف مدارس
و کلاس های کنکور
و کتابها و
جزوات تستی و
مشاوره های
تحصیلی متعین
می گردد که
خود تابعی از
میزان
برخورداری
دانش آموزان
از سرمایه و
پول است. لذا
دانش آموزان
کنکوری را در
سه گروه زیر
با ویژگی های
طبقاتی می توان
دسته بندی
نمود تا فرصت
نابرابر
کنکور بیشتر
ماهیت طبقاتی
خود را عریان
نماید.
الف-
گروه اول،
دانش آموزانی
که در مدارس/
کلاس های
کنکور معتبر و
شناخته شده ثبتنام
می کنند:
منظور از
مدارس و کلاس
های کنکور در
این جا، کلاس
های تک درسی
نیست که در
آموزشگاه های
کوچک برگزار
می شوند،
بلکه کلاس
هایی است که
به صورت
برنامه ریزی
شده و
سیستماتیک در
تیرماه و حتی
قبل از آن،
کار خود را
آغاز می کنند.
متولی این
کلاس ها یا
مدارس
غیرانتفاعی
شناخته شده اند
یا موسسات و
مراکز به
اصطلاح
غیرانتفاعی
مانند گاج و
قلمچی و ... که
کارتل های
اقتصادی عرصهی
آموزش ایران
محسوب میشوند.
هزینهی ثبت
نام در کلاس
ها و آزمون ها
و تهیهی کتاب
در سایهی
مشاوره این
مراکز فقط از
عهدهی
خانواده های
سرمایه دار
بر میآید. بیشک
آنانی که
قادرند
فرزندان خود
را در مدارس غیرانتفاعی
با شهریه 10 تا 20
میلیون تومان
ثبت نام
نمایند، قادر
خواهند بود
هزینههای
گزاف کلاس
های کنکور را
نیز پرداخت
کنند. سرمایه
دارانی از این
دست در تهران
و کلان شهرهای
دیگر قابل
توجهاند.
اما
برای طبقهی
متوسط در
ایران کنکور
از اهمیت
ویژهای برخوردار
است، طبقه ی
متوسط می
کوشد با کسب
مدرک دانشگاهی
و علمی،
ايستگاه طبقاتی
اش را به
سرمایه داری
نزديكتر کند
پس در این
رابطه اولین
وظیفهی
خانواده طبقهی
متوسط برنامه
ریزی اقتصادی
برای موفقیت
فرزندان در
کنکور سراسری
است. در جایی
که پس انداز
چندین سالهی
خانواده از
عهده هزینه
های کلاس
کنکور بر نمیآید،
استفاده از
وام های
بانکی برای
تامین
شهریهها امری
بدیهی و توجیه
شده است، چرا
که خانوادهی
طبقهی متوسط
در پی آن است
که نشان دهد
فرزندانشان
با فرزندان
فرادستان و
سرمایه داران
همطرازند و
به یک میزان
از امکانات
جامعه برخوردارند.
در اصل در
عرصهی آموزش
نیز این طبقه
نقش تاریخی
خود را ایفا
می کند تا
تضاد فرادست و
فرودست مغشوش
و ذهنی جلوه
نماید. از
آنجایی که
جمعیت طبقهی
متوسط از طبقهی
سرمایهدار
بیشتر است.
احتمالا در
روز اعلام
نتایج بسیاری
از خانوادههای
طبقهی متوسط
نام فرزندان
خود را در بین
پذیرفتهشدگان
خواهند دید.
اما
برخورداران
از کلاس های
تخصصی و
کارشناسی شده کنکور
تنها به
سرمایهداران
و طبقه متوسط
محدود نمی
گردد. مدارس
خاص تحت حمایت
نهادها و
ارگانهای خاص
و افراد ذی
نفوذ نیز،
برای دانش
آموزان خود
برنامه های
معین و
کارشناسی شده
دارند.[2]
ب-
گروه دوم،
دانشآموزانی که
در کلاسهای
کنکور
آموزشگاه های
درجه دوم ثبت
نام می کنند :
همانطور که
ملاحظه شد در
گروه اول
دانش آموزان،
فرزندان بخش
بزرگی از جامعه
مانند
کارگران،
معلمان و
پرستاران و...
(به جز تعداد
کمی که در
مدارس خاص درس
خوانده اند) جایی
ندارند. پس
سوال اساسی
این است که
خانوادههای
تحت ستم و
فرودست در
ساختار
طبقاتی ایران که
تحت تبلیغات
رسانه ای
شدید قرار
دارند و کنکور
برایشان کم
اهمیت تر از
طبقهی متوسط
نیست با مسالهی
کنکور و
موفقیت
تحصیلی
فرزندان خود
چگونه برخورد
می نمایند؟
بخشی
از این
خانواده ها
فرزندان خود
را با توجه به
توان اقتصادی
خود در
آموزشگاه های
دست دوم ثبت
نام می کنند
این آموزشگاه
ها که
تعدادشان کم
نیست، می
کوشند با طرق
مختلف دانش
آموزان لایه
های زیرین
طبقهی متوسط
و طبقهی
کارگر را جذب
نمایند. آنها
تحت عنوان
تخفیف، به
خانواده های
کم درآمد،
کارگر، بی
بضاعت،
فرهنگی و ...
اکثریت دانش
آموزان را
مخاطب قرار
داده و آنها
را جذب می
نمایند. و از
آنها چک، سفته
و ضمانت
میگیرند تا
شهریه هایشان
را قسط بندی
نمایند. این
آموزشگاه ها
سود فعالیت
غیرانتفاعی!
خود را با
کاهش خدمات و
تعداد بالای
دانش آموزان
تضمین می
کنند و با
ارائه
تابلویی بزک
شده از خدمات
خود به
خانواده ها
می قبولانند
که، انتخاب
دیگری برای
موفقیت
فرزندان خود
ندارند.
اغلب
این آموزشگاه
ها در مراکز
استان ها و شهرهای
بزرگ تحت
نمایندگی
مراکز آموزشی
شناخته شده
مانند قلم
چی، گاج و .... فعالند
و در استان
تهران، در
شهرهای تابعه
مانند
شهریار،
رباطکریم،
شهرری و
اسلامشهر که
از تراکم
جمعیت بالایی
برخوردارند
فعالیت می کنند.
به عنوان
نمونه
آموزشگاهی در
شهریار که در
غالب یک مدرسه
غیرانتفاعی
نیز فعالیت
میکند، مبلغ
دو میلیون و
چهارصد هزار
تومان از دانش
آموزان برای
یک دورهی
کنکور دریافت
می نماید و در
کلاس های
غیراستاندارد
با جمعیتی
حدود 40 نفر
کلاس های خود
را تشکیل می
دهد. مالکیت و
سهام این
آموزشگاه ها در
دست مدیران
سابق اداره
آموزش وپرورش
یا افراد
وفادار به
آنان است، لذا
کمترین
نظارتی بر روی
آنها نیست،
ضمنا از آنجایی
که شهریه های
دریافتی از
دانشآموزان
مطابق با
تعرفه های
رسمی آموزش و
پرورش نیست،
مدیران با
سندسازی از
پرداخت
مالیات فرار
می کنند. این
در حالی است
که در آموزش و
پرورش تا 10
درصد مالیات
حق التدریس
معلمان کسر نگردد،
حقوقشان
پرداخت نمیشود.
ج-
گروه سوم :
دانش آموزانی
که قادر به
ثبت نام در
کلاسهای کنکور
نیستند :
اکثریت دانشآموزان
در ایران قادر
به ثبت نام در
کلاسهای کنکور
با هزینه های
میلیونی
نیستند، چه
بسا خانواده
هایی که از
اهمیت کنکور
مطلعند اما نه
پس اندازی
دارند و نه
وامی می
توانند
بگیرند که
فرزندان خود
را راهی کلاس
های کنکور
نمایند.
این
گروه را اغلب
خانواده های
کارگری و
طبقات فرودست
جامعه را
تشکیل می
دهند. این
خانواده ها
برنامهی
خودشان با
دانش آموزان
به شیوه های
مختلف تنظیم
میکنند. برخی
خانواده ها
که توان
فرستادن
فرزندان خود
را به کلاس
های کنکور
ندارند، آنها
را راهی
کارخانه و
بازار کار هم
نمی کنند و از
آنجایی که
فرزندانشان
به قبولی در
کنکور امیدوارند
به کتابهای
درسی و کمک
درسی متوسل
می شوند، تا
فقدان کلاس
کنکور را
جبران نمایند
در مواردی
تعدادی از
آنها با
پشتکار
فراوان جواز
ورود به
دانشگاه را مییابند.
طیف
دیگری در این
گروه، دانش
آموزانی
هستند که هم
دلبستهي
رفتن به
دانشگاهند و
هم امیدوارند
در آزمون سراسری
قبول شوند.
آنان بهرهی
هوشی کمتری از
دانشآموزان
طبقات فرادست
ندارند، اما
کارگرند. یعنی
مجبورند از
فردای
امتحانات
دیپلم به بازار
کار بپیوندند
و کسب درآمد
نمایند. آن ها
از آن جایی که
از ارزش
افزوده کار
خود بیبهرهاند
قادر به
پرداخت هزینه
های کلاس
کنکور نیستند
و حتی، وقت
کافی برای
مطالعه کتاب
های درسی را
ندارند. در
مواقعی کار
یدی و فشرده
آنان بیش از 10
ساعت در روز
است و از
کمترین استانداردهای
حقوقی نیز
بهرهای
ندارند. در
نهایت طیف
دیگری از این
گروه که امیدی
به قبولی در
کنکور
ندارند، برای
رشته های
بدون آزمون
برنامه ریزی
می کنند و یا
بعد از دیپلم
ترک تحصیل می
نمایند و عطای
دانشگاه را به
لقایش می
بخشند.
امسال
52[3] درصد ظرفیت
پذیرش به رشتههای
بدون کنکور
اختصاص یافته
است، این در
حالی است که 48
درصد
باقیمانده
شامل رشته های
شبانه (نوبت
دوم)، پیام
نور و
غیرانتفاعی و
روزانه و رشته
های خاص است و
تنها
دانشجویان
پذیرفته شده
در رشتههای
روزانه و
تربیت دبیر
شهریه پرداخت
نمیکنند.
بنابر آخرین
اطلاعیه[4]
سازمان آموزش
سنجش، امسال 522144
نفر در کلیه
گروههای
آزمایشی و در
رشتههای
تحصیلی
روزانه،
شبانه، پیام
نور و ... پذیرفته
شدهاند که از
این تعداد 110612
نفر میتوانند
در رشتههای
روزانه و 16463 نفر
در دانشگاه
فرهنگیان و
تربیت دبیر
رجایی ثبتنام
نمایند، یعنی
تنها 33/24 درصد
افرادی که به
دانشگاه راه
یافته اند
بابت تحصیل
شهریه پرداخت
نمی کنند و
بیش از 75 درصد
پذیرفتهشدگان
در دورههای
شبانه، نیمهحضوری،
پیامنور،
موسسات
غیرانتفاعی و
مجازی باید
بابت ثبت نام
شهریه پرداخت
نمایند. این
آمار و ارقام
خود نشان میدهد
که چگونه اندک
فرصت رایگان
تحصیلی از طریق
آزمون سراسری
در اختیار
کسانی قرار میگیرد
که قادرند پول
و سرمایهی
کافی را برای
کالای آموزش
در قالب کلاسهای
کنکور پرداخت
نمایند. پس
این ادعا که
اکثریت شرکتکنندگان
و حتی کسانی
که ثبت نام
نکردهاند،
می توانند
انتخاب رشته و
به دانشگاه را
پیدا نمایند،
مغلطه ای بیش
نیست که می
خواهد نبود
فرصت برابر در
آموزش را
مخدوش نماید.
طبیعی
است در بین
کسانی که به
رشتههای
روزانه راه می
یابند درصد
کسانی بیشتر
است که از امکانات
و تکنیک مناسب
مانند کلاس
کنکور برخوردار
بودهاند و
این فرزندان
طبقات فرودست
جامعه هستند
که یا باید از
طریق پرداخت
شهریه در رشتههای
بدون آزمون
شرکت نمایند و
یا ادامه
تحصیل نداده،
جذب مناسبات
نابرابر
بازار کار
شوند. این نوع
گزینش و سهمیه
بندی در قالب یک
هدایت تحصیلی
طبقاتی، در
بازتولید
مناسبات
نابرابر نقش
اساسی و
تعیین کننده
دارد.
با
این حساب می
توان به این
سوال اساسی
پاسخ داد که
چرا کنکور با
تمام
ناکارآمدیاش
همچنان به
عنوان فرصت
برابر تبلیغ
می گردد؟
پاسخ روشن
است. در سیستم
آموزشی ایران
کنکور بهترین
مکانیسمی است
که به صورت
چراغ خاموش
آخرین عرصه
های آموزش
عمومی را به
تملک صاحبان
سرمایه در
میآورد. چه
چیزی بهتر از
موفقیت در
آزمون های
کنکور از طریق
مراکز خصوصی و
تبلیغات رسانه
ای میتواند
مسیر خصوصی
سازی کامل
آموزش و پرورش
در ایران را
هموار و
تئوریزه
نماید. نگاهی
به تبلیغات
رسانه ملی! در
ارتباط با
کارتلهای
بزرگ اقتصادی
در عرصهی
آموزش نشان
می دهد که جهت
گیری کلی
حاکمیت در
راستای اهداف
صاحبان
سرمایه قابل
تبیین است.
فراتر
از موارد فوق،
کارکرد کنکور
در بازتولید
نابرابری در
مورد زنان از
اهمیت ویژهای
برخوردار
است، دختران
کنکوری در
ایران به اندازه
پسران قادر به
دستیابی به
منابع برابر جهت
موفقیت در
آزمون سراسری
نیستند. هنوز
تعداد زیادی
از دختران در
روستاها و
شهرهای کوچک امکان
استفاده از
کلاس ها و
مدارس کنکور
را ندارند.
آنها اگر این
تبعیض را با
تلاش و پشتکار
شخصی تا حدودی
به حاشیه
برانند در
مرحله بعدی با
سهمیه بندی
جنسیتی رشته
های تحصیلی
هنگام انتخاب
رشته روبرو
خواهند شد
.کلیشههای
جنسیتی نظام
طبقاتی در
قالب کنکور
متبلور میشود،
گویی کنکور
گلوگاه اساسی
برای کنترل و
هدایت بازار
کار نیمی از
جمعیت جامعه
است. این
کنکور و تبعات
آن است که نقش
جنس دوم بودن
زن را در
جامعه طبقاتی
ایران تثبیت
می کند.
نتیجه
اینکه موفقیت
در کنکور
سراسری در
سیستم آموزش و
پرورش در
ایران نیاز به
برنامه ریزی
و امکانات
ویژه دارد که به
صورت اجمالی
در تقسیمبندی
فوق به آن
اشاره شد. هر دانشآموز
لاجرم یکی از
مسیرهای فوق
را طی میکند که
هر یک ویژگی
ها و شاخص های
طبقه ای را در
خود دارد. این
نابرابری در
عرصه آموزش
خود معلول نابرابری
ذاتی در
مناسبات
مبتنی بر
سرمایه داری
است. زمانی که
دانش آموزان
از فرصت و
امکانات
برابر برای
آمادگی کنکور برخوردار
نیستند، وقتی
تست کنکور زدن
به یک تکنیک
تبدیل می شود
و سوالاتش
جنبه راز و
رمز به خود
میگیرد که
تنها
رازگشایی از
آن به دست کارشناسان
متبحر شاغل در
کارتل های
اقتصادی عرصه
آموزشی میسر
است چگونه می
توان از فرصت
برابر سخن
گفت؟
.[1] در
تبلیغات رسانه
ملی برنامه
های مرتبط با
کنکور تحت
عنوان فرصت
برابر تبلیغ
می گردد.
[2]. منظور
از مدارس خاص
مانند مدارس
تیزهوشان، نمونه
دولتی و شاهد
هستند که در
سراسر ایران
شعبه دارند و
زیر نظر آموزش
و پرورش
فعالیت می کنند
همچنین
مدارسی مانند
علوی، مفید،
مطهری و ... که هریک
توسط افراد ذی
نفوذ اداره یا
حمایت می شوند
و از رانتهای
ویژه ای
برخوردارند.
[3]. معاون
سازمان سنجش
می گوید : 52 درصد
ظرفیت پذیرش
کنکور 92 به
رشته های بدون
آزمون اختصاص
دارد.
http://www.irna.ir/Print.aspx?NID=80756992
[4]. اطلاعیه
سازمان سنجش
را درلینک زیر
مشاهده نمایید:
http://sanjesh.org/FullStory.aspx?gid=1&id=1103
برگرفته
از «کانون
مدافعان حقوق
کارگر» ـ ۲۲ شهریور
۱۳۹۲ ه.ش.
http://kanoonmodafean1.blogspot.de/2013/09/1.html#more