اطلاعیه
زنان آرزم
(آورد رهایی
زنان و مردان)
در
مقابل «سیلهایشان»
میایستیم؛
طوفان
درو خواهند
کرد!
روزها
و هفتهها
گذشت. فاجعه
اینبار هم
ناگهانی آمد.
ولی نه،
ناگهانی نبود. سالیان
سال است که
این سیل قطره قطره
انبار میشود
تا بر سرمردم
فرو ریزد.
وقتی در بخشهای
شمال شرق و
شرق البرز
جنگلها به
شکلی گسترده و
روزافزون
تخریب میشدند
و با تخریب آنها
کوههای این
مناطق
با
لایههای از
«لوس» پوشیده
میشد که آب
را از خود
عبور نمیدهند؛
وقتی تصاویر
بسیاری از
نابودی و سرقت
جنگلهای
پهنه کلا در
ساری را
دیدیم؛ وقتی
برای شروع
اکتشافات
نفتی
هورالعظیم را
خشکاندند؛
وقتی ٧٠ درصد
جنگلهای
مازندران و
گرگان در
اختیار
نهادهای قدرت
قرار گرفت تا
کارخانههای
چوببریشان
نجومی سود دهد
و ویلاهای
لوکس بسازند و
بفروشند؛
وفتی سد گتوند
را بر گنبدهای
نمکی گچساران
بنا کردند؛
وقتی مسیلها
را تصرف کردند
و بستر
رودخانهها
را خشکاندند؛
وقتی در حریم
رودخانهها
خانه و جاده
ساختند و
شهرداریها
حریم
غیرقانونی
فروختند؛
وقتی...
همه این سودها آغشته
به خون مردمی
بود که قرار
بود به زودی
سیل آنها را
با خود ببرد.
اینان
در هر قدمی که
برمیدارند
جز به سود نمیاندیشند.
حرص و طمعشان
نه تنها سیریناپذیر
است که هردم
فزونی میگیرد.
با هم مسابقه
گذاشتهاند.
نهادها برای
غارت و چپاول
محیط زیست و
معیشت مردم که
از این آب،
خاک،
کوه و جنگل حاصل
میشود، بر هم
پیشی میگیرند. رویکرد
سودجویانه در
اجرای زیرساختهای
شهری و
روستایی هم
فاجعه دیگری
است که
سرعت و شدت
«سیلهای»
آوار شده بر
سر مردم را
فزونی میبخشد.
چگونه است که
سیل و زلزله
میتواند
شهری را نابود
کند؟ آیا در
مسیر سیل ساخته شده
است؟ آیا
سیستم
فاضلاب، برق و
گاز مناسب
دارد؟ آیا
ساختمانهای
مسکونی و
عمومی تاب
مقاومت
دارند؟ آیا
جادهسازی و
راهسازی
مناسب برای
عبور از بحران
تعبیه شده است؟
و دهها سوال
دیگر که
قاعدتا جواب
همه اینها در
نظامی که
بنیادش بر
سودمحوری است
روشن است.
اما
این «سیل»ها
را همه به یک
شکل تجربه نمیکنند،
آنانی که
فرودست نگاه
داشته شدهاند،
تهیدستترند،
از نظر جسمی و
توان فیزیکی
ضعیفترند و
به اشکال
متفاوت
نادیده
و یا کم دیده
میشوند در
این سیلها
آسیب بیشتری
میبینند. یکی
از این گروههای
فرودست نگاه
داشته شده
زنان هستند.
زنان در تمامی
فجایع از جمله
بلایای طبیعی
بیشتر از مردان
قربانی میشوند.
این مساله
ناشی از تجربه
زیست
نابرابری است
که قبل از این
فجایع،
ازجمله سیل،
داشتهاند.
مساله فقر و
آسیبهای
ناشی از
ساختار
مردسالاری،
دسترسی نابرابر
به منابع و
امکانات مالی
و شغلی از یک
سو و وظیفه
حمایت از
کودکان،
سالمندان و
بیماران
خانواده از
سوی دیگر زنان
را در موقعیتی
نابرابر با
مردان و آسیبپذیرتر
از آنان قرار
میدهد.
با توجه به
اینکه بخش
زیادی از زنان
در مناطق سیلزده
روی زمین و یا با
دام کار میکردهاند،
نابودشدن این
امکانات به فقر
آنان ابعاد
هولناکی
خواهد بخشید. علاوه براین
هرجو مرج در
هنگام فاجعه،
و آوارگی و
فقر پیامد آن
امکان بروز
خشونت و تعرض
علیه زنان و کودکان
را بیشتر
خواهد کرد.
در
تمامی
مستندات فوق
که شالوده
بروز فجایع این
چنینیاند یک
فقدان بزرگ نقشآفرینی
میکند: ٩٩
درصدهای
جامعه
کجایند؟ ٩٩
درصدیهایی
که از نعمات
طبیعی و
اجتماعی چیزی
به جز فقر،
زلزله، سیل و...
نصیبشان نشده
است. چگونه است
که یکدرصدیها
توانستهاند
اینگونه یکهتازی
کنند؟
ما
زنان «آرزم»
باور داریم که
برنامه و
عملکرد ساختار
سرمایه/ سودمحور
حاکم بر جهان
لاجرم در تضاد
با محیط زیست
و بقای انسانها
و سلامت کره
زمین است. اما
در ایران بدمدیریتی
و عدم
پاسخگویی
مسئولین به
مردم
نیز باعث
گسترش هولناک
ابعاد فاجعه شده
است. ما
معتقدیم نه
تنها برای
وادار کردن نهادهای
مسئول به
پاسخگویی،
بلکه برای
ممانعت از
وقوع فجایعی
چنین گسترده و
«سیل»های
دیگر، یکی از
گامهای
اساسی متشکل
شدن مردم در تشکلهایی
دارای
اختیارات
عملی است.
تشکلهایی که
هدفشان پایان
دادن بهرهکشی
از انسان و
طبیعت باشد.
در عین حال
اقدامات عاجل
فوری را از
وظایف
نهادهای حاکم
و مسئولین میدانیم:
*
تامین
بهداشت،
درمان،
پوشاک، مسکن امن و
غذای مناسب
برای تمامی
سیلزدگان؛
*
جبران خسارتهای
وارده به سیلزدگان
و ترمیم خرابیها
به نحوی در
خور؛
*
تامین مالی
سیلزدگان و
ایجاد اشتغال
برای تمامی
کسانی که در اثر
سیل بیکار شدهاند؛
*
تامین
امکانات مالی
برای خرید
وسایل مورد
نیاز برای یک
زندگی شایسته؛
*
حمایتهای
گسترده و همهجانبه
از افراد و
اقشار فرودست
نگاه داشته شده
مثل زنان؛ و
افراد آسیبپذیر
مانند
کودکان،
سالمندان،
معلولان، بیماران
و...
*
پاسخگویی
نهادها و
ارگانهای
«مسئولی» که با
سود طلبی و
رانت خواری در
گسترش ابعاد و
حجم این فاجعه
مقصرند.
*
ممانعت از
تخریب جنگلها،
سدسازیهای
بیرویه،
تصرف مسیلها
و حاشیه
رودخانهها و
دریاها،
خشکاندن
تالابها و...
*
و...
زنان
آرزم (آورد
رهایی زنان و
مردان)
٢٩ فروردین
١٣٩٨