تخریب
به نام نقد تشکل های
صنفی
✍
اسکندر لطفی
عضو
انجمن صنفی
معلمان
کردستان/مریوان
تهمت، تخریب و
بهتان در قالب
نقد تشکلهای
صنفی برای
معدودی به
تنها تاکتیک
کارآمد برای
حفظ
موجودیتشان
بدل گشته است.
دیر زمانیست
این عده هر
کنش صنفی را
که جامعهی
فرهنگیان به
آن روی آوردهاند
چنان مورد
هجمههای
سنگینی با
عنوان” دیدگاه
انتقادی” قرار
داده اند که
گویی قدرتمداران
تمام مجراهای
قانونی را در
اختیار فعالان
صنفی قرار
دادهاند و با
این وجود فعالان صنفی
تخطی کردهاند
و بیراهه را
در پیش گرفتهاند.
البته
مواضع اصولی
بعضی از
“منتقدان” سبب
به وجود آمدن
نگاه بهتر و
عمیقتر به
کنشهای صنفی
میگردد و به
تبع حجم
انتقادهای
اصولی در
ادامه تاثیری
مطلوب بر
نیروهای جوان
و پرشور
فعالیتهای
صنفی و مدنی
میگذارد و میتواند
تعدیل کنندهی
کنشهای
افراطی و
هیجانی آنان
باشد و میتوان
نتیجهای در
خور انتظار با
توجه به دامنهی
فعالیت را چشم
انتظار بود.
استمرار
در فعالیت
صنفی و اصرار
بر پیگیریهای
با توان
حداکثری برای
رسیدن به
نتیجههای هر
چند حداقلی از
اصول فعالیت
صنفی است. فعالان صنفی
در ابتدا
مواضع و
خواستههای
به حق خود را
در قالب نامه
طومار و
رایزنی حضوری
با مقامات
مطرح میکنند
و چنانچه در
این شیوهها
با بنبست
مواجه شدند و
همراهی از سوی
فرادستان نصیبشان
نشد با به
آزمون گذاشتن
راههایی
اعتراضی
مانند اعتصاب
و تحصن و تجمع
شانس خود را
برای رسیدن به
خواستههایشان
امتحان مینمایند.
هرگونه
فعالیت صنفی
یا کنشهای
مدنی تلاشی
است برای
تغییر در
وضعیت و رسیدن
به سطح مطلوب
و قاعدتاً
نباید نتیجهای
چون زندان و
تبعید را بر
فعالیت متحمل
نماید. با
وجود محدودیتهایی
که بر فعالان صنفی
در پیگیری
خواستههایشان
تحمیل شده است
یا باید برای
همیشه از مطالبهی
حقخواهی دست
شست یا آن که
کمترین تقابل
ممکن را با
فرادستان در
پیش گرفت. به
عبارتی “تحمل
شرایط موجود”
و منتظر بذل
فرادستان
ماندن و آن را به
عنوان تنها
راه قطعی عدم
تقابل و صفر
کردن هزینههای
تحمیلی در پیش
گرفتن و همیشه
چشمانی منتظر
به عنایت آنها
داشتن.
از آنجا
که افق دید فعالان صنفی
فرهنگیان
تنها به مسائل
معیشتی محدود
نمیشود و
گستره نگاه
بسیاری از فعالان به جهت
تغییر در
وضعیت مالیشان
نیست، تمام
تلاش آنها در
جهت اعتلای
آموزش وپرورش
و در نتیجه
اعتلای کشور
می باشد، اصل
قابل اتکاء فعالان صنفی
فرهنگی در
مقوله آموزش و
پرورش را می
توان عدم
ذهنیت محدود و
تکبعدی در
آموزش دانست و
این ادامه
مسیری است که
مسالهی
خصوصیسازی؛
فضای
ایدئولوژیک
حاکم بر نظام
آموزشی؛
محتوای کتب
درسی و… را کم
اهمیتتر از
معیشت
فرهنگیان در
نظر نباید
گرفت.
تشکلهای
صنفی بر پایهی
اساسنامهای
مدون شکل
گرفتهاند و فعالان این
حوزه غالباً
با تفاسیر
مختلف از آن
به فعالیت میپردازند
و البته باید
این مهم را در
نظر داشت که
اساسنامه وحی
منزل نیست و
غیرقابل
تغییر; و با
تصمیم مجمعها
قابلیت اصلاح
دارد و میتوان
مواردی را
اصلاح و تفسیر
کرد حوزهی آن
را گستردهتر
یا محدودتر
کرد(با توجه
به شرایط غالب
در برهه زمانی
خاص).
فعالیت
صنفی در قالب
اساسنامهها
در سطحی
گسترده تعریف
شده که اعضا و
مدیران این
تشکل مطابق
علایق خود و
البته مناسب
بودن بستر و
بنا به
مقتضیات زمان
و شرایط حاکم
بر جامعه
آموزشی،
مطالبات مطرح
شده را که در
هر صورت “صنفی”
است گرچه در
مواردی مرز
مشترکی با دنیای”سیاست”
می یابد،
پیگیری میکنند.(گستره
هر کدام از
این دو امر به
حدی هست که نمیتوان
محدودیتی
برای آن متصور
بود.)
مثال
روشن بر این
ادعا مطالبهکردن
این اصل است
که درصدی از
بودجه
تجهیزات نظامی
را باید صرف
آموزش نمود و
این نمونهای
از مباحثی است
که درهر دو
حوزه قابل
ورود است.
چگونه میتوان
هر مسالهای
که در نهایت
به آموزش
کودکان و
انسانها و ارتقاء
سطح فرهنگ و
بازخورد
اجتماعی
مناسب درجامعه
امروز میشود
را غیرصنفی
دانست؟ فعال
صنفی پا در
دنیای برهنه
کودکان کار و
خیابان میگذارد
و از همدلی و
همزبانیهای
آنچنانی میگذرد
و اقدامی عملی
را در پیش میگیرد
و همزمان طرح
بیمهی
درمانی مکمل
برای پرسنل و
دانشآموزان
را مطرح میکند
و از سوی دیگر
فعالیتش را در
بعدی تعقلی هدایت
کرده و به
برداشتهشدن
نظارت
ایدئولوژیک
میپردازد و
گاه در
دورترین
امیدواریهای
صنفی خواهان
بیشتر شدن
فضای
ایدئولوژیک آموزشوپرورش
میشود.
با
وجود گرایش هاي
فکری و عقیدتی
مختلف در میان
فعالان صنفی،
مطالبات
مختلف مطرح میشود،
اما بدیهی است
در این مقطع،
اولویت با فعالیتهایست
که مشترکات
همهی دیدگاههاست
و در مراحل
بعد انواع
فکرها برای
طرح مطالبات
خود به همراه
کردن بدنهی
معلمان میپردازند
تا آن را به
خواستهی
اکثریت بدل
کنند این
ویژگی شاخص یک
فعال صنفی است
که بدنه را
برای طرح
مطالبات
همراه کند و
قطعا هرکس
دلایل منطقیتر
و انسانی تر
برای طرح
مطالبهای
داشته باشد به
تبع، همراهان
بیشتری خواهد داشت
و پشتوانهای
سختتر و
پیگیرتر
خواهد داشت.
این
راهی
غیراخلاقی و
شاید نخنما
شدهای است که
کسانی برای
سرکوب تلاش فعالان صنفی
در همراه کردن
بدنه در طرح
خواستهها به
انواع
اتهامات و
تخریبها دست
بزنند و
همواره با
مطرح کردن
پارامترهای
غیرواقعی فضا
را ملتهب کنند
و بقیه را از همراهی
منصرف کنند.
کار اخلاقی و
شایسته آن است
که بادلایلی
منطقی مطالبات
موردنظر خود
را مطرح کنند
و به دور از تخریب
شخصیت و اتهام
زدن خواستههای
آنها را مورد
نقد قرار
دهند.
بارها
شاهد بودهایم
که در برابر
مطرح شدن یک
خواستهی
انسانی و همهگیر
مثل “نفی
خصوصیسازی”
طراحان و
فریاد زنندگان
این مطالبه به
کمونیست و الخ
منتسب شدهاند
که اگر چنین
هم باشد منتقد
واقعی باید به
نقد
دیدگاهشان در
این مورد خاص
بپردازد، بایدها
و نبایدها،
محدودیتها و
مسئولیتها
را به نقد
بکشاند نه
اینکه راهی را
بگشاید که در
انتهایش چیزی
جز اتهامات
امنیتی و تخریب
برای مطالبه
کننده باقی
نگذارد.
در هر
مکتب فکری
مواردی مطرح
است که خواست
غالب انسانهاست
حتی با
باورهای
کاملاً متضاد
با هم. باید
تلاش همهگیر
خود را معطوف
به رسیدن به
جایگاهی کنیم
که یک فعال
صنفی و مدنی
فقط دغدغهی
پیگیری
مطالبات
برحقش را
داشته باشد نه
توجیه تهمتها
و بهتانها که
هزینهای به
بزرگی یک
اتهام امنیتی
را برایش به
بار خواهد
آورد. دیدمان
را از تخریب
به سوی نقد اصولی
تغییر دهیم و
دنیا را
زیباتر از قبل
ببینیم.
------------
برگرفته
از کانال
تلگرامی
معلمان