اعلامیه
هیئت اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر)
شلاق
بر گرده
کارگران
"انتقام
سخت نظام"
از
فروپاشی توهم
اقتدار و
اشراف امنیتی
داود
رفیعی، کارگر مبارز
پارس خودرو،
به دلیل
فعالیت صنفی در سال ۹۱
از کار اخراج
شده است. او
سالهاست که
با شکایت به
مراجع قانونی،
پیگیر بازگشت
به کار خود
بوده است. بارها
در مقابل
وزارت کار با
پلاکارد
ایستاده ؛ اما
فریاد اعتراض
اش گوش شنوائی
نیافته؛ به
دلیل این حق
خواهی اش،
بارها طعم
زندان را
چشیده ؛ در
روز کارگر سال
۹۸ و در چندین
اعتراض
کارگری دیگر
نیز شرکت داشته
و بارها
بازداشت شده
است. در
آخرین برگ این
مبارزات
همیشگی اش، به
اتهام "توهین"
به وزیر کار
به ۷۴ ضربه
شلاق محکوم گشته
و بر اساس این
حکم قرون
وسطایی شلاق
کش شده است.
شلاق
بر گرده
کارگران،
نمونه ای از
اقتدار
حاکمیتی است
که با بحران
های چند وجهی
دست و پنجه
نرم می کند.
شلاق بر گرده
کارگران،
نمونه "انتقام
سخت نظام" از
مردمی است که
به فریاد آمده
اند. هدف این
شلاق ها،
ایجاد فضای
ترس و وحشت در
میان مردمی است
که کارد به
استخوان شان
رسیده است.
حاکمیت اسلامی
برای حفظ خود
در شرایط رشد
گستردۀ
نارضائی ها از
ناتوانی
حکمرانی
ملایان و نشان
دادن به
اصطلاح اشراف
امنیتی اش، به
دستگیری مدام
و گستردۀ
فعالان
کارگری، معلمان،
دانشجویان و
مدافعان حقوق
زنان و اقلیت
ها روی آورده
است. نظام
اسلامی
محاصره شده در
خشم مردم، ربودن
فعالان سیاسی
و مدنی در
کشورهای
همجوار و پخش اعترافات
سخیف
گرفته شده
زیر شکنجه را
به عنوان
اقتدار
امنیتی خود جا
می زند. به
دستگیری و
گروگان گیری
بیشرمانه
اتباع دیگر
کشورها و یا
ایرانیان دو
تابعیتی سفر
کرده به کشور
مبادرت می
ورزد تا آنها
را با تروریست
های اسیر شدۀ
خود در دیگر
کشورها
معاوضه کند و
این روند شرم
آور را اقدامات
موفق
دیپلماتیک جا
می زند.
درست
در چنین شرایط
و فضای
ترسناکی که
برای مردم و
فعالان سیاسی
و مدنی ایجاد
کرده و دم از اقتدار
و اشراف
امنیتی می
زند، در
امنیتی ترین و
حفاظت شده
ترین منطقه در
قلب کشور و در
جوار پایتخت،
فرد شماره یک
صنعت هسته ای،
توسط تروریسم
دولتی
کشورهای رقیب
به قتل می رسد
تا توهم
پوشالی
اقتدار و
اشراف امنیتی
در جلو چشمان
مردم ایران و
جهان
فروبریزد و به
ریشخند گرفته شود. شاید در
نگاه اول تصور
شود که این
ترور و شلاق
بر گردۀ داود
رفیعی
ارتباطی با هم
ندارند. اما
واقعیت این
است که این دو
حادثه در
پیوندی
تنگاتنگ با
یکدیگرند. شکست
برنامه های
رژیم در تامین
زندگی حداقلی
مردم، بویژه
در شرایط
کرونائی،
ریشه در سیاست
های به شدت
آسیب رسان
رژیم هم در
زمینه انرژی
هسته ای و هم
در سیاست
خارجی و بویژه
سیاست حذف
دولت اسرائیل
دارد. چنین
سیاستی به
معنای اعلام
جنگ دائمی با
یک دولت مقتدر
در منطقه است
که نمی تواند
بی پاسخ
بماند. نظام
اسلامی سیاست
ماجراجویانه
دسترسی به انرژی
هسته ای را در
کشوری به پیش
می برد که بر
روی دریائی از
نفت و گاز در
شمال و جنوب
کشور نشسته و
با جمعیتی که
تنها ۲ درصد
از جمعیت جهان
است ۱۱ درصد
از منابع
طبیعی جهان را
در اختیار
دارد . حتی اگر
تامین انرژی
هدف برنامه
های هسته ای می
بود، استفاد
از انرژی خورشیدی
در کشوری که
دو کویر سوزان
لوت و نمک را
دارد، می توانست
نه تنها انرژی
ایران که کل
منطقه را
تامین کند.
اگر آن صدها
میلیارد
دلاری که صرف برنامۀ
انرژی هسته ای
شده برای نصب و راه
اندازی پنل
های خورشیدی
صرف شده بود،
حالا ایران می
توانست نه
تنها برق تمام
کشور بلکه برق
تمامی
کشورهای
همجوار را با
انرژی پاک تامین
کند. اما
سیاست
ماجراجویانۀ
هسته ای رژیم،
ایران را در
برابر جهان
قرار داده که
عواقب آن بر
اقتصاد و جامعه
ایران
ویرانگر است.
بازوی دوم
سیاست رژیم
یعنی دامن زدن
به شعار
نابودی
اسرائیل، به
جای به رسمیت
شناختن
واقعیت کشور
اسرائیل و
تلاش برای ایجاد
امکانات بین
المللی و
منطقه ای برای
همزیستی
مسالمت آمیز
یهودیان و
فلسطینیان در
سرزمین
فلسطین و منزوی
ساختن سیاست
های
نژادپرستانه
و اشغالگرانه
و سرکوبگرانۀ
دولت اسرائیل
علیه مردم فلسطن،
عملآ به
انزوای کامل
جمهوری
اسلامی
درمنطقه منجر
گشته و عملآ
نتیجۀ کاملآ
معکوسی به
دنبال داشته
که ایجاد
ارتباطات
سیاسی
کشورهای
مرتجع عربی با
اسرائیل حلقه
محاصره ایران
را تنگ تر
کرده است.
همین تنگ تر
شدن حلقه
محاصره، آسیب
پذیری امنیتی
را به شدت
بالا برده و زمینه
را برای فعال
شدن تروریسم
دولت نژاد
پرست اسرائیل
نیز فراهم
آورده تا به
ترور حساس
ترین شخصیت
های نظامی و
هسته ای کشورمبادرت
ورزد .
در
نتیجه این دو
محور سیاست
رژیم، ویرانی
اقتصادی کشور
در کنار
انزوای بین
المللی آن رقم
خورده و تاوان
آن را مردمی
می دهند که
بیش از ۶۰
درصدشان زیر
خط فقر زندگی
می کنند و ۳۰
میلیون
نفرشان به کمک
های ۱۰۰ هزار
تومانی دولت
(یعنی چند
دلار در ماه) محتاجند.
وقتی این مردم
کارد به استخوان
رسیده و تحقیر
شده در همه
زمینه ها سر
به شورش بر می
دارند،
جوانان شان به
گلوله بسته می
شوند، فعالان
صنفی و مدنی و
سیاسی شان به
زندان افکنده
می شوند،
کارگران شان
زیر شلاق قرار
می گیرند و دو
تابعیتی های
شان به گروگان
گرفته می
شوند.
سازمان
ما، سازمان
کارگران
انقلابی ایران
راه کارگر،
شلاق زدن بر
گرده داود
رفیعی، کارگر
اخراجی را
بشدت محکوم می
کند و این احکام
قرون وسطائی
را توهینی به
مردم ایران می
داند. سازمان
ما از همه
نیروهای
آزادی خواه و برابر
طلب و همه
سازمان ها و
تشکل های
مدافع حقوق
کارگران و
زحمتکشان و
طرفدار حقوق بشر
تقاضا دارد به
این احکام و
اقدامات ضد
انسانی
جمهوری
اسلامی
اعتراض کنند.
سازمان ما همچنین
تروریسم
دولتی را در
هر شکل آن، چه
از سوی
تروریسم
دولتی جمهوری
اسلامی و چه
از سوی کشورهای
رقیب را بشدت
محکوم کرده و
آن ضد انسانی
می داند.
سرنگون
باد رژیم
جمهوری اسلامی
زنده
باد آزادی،
دمکراسی و
سوسیالیسم
هیئت
اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر)
دوشنبه
۱۰ آذر ۱۳۹۹
برابر با ۳۰
نوامبر ۲۰۲۰