بلوچستان:
تشنجات خطرناک
مرزی بین ایران
و پاکستان
هوشنگ
نورائی (ایوب
حسین بر)
حملات
سپاه
پاسداران ایران
به درون خاک
پاکستان در
منطقه پنجگور
و بنا به گزارشات
دیگری حتی
تربت، و سپس
حمله ارتش
پاکستان به درون
مرزهای ایران
در منطقه مرزی
سراوان،
تشنجاتی را که
در دو سوی مرز
در مناطق
بلوچستان بسیار
ریشه دارند را
به مرحله بسیار
خطرناکی نزدیک
می کند.
حملاات آنها
با موشک و
راکت و پهباد
بر روی خانه
هائی که هر دو
کشور مدعی اند
به نیروهای
جنگجوی بلوچ
در دو سوی مرز
تعلق دارند،
موحب کشته
شدن تعداد قابل
ملاحظه ای از
ساکنان عمدتا
شامل زنان و
کودکان شده است.
جیش
العدل حمله به
خانه های
مسکونی اعضای
خود را در
درون خاک
پاکستان و همین
طور جبهه رهائیبخش
بلوچستان (به رهبری
دکتر الله نظر
و سخنگوئی میجر
گهرام
بلوچ)حملات
پاکستان را به
محل مسکونی
اعضای خود در
ایران تایید
کرده اند. و هر
دو نیروی پیکار
جو کشتته و یا
زخمی شدن
اعضای
خانواده ها و یا
اعضای خود را
نیز در بیانیه
های رسمی
خوداعلام
کرده اند. این
وقایع به طور
وضوح نشان می
دهد که پیکارجویان
در هر دو سوی
مرز و به
احتمال بسیار
زیاد با حمایت
نیروهای امنیتی
فعالیت داشته
و هر دو کشور
از آنها به عنوان
نیروهای نیابتی
بهره برداری
کرده اند.
هم
سپاه
پاسداران
جمهوری اسلامی
و هم ارتش
پاکستان با
ادعاهای یکسانی
در مورد دفاع
از تمامیت ارضی
و حریم هوائی
خود به یک
قدرت نمائی
آشکار دست
زده اند. روشن
است که هیچکدام
هم به امنیت و
جان مردم در
دو سوی مرز و یا
در درون خاک
خود اهمیتی نمی
دهند. پاکستان
ںزدیک به دو
دهه است که با
نیروهای جدائی
طلب ناسیونالیست
بلوچ درگیر
است و با این
بهانه هزاران
نفر را ربوده
و کشته و رها
کرده است .
بارها سخن از
حضور بعضی از
این گروهها ی
مسلح
بلوچستان
پاکستان در ایران
و حمایت آنها
از جانب نیروهای
امنیتی جمهوری
اسلامی شده
است. همینطور
حضور نیروهای
پیکارجوی
عمدتا جهادی
بلوچ، منجمله
جندالله، و
بعد جیش العدل
در پاکستان که
در بلوچستان ایران
دست به عملیات
می زده اند.
رژیم
جمهوری اسلامی
از ابتدای پیدایش
خود شرایط را
در این منطقه
بسوی بحران
رانده است. تبعیض،
محرومیت و
سرکوب و ایجاد
ترس و ارعاب
راه را برای
رشد نیروهای
رادیکال
اسلامی سنی
باز کرد. در این
شرایط بود که
این نیروها در
منطقه ای که
فرهنگ، سیاست
و عمل با جهاد
در آمیخته بود
بسوی رادیکالیسم
هرچند محلی و
با استراتژی
دشمن خودی و
نزدیک پا بمیدان
گذاشتند.
جندالله بعد
از کشته شدن
عبدالملک ریگی
خود را به صورت
یک جنبش در
آورده است
بطوری که تقریبا
همه گروههای
جنگجوی مذهبی
سنی در
بلوچستان ایران
صرف نظر از
اختلافات
درونی بین خود،
خود را میراث
دار جندالله و
عبدالمالک می
دانند.
عبدالمالک ریگی
به یک اسطوره
تبدیل شده است
و این نگرش
همه نیروهای
جنگجو عملا
جهادی را در
مرکز همه عملیات
مسلحانه
موجود در
بلوچستان ایران
قرار می دهد.
رابطه های نسبتا
نزدیک این نیرو
ها به شبکه های
وابسته به
سپاه صحابه
سابق و لشکر
جنگوئی و
اکنون
احتمالا تحریک
طالبان
پاکستان که
عمدتا نگرش
دئوبندی را به
ایدئولوژی سیاسی
خود تبدیل
کرده اند، امکان
محافظت و شبکه
سازی را در دو
سوی مرز و همینطور
افغانستان
برای آنها
فراهم کرده
است.
شرایط
بعد از جمعه
خونین زاهدان
و ادامه سیاست
های قلدر
منشانه و به شدت
بیرحمانه و
سرکوبگرانه
رژیم جمهوری
اسلامی شرایط
را حتی بیشتر
آماده کرد که
جیش العدل به
نیرو گیری
بپردازد.
حملات فزاینده
جیش العدل و
انصار
الفرقان در
ماه های اخیر
بیانگر تقویت
قابل ملاحظه این
نیرو ها بعد
از جمعه خونین
زاهدان است.
آنچه
می تواند به شدت
به دامنه
تشنجات بیفزاید
این است که که
نیروهای جهادی
با استراتژی
دور همچون
القاعده و
داعش راه خود
را به این
مناطق بویژه به
درون ایران
باز کنند.
هرچند حضور
آنها را به صورت
ناملموسی از
هم اکنون نمی توان
کاملا انکار
کرد. واقعه
کرمان بیانگر
حضور نیروهای
داعش در ایران
است. با وجود
اختلافات ایدئولوژیکی
بین سلفی های
جهادی و
دئوبندیان
جهادی آنها در
چنان شرایطی
بهم نزدیک میـشوند،
همانطوری که
بسیاری از نیروهای
رادیکال
دئوبندی چه در
پاکستان و چه
افغانستان
قبلا به
القاعده و
اکنون به داعش
پیوسته اند.
احتمال
اینکه نیروهای
امنیتی دو
کشور نیروهای
مسلح موجود
بلوچ را دو سوی
مرز نیز به
جان هم بیندازند
وجود دارد.
قبلا در
مواردی زد و
خورد بین دو نیرو
با همدیگر
گزارش شده
شده بود. به طوری
که که یکی از
گروه های مسلح
ناسیونالیست
بلوچ مستقر در
ایران افرادی
از جیش العدل
را کشته بود و
این موجب
اخطار جیش العدل
به آن گروه
شده بود.
این
نوع بهره گیری
های نیابتی
اکنون به وضوح
دیده می شود و
شرایط را به مرحله
بسیار حساسی
رسانده است.
ولی با
وجود قدرت
نمائی ارتش
پاکستان و
سپاه
پاسداران ایران
بسیار بعید
است که این در
گیری ها به یک
جنگ تمام عیار
بکشد. کشور هایی
همچون چین که
با هردو کشور
رابطه حسنه ای
دارد و قبلا به
خاطر حفظ منافع
گسترده اش در
مناطق ساحلی و
بلوچ نشین هر
دو کشور، در
جهت توافق بر
روی یک برنامه
امنیتی دراز
مدت بین این
دو کشور تلاش
کرده بود،
اکنون مجددا
وارد میدان
شده است تا از
بالا رفتن
تشنج در سطح یک
جنگ جلوگیری
کند. ولی چین به
صراحت خواهان یک
منطقه امن برای
سرمایه گزاری
های کلان خود
در هر دو کشور
است.
حملات
ایران روی
مواضع جیش
العدل در
پاکستان (و یا
حملات
پاکستان بر نیروهای
ناسیونالیست
بلوچ در ایران)
در دراز مدت
مسلما تاثیری
اساسی نخواهد
داشت بلکه به
تقویت آنها
کمک می کند.
هرچند امکان
معامله کوتاه
مدت بین ایران
و پاکستان
موجب فشار بر جیش
العدل از یکسو
و بعضی نیروهای
مسلح بلوچ
پاکستان از سوی
دیگر بشود.
ولی
تشنجات موجود حتی
اگر برای مدتی
موجب معامله و
مصالحه بین ایران
و پاکستان
بشود، ولی به احتمال
زیاد بهره گیرهای
نیابتی از
آنها را در آینده
تشدید خواهد
کرد و میزان
نا امنی ها را
در هر دو سوی
مرز افزایش
خواهد داد. این
وضع احتمالا
موجب کشتار بیشتر
و فرار و
مهاجرت بخش
وسیعی از
مردم بلوچ که
از هر دو سو با
فقر و محرومیت
وسیعی روبرویند،
خواهد شد. و همین
طورچنین شرایطی
فضای مساعد
برای ورود
احتمالی نیروهای
رادیکال جهادی
غیر محلی را بیشتر
باز خواهد کرد.
هوشنگ
نورائی (ایوب
حسین بر) - لندن ۱۸
ژانویه ۲۰۲۴
ـ پنجشنبه,
28ام دی, 1402