اعلامیه
هیئت اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر)
به
مناسبت
سالگرد
انقلاب بهمن
1357
با
تمام توان
برای
سازمانیابی و
به میدان آمدن اکثریت
عظیم
بکوشیم !
سی
و چهار سال
پیش، توده های
به جان آمدۀ مردم
، بساط رژیم
ستم شاهی را
در هم
پیچیدند. اما
از آنجا که نیروهای
کار و زحمت،
فرودستان و
تهیدستان
جامعه از تشکل
های صنفی و
سیاسی خود
محروم بودند،
سازمانیافته
ترین نهاد
سیاسی کشور،
روحانیت، قدرت را
به دست گرفت و
بزرگترین
انقلاب توده
ای، از درون
شکست خورد.
همین وضعیت
امروز، در
انقلاب عرب هم
تکرار شده است.
با این تفاوت
که نیروهای
سیاسی آزادی
خواه و برابری
طلب جهان عرب،
بویژه در مصر
و تونس تلاش
می کنند
اشتباهات
نیروهای
سیاسی ایرانی
را انجام
ندهند و در
مقابل ارتجاع
اسلامی مقاومت
مدنی گسترده
را سازمان می
دهند. شکست
انقلاب از
درون، کشیده
شدن بخشی از تهیدستان
و فرودستان
جامعه به
دنبال مرتجع
ترین بخش جامعه،
نیروی ضربت
عظیمی در
اختیار تاریک
اندیشان
اسلامی قرار
داد که تمامی
دست آوردهای
انقلاب را با
خشونتی بی
نظیر در هم
بشکنند. سرکوب
خشن شوراهای
کارگری، در هم
شکستن مقاومت
ملی در ترکمن صحرا
و کردستان،
کشتار آزادی خواهان
در تمامی دهۀ
خونین شصت و در
اوج آن قتل عام
جنایت کارانۀ
زندانیان
سیاسی در
تابستان شصت و
هفت، قتل های
زنجیره ای و
ترورهای
گسترده مخالفان
در داخل و
خارج از کشور،
نتیجه تهاجم
گستردۀ ارتجاع
برآمده
از انقلاب
بود.
سی
و چهار سال
حاکمیت تاریک
اندیشی اسلامی،
نه تنها با
جنگ ویرانگر و
کشتارهای
گسترده
مخالفان همراه
بوده و هست،
بلکه در
بسیاری از
عرصه های
سیاسی،
اقتصادی،
اجتماعی و
فرهنگی هم،
جامعه را در
وضعیت
اسفباری فرو
برده است.
صدمات حاکمیت
اسلامی بر
کشور را تنها
می توان با
ویرانی های
بنیادین
جامعه در زمان
حمله عرب ها و مغول
ها مقایسه
کرد. سیاست
های نئولیبرالی
حاکمیت
اسلامی بر متن
تحریم
های ویرانگر قدرت
های
امپریالیستی،
اقتصاد کشور
را در آستانه
سقوط کامل
قرار داده ؛
زندگی میلیون
ها مزد و حقوق
بگیر و
فرودستان و
تهیدستان
جامعه را به
مرز نابودی
کشانده ؛ فشار بر
فعالان
کارگری،
مدنی، ملی و
فرهنگی را به
اوج خود
رسانده ؛
ایران را به
زندان فعالان سیاسی
ـ مدنی و
روزنامه
نگاران تبدیل
کرده ؛ کشور
را در رتبۀ
اول اعدام در
جهان قرار
داده ، در
کشتار جاده ای
به مقام اول
در جهان رسیده
؛ درنابودی محیط
زیست پیشتاز
شده ؛ و در تضییق
حقوق
کارگران،
زنان، ملیت
های تحت ستم ،
جوانان،
دگراندیشان،
دگر باشان و
اقلیت های مذهبی
و فرهنگی گوی
سبقت را از
همه رژیم های
دیکتاتوری
ربوده است.
استبداد
فاشیستی
دینی، جامعه
را به مرز
تباهی کشانده
است.
علیرغم
تمامی تلاش
های
واپسگرایانه
و طالبانی، حاکمان
اسلامی نتوانسته
اند مقاومت
درخشان زنان و
مردان این
کشور را در هم
بشکنند.
مقاومت جامعه
ی مدرن،
امروزی و جوان
ایران ـ که
اگر با چنین
سد تاریک
اندیشی
اسلامی روبرو
نبود، عرصه
های رشد و
ترقی را در
منطقه و جهان
پشت سر
میگذاشت ـ مقاومتی
است با شکوه و ستایش
برانگیز. جنبش
کارگری
علیرغم قرار
گرفتن در خطر
بیکاری های
گسترده، عدم
امنیت شغلی، عدم
دریافت به
موقع مزد و
حقوق و تحمل
بیشترین
فشارهای از
سوی دولت و
کارفرمایان،
هیچ گاه دست
از مقاومت و
تلاش برای
احقاق حقوق
خود بر نداشته
است. دستگیری
های گسترده از
میان فعالان
کارگری نشان
از این مقاومت
جانانه می
دهد. جنبش
زنان، به
عنوان یکی از
ستون های
مقاومت در
کنار جنبش
کارگری،
علیرغم سرکوب
خشن حکومت و
به رغم
مردسالاری
قانونی شده در
کشور، با جسارت
بی نظیری برای
برابر حقوقی
زنان با مردان
می جنگند .
زنان کشور در
تمامی عرصه های
اقتصادی،
سیاسی،
فرهنگی و
اجتماعی با
اقتدار مُهر خود را بر
سمت و سوی
تحولات
کوبیده اند و
استبداد دینی
مردسالار را
به چالش
کشانده اند.
جنبش جوانان،
در جنگ و
گریزی
روزانه، چه در
مراکز آموزشی
و چه در کوچه و
خیابان، از
زندگی مدنی و جقوق
انسانی شان دفاع
کرده و باید
ها و نباید
های استبداد
طالبانی را به
هیچ گرفته
اند. نسل امید
نشان داده است
که می تواند
در کنار دیگر
جنبش های توده
ای مقاومت، آینده
ای بهتر برای
کشور رقم
بزند. جنبش
ملیت های تحت
ستم، به عنوان
چهارمین ستون
مقاومت توده
ای مردم سراسر
کشور، از حق
تعیین سرنوشت
خود با چنگ و
دندان دفاع
کرده و در این راه
قربانیان
زیادی داده
است. اعدام
های گسترده در
کردستان،
بلوچستان و
خوزستان و
سرکوب های خشن
در آذربایجان
و ترکمن صحرا،
بیان این مقاومت
درخشان است.
مقاومت
توده ای ستون
های چهارگانۀ
مردم ایران،
هر چند
توانسته است
مانع از تحقق
بسیاری از طرح
ها و برنامه های
ارتجاعی
حاکمیت
اسلامی گردد،
اما از آنجا که
از تشکل های استوار
صنفی و سیاسی
خود برخوردار
نبوده ،
نتوانسته به
دست آوردهای
لازم برسد.
عدم حضور مردم
سازمانیافته
و متشکل، فرصت
را برای تداوم
رژیم اسلامی
فراهم آورده است.
رژیم جمهوری
اسلامی به شکل
همه جانبه ای در
فسادی فراگیر
فرو رفته و جنگ باندهای
مافیائی
قدرت، این را
به خوبی
آشکارتر
ساخته است. به
همین دلیل است
که
تمامی
تبلیغات
دروغین واعظان
و حاکمان اسلامی
در بارۀ
"عدل"، "مهر و
رأفت
اسلامی"،
"مردم سالاری
دینی"، "درستکاری
و تقوا"،
"خدمت گزاری
به مردم" به ریشخندهای
روزمره و جوک
های مرسوم
مردم تبدیل شده
است. اگر
حکومت غرق شده
در فساد
فراگیر، همچنان
در قدرت باقی
مانده به این
دلیل است که جنبش
مقاومت مردمی
نتوانسته خود
را متشکل کرده
وسازمان دهد و
برای ریشه
کردن این درخت
پوسیده نیروی
لازم را به
میدان آورد.
این درخت تا
مغز استخوان
پوسیده، بدون
تکان قدرتمند
مردم، سرنگون
نخواهد شد.
به
بن بست رسیدن
حاکمیت
اسلامی و
ناتوانی آن برای
ادارۀ کشور به
شیوۀ گذشته،
بسیاری از نیروهای طرفدار
نظم سرمایه
دارانه،
مرتجعین
منطقه و قدرت
های
امپریالیستی
را به این فکر
واداشته تا
آلترنایتوهای
خود برای تسلط
بر کشور و
دفاع از منافع
خود را سازمان
دهند. تلاش
های گسترده
برای
آلترناتیوهای
دست آموز، علم
کردن "چلبی"
های
خودفروختۀ
وطنی، آلوده
کردن فعالان
سیاسی، مدنی،
ملی و فرهنگی
به پروژه های
رنگارنگ امپریالیستی،
راه اندازی
جنگ های خاموش
و ترورهای
مشکوک و
انفجارهای
برنامه ریزی
شده، تنها در
متن این
تحولات قابل
توضیحند. در
چنین شرایطی
اگر نیروهای
مقاومت توده
ای مردم و
ستون های
چهارگانۀ آن
سازمان
نیابند،
تحولات آتی
کشور می تواند
وضعیت بشدت
خطرناکی به
خود بگیرد.
بر
متن این وضعیت
است که سازمان
ما معتقد است که
اگر نیروی
اجتماعی چپ،
که در ستون
های چهارگانه
جنبش مردمی
نقش کلیدی
دارند،
نتوانند سازمان
یابند، چرخش
تحولات آتی می
تواند فاجعه بار
باشد. نیروی
اجتماعی چپ و
بخش
سازمانیافتۀ
آن اگر نتوانند
از خواست های
جنبش مردمی،
از آزادی های
بی قید و شرط
سیاسی، از
دمکراسی
گسترده و
فراگیر، از
جدائی دین از
دولت، از
برابر حقوقی
زنان با
مردان، از حق
تعیین سرنوشت
ملیت های
کشور، از
اجتماعی کردن
بخش های کلیدی
اقتصاد و از
استقلال کشور
در برابر
زورگوئی های
امپریالیستی
دفاع کنند،
آینده کشور را
به دست
نیروهای
مزدور و مرتجع
خواهند داد.
انقلاب قدرتمند
عرب، همچون
انقلاب
شکوهمند 57
ایران نشان
داد که اگرنیروی
اجتماعی چپ به
عنوان ستون
استوار آزادی،
برابری ،
همبستگی
انسانی و
تحولات
اجتماعی به
نفع مردم، از
قدرت کافی
برخوردار
نباشد،
نیروهای
سازمانیافتۀ
ارتجاع برای
دفاع از نظم سرمایه
دارانه، وارد
عمل شده و
استبدادی
خونریزتر و
خشن تر بر سر
کار خواهند
آورد.
یک
بار دیگر باید
به یاد
بیاوریم که
انقلاب کار
توده های مردم
است. انقلاب
مردم، در
صورتی می تواند
به سمت افق های
روشن پیش رود که
« جنبش
مستقل اکثریت
عظیم در خدمت
اکثریت عظیم»
پرچمدار آن
باشد. راهی جز
این وجود
ندارد. در سی و
چهارمین سالگرد
انقلاب بهمن،
با تمام توان
برای
سازمانیابی
جنبش اکثریت
عظیم و به
میدان آمدن
وسیع ترین
توده های مردم
بکوشیم
و ایمان داشته
باشیم که
انقلاب کار
توده های مردم
است.
سرنگون
باد رژیم
جمهوری
اسلامی
زنده
باد آزادی،
زنده باد
سوسیالیسم
هیئت
اجرائی
سازمان
کارگران
انقلابی
ایران (راه
کارگر)
22
بهمن 1391ـ 10 فوریه
2013