اقتصاد
مقاومتی،
اقتصاد بی
حساب و کتاب
سایت
راه کارگر : فساد در
جمهوری
اسلامی
نهادینه شده
است. زیرا،
قانون در این
کشور مبنای
مناسبات نیست.
ساختار قدرت
به گونه ای
است که به
مردم حساب پس
نمی دهد. ولی
فقیه حتی به
خدا هم حساب
پس نمی دهد. اقتصاد
مقاومتی رهبر
رژیم، چیزی جز
باز گذاشتن
دتست نهادها،
ارگان ها و
سپاه و جهاد
برای تداوم
غارتگری نیست.
اقتصاد
مقاومی، یعنی
اقتصاد بی
حساب و
کتاب. اقتصادی
که در آن دکل
های نفتی یک
جا گم می شوند.
هیجده تن طلا،
یک جا به
ترکیه بخشیده
می شود. حساب
های شخصی رئیس
قوه قضائیه،
از سپرده های مردم
پر می شود.
حقوق های
نجومی پرداخت
می شود. صدها
میلیارد پول
فروش نفت، در
هیچ حسابی پیدا
نمی شود. در
این ساختار
غیرپاسخگوی
قدرت، از
روزنامه ها و
رسانه های
مستقل خبری
نیست. حتی نویسندگان
و روزنامه
نگاران اندکی
منتقد رسانه
های همگانی و
روزنامه های
حکومتی نیز،
اگر گاهی دست
از پا خطا
کنند، روانه
زندان می شوند
و پرونده دار
و "جاسوس"
بیگانه!.
کنشگران مدنی
نیز، جایشان زندان
است و زندگی
شان سیاه. گاه
وقتی جنگی
میان جناح های
قدرت و باندهای
غارت، پیش می
آید، می توان
اندکی از فساد
نهادینه شده و
چپاول
جاافتاده و
غارت
بیرحمانه
اموال عمومی
را با چشمانی
غیرمسلح دید.
همین اطلاعات
قطره چکانی از
سر رقابت هم خشم
مردم را بر می
انگیزد. خشم
کارگران را، خشم
معلمان را؛
خشم
پرستاران؛
خشم بازنشستگان
کشوری و لشکری
را که گاه به
نان شب
محتاجند و یا
شرمندۀ نگاه
فرزندان
بیکارشان.
آنها حق
دارند. آنها
صاحبان کشورند.
صاحبان کشوری
که چپاول و
غارت شده و باندهای
مافیائی
قدرت، این
کشور و آینده
آن را به
نابودی
کشانده اند.
از همین روست
که این صاحبان
کشور، آستین
ها را بالا
زده اند و
فریاد سر می
دهند. آنها می
خواهند حق خود
را پس بگیرند.
طلیعه های امید
به فردائی
بهتر در راه
است.
آنچه در
زیر می خوانید
گزارشی از
املاک بخشی
های نجومی شهرداری
تهران است که
ذره ای از این
چپاول را به
نمایش می
گذارد.
-----------------------------------------------------------------
پرسه در
محلات املاک
نجومی؛
بذلوبخشش
شهرداری
تهران
پای
حرفهای
اهالی محلههای
املاک نجومی
که همگی از
واگذاریها
گلایه دارند
فاطیما
فردوس
جامعه - شهری -
بیشترین
تعداد خانههای
نجومی در محله
دربند واگذار
شده است؛ تا جایی
که ظاهرا 6
مدیر شهری با
مساحتی بالغ
بر 783 مترمربع،
مالک خانههایی
با متراژ بالا
و قیمت پایین
شدهاند.
فاطیما
فردوس: 108 مورد
واگذاری، 110
ملک به 122 نفر،
مساحت 17 هزار و 18
مترمربع، 82
میلیارد و 500
میلیون تومان.
در نگاه اول
تعدادی رقم
بود که شاید
هر روزه به
گوشمان میخورد
و بیتفاوت از
کنارش رد میشدیم؛
که این رقمها
به کار ما نمیآید.
اما وقتی،
گوشمان را تیز
کرد که شد
«افشای واگذاری
چند هزار
میلیاردی
املاک به بعضی
مدیران ارشد
شهری و برخی
اعضای شورای
شهر تهران».
ارقامی نجومی
که تبدیل به
خانههایی با
متراژها و
قیمتهای
نجومی شد و
واگذاری بیضابطه
املاک
شهرداری به
افراد خاص،
افکار عمومی
را به واکنش
واداشت.
حالا
از شهریور ماه
95 مردم بیاعتماد
شدهاند و
حساس به رقمها؛
ملکهایی که
با تخفیفهای
50 درصدی به
افرادی
واگذار شد که
اگر در شهرداری
هم کاری نمیکردند
به هر صورتی
ارتباطی با آن
داشتند و
شهردار
بخشیده بود و
خیلی راحت
تکذیب میکرد؛
تکذیب
واگذاری
غیرقانونی
ملکهایی در
دربند،
ولنجک، شهرک
غرب، سعادتآباد،
هروی و اقدسیه
که گمان میبرد
سرپوشی باشد
برای این
افشاگری و
جنجال؛ خانههایی
در بهترین
نقاط شهری که
چشم و گوش هر
شهروندی را
حساس میکند،
حساس میکند و
اعتمادی که
رفته را برنمیگرداند.
اعتمادی رفته
که دیگر تکذیب
نمیشود.
هرچند که طبق
آخرین آمار
دادستان
تهران تاکنون
از 184 نفر در
پرونده املاک
نجومی تحقیق
شده است.
سنگینی
سایه املاک
نجومی بر محله
دربند؛ حراج 800
مترمربع
«صدای
زنگ دوچرخه بچهها
که به گوشمون
میخورد،
یعنی نزدیک
شدیم و وقت
استراحته.
صدای قهقهه
بچهها اسم
رمزمون بود؛
یعنی آخر خطه
و باید بساط کوهنوردی
رو جمع کنیم و
بریم تا هفته
بعد.» لم داده به
مجسمه شاهبابا
و سرش را بالا
گرفته؛ انگار
که مخاطب حرفهایش
شاهبابا
باشد. پیرمرد 70
سالهای است
که از جوانی
کوهنوردی میکرده
و آخر هر هفته
از پایین شهر
به دربند میآید
و تا شیرپلا
میرود. «خیلی
وقته که
بازنشسته شدم
و با حقوق
بخور نمیر
بازنشستگی
زندگی میکنم.
هر جمعه باید
کلی پول کرایه
تاکسی بدم تا برسم
اینجا برای
کوهنوردی.
صرف نمیکنه؛
اینهمه پول
خرج کنم که
سالم بمونم؟
برم تا شیرپلا
و برگردم
پایین دود و
آلودگی بره تو
ریههام که چی
بشه؟»
پیرمرد
خسته است؛
گلایه از وضع
زندگی و پایینشهری
و بالاشهری و
هزار مشکل
دیگر را سر
کرایه تاکسیاش
از خانه تا
دربند خالی
کرده و انگار
شنوندهای
بهتر از مجسمه
شاهبابا
پیدا نکرده. «قبلا یک
دربند بود و
کوهنوردیش؛
کی حرف
بالاشهر و
پایینشهر میزد؟
حالا سرتاسر
شده برج و
ساختمون و
جوونا و مردم
بیدردی که
بدون زحمت تو
خونههای
میلیاردی میشینن
و زندگی میکنن.
از کی اینجوری
فاصله افتاد
بینمون؟»
حالا
خاطرههایش
گل کرده و از
قصههای پدر و
مادرش میگوید.
«پدربزرگ
خدا بیامرزم
هم کوهنورد
بود؛ تعریف میکرد
زمان قاجار،
شاهزاده ها
اینجا زندگی
میکردن،
ویلا و خونههای
اعیونی میساختن.
حالا هم دوره
زمونه
برگشته؛
اینجا شده محله
اعیونیها و
از ما بهترون.»
به
اینجا که میرسد
دستش را جلوی
دهانش میگیرد
که یعنی بعضی
حرفها را نمیشود
زد. «فقط
همین رو بگم
که تو محله ما
خیلیها از
خواب شبشون میزنن
برای سیر نگهداشتن
خونوادشون؛
حالا اینجا سر
خونههای
نجومی دعوا میکنن.»
داستان
خانهها و
املاک نجومی
حتی پیرمرد
کوهنورد 70
ساله را هم به
صدا درآورده؛
خانههایی که
با متراژ بالا
و کمترین قیمت
بدون هیچ
توجیهی از طرف
شهرداری به
اعضای شورای
شهر، مدیران
شهری و ...
واگذار شد و
حاشیههای
زیادی را به
دنبال داشت.
تا جایی که
مسئول یکی از
آژانسهای
املاک دربند
در توضیح قیمت
و متراژ ملکهای
این محله میگوید: «سال 93 که
ملکهای
نجومی واگذار
شد، افزایش
قیمت داشتیم و
کمترین قیمت
برای ملکها
از متری 7 و نیم
برآورد میشد؛
آنهم نه
نوساز، قدیمی
و چند سال
ساخت و بهترین
و لوکسترین
ملکها متری 17
تا 18 میلیون
تومان بود؛
اما الان که 2 سال
گذشته ملکها
از متری 8
میلیون تومان
شروع میشود
تا بهترین و
سوپرلوکسترین
ملک که متری 30
میلیون تومان
است.»
بیشترین
تعداد خانههای
نجومی در محله
دربند واگذار
شده است؛ تا جایی
که ظاهرا 6
مدیر شهری با
مساحتی بالغ
بر 783 مترمربع،
مالک خانههایی
با متراژ بالا
و قیمت پایین
شدهاند.
«دیگه
نمیشه
اعتماد کرد؛
دیگه نمیدونم
دردم رو به کی
بگم.» وزنش را میاندازد
روی عصای کوهنوردی
و آرام بلند
میشود و
سرپایینی
دربند را به
مانند جوانی
شاداب پایین
میرود و وجب
به وجب برجها
و ساختمانهای
مسکونی را
برانداز میکند.
محله دربند
اما برخلاف
گلایههای
پیرمرد فقط
مختص اقشار با
درآمد بالا
نیست و قشرهای
مختلفی از
مردم در این
محله سکونت دارند
و همین مسئله
اختلاف فاحش
طبقانی و ناهمگونیهای
بسیاری را به
وجود آورده
است.
اختلافاتی همچون
مسائل
آموزشی،
تحصیلی و
فرهنگی که بر
بافت اجتماعی
منطقه تاثیر
گذاشته و
فضایی در ظاهر
چند قطبی را
به وجود آورده
است؛ با این
حال این منطقه
یک مکان تفریحی
و توریستی
محسوب میشود
و به همین
دلیل دارای
موقعیتی خاص
است. موقعیتی
توریستی که به
خاطر بافت
قدیمی شهریاش،
هرهفته
میزبان
شهروندانی با
طبقهها و
پایگاههای
اجتماعی
متفاوت است.
با
وجود این
ناهمگونیها
این منطقه از
لحاظ دسترسی
محلی در شرایط
خوبی قرار
دارد و همین
مسئله باعث
شده در سالهای
اخیر این محله
تا حدود زیادی
از بافت سنتی
خود خارج و به
بافتی مدرن
تبدیل شده
است. املاکی
دربند از خانههای
میلیاردی میگوید. «خونهای
که میتونی تو
دربند با متری
30 تومن بخری،
دیگه خونه نیست،
کاخه. معلوم
نیست که این
قبیل خونهها
افتاده دست
شهرداری یا
نه؛ ولی با
این اختلاف
زیاد طبقاتی
درست نیست آدم
تو این خونهها
زندگی کنه.
آخرش که چی؟
جایی که میریم
همه یه اندازهاس.»
ولنجکنشینی
با حراج تنها 220
مترمربع
«مگه
این شهر چند
تا کوچه بن
بست با این
اهل دلا و
منظره قشنگ
داره؟ چندتا
کوچه شیبدار
با ویوی جنگل؟
کدوم خیابون
این شهر به
بام میرسه با
این عظمت؟
ولنجک یک شهره
برای خودش»
اینها را
جوانی میگوید
که 5 سال است در
ولنجک زندگی
میکند و این محله
جزئی از هویتش
شده است. محلهای
برای طبقهای
خاص که به
محله مرفهنشین
شهر معروف شده
است. «دانشگاه
شهید بهشتی،
سالن اجلاس
سران، دانشگاه
آزاد، کهف
الشهدا، بام
تهران، مؤسسه
تحقیقات گیاه
پزشکی کشور،
مجموعه تنوع
زیستی و ذخایر
ژنتیکی ایران
و ... بازم بگم؟
کدوم محلهاس
که اینهمه
دسترسی محلی و
مکانهای مهم
توش باشه؟
تازه مرتفعترین
منطقه مسکونی
ایران هم هست.»
تاریخ
این محله به
کشاورزان و
دامداران
آذری و لری
برمیگردد که
به خاطر آبوهوای
خوب این منطقه
برای کشاورزی
و دامداری مهاجرت
کرده بودند و
از نظر مالی
افرادی متوسط
رو به پایین
بودند ولی
رفته رفته شرایط
مالیشان
تغییر کرده؛
تا جایی که
حالا نوادگان
آنها، همان
مرفهنشینان
ولنجک هستند.
محلهای با
خانههای
ویلایی و
مجتمعهای
مسکونی
بلندبالا که
چشم کمتر کسی
را متوجه عظمت
و زیباییشان
نمیکند. خانههایی
که به گفته مسئول
یکی از آژانسهای
املاک ولنجک،
بر اساس
ویلایی و
چندطبقه بودن،
آپارتمان،
مشاعات، نوع
معماری،
دسترسی محلی و
... ارزشگذاری
و قیمتگذاری
میشوند.
«کمترین
قیمتی که میشه
تو ولنجک
باهاش خونه
خرید از متری 11
تا 12 میلیون
شروع میشه تا
متری 25 میلیون
که بهترین
خونه رو میشه
خرید. املاک
نجومی سال 93
واگذار شد، تو
اون دوره میشد
با متری 7، 8
تومن هم خونه
گرفت و بهترین
خونه هم متری 11
تومن بود.
آقازادههایی
که خونههای
ولنجک بهشون
رسید با
اونهمه تخفیف
تقریبا مفت
صاحبخونه و
زمین شدن.»
محله
بعدی واگذاری
خانههای
نجومی، ولنجک
بود. محلهای
در بالاترین
نقطه تهران،
با بهترین
بافت شهری و
اجتماعی،
بیشترین
دسترسی محلی و
بهترین
امکانات. «کافیه
اراده کنی بری
خرید؛ صدتا
سوپر مارکت و
رستوران و
بانک و
خشکشویی و ..
کنارت سبز میشه.
یکم تو زمستون
رفت و آمد سخت
میشه که خب
بالاشهر
نشینی این
مسائل رو هم
داره. با وجود
این دسترسیها
چیزی که خونههای
ولنجک رو از
بقیه جاها
متمایز میکنه
معماری
ساختمونهاس.
بعضا یجوری
راحی میشن که
کل تهران رو
زلزله ببره
اینا طوریشون
نمیشه. یعنی
میخوام بگم
پادشاهی
زندگی میکنن.»
محلهای که
برخی مدیران
تنها به 220 متر
تملک با 50 درصد
تخفیف راضی
شدند.
مدیران
شهری در محله
آمریکایینشین؛
حراج هزار
مترمربع
واگذاری
خانههای
نجومی به
دربند و ولنجک
خلاصه نمیشود؛
شهرک غرب و
مرزداران هدف
بعدی واگذاری
املاک
شهرداری به
خواص بودند.
محله
امریکایینشین
تهران که
پیشینه آن به
خارجیهایی
برمیگردد که
برای اسکان به
این محله میآمدند.
محلهای که
مثل دو منطقه
دیگر به عنوان
یک محله لوکس
و مرفهنشیت
شناخته میشود
و به خاطر
وجود تعداد
زیادی از
مقاصد کاری،
تفریحی، خرید
و درمانی در
آن، تردد و
رفتو آمد
شهرواندان
زیاد است.
خیابانبندیها
و بلوارهای
عریض و امکان
دسترسی سریع
به چندین
بزرگراه اصلی
تهران سامانه
ترافیکی مناسبی
را در این
منطقه از
تهران به وجود
آورده است.
«خونههای
ویلایی زیادی
تو شهرک غرب و
مرزداران هست که
معماری
خیابونهای
فرعی رو مثل
بافت شهری
کشورهای
اروپایی
کرده؛ انقدر
که خیلی از
توریستها
برای دیدن این
کوچههای
فرعی میان و
واقعا
زیباست.» زن
جوانی است که
به گفته خودش
قدم به قدم
شهرک غرب را
متر کرده و
تمام خیابانهای
فرعی معروف
شهرک را از بر
است. «تفریح
جوونای این
منطقه خیابون
ایرانزمینه؛
یکی دیگه از
خیابونهای
قشنگ شهرک که
پاتوق دختر
پسرهاییه که
آخر هفتهها
دور دور میکنن.»
تفاوت
شهرک غرب با
دربند و ولنجک
و دیگر خانههای
نجومی در
امنیتی است که
برای شهرک
تامین شده؛
خیابانهای
بنبست
بسیاری در این
محله وجود
دارد که علت
اصلی طراحی
آنها بالا
بردن امنیت
است و ابتدای
هر بنبستی
اتاق نگهبانی
وجود دارد که
کلیه رفتوآمدها
در صورت توافق
اهالی کنترل
میشود. محلهای
که سهم املاک
واگذار شده
شهرداری در آن
بیش از هزار
مترمربع است و
به گفته یکی
از مسئولان
آژانس املاکی
این منطقه
قیمتها از متری
7 میلیون شروع
میشود تا 18
میلیون تومان.
در حالی که
قیمت ملکهای
این منطقه در
سال 93 از 5
میلیون شروع و
به 8 میلیون
تمام میشده
است. «اگر
میانگین هم
حساب کنیم میشه
متری 7 میلیون.
شما هزار
مترمربع رو که
در 7 میلیون
ضرب کنی میشه
چقدر؟» به
ضرب و تقسیم که
میرسد، سوت
کشدار بلندی
میکشد و
ماشین حسابش
را نشان میدهد
که به این رقم
حساس شده و
هشدار میدهد.
تکذیب؛
کارکرد مدرن
شهرداری
از
اینجا به بعد
شهرداری
کوتاه آمده و
بیخیال مناطق
آس شهری شده
است؛ سراغ
پاسداران و
هروی و اقدسیه
رفته تا شاید
تعادل را بین
مناطق شهری
برقرار کند. «چند ساله
که تو
پاسداران
کاسبی میکنم.
محله خوبیه؛
بافت مذهبینشین
این منطقه به
بقیه مسائلش
اولویت داره.
عموما
خانوادههای
مذهبی با سطح
درآمد بالا
اینجا زندگی
میکنن. هروی
هم دو تا بخش
داره؛ یک بخشش
بافت قدیمی و
محلیه و بخش
دیگهاش پاسداران
و ساقدوش میشه
که بافت
غیرمذهبی هم
بینشون دیده
میشه.»
یکی
از مغازهداران
خیابان
پاسداران است
که در پاساژی
مشغول به کار
است. «از
لحاظ دسترسی
محلی هم خیلی
خوبه و هرچی
که بخوای دم
دستت هست.»
قیمت
ملکهای
پاسداران
هرچند از دیگر
منطقهها
پایینتر است
اما روند
واگذاری آن
طوری بود که
حاشیههای
زیادی را به
همراه داشت و
به افرادی
واگذار شد که
جز تکذیب تملک
خانههای
نجومی حرفی
برای گفتن
نداشتند.
ملکهایی
که در سال 93 از
متری 4 میلیون
تومان شروع میشد
و تا 6 میلیون
میرسید و در
حال حاضر بعد
از گذشت دو
سال این مقدار
به متری 8 و ده
میلیون تومان
رسیده است. «شنیده
بودم به یکی
از مدیرای
سابق شهرداری
ملک 4
میلیاردی
داده بودن.
درست و غلطش
پای خودشونه
ولی تو این
محله مردم نون
حلال میخورن.
سر یک قرون دو
قرونشون قسم
میخورن. حالا
حرف 4 میلیارد
پوله. ایشالا
که اینم تکذیب
بشه.»
سه
شنبه 1
فروردین 1396 - 14:04:00
http://www.khabaronline.ir/detail/648011/society/urban
-----------------------------------------------------------------
پای
درد دل یک
بازنشسته
با
دیدن این
نمونه فقط
قاطی کرده ام
محسن
میرزایی
خیابان
ولنجک
بالاترازپل
پارک وی ومحل
تقاطع
بزرگراههای مدرس
و چمران واقع
در تهران به
خیابانی بنام
ولنجک میرسیم
که منطقه
زندگی مرفهین
محسوب میشود .
خیابانهای
متعددی از عرض
خیابان اصلی
ولنجک
میگذارد که دقیقا
انتهای
خیابان هفدهم
به پارکی ختم
میشود که از
پله بایستی
پایین رفت و
به فضای پارکی
وارد میشویم .
آنچه برایتان
نوشتم
جغرافیای منطقه
محسوب میشود .
در
هفته آخر
اسفند سال قبل
(95) خواهر زاده
ام شبی ساعت 10
سراغم آمد که
جهت تنوع
بیرون رفته و
تفریحی داشته
باشیم .
بمن
گفت دایی کجا
بریم ؟
پاسخ
دادم دوران
دانشجویی
معمولا پارک
ساعی و آنهم
هنگام روز
میرفتیم ؛ اما
این موقع شب من
چه نظری
میتوانم بدهم
و خواهرزاده
گفت دایی بیابرویم
به منطقه
ولنجک . ساعت 11
شب پس از پارک کردن
ماشین به
منطقه پارکی
واقع در
خیابان هفدهم
وارد شدیم که
از سطح خیابان
حدود 20 پله
پایین میرفتیم
.
فضا
در حقیقت فضای
عجیبی بود و
با گذشت دقایق
عجیب تر هم
میشد .
دختر
و پسرهای جوان
از سن 18 تا 30 ساله
و همراه آنها
سگ های بسیار
بزرگ و خوش
هیکل و روفرم
که با سگهای
ولگرد که توسط
شهرداری با سم
کشته میشوند
کاملا فرق
میکرد . شنیدم
که این سگها
در دامپزشکی
پرونده ویزیت
و درمان دارند
. شنیدم که حتما
ماه یکبار
ویزیت میشوند
و حتی در
مقابل بیماریها
واکسینه هم
میشوند .
دو
طرف پارک که
بطور طبیعی
وسط رودخانه
بنظر میرسید
برجهای بسیار
مجلل حداقل ده
طبقه با سبک
اروپایی دیده
میشد که از
پنجره ها
لوسترهای
مجلل و اشرافی
دیده میشد .
مهمتر
و عجیب تر از
همه ی اینها
صحبتهای بین دختر
و پسرهای
نامحرم بود که
باهم دوست
بودند .
صحبتها
از هردری بود
بجز آنچه که
ما ارزش میدانیم
.
صحبت
از کفشهای
دوپوش مخصوص
کوه که در یک
جمع چند نفره
دختر و پسر
برای
کوهپیمایی در
زمستان
خریداری کرده
بودند . جنس
کفشهای دوپوش
زمستانی کوه
از حداقل 1700000
تومان تا 3800000
تومان که
خریداری کرده
بودند و از
مارک کارخانه
و کشور ساخت
صحبت میکردند
که اغلب
ایتالیایی
بودند .
خدایا
چه می شنیدم !
در تاریخ 22
اسفند جلوی
نهاد ریاست
جمهوری تجمع
بود که
خواستار همترازی
حقوق با هم
مدرک خود در
سال 30 خدمت و در
همین
وزارتخانه
بودیم . عجیبه !
واقعا عجیب !
حقوق
ما افراد تحت
ظلم از قیمت
یک جفت کفش
دوپوش
زمستانی 1700000
تومان کمتر
بود و حقوق
شاغلین سال 30
هم به قیمت
بهترین نوع
کفش دوپوش
نمیرسید .
بخدا
باور کردنی
نبود . این
مطلب را دختر
و پسرهای بی
حجابی صحبت
میکردند که با
اون سر و وضع هرگز
در پارکهای
شهر و هنگام
روز امکان
نداشت ظاهر
شوند . برای
دیده شدن
اندکی از موی
آنها براحتی
با واکنش گشت
ارشاد مواجه
میشوند و در آن
وضعیتی که من
شاهد بودم
اوضاع از خطوط
قرمز عبور
قطعی کرده بود
. ادبیات رایج
بین آنها
بسیار شگفت
آورتر بود .
کلمات بسیار
رکیک و آنهم
بین دختر و
پسر نامحرم و
با نیت شوخی .
بخدا این نوعش
را دیگه هرگز
تصور نمیکردم
. آیا اینجا
ایران بود ؟
آیا منطقه بی
قانون بود !! ؟
آیا اینها رای
هم میدادند ؟
آیا اهل
راهپیمایی هم
بودند ؟
واقعا
حیرت آور بود !
تعدادی
سگهای ولگرد
مناطق مرکزی
به پایین شهر
با سم کشته
میشدند و
اینجا صحبت از
قیمت سگهای
بالای 8000000 میبود
. در پایین شهر
سگ نژاد ایرانی کشته
میشد و این
سگهای نژاد
روسی و آلمانی
در اینجا
مصونیت
داشتند و با
پرونده
پیگیری
بهداشت و ایضا
بیمه ایده آل .
آنچه
دیدم و شنیدم
مرا بهم ریخته
بود . بشدت قاطی
کرده بودم .
مگر
ولینعمت این
انقلاب
پابرهنه ها
نبود ؟ مگر
شغل ما شغل
انبیا نبود ؟
در
چه بستری این
قشر جامعه
متولد و به
این درجه
رسیده و
قدکشیده بودند
. فرهنگ
فسادشان هم در
گویش مثل
برجهایی بود
که درآن متولد
شده بودند .
اساسا سنخیتی
بین این
جوانان با
ارزشهای
انقلاب نبود و
تعجبم در این
بود که چه
راحت هرچه
میخواستند
میگفتند و با
هرحجاب راحتی
درپارک ظاهر
شده بودند . ساعت
2:30 بامداد که
دیگر خودم
نبودم و اصرار
در ترک محیط
داشتم ؛ به
خواهرزاده
میگفتم سردم
شده و بیا
زودتر برویم !
واقع مطلب چیز
دیگر بود .
حقوق من از یک
جفت کفش دوپوش
ارزان هنوز
کمتر بود و 289
نماینده و
رئیس مجلس و
سازمان
برنامه و
بودجه و
معاونین با
هزاران سیاست
بنا دارند به
دومیلیون
برسانند و طی
پنج سال
همتراز بشویم
. ما انبیای
جامعه به
اندازه قیمت
یک جفت کفش
دوپوش
زمستانی و کوهپیمایی
بالاشهر
نشینها حقوق
دریافت
نخواهیم کرد .
مهم
این است که
این قشر
افسانه ای در
همین دو دهه
اخیر متولد
شده اند .
راستی پدران
این دختر و
پسرها چه کاره
اند ؟ حقوق نجومی
بگیر یا بیشتر
؟ صاحب املاک
نجومی یا بیشتر
؟ ما در کجای
این جامعه
هستیم ؟
دوستان
و همکاران
آدرس و وقت
دیدار دادم تا
اگر وقت دارید
حتما یک بار
این منطقه را
از نزدیک
ببینید !
بخدا
اهل توهم
نیستم !
با
دیدن این
نمونه فقط
قاطی کرده ام !
محسن
میرزایی
------------------------------------------------------------------