حمله به
غزه ، شماره دو
صادق
افروز
نزدیکی
به انتخابات
ریاست جمهوری
اسرائیل و فاصله
زمانی کم از
گذشت
انتخابات
ریاست جمهوری
آمریکا ، برخی
از تحلیلگران
سیاسی را به
این نتیجه
گیری عجولانه
رسانده است که
حتما بین این
همزمانی ها و
بمباران مجدد
غزه یک رابطه
ای وجود دارد .
حتما
ناتانیاهو به
منظور بهره
برداری های
سیاسی
در آستانه
انتخابات دست
به چنین
اقدامی زده
است .
هجوم
هوایی
اسرائیل به
غزه در دسامبر
2008 پس از ورود
اوباما به کاخ
سفید انجام شد
.درآن دوره ناتانیاهو
سعی می کرد با
ایجاد جو
نظامی و عصبی
در بین مردم
اسرائیل صحنه
سیاسی را به
نفع خود
بچرخاند .ولی
اوضاع کنونی
با 4 سال قبل
بسیار متفاوت
است . افتراقات
بر تشابهات می
چرخند .در
واقع حمله جدید
اسرائیل به
هیچ وجه به
نفع نیروهای
راست در منطقه
نیست و اوضاع
آنها را
پیچیده تر
کرده است و به
جای تقویت این
نیروها ،صفوف
آنها را تضعیف
می کند .
مهمترین
مشخصه عدم
تشابه اوضاع
کنونی با سال 2008
، انقلاب
سیاسی در کشور
های عربی و
بوِیژه در مصر
و درگیری های
نظامی در
سوریه است .
بحران
غزه و محمد
مرسی
مصر ،
دوران پس از
مبارک را
تجربه می کند
.انقلاب مصر ،
علیرغم رشادت
ها و رویارویی
های
قهرمانانه با
ماشین سرکوب
مبارک ، به
روی کار آمدن
محمد مرسی
منجر شد .مرسی
که نماینده
اخوان
المسلمین بود
در انتخابات
ریاست جمهوری
به پیروزی
رسید .در
رابطه با
سوریه ، محمد
مرسی و اخوان
المسلمین مصر از
شورشیان ضد
اسد حمایت می
کنند . در
گردهم آیی کشورهای
غیر متعهد که
امسال در
تهران برگزار
شد ، محمد
مرسی علیرغم
آگاهی از
روابط بسیار
صمیمانه رژیم
تهران با رژیم
اسد ، تمایل
سیاسی خود
نسبت به
شورشیان سوری
را مخفی نکرد
و برای آنان
آرزوی موفقیت
نمود و رژیم
اسد را محکوم
کرد .در یک
اقدام پر سر و
صدا مترجمین
رادیو و
تلوزیون
جمهوری
اسلامی
آن قسمت هایی
از سخنان محمد
مرسی را که در
رابطه بانکوهش
رژیم اسد بود
حذف کردند
.رژیم مصر از
لحاظ سیاسی و
نظامی به
شورشیان ضد
اسد کمک می
کند و برای
آینده بدون
اسد ، در
سوریه تحت
حکومت اخوان
المسلمین
سوریه برنامه
هایی را تدارک
دیده است .در
رابطه با
بحران سوریه ،
محمد مرسی در
کنار آمریکا و
غرب و در طرف
شورشیان سوری
ایستاده است
.برای مردم
مصر که تازه
از شر یک
دیکتاتور
خلاص شده اند
کمک به جنبش
برای سرنگونی
اسد قابل فهم
است و این
هیچگونه
تناقضی برای
سیاست خارجی
دولت مرسی
ایجاد نمی کند
.ولی بمباران
غزه توسط
اسرائیلی ها
این معادله را
تغییر داد
.حالا در یک
طرف دعوی
اسرائیل بود و
متحدین
همیشگی اش ،
یعنی آمریکا و
کشورهای
اروپایی و در
طرف دیگر مردم
کشورهای
خاورمیانه و
جنبش ضد جنگ
بین المللی .
ادامه بحران
غزه می توانست
ضربه های
مهلکی بر پیکر
رژیم تازه به
قدرت رسیده
محمد مرسی
وارد کند .این
رژیم نمی
توانست از یک
سو دست در دست
متحدین غربی
با شورشیان
سوریه ضد اسد
همکاری کند و
همزمان از
متحدین غربی
خود به دلیل
حمایت از بمباران
غزه توسط
اسرادیلی ها
انتقاد کند و
جلوی آنها
بایستد .بنابراین
فیصله دادن هرچه
سریع تر به
بحران غزه
شماره 2 ،جهت
خاتمه دادن به
تناقض سیاسی و
دیپلماتیک
خواست عاجل دولت
محمد مرسی بود .
بحران
غزه و دولت
ترکیه
دولت
ترکیه نیز از
ابتدا از
شورشیان سوری
حمایت کرد و
به آنها کمک
های نظامی ،
سیاسی و لجیستیکی
کرد . بخش مهمی
از ارتش آزاد
سوریه در داخل
ترکیه پایگاه
دارند .ولی
کمک ترکیه به
شورشیان سوری
بدون هزینه
نبود .رژیم
اسد که خود را
در تنگنا می
دید از مناطق
کردنشین سوریه
عقب نشینی کرد
و آنها را به
احزاب کردی سپرد
. در حال حاضر
این مناطق به
صورت
خودمختار اداره
می شوند .نیرو
گرفتن کردهای
سوریه و
خودمختاری
نواحی
کردنشین بدون
شک بر جمعیت 20
میلیونی
کردهای ترکیه
اثر خواهد
گذاشت و مواضع
آنها را در
برابر دولت
ترکیه بسیار
نیرومند تر
خواهد ساخت
.علیرغم چنین
تاثیر ناخواسته
و غیر قابل
پیش بینی شده
ای ، دولت
ترکیه کماکان
از شورشیان
سوری بر علیه اسد دفاع
می کند و در
اجرای
تصمیمات
نظامی ناتو بر علیه
سوریه حرف اول
را خواهد زد .
حمله اخیر
اسرائیل به
غزه ، مواضع
سیاسی دولت
اردوغان را
تضعیف خواهد
نمود .این
دولت با تکیه
بر سیاست
عثمانیستی از
ترکیه بزرگ
صحبت می کند .
شرکت فعال در
تلاش برای
سرنگونی رژیم
قذافی و باز
کردن جای پا
برای کمپانی
های بزرگ ترک
، رابطه
گسترده با مصر
و امضاهای
قراداد های متعدد
با رژیم محمد
مرسی و تلاش
برای نفوذ
سیاسی در
فلسطین و
گفتگو با گروه
های سیاسی
فلسطینی و در
راس آنها حمس
و طراحی برای
جای پای محکم
در آینده
سوریه بدون
اسد از مظاهر
سیاست
عثمانیستی
دولت اردوغان
است .ادامه
بحران غزه ،
همچون مصر در پیشبرد
سیاست های دولت
ترکیه در
منطقه تناقض
های جدی ایجاد
می کرد
.بنابراین
بدون تردید
دولت ترکیه
خواهان پایان
دادن هرچه
سریع تر به
بحران غزه بود .
بحران
غزه و حماس
در
آستانه شورش
مردم علیه رژیم
اسد و برگزاری
نمازهای جمعه
که منجر به
تظاهرات
گسترده می شد
و پیامد قدرت
گرفتن محمد مرسی
در مصر ، حماس
دفتر خود در
دمشق را تعطیل
کرده و آن را
به اردن و
قاهره تغییر
مکان داد . حماس
بارها حمایت
خود را از
شورشیان
سوریه ای که بر
علیه اسد می
جنگند و اخوان
المسلمین
سوریه در آن
وزنه بالای
هستند ابراز
داشته است .بر
خلاف گروه های
فلسطینی
همچون فرماندهی
عمومی به
رهبری احمد
جبرئیل که در
کنار اسد
ایستاده اند و
با مخالفین
اسد می جنگند
، حماس در صف
دشمنان اسد
قرار گرفته
است .
آن بخش
هایی از جنبش
ضد جنگ در
اروپا و آمریکا
که چشم های
خود را بر
ماهیت
ارتجاعی گروه
هایی مثل حماس
بسته بودند و
از موضع ضد
امپریالیستی
از حماس ضد
امپریالیست
دفاع می کردند
در موقعیت سوریه
و مشاهده قرار
گرفتن حماس در
سمت و سوی
محمد مرسی و
اخوان
المسلمین و گانگسترهای
اعزامی از
لیبی به سوریه
و القاعده ،
دچارشگفتی
شده آنها را
به بازگشت به
کمپ ضد جنگ و
ضد
امپربالیسم
دعوت می کردند
.ولی حماس در
کنار اخوان
المسلمین و
محمد مرسی جا
خوش کرده بود
و ارام لمیده
بود و به
خواهش های فعالین
غرقه در توهم
ضد امپرالیست
غربی وقعی نمی
گذاشت .دور
تازه بمباران
غزه ، خواب غیلوله
حماس را
پریشان کرد و
چپ ضد
امپریالیست
غرقه در توهم
دوباره فیلش
یاد هندوستان
کرد و پرچم
سبز رنگ حماس را
در دست گرفت. دور
جدید بمباران
غزه به مواضع
متحد اخوان المسلمین
و حماس ضربات
مهلکی وارد می
کرد .نه اخوان
المسلمین و نه
حماس نمی
خواستند خللی
به اتحادشان
وارد شود .
بحران
غزه و جمهوری
اسلامی
جمهوری
اسلامی
بیهوده لاف می
زند .سران
سپاه پاسداران
ادعا می کنند
که علت عقب
نشینی
اسرائیل،
تجهیز
فلسطینی ها به
تکنیک موشکی
ارسالی ایران
بوده است. اخبار
واقعی ارسال
شده توسط خبرگزاری
ها دال بر این
بوده است که
این موشک نه
تنها دقیق
نبوده اند ،
نه تنها برد
زیادی نداشته
اند، بلکه قدرت
تخریبی
چندانی
هم نداشته
اند. ولی
ادامه جنگ می
توانست موضع
حماس را در
اتخاذ سیاست
های جدیدش در
دوری از رژیم
ایران با
مشکلات بسیار
جدی روبرو
سازد ، و این
سازمان را به
حزب الله
لبنان که عامل
بدون چون و
چرای رژیم در
لبنان است و خود رژیم
ایران و در
نهایت با رژیم
اسد در سوریه
نزدیک سازد .
نتیجه
مجموعه
این گرایش ها
در منطقه دست
به دست هم دادند
تا با رایزنی
و دیپلماسی دور دوم جنگ
غزه را هرچه
کوتاه تر کنند
.علت اصلی
کوتاه تر بودن
بمباران غزه
در دور دوم در
سال 2012 را باید
در اینجا ها
جستجو کرد و
نه در مقاومت
قهرمانانه
جنگجویان حماس .
همانگونه
که انور سادات
پس از عقب
نشینی خودخواسته
اسرائیلی ها
از صحرای سینا
لقب قهرمان جنگ
را به خود
اختصاص داد تا
برای یک دوره
طولانی
مقدمات یک
رژیم
دیکتاتوری
وابسته به
امپریالیزم
را فراهم کند
تا بتواند
توده ها را
فریب دهد و به
خانه بفرستد
تا در یک محیط آرام
قرارداد صلح
با اسرائیلی
ها را در کمپ
دیوید به امضا
برساند ، محمد
مرسی حالا خود
را قهرمان
حمایت از
فلسطینی ها و
عامل اصلی فشار
بر اسرائیل
معرفی می کند. او می
پندارد که در
جوسیاسی
ایجاد شده و
پررنگ شدن
مسئله فلسطین
و غزه، موضوع
مصر نزد توده
های رنگ می
بازد .او غافل از
این است که
انقلاب مصر
علیرغم بر
اریکه قدرت
خزیدن اخوان
المسلمین و خیانت
به آرمان
شهدای انقلاب
مصر، هنوز
رودخانه
خروشانی است
که در محلات و
کارخانه ها و
خیابان ها و
میادین شهر در
جریان است. با
سوء استفاده
از جو ایجاد
شده در مورد
غزه ، محمد
مرسی سعی کرد
قانونی را به
تصویب برساند که
اختیارات بسیار
زیادی به رئیس
جمهور می داد.
بر طبق قانون
جدید او بر
فراز دو قوه
مقننه و
قضاییه قرار
می گرفت. توده
های هشیار مصر
سرشار از
پتانسیل باقی
مانده از
انقلاب سال 2011
به میدان
تحریر هجوم
بردند و علیه
فرعون جدید
شعار دادند. به
نظر نمی رسد
محمد مرسی
علیرغم
پشتیبانی اخوان
المسلمین و
رژیم های
مرتجع عرب
بتواند توده
ها را به خانه
بفرستد و
دیکتاتوری
فردی خود را
به کرسی
بنشاند. بنا بر
گزارش یورو
نیوز و
تلوزیون
دولتی مصر،
مخالفان محمد
مرسی روز جمعه
در خیابان های
شهرهای قاهره
، اسماعیلیه و
پورت سعید
دفاتر حزب
آزادی و عدالت
که شاخه سیاسی
اخوان المسلمین
است را به آتش
کشیدند .
آن بخش
از نیروهای چپ
در آمریکا و
اروپا که بدون
درنظر گرفتن ماهیت
ارتجاعی و
بورژوایی
جریاناتی مثل
حماس ، حزب
الله و جمهوری
اسلامی و
اخوان
المسلمین
تنها به خاطر
برخی اختلاف
نظرها بین
آنها و کشور
های بزرگ
سرمایه داری
از آنها حمایت
می کنند ، با
آغاز حملات
مجدد اسرائیل
به نوار غزه
دوباره جان
گرفتند .این
نیروها که در
جریان
انتخابات مصر
از محمد مرسی
نماینده
اخوان در
مقابل شفیق
دفاع کرده
بودند با بالا
گرفتن بحران
سیاسی در
سوریه و خارج
شدن حماس از
دمشق و حمایت
کاملا آشکار
محمد مرسی و
حماس از
مخالفین رژیم
اسد و همسویی
کامل رژیم تازه
به قدرت رسیده
مصر با سیاست
های
امپریالیستی، دچار
تزلزل شده
بودند .در تظاهرات
ضد جنگ و ضد
اسرائیل
همواره اعضای
حماس و حزب
الله و اعضای
لابی فعال
جمهوری
اسلامی در
کنار این بخش
از به اصطلاح
چپ ها حضور
داشتند. بالا
گرفتن بحران
در سوریه به
شکاف در بین
این نیروها
منجر شد. حماسی
ها و اخوان
المسلمینی ها
حسابشان را از
حزب الله
لبنان و لابی
جمهوری
اسلامی و چپ
های هوادار
رژیم اسد جدا
کرده بودند. در
تظاهرات ضد
جنگ این نوع
ائتلاف ها
دیگر خبری از
حماسی ها نبود. با
آغاز دور جدید
بمباران غزه
حالا حماسی
ها بودند که
در کنار ائتلاف
ضد جنگ دوباره
فعال شده
بودند. زمان
کوتاه دور
تجاوز جدی
اسرائیل به
این اتئلاف
مجدد هم پایان
داد. حمسی
ها برگشتند سر
میز مشترکشان
با محمد مرسی
و ارتش آزاد
سوریه و بدیت
ترتیب
هواداران سوریه
اسد و جمهوری
اسلامی و
متحدین چپ
امریکایی و
اروپایی شان
را تنها گذاشتند. چپ
های امریکایی
و اروپایی
هوادار حماس
همانقدر در
تحلیل شان از
نیرو در
اشتباه هستند
که در تحلیل
های قبلی از
موقعیت اخوان
در مصر و
حمایت از محمد
مرسی در مقابل
نماینده
ارتشیان در
مصر. آنها
به همان میزان
در تحلیل شان
از دیگر نیروها
و رژیم های
ارتجاعی منطقه
مثل حزب الله،
رژیم اسد و
رژیم جمهوری
اسلامی در
اشتباه هستند. نیروهای
انقلابی
منطقه
خاورمیانه را
نه در هیبت
رژیم ها و
سازمان های
بورژوایی و
ارتجاعی بلکه
در جنش های
انقلابی و کارگری
و سوسیالیستی
باید جستجو
کرد. چپ های
آمریکا و
اروپا متحدین
اصلی و انقلابی
شان را در
انقلاب زنده مصر
در جنبش
کارگری و
جوانان مصر،
در جنبش
انقلابی ،
دمکراتیک و
سوسیالیستی ایران
و ترکیه و
کردستان باید
جستجو کنند و
نه در حجره
های تنگ و
تاریک اخوان و
حماس و نه در
شکنجه گاه ها
و رژیم های
بورژوایی و نظامی
و پلیسی مثل
ایران و سوریه .
25 نوامبر
2012