اردوغان
در بن بست؟
از صلح
با پکک تا
جنگ با حزب
دموکراتیک
خلقها
کامران
متین
دانشیار
روابط بینالملل،
دانشگاه
ساسکس،
بریتانیا
بازداشت
رهبران و
شهرداران و
اعضای حزب
دموکراتیک
خلق ها در
روزهای گذشته
نقطه اوج
اقدامات دولت
ترکیه پس از
کودتای شکست
خورده این
کشور است.
این
رخدادها را از
جهاتی میتوان
نقطه عطفی
استراتژیک در
تکامل ضد
کودتای
اردوغان نیز
توصیف کرد.
دلیل این امر
محاسبات
سیاسی
اردوغان به
دنبال شکست
حزبش، 'حزب
عدالت و
توسعه' (آ.کپ)
در تداوم
اکثریت
پارلمانی اش
در دور اول
انتخابات
پارلمانی در
۲۰۱۵ است.
ابعاد آن شکست
تقریبا مساوی
با ابعاد
پیروزی 'حزب
دموکراتیک
خلقها' (ه.د.پ)
بود و
خشونتهای متعاقب
سیاسی نیز
تقریبا تماما
ه.د.پ را آماج خود
قرار داد.
از آن
زمان به بعد
تضعیف شدید
توان رهبری
سیاسی و
سازمانیِ
ه.د.پ به امری
حیاتی برای
اردوغان و
آ.ک.پ در جهت تحقق
پروژه بنیادی
این جریان
برای گذار به
سیستم سیاسی
'اجرایی' با
اختیارات
گسترده برای
رئیسجمهور
بدل شد؛ به
ویژه آنکه
ه.د.پ و رهبر
مشترک این
حزب، صلاحالدین
دمیرتاش، با
صراحت تمام
ممانعت از تحقق
پروژه 'دولت
تک حزبی'
مورد نظر
اردوغان را
یکی از اهداف
استراتژیک
خود تعریف
کردند.
از
سرگیری جنگ با
'حزب کارگران
کردستان' (پ.ک.ک)
بهانه اولیه
برای زمینه
سازیهای لازم
برای سرکوب
ه.د.پ را برای
آ.ک.پ فراهم
کرد که
مهمترین آن طرح
لغو مصونیت
پارلمانی
نمایندگان
مجلس بود.
کودتای ماه
ژوئن گذشته
نیز امکان
عملی سرکوب
همه جانبه مخالفان
سیاسی آ.ک.پ،
از گولنیست ها
و مطبوعات مستقل
تا
دانشگاهیان و
جامعه مدنی را
برای اردوغان
به ارمغان
آورد؛ امری که
توصیف کودتای
نافرجام
تابستان
گذشته به
مثابه یک
"نعمت الهی"
از سوی وی را
معنا دار میسازد.
منطق
عمومی پیشبرنده
تحولات داخلی
مرور شده در
بالا در عرصه
سیاست خارجی
دولت آ.ک.پ نیز
جاری بوده و
در سطحی اساسی
هم مشتق و هم
مکمل آن است.
مهمترین
ویژگیهای
سیاست منطقهای
دولت آ.ک.پ در
چند سال اخیر
سرمایهگذاری
استراتژیک بر
سر نابودی
رژیم اسد، مهار
روژآوا در
کردستان
سوریه، و نقشآفرینی
مستقیم و
موثرتر در
تحولات عراق
به دنبال عروج
و افول داعش
بوده است.
مورد آخر با
آمادهسازیهای
دیپلماتیک و
نظامی ترکیه
در هفتههای
اخیر برای یک
مداخله نظامی
مستقیم احتمالی
در عراق به
مرحله درگیری
نظامی با عراق
نزدیک شده
است.
مرور
شتابزده
تحولات چند
سال اخیر که
در بالا ارائه
شد و نیز بذل
توجه به رابطه
بین اظهارات و
مواضع شخصی
اردغان و
وقایع متعاقب
آنها برای
بسیاری این
تصور را ایجاد
کرده یا میکند
که شخص
اردوغان علتالعلل
و یا عامل
تعیین کننده
در تعیین سمت
و سوی حیات
سیاسی ترکیه
در یک دهه
اخیر، به ویژه
از زمان آغاز
'بهار عربی'، و
آغاز جنگ
داخلی در سوریه
بوده است.
در
سطحی مفهومی
این پویایی
ساختاری را
میتوان به
مثابه مصداقی
از مفاهیم
'امپریالیسم
اجتماعی' (social imperialism) و 'پرسش
اجتماعیsocial question) تبیین کرد.
مفهوم
'امپریالیسم
اجتماعی' توسط
برخی محققین
تاریخ مدرن
آلمان فرموله
شده و ناظر
است به استراتژی
طبقه حاکم
سیاسی برای
مقابله با تضادها
و یا چالشهای
'داخلی' از
طریق درگیر
شدن و یا حتی
تولید
منازعات
'خارجی'.* این
استراتژی اغلب
در کشورهایی
موضوعیت می
یابد که در آن
توسعه سریع و
دولت-مدارِ
روابط سرمایهداری
تضادهای جدید
اجتماعی میآفریند
و/یا تضادهای
از قبل موجود
سیاسی-اجتماعی
را تشدید و یا
دچار جهشی
ماهیتی
مینماید به
طوری که
قالبها و
نهادهای سیاسی-حقوقی
موجود قابلیت
حل و یا
مدیریت آنها
را بدون
فرسایش و یا
تهدید جدی
پایههای
قدرت سیاسی
طبقه حاکم
دولتی ندارند.
این
وضعیت شکننده
شدن نظم سیاسی
در مورد آلمان
در دهههای
پیش از
جمهوری
وایمار را
برخی تحت
عنوان پیدایش
'پرسش
اجتماعی' (social question) بررسی
کردهاند.
مفهوم پرسش
اجتماعی به
افزایش سریع
وزن سیاسی-اجتماعیِ
طبقه کارگر در
آلمان اواخر
قرن نوزدهم و
اوایل قرن
بیستم اشاره
دارد و
تهدیداتی که
این وضعیت
متوجه دولت
آریستوکراتیک-استبدادی
آلمان قیصری
میکرد. قابل
توجه اینکه
چالش سیاسی
پرسش اجتماعی
خود زاده
پروژه مدرنیزاسیونِ
دفاعی دولت
آلمان قیصری
بود که موجب تعمیق
و گسترش شدید
روند صنعتی
شدن سرمایهدارانه
تحت هدایت
طبقات
زمیندار پروس
و آلمان یا
همان
'یونکرها' بود.
ایجادِ
'دولت رفاه'
برای تطمیع و
مهار سیاسی طبقه
کارگر و حزب
پرقدرت
سوسیالدموکرات
آلمان یک محور
پاسخ یونکرها
به عروج پرسش
سیاسی بود.
روی دیگر
استراتژی
سیاسی آنها
'توسعهطلبی'
اقلیمی و
ایجاد تنش و
منازعه در
'خارج' بود. این
جنبه هسته
انضمامی
'امپریالیسم
اجتماعی'
آلمان و یکی
از دلایل بروز
جنگ جهانی اول
بود.
تشدید
گفتمان
ناسیونالیسم
برتریطلب با
تاکید بر
یهودیستیزی
و قداست
بخشیدن به
'رهبر فرزانه
و مقتدر' بخشی
از این روند
عمومی بود که
پس از پایان
جنگ جهانی اول
دچار گسترش و
تشدید
فزایندهای
شد که در
فاشیسم
نازیها به
پایان منطقی
خود رسید.
در
مورد ترکیه
خلع ید از
سرمایهداری
دولتی
کمالیستی، که
روی صنایع
بزرگ متکی به
دولت و تمرکز
جغرافیایی در
مناطق میدترانهای
و غربی ترکیه
متمرکز بود، و
نیز هژمونیک
کردن سریع
نئولیبرالیسم
با چهره
اسلامی متکی بر
'ببرهای
آناتولی' - یا
همان طبقات
سرمایهدار
سنتی و محافظه
کار حاشیهای
شده تحت
هژمونی
کمالیستها و
متمرکز در مناطق
مرکزی و شرقی
ترکیه - از سوی
آ.ک.پ را
میتوان معادل
تاریخی
'مدرنیزاسیون
دفاعی' آلمان
قیصری فرض
کرد.
اما در
مورد ترکیه
میتوان
استدلال کرد
که پرسش
اجتماعی، یا
حداقل یک بعد
استراتژیک
آن، در تشدید
و یا حتی جهش
ماهیتی در
آنچه به
'مسئله کُرد' موسوم
است ظهور
یافته است.
با
توجه به وزن و
آرایش
نیروهای
سیاسی-اجتماعی
که آ.ک.پ با
آنها روبهرو
بود بسط پایههای
قدرت
پارلمانی
آ.ک.پ
فوریترین و
مهمترین گام
بود. این مهم
از راه جذب
آرا کردها و
اقشار کمدرآمد
و به لحاظ
فرهنگی-اجتماعی
محافظهکارترِ
جامعه ترکیه
میسر میگشت.
اولی آغاز
روند مذاکرات
برای مصالحه
با 'حزب
کارگران
کردستان'
(پ.ک.ک)، و دومی
پوپولیسم سیاسی-اجتماعی
آ.ک.پ را در چندسال
اول
قدرتگیریش
توضیح میدهد.
آغاز
قیامهای
دموکراتیک
موسوم به
'بهار عربی' اهرمی
جدید برای
تحکیم قدرت
سیاسی-اقتصادی
آ.ک.پ فراهم
کرد که به
سرعت طرح خام
اولیه موسوم به
'نو-عثمانیسم'
را عملیاتی
کرد.
اما
روند تحولات
ناشی از حرکت
اولیه آ.ک.پ در
هر دو عرصه
متفاوت از
انتظارات
آ.ک.پ بود و
مهار و یا باز
تعریف سمت و
سوی آن به
سرعت به مشغله
اصلی آ.ک.پ بدل
شد.
درهم
شکسته شدن
اخوانالمسلمین
در مصر توسط
نظامیان تحت
رهبری ژنرال
سیسی،
محدودیت عینی
ترکیه در نقشآفرینی
در لیبی و
اجبار 'نهضت
اسلامی' تونس
برای مصالحه
با احزاب
سکولار سوریه
را به تنها عرصه
پیشبرد
نو-عثمانیسم
آ.ک.پ بدل کرد؛
عرصهای که احتمالا
آ.ک.پ همچون
تخته پرش
منطقهای خود
برای بسط
هژمونی
سیاسی-اقتصادی
منطقهایش در
دوره بعدی نیز
تعریف کرده
بود.
اما
تضعیف شدید
دولت اسد، که
همانگونه که
اشاره شد بخشی
ناشی حمایت
آ.ک.پ از
مخالفین
اسلامیست اسد
بود، همزمان
امکان عروج
کردها و به حرکت
در آمدن روند
شکلگیری
پروژه
'کنفدرالیسم
دموکراتیک' در
کردستان
سوریه
(روژآوا) را
نیز فراهم
آورد. به همان
درجه که روند
پروژه
'کنفدرالیسم
دموکراتیک' در
روژآوا تعمیق
و تثبیت شد
الویت آ.ک.پ
نیز از سرنگونی
اسد به مهار
انقلاب
روژآوا
متمایل گشت.
دلیل
این امر این
بود که
همانگونه که
اشاره شد
نرمشِ ظاهری
آ.ک.پ در حل مسئله
کُرد در داخل
ترکیه ماهیتی
تاکتیکی برای
این حزب داشت
و هدف اصلیش
کسب آرای
کُردها در
ازای دادن یک
فضای مانور
سیاسی محدود و
مشخص به کردها
در ترکیه بدون
اجازه دادن به
تبدیل این
وضیعت به
پیدایش یک
ساختار سیاستورزی
کُردی غیر
قابل کنترل
توسط آ.ک.پ بود.
در عین
حال مهار
سیاسی-ژئپولیتیک
روژآوا از طریق
حمایتهای
مستقیم و غیر
مستقیم از
داعش و دیگر
نیروهای
جهادی در
سوریه امکان
جذب آرای
کردها را به
شکل فزایندهای
مختل میکرد؛
روندی که در
تابستان
گذشته به از
دست دادن اکثریت
پارلمانی
آ.ک.پ و پیروزی
چشمگیر ه.د.پ
انجامید.
از این
مرحله به بعد
پرسش اجتماعی
در ترکیه به
شکل فزایندهای
به
امپریالیسم
اجتماعی آ.ک.پ
دامن زد. این وضعیت
در شکل تشدید
بی سابقه
گفتمان
شوونیسم تُرک
در تبلیغات
آ.ک.پ تجلی
یافت. دلیل
اتخاذ این
گفتمان جذب
آرا ناسوینالیستهای
افراطی
هوادار 'حزب
حرکت ملی' (م.ه.پ)
و نیز بخشهای
محافظهکارتر
هواداران 'حزب
جمهوریخواه
خلق' (ج.ه.پ) برای
جبران آرائی
بود که آ.ک.پ به
ه.د.پ باخته
بود؛ آرائی که
آ.ک.پ برای
امکان به
رفراندوم
گذاشتن طرح
تغییر قانون
اساسی ترکیه و
گذار به سیستم
ریاست جمهوری
مورد نظر
اردوغان به
شدت به آن
نیاز داشت. از
سرگیری جنگ با
پ.ک.ک و تعقیب
'راه حل
سریلانکایی'
برای مسئله
کرد، و
تلاشهای نظام
مند برای درهمشکستن
سازمان سیاسی
ه.د.پ در ماهها
و به ویژه
هفتههای
اخیر ادامه
منطقی این
رویکرد است.
پویایی
روند بالا با
کودتای
نافرجام
تابستان
گذشته و
رویارویی
خشونت بار
آ.ک.پ با جنبش
تحت رهبری فتحالله
گولن به اوج
جدیدی رسید.
دلیل این امر
این است که
پروژه آ.ک.پ به
شکلی
استراتژیک بر
اتحادی نانوشته
با جنبش پر
نفوذ گولن
استوار بود.
گرایش سیاسی
طبقه سرمایه
دار سنتی یا
همان 'ببرهای آناتولی'
به جنبش گولن
این طبقه پر
قدرت
سیاسی-اقتصادی
را به یکی از
اهداف
ضد-کودتای
اردوغان بدل
کرد. از دست
دادن حمایت
این طبقه مهم
سیاسی-اقتصادی-اجتماعی
از آ.ک.پ. باعث شد
که گرایش
اردوغان به
سوی اتخاذ
سیاستهای
مبتنی بر امپریالیسم
اجتماعی برای
حفظ قدرت
سیاسی آ.ک.پ حداکثری
شود.
شایعات
مربوط به
اعدام
احتمالی
عبدالله اوجلان،
رهبر دربند
پ.ک.ک را در این
راستا میتوان ارزیابی
کرد. اعدام
اوجالان،
واگرایی
گولنیستها از
آک.پ را با بسیج
طیفهای
ناسیونالیست
افراطی ترک
حول آ.ک.پ تا
حدودی جبران
خواهد کرد.
ضمن اینکه به
نظر میرسد که
ارزیابی آ.ک.پ
از تاثیر
اعدام
اوجالان این
است که در
فقدان او
اختلافات
داخلی پ.ک.ک تشدید
و حتی به
انشعاب منجر
خواهد شد و
زمینه برای حل
نظامی 'مسئله
کرد' در ترکیه
را برای آ.ک.پ
بیشتر فراهم
کند.
شایان
ذکر است که
گروه 'بازهای
آزادی
کردستان' (تاک)
در بیانیه
قبول مسئولیت
انفجارهای
اخیر در
استانبول
صریحا به
تداوم حبس
اوجالان اشاره
میکند. این
امر احتمال
حقیقت داشتن
شایعات مربوط
به قصد دولت
آ.ک.پ برای
اعدام
اوجالان را
تقویت میکند.
عملیات اخیر
تاک را میتوان
هشداری به
دولت درباره
تبعات چنین
اقدامی نیز
تلقی کرد.
پویایی
و منطقِ
ساختاریِ
سیاست ملی،
منطقهای و
جهانی ترکیه
آ.ک.پ را
تاکنون از
دستیابی به
اهداف مورد
نظرش بازداشته
است و یا
دستیابی نسبی
به این اهداف
را مستلزم
پرداخت هزینههایی
کرده است که
در میان مدت
ممکن است حتی
به از دست
دادن هژمونی
سیاسی این حزب
در داخل ترکیه
بیانجامد. این
وضعیت از این
بعد هم ادامه
پیدا خواهد
کرد. پیروزی
دونالد ترامپ
در انتخابات
ریاست جمهوری
آمریکا تنها
بر پیچیدگیهای
این پویایی
ساختاری
خواهد افزود و
احتمالا حد و
حدود
ژئوپولیتیک
کارآییِ امپریالیسمِ
اجتماعی
اردوغان را
نیز بازتعریف خواهد
کرد.
*مارکسیستها
در دورهای
مفهوم 'سوسیال
امپریالیسم'
را برای توصیف
ماهیت سیاسی
اتحاد شوروی
به کار میبردند.
واضح است که
در اینجا این
معنا از این مفهوم
مورد نظر
نیست.
12
دسامبر 2016 - 22 آذر 1395
http://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-37922917